پرش به محتوا

کاربر:Aliabadi/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۶۷: خط ۶۷:
علیدوست در مبحث دوم از بخش واژگان همسو، ضمن بیان واژه‌های مرتبط با عرف به کلمه عادت اشاره می‌کند و مدعی است که یکسانی عادت با عرف در صورتی است که کاربرد آن در معنای فهم یا بنا یا داوری مستمر و ارادی مردم باشد. (ص۹۹)
علیدوست در مبحث دوم از بخش واژگان همسو، ضمن بیان واژه‌های مرتبط با عرف به کلمه عادت اشاره می‌کند و مدعی است که یکسانی عادت با عرف در صورتی است که کاربرد آن در معنای فهم یا بنا یا داوری مستمر و ارادی مردم باشد. (ص۹۹)


در ادامه وی به بررسی یکسان انگاری عرف و بنای عقلا می‌پردازد و بر آن است که این همسویی اشتباه است و این دو با یکدیگر نسبت منطقی عموم و خصوص من وجه دارند و تنها در مواردی، یکسانی دارند! (ص۱۱۹)
در ادامه وی به بررسی یکسان‌انگاری عرف و بنای عقلا می‌پردازد و بر آن است که این همسویی اشتباه است و این دو با یکدیگر نسبت منطقی عموم و خصوص من وجه دارند و تنها در مواردی، یکسانی دارند! (ص۱۱۹)


عناوین سیره، سیره متشرعه، سیره مسلمین، بنای عقلا و عرف مذهبی از منظر نویسنده فقه و عرف این است که واژه سیره اگر بدون اضافه و صفت ذکر شود غالباً همان بنای عقلا اراده می‌شود ولی اگر با قیدهایی همچون متشرعه و مسلمین بیاید تنها بر تأسیساتی اطلاق می‌گردد که تدین و تعهد پدیدآورندگان به شریعت اسلام در پیدایش آنها دخالت داشته باشد. (ص ۱۲۳)
عناوین سیره، سیره متشرعه، سیره مسلمین، بنای عقلا و عرف مذهبی از منظر نویسنده فقه و عرف این است که واژه سیره اگر بدون اضافه و صفت ذکر شود غالباً همان بنای عقلا اراده می‌شود ولی اگر با قیدهایی همچون متشرعه و مسلمین بیاید تنها بر تأسیساتی اطلاق می‌گردد که تدین و تعهد پدیدآورندگان به شریعت اسلام در پیدایش آنها دخالت داشته باشد. (ص ۱۲۳)


عنوان اجماع و ناهمسویی آن با واژه عرف و بنای عقلا از نظر نویسنده با چند وجه روشن است از جمله اینکه در عرف توافق غالب مردم اعم از خواص و عوام بر یک گفتار یا کردار است در حالی که اجماع تنها از مجتهدان به منصه ظهور می‌رسد، نکته دیگر آنکه حکم عرفی با تغییر عرف دگرگون می‌شود اما حکم اجماع مثل نص تغییرپذیر نیست، همچنین عرف به فاسد و صحیح تقسیم می‌شود در حالی که اجماع فاسد نخواهد بود، علاوه اینکه تکرار از مولفه‌های عرف است ولی اجماع به مجرد اتفاق مجتهدین سامان می‌یابد. مضاف بر اینکه اجماع همیشه ناشی از مدرک و سند است ولی عرف سندی از دین نمی‌خواهد و مردم برای حرج زدایی و ایجاد مصالح آن را به وجود می‌آورند. (ص ۱۲۴)
عنوان اجماع و ناهمسویی آن با واژه عرف و بنای عقلا با چند وجه روشن است از جمله اینکه در عرف توافق غالب مردم اعم از خواص و عوام بر یک گفتار یا کردار است در حالی که اجماع تنها از مجتهدان به منصه ظهور می‌رسد، نکته دیگر آنکه حکم عرفی با تغییر عرف دگرگون می‌شود اما حکم اجماع مثل نص تغییرپذیر نیست، همچنین عرف به فاسد و صحیح تقسیم می‌شود در حالی که اجماع فاسد نخواهد بود، علاوه اینکه تکرار از مولفه‌های عرف است ولی اجماع به مجرد اتفاق مجتهدین سامان می‌یابد. مضاف بر اینکه اجماع همیشه ناشی از مدرک و سند است ولی عرف سندی از دین نمی‌خواهد و مردم برای حرج زدایی و ایجاد مصالح آن را به وجود می‌آورند. (ص ۱۲۴)


ابوالقاسم علیدوست تلقی یکسان انگاری قانون و عرف را صحیح نمی‌داند به دلیل آن که اولا عرف تعینی و بدون برنامه مشخص رقم می‌خورد ولی قانون این چنین نیست. ثانیاً آنکه در اندیشه خداسالار تقنین و توحید در تشریع، عرف بیان گر اراده گروه اجتماعی و نمودی از خواست انسان هاست در حالی که قانون صورت مبین و داده‌ای نشات گرفته از اراده الهی است! (ص ۱۲۷)
ابوالقاسم علیدوست تلقی یکسان انگاری قانون و عرف را صحیح نمی‌داند به دلیل آن که اولا عرف تعینی و بدون برنامه مشخص رقم می‌خورد ولی قانون این چنین نیست. ثانیاً آنکه در اندیشه خداسالار تقنین و توحید در تشریع، عرف بیان گر اراده گروه اجتماعی و نمودی از خواست انسان هاست در حالی که قانون صورت مبین و داده‌ای نشات گرفته از اراده الهی است! (ص ۱۲۷)
۳٬۴۱۳

ویرایش