فقه معاصر:پیش‌نویس هنر از دیدگاه فقه (کتاب)

از دانشنامه فقه معاصر

حسینی نسب

  • چکیده

هنر از دیدگاه فقه کتابی است به زبان فارسی که احکام فقهی سه موضوع غنا و موسیقی، هنر‌های تصویری و تجسمی، و رسانه و سینما را مورد بررسی قرار داده است. دکتر ابراهیم نزهت، این کتاب را در سه فصل تالیف کرده است که فصل اول مربوط به مفهوم و تعریف غنا و همچنین دیدگاه فقهاء به همراه ادله آن‌ها در این مسأله است. در فصل دوم مؤلف کتاب به بحث هنر‌های تصویری و تجسمی پرداخته و با توجه به بررسی روایات در مورد حکم نقاشی کردن و مجسمه‌سازی اظهار نظر کرده است و در فصل آخر نیز به موضوع رسانه و سینما و بیان احکام مرتبط با این هنر پرداخته است.

نویسنده در باب هنر به بحث در مورد سه موضوع غنا و موسیقی، هنر‌های تصویری و تجسمی، و رسانه پرداخته است. وی در هر بخش با عنایت به مفهوم و تعریف هر یک از موضوعات مذکور از نظر واژه‌شناسان، فقهاء و روایات، نظرات فقهی در مورد این سه موضوع را همراه ادله آن‌ها ذکر و سپس به نقد و بررسی آن‌ها پرداخته و با توجه به دو عنصر زمان و مکان در امر اجتهاد و تغییر اهداف نسبت به زمان‌های گذشته و اثرات فرهنگی مثبتی که بر جامعه می‌توانند داشته باشند، حکم حرمت مطلق در مورد این موضوعات را رد کرده و با شرایطی قائل به جواز آن‌ها شده؛ بلکه وجود آن‌ها را برای پیشرفت هر جامعه‌ای لازم و ضروری دانسته است.

معرفی و گزارش ساختار

کتاب هنر از دیدگاه فقه پژوهشی است در مورد سه موضوع غنا و موسیقی، هنرهای تصویری و تجسمی، و رسانه و سینما که با هدف تبیین احکامِ هر یک از این موضوعات در عصر حاضر نوشته شده است. این کتاب در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات سفیر اردهال در ۲۹۰ صفحه به چاپ رسیده است. دکتر ابراهیم نزهت، استادیار دانشگاه تهران و وکیل پایه یک در تهران است که دو کتاب (انقلاب اسلامی، چالش‌ها و دستاورد‌ها) و (اولویت‌ها و حساسیت‌ها در مدیریت‌امام علی ع) از جمله آثار اوست.

هریک از موضوعات در کتاب به صورت جدا جدا و در سه فصل تبیین شده است. فصل اول اشاره‌ای دارد مختصراً به تاریخچه موسیقی و ریشه‌ی واژه‌های آن، و مفصلاً به بیان مفهوم و تعریف غنا در نظر واژه شناسان، فقهاء و روایات، و همچنین نقد و بررسی ادله حرمت غنا.(ص ۹- ۶۳) در فصل دوم نویسنده با بیان کلام فقهاء و بررسی آیات و روایات به تبیین احکام تصویر‌گری و مجسمه‌سازی می‌پردازد (ص ۷۱- ۲۱۰)و نهایتا در فصل سوم با بیان رویکرد فقهاء به رسانه و سینما و ذکر احکام مخصوص آن کتاب را پایان می‌دهد (ص ۲۲۳- ۲۷۷).

روش‌شناسی

نویسنده پس از مفهوم شناسی و تعاریف واژه شناسان و فقها در رابطه با موضوع غنا به سه دیدگاه در این مورد اشاره دارد(ص ۴۴) و ادله هریک را مورد بررسی قرار داده و در نهایت دیدگاه سوم یعنی تفصیل بین غنای شهوانی و غیر شهوانی را با توجه به دو عنصر زمان و مکان و موضوع شناسیِ فقهی؛ و با تکیه بر انصراف، توضیحِ تعلیل در بعضی روایات، معارض بودن بعضی روایات با روایات حرمت مطلق و یا مقید شدن توسط سایر روایات می‌پذیرد.

وی در رابطه با موضوع تصویرگری نیز بعد از اینکه ادله حرمت نقاشی جانداران را از کلام شیخ انصاری به طور مفصل ذکر می‌کند، با توضیحاتی در مورد ضعف بعضی از اسناد روایات و یا ضعف دلالی آن‌ها حکم به جواز نقاشی و در نهایت هم جواز مجسمه‌سازی می‌دهد. در مورد موضوع سوم یعنی رسانه و سینما نیز پس از بیان رابطه بعضی از احکام فقهی با رسانه، مثل کذب و خلاف واقع نمایی، ارتباط زن و مرد، و همانندی به امامان ع و دشمنان آن‌ها، به ذکر مصادیقی از انواع هریک رفته و آن‌ها را در بوته بررسی قرار داده و این موضوعات را فی‌نفسه بدون اشکال دانسته؛ و با توجه به هدف با ارزشی که در رسانه دنبال می‌شود و رعایت موازین شرعی قائل به جواز این موضوعات شده است.

مفهوم و تعریف غنا

مفهوم و تعریف غنا از نگاه واژه شناسان

مصنف بعد از اینکه سخنی کوتاه درباره‌ی تاریخچه موسیقی و زیبایی شناسی در آن، ریشه‌ی واژه‌های موسیقی و تعاریفی که از گذشتگانی همچون افلاطون، فارابی، ابن سینا و... ارائه می‌دهد، به بیان مفهوم غنای حرام و به عبارات فقهاء پیرامون آن پرداخته است. وی عرضه می‌دارد که از سخنان فقهاء حکم حرمت غنا هویداست و برخی از آنان ادعای اجماع کرده؛ بلکه صاحب جواهر حرمت غنا را از ضروریات مذهب تشیع دانسته است؛ لذا تردیدی در حرمت موضوع غنا وجود ندارد. (ص ۹- ۱۸)

نویسنده پس از بیان تعاریف مختلفی که در کتب لغت از جمله لسان‌‌العرب، مصباح‌‌المنیر و المنجد در مورد مفهوم غنا آمده است، می‌گوید: بعید نیست که همه تعاریف را ناظر بر یک معنا بدانیم و آن را صوتی بدانیم که دارای کیفیت خاص و لهوی است و موجب طربی شود که شامل شدت سرور یا حُزن است. (ص ۲۵)

مفهوم و تعریف غنا از نگاه فقیهان

مصنف کتاب بیان می‌کند که عده‌ای از فقهاء از جمله علامه حلّی، صاحب مفتاح‌الکرامة، محقق ثانی غنا را کشیدن صوت همراه با ترجیع و طرب دانسته‌اند. برخی دیگر نیز مفهوم غنا را به عرف واگذار کرده‌اند بدین معنی که هرچه را عرف غنا بداند حرام است هرچند طرب آور نباشد. وی قائل است اختلافی که در مفهوم غنا وجود دارد از نوع اختلاف معنوی است نه لفظیِ محض و بعید نیست که مقصود از غنا صوت لهوی باشد که مناسب مجالس لهو و لعب و رقص و پای‌کوبی است. (ص ۲۷) وی برخی از این تعاریف را شرح‌الاسمی و اعم از مفهوم واقعی غنا دانسته و پاره‌ای دیگر را اوصاف غالبی می‌داند که به جای وصفِ مقوّمِ تحققِ غنا به‌کار گرفته شده است. وی با توجه به این نکات دو قید «خوش» و «شادی آفرینی» را از مقومات غنای لغوی دانسته است.

مفهوم غنا در روایات

نویسنده با اشاره به چند روایت از جمله روایت معتبره‌ای از امام رضا ع که در آن بهای کنیزی که اسباب لهو صاحبش را فراهم می‌کند بسان بهای سگ شمرده است، می‌گوید: هرچند بیشتر روایات موضوع را عنوان و مفهوم غنا قرار‌داده‌اند؛ لکن برخی از آن‌ها دلالت دارند بر اینکه غنا از مصادیق لهو است و ناگزیر مقصود از غنا همان قسم خاصی است که در مجالس لهو و لعب متداول است. (ص ۳۰)

غنا هنگام ظهور اسلام

مصنف از کتب معتبر تاریخی به دست آورده که غنا و موسیقی پیش از رواج یافتن در جزیرة‌العرب در سایر اقوام متمدن روم و ایران وجود داشته و در زمان ظهور اسلام و فضای جنگ و وضعیت انقلابی اسلام، ظهور و بروز زیادی نداشته است؛ اما رفته رفته از دوران بعدی و بویژه دوره عثمان رواج بیشتری یافته است. وی با استناد به کتاب اغانی که تاریخ جامعی از موسیقی دانان (تا زمان نویسنده) است، اشاره می‌کند که در زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس نسبت به موسیقی تشویق‌های گزافی شده و اهمیت بیشتری به موسیقی داده می‌شده و این‌ها نشانگر تحقق مفهوم ثانوی برای غنا و موسیقی است یعنی روایات صادقین ع در ظهور غنای شاهانه و آلوده به شراب و شاهد است و با توجه کردن به لحن روایات نبوی ص و صادقین ع این تفاوت را می‌توان به دست آورد.(ص ۳۷)

دیدگاه فقهاء درباره‌ی غنا و ادله آن‌ها

نویسنده در ادامه به سه دیدگاه در مورد غنا اشاره می‌کند: اول‌: حرمت غنا به طور مطلق که مشهور بین فقهاء همین مورد است؛ دوم: آنچه که حرام است حرکت‌های فساد انگیز و شهوانی است نه حرمت به طور مطلق که محدث کاشانی و محقق سبزواری بر این نظرند؛ و سوم: دیدگاه تفصیل است به این معنی که غنای شهوانی و مبتذل حرام است نه غیر شهوانی که سید محمد ابراهیمی بحرانی و برخی از معاصرین قائل به این نظر هستند. (ص ۴۱- ۴۸)

ادله دیدگاه اول:

قائلین به این دیدگاه به آیاتی چون آیه ۳۰ حج «واجتنبوا قول‌ الزور» و آیه ۶ لقمان «و من الناس من یشری لهو الحدیث لیضل عن سبیل الله بغیر علم و یتخذها هزوا» استدلال کرده‌اند که در روایات قول زور و لهو‌الحدیث به غنا تفسیر شده است؛ لکن نویسنده علاوه بر اینکه این روایات را دارای سند معتبری نمی‌داند، مقصود روایات را یادآوری فرد شایع دانسته و در فرض دلالت، دلالت را از باب ظهور اطلاقی می‌داند که قابل تقیید خواهد بود. و نیز در رابطه با آیه ۳ مؤمنون «والذین هم عن اللغو معرضون» که در روایتی لغو، لهو و لعب دانسته شده، بیان می‌کند که لغو در وصف کمال مؤمنان است و به طور مطلق حرام نیست. (ص ۵۱) برای حرمت مطلق غنا علاوه بر آیات به روایاتی استدلال کرده‌اند که از جهت دلالت، طریق یکسانی نداشته و پاره‌ای از آن‌ها از جهت سند ضعف و ارسال دارند و پاره‌ای فقط مرجوحیت غنا را بیان کرده‌اند و در برخی دیگر فقط به مصادیقی از غنا اشاره شده، و فی‌الجمله نمی‌توان حرمت مطلق غنا را از آن‌ها به دست آورد. (ص ۵۴) در مورد اجماعی که در کلام بسیاری از فقهاء آمده نیز نویسنده می‌گوید: این اجماع تعبدی نبوده و مدرک آن محتمل است همان آیات و روایات باشد.

ادله دیدگاه دوم:

این دیدگاه حرمت غنا را با استناد به بعضی روایات مختص به غنای رایج در زمان بنی امیه و بنی عباس می‌داند که مردان در مجالس زنان شرکت می‌کرده و به بازی‌های گوناگون مشغول بوده‌اند. نویسنده به این دیدگاه اشکال دارد که این سخن با ظاهر روایاتی که نَفْس غنا را حرام می‌داند سازگاری ندارد.

ادله دیدگاه سوم:

این دیدگاه با توجه به اینکه سؤالات در مورد غنا، در زمان صادقین ع که مفهوم غنا حقیقت ثانویه به خود گرفته بود، پرسیده می‌شده، آنچه که از جانب امام ع حرام اعلام می‌شد را غنای شهوانی و باطل دانسته‌اند. از بین این دیدگاه‌ها نویسنده دیدگاه سوم را قبول می‌کند و برای آن علاوه بر انصرافی که ذکر شد از تعلیل وارده در روایات، مناسبت حکم و موضوع در بعضی از روایات و توجه به معارض‌ها یا مقیدهای روایات استفاده نموده است. (ص ۵۸)

نگارنده در آخر به دیدگاه‌های مذاهب اهل سنت هم اشاره داشته و با بیان نظریات آن‌ها بیان می‌کند که همگی اتفاق دارند بر اینکه غنا به خودی خود جایز است مادامی که حرامی از قبیل زن نامحرم و حرکات شهوانی و ... در آن نباشد. (ص ۴۸)

انواع دیدگاه فقهاء در مسأله نقاشی و مجسمه‌سازی

نویسنده در ابتدای فصل دوم به عبارات شیخ انصاری در رابطه با نقاشی و تصویر‌گریِ چهره و اندام جانداران، حکم حرمتِ بدون تردید در رابطه با مجسمه‌سازی و تسرّی آن به نقاشی و فلسفه حرمت آن، حکم حرمت نگه‌داری تصاویر و مجسمه‌های جاندارانی که پیام ضد توحیدی و مشرکانه دارند به همراه ذکر روایات آن‌ها و حکم به جواز نقاشیِ موجودات بی‌روح با توجه به اصالة الاباحة اشاره می‌کند (ص ۷۱- ۷۹) وسپس به ذکر پنج دیدگاه مهم درباره حکم فقهی نقاشی و مجسمه‌سازی در فقه می‌پردازد: (۱. حرام بودن آن‌ها چه جاندار چه بی‌جان؛ ۲. حرام بودن پیکر تراشی چه جاندار و چه بی جان؛ ۳. حرام بودن چهره‌نگاری و پیکر تراشی جانداران؛ ۴. حرام بودن پیکر تراشی جانداران؛ ۵. جواز چهره‌نگاری و پیکر تراشی چه جانداران و چه بی‌جان). (ص ۸۷)

معنای صورت و تمثال

نویسنده منشاء تفاوت آرای فقهاء در رابطه با صورت‌های مختلف نقاشی و مجسمه‌سازی را، اختلاف تعابیری مانند صورت، تمثال، مثال روحانی، تمثال جسد و... می‌داند که در روایات ذکر شده است؛ لذا برای رفع ابهامات در این موضوع به تحقیق و بررسیِ موارد کاربرد هر یک از مفاهیم یاد شده در آیات، روایات، سخنان فقها و اهل لغت پرداخته است. وی بیان می‌کند شناخت این مفاهیم و فرق بین آن دو از حیث موارد استعمال در منابع بسیار مبهم و پیچیده است و در مجموع به چهار نظریه عمده در این رابطه اشاره می‌کند:

۱. شهید ثانی و فاضل هندی: صورت و تمثال یک‌ معنی دارند و عطف آن‌ها به یکدیگر عطف تفسیری و یا فقط تفنن در سخن است.

۲. مطرِّزی، طریحی و صاحب اقرب الموارد: صورت اعم از تمثال است یعنی صورت را شامل جاندار و بی جان دانسته‌اند و لكن تمثال را ویژه جاندار دانسته‌اند.

۳. شماری دیگر از فقهاء: تمثال اعم از صورت است. ۴. شماری از محققان: صورت و تمثال مانند فقیر و مسکین هستند که اگر با هم بیایند تفاوت دارند و اگر جدا بیایند به یک معنی هستند.

وی پس از بیان نظریه‌ها دیدگاه دوم را دقیق‌تر و با اطلاقات روایات سازگارتر دانسته و برای تقویت این دیدگاه به بیان شواهدی از قول اهل لغت و روایتی از علی‌بن جعفر می‌پردازد. (ص ۱۰۱)

جستجوی ملاک حرمت

نویسنده می‌گوید حکم مجسمه‌سازی و نقاشی را از احکام تعبدی صرف نمی‌داند تا راه ملاک‌یابی آن بر روی عقل بسته باشد؛ بلکه از روایات بسیاری استفاده می‌کند که اگر مجسمه‌ها به‌سان بت‌ها مورد احترام باشند، ساخت و نگه‌داری آن‌ها حرام است ولی اگر برای اهدافی که در خور پذیرش خردمندان ساخته و نگه‌داری می‌شوند، نه تنها اشکال ندارد بلکه جایز است. از پاره‌ای روایات استفاده می‌شود که بازداری از نقاشی و مجسمه‌سازی به انگیزه‌هایی مانند گذاشتن در مکان نمازگزار، نقاشی بر لباس نمازگزار، اسراف، دل بستن به دنیا و... بوده است. (ص ۹۷)

ضرورت اجتهاد و عنصر زمان و مکان در اجتهاد

نویسنده پس از اشاره به جایگاه و اهمیت اجتهاد در احکام می‌گوید: ضرورت استمرار اجتهاد، به خاطر عرضه اسلام و ارایه معارف دین است. همچنین بیان احکام فقه با زبان زمان و همراهی و هماهنگی با دگرگونی‌های روابط حاکم بر زندگی و پیشرفت و توسعه تکنولوژی با حفظ اصول ثابت و غیر قابل تغییر دین، از الزامات دینی است. وی ادامه می‌دهد که روشن است اجتهاد و نوع نگرش و برداشت از منابع فقه، در عصری که دنیا به شکل دهکده‌ای درآمده است نمی‌تواند با اجتهاد و چگونگی برداشت از منابع فقه در روزگاران گذشته که چنین ارتباطات و دگرگونی و تحولاتی وجود نداشت یکسان باشد؛ لذا توجه به دو عنصر زمان و مکان برای اجتهاد در هر عصری لازم است. (ص ۱۲۵)

دیدگاه دین در مورد نقاشی و مجسمه‌سازی

نگارنده پس از آنکه با استفاده از آیات، روایات، نظر مورخان و باستان‌شناسان به پیشینه‌ی تاریخی مجسمه‌سازی و نقاشی اشاره کرده است، به این نکته توجه می‌دهد که شواهد تاریخیِ بسیاری نشانگر واقعیتی تلخ در مورد هنر مجسمه‌سازی و نقاشی است. در بعضی روایات و کتاب‌های تاریخی در ابتدا مجسمه‌سازی و نقاشی از بزرگان، بخاطر یادبود و حفظ خاطره به کار می‌رفته اما رفته رفته سیر قهقرایی به خود گرفته و از عوامل مهم ترویج شرک و بت‌پرستی شده است و به همین خاطر در قرآن و روایات از آن نهی شده است.

پس از این مطلب به بررسی روایاتی از پیامبر ص که از آن‌ها برای حکم حرمت مجسمه‌سازی و نقاشی استفاده شده است پرداخته و حکم حرمت را قطعی نمی‌داند و بلکه دلالت این روایات را نهایتا بر نهی از رفاه‌طلبی و زیاده‌خواهی عنوان می‌کند. وی در مورد آیات نیز بر این باور است که نهایتا دلالت آیات بر حرمت، در مورد مجسمه‌هایی است که آن‌ها را به عنوان بت ساخته باشند نه مطلق مجسمه‌سازی و نقاشی؛ و در مورد آیه ۱۳ سبأ «يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ؛ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا» نیز با توجه به سیاق آیات دلالت آیه را بر ستایش نعمت‌های الهی می‌داند که برای حضرت سلیمان ع مقرر شده بود.

حرمت نقاشی جانداران و ذکر ادله حرمت

نویسنده پس از بیان اینکه گروهی‌ از فقهاء نقاشی کردن عکس جانداران را مانند مجسمه‌سازی حرام دانسته‌اند به ذکر کلمات ایشان و سپس به نقد و بررسی آن‌ها پرداخته است. وی با بررسی نظر بعضی از فقهاء نسبت دادن حکم حرمت در رابطه با نقاشی به آن‌ها را اشتباه دانسته از جمله محقق اردبیلی و محقق سبزواری. (ص ۱۵۵)

ادله حرمت نقاشی جانداران

نگارنده عرضه می‌دارد که شیخ انصاری برای اثبات حرمت مجسمه‌سازی، به نفی خلاف در فتوا و نصوص تمسک جسته و برای اثبات حرمت نقاشی به روایاتی که آن‌ها را مستفیضه دانسته استدلال کرده است. روایاتی که شیخ در کتاب مکاسب خود نقل کرده این موارد هستند: روایت حسین بن زید، روایت ابی‌بصیر، روایت تحف العقول، روایاتی که دلالت دارند بر این که چهره‌نگاران باید در روز قیامت روح بدمند، روایت صحیح محمد بن مسلم، روایت اصبغ بن نباته، حمل روایات منع بر خصوص نقاشی با در نظر گرفتن جوّ و شرایط صدور روایات. (ص ۱۶۰)

نقد و بررسی ادله حرمت نقاشی جانداران

نویسنده علاوه بر اشکالات سندی که بر روایات دارد، از جهت دلالت نیز بر آن‌ها خدشه وارد می‌کند که ظهور در نقاشی و عکاسی ندارند، بلکه ظهور در مجسمه سازی دارند و اشکالات خوئی ره و امام خمینی ره و بعضی دیگر از بزرگان و شارحان کلام شیخ انصاری را نیز که بر سند و دلالت روایات وارد کرده‌اند به عنوان مؤید بیان نموده است. نویسنده در ادامه حتی دلالت روایات بر حرمت مجسمه‌سازی را هم قبول نمی‌کند و می‌گوید: با توجه به اشکالاتی که بیان کردیم حکم به حرمت در مورد نقاشی و مجسمه‌سازی جانداران مشکل است و وقتی شک در حرمت آن‌ها داشته باشیم با توجه به این که مسئله از موارد شبهه حکمیه است، بنابر مبنای تحقیق مجرای اصل و قاعده برائت بوده و مشمول عمومات و اطلاقات اباحه و جواز خواهد بود. از این روی آنان که دلیل‌های حرمت را مورد مناقشه قرار داده‌اند و از اعتبار ساقط کرده‌اند با تمسک به اصل و قاعده اولی در اشیاء حکم به اباحه و جواز داده‌اند به اضافه تمسک به عمومات و اطلاقات جواز. ( ص ۱۶۷)

احکام خبر و خبر رسانی و رویکر‌د‌های فقه به سینما

مصنف کتاب در ابتدای فصل سوم احکام خبر و خبر رسانی را ذکر می‌کند، از جمله لزوم تحقیق در درستی اخبار، حرمت شایعه پراکنی، حرمت نشر اکاذیب، جواز افشای ستمگر، انعکاس مشکلات مؤمنان و حرمت تمسخر و استهزاء. وی در رابطه با این موارد به آیاتی همچون آیه ۶ حجرات «یا ایها الذین آمنوا ان جاءکم فاسق بنبأٍ فتبینوا اَن تصیبوا قوماً بجهالةٍ فتصبحوا علی ما فعلتم نادمین»؛ آیه ۸۳ نساء «و اذا جاءهم اَمرٌ من الاَمن اَلخوف اَذاعوا به»، آیه ۱۲ نور «لولا اذ سمعتموه ظن المؤمنون و المؤمنات باَنفسهم خیراً و قالوا هذا افک مبین»، آیه ۱۴۸ نساء «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظُلِم» و بعضی از روایات استناد کرده است.

او می‌نویسد با توجه به این که در صدر اسلام رسانه‌های جدید اصلا وجود نداشتند تا حدیثی صریحا در مورد آن لب به سخن گشوده باشد یافتن چشم انداز در زمینه رسانه‌های جدید از محوری ترین مسائل مستحدثه قلمداد می‌شود. او ادامه می‌دهد که عناوینی از قبیل فیلم و تئاتر و بازیگری، همه از عناوین نو ظهورند و ادله فقهی خاصی در مورد آن‌ها وارد نشده لذا به خودی خود مشمول اصل برائت هستند؛ لکن در شکل‌گیری یک فیلم یا نمایش عوامل زیادی دخالت دارند که هریک مصداق عناوین دیگری هستند، و ممکن است از آن زاویه دارای احکام دیگری باشند. به عنوان مثال اختلاط زن و مرد، تشبه به جنس مخالف، تشبه به معصومان ع، شنیدن صدای نامحرم و... . (ص ۲۲۳- ۲۲۹)

رویکرد فقهاء در رابطه با رسانه

نویسنده مواضع فقها در رابطه با رسانه را در دو رویکرد‌ کلی جای می‌دهد:

رویکرد اول، مخالفت مطلق. نگارنده این رویکرد را مختص به قبل از پیدایش انقلاب اسلامی می‌داند که سینما چیزی جز تقلید کورکورانه از فرهنگ ضد دینی غرب نبود؛ وی به مصادیق چهار عامل کلیِ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برای مخافت قطعیِ علماء با این پدیده اشاره می‌کند از جمله حضور عامل خارجی در لفّافه استعمار، کشف حجاب، جشن‌های ۲۵۰۰ ساله و یکّه تازی فیلم‌های خارجی در عرصه‌ پخش سینمای ایران.

رویکرد دوم: موافقت محدود. با پیروزی انقلاب اسلامی و بیانات امام خمینی ره «که ما با سینما مخالف نیستیم؛ بلکه با فحشاء مخالفیم»، سینما تولید دیگری یافت و سایر علماء نیز حکم به جواز دادند و در واقع سینما را به عنوان ابزاری برای تبلیغ و ترویج فرهنگ عفت و پاکدامنی و در نتیجه سازندگی کل اجتماع تعریف کردند. نویسنده در این رویکرد نیز به بیان مصادیق چهار عامل کلیِ اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی برای موافقت علماء با سینما پرداخته است از جمله رخداد عظیم تأسیس جمهوری اسلامی ایران، ایجاد سوژه‌های جدید و لزوم توجه به آن‌ها مانند موضوعی مثل هشت سال دفاع مقدس، قطع واردات فیلم‌های مبتذل از غرب، آغاز به کار صنعت فیلم‌سازی در کشور که شاخصه‌هایی همچون نقدینگی، تجهیزات و لوازم، نیروی انسانی در آن رواج می‌یافت.(ص ۲۲۹- ۲۳۷)

احکام فقهی کذب و خلاف واقع نمایی در سینما

نویسنده پس از مفروغ‌عنه دانستن حرمت کذب و بیان ماهیت کذب که «عدم المطابقة الخبر للواقع»، می‌گوید: اگر بازیگر در اثنای فیلم گزاره‌ای را مخالف با واقع بر زبان جاری کند؛‌ اما به گونه‌ای که همه می‌دانند قصد اِخبار واقع را ندارد، آیا کاذب به شمار می‌آید یا نه؟ وی این حکم را نتیجه‌ی بحث در مورد دو دیدگاه تئوری اعتبار و تئوری تعهد می‌داند و عرضه می‌دارد بنابر دیدگاه اعتبار، الفاظ بدون در نظر داشتن گوینده‌ آن‌ها بر معنای خود دلالت تصدیقی و یا تصوری دارند که نظر امام خمینی و سید محمدباقر صدر هم هست؛ اما بنابر دیدگاه تعهد، اساساً کلام و خبر بودن گوینده‌ی قاصد، فاقد دلالت است زیرا مدلول را چیزی می‌داند که تفهیم آن مورد عنایت استعمال کننده‌ی لفظ است، که مرحوم خوئی دارای این نظریه است. پس در مسأله مذکور، بر اساس تئوری تعهد بازیگر کاذب به شمار نمی‌آید ولی بر اساس تئوری اعتبار گرچه متکلم کاذب نیست؛ اما گفتار او متصف به کذب می‌شود.

سپس قلمرو اتصاف به کذب را علاوه بر عالم الفاظ و گفتار، به مواردی که جانشین گفتار هم می‌شود سرایت داده است از جمله اشاره و نوشتن. و در نهایت حکم حرمت فقهاء به «کذب در مقام هزل» را که در آن هم اراده‌ی جدّی وجود دارد و هم اراده استعمال و همچنین حکم جواز «کذب هزلی» که گوینده قصد جدّی ندارد را بیان کرده است. (ص ۲۳۷- ۲۴۳)

بعضی از احکام هنر نمایش

نویسنده در این قسمت به نمونه‌هایی از احکام هنر نمایش از جمله پوشیدن لباس جنس مخالف، گریم چهره بازیگر و تقلید صدای جنس مخالف پرداخته و به دو نظریه حرمت و جواز در این موارد اشاره کرده است. وی دلیل قائلین به حرمت را روایاتی بیان می‌کند که برحرام بودن همانندی زنان به مردان و مردان به زنان تصریح دارند و نیز روایاتی که از پوشیدن لباس جنس مخالف منع کرده‌اند و همچنین شماری از فقیهان به دسته دیگری از روایات که در مورد لباس شهرت وارد شده‌اند استدلال کرده‌اند. علاوه بر این روایات، به اجماع نیز تمسک جسته‌اند.

لکن نگارنده پس از بررسی این ادله حکم به جواز را صحیح می‌داند و بعضی روایات را از جهت سند ضعیف دانسته و همانندی مرد به زن و زن به مرد را منصرف به همانندی در طبیعت جنس مخالف می‌داند نه هرگونه همانندی،‌ به علاوه اینکه اصل برائت اقتضا دارد که این‌گونه همانندی بی‌اشکال باشد بویژه وقتی که با یک هدف مقدس و عقلایی پا بگیرد. وی اجماع را نیز محتمل ‌المدرک می‌داند که در این‌گونه اجماعات وظیفه داریم به خود مستند اجماع کنندگان بازگردیم.

نگارنده در مورد رابطه زنان و مردان در نمایش از جمله معاشرت، گفت‌ و گو، ابراز احساسات و تماس زنان و مردان بیگانه، با بررسی بعضی از روایات، سیره مسلمانان و فتوای امام خمینی ره و خوئی ره بیان می‌دارد که این موضوعات نیز فی‌نفسه اشکالی ندارد و با توجه به هدف با ارزشی که در ساخت فیلم دنبال می‌شود و رعایت موازین شرعی، قائل به جواز این موضوعات می‌شود. البته فقهاء در رابطه با تماس بدن زنان و مردان بیگانه قائل به حرمت هستند مگر اینکه از روی لباس و بدون قصد ریبه باشد.

نویسنده در آخر به موضوع همانندی به امامان و دشمنان آنان که در نمایش‌های مذهبی اهمیت بسیار دارد اشاره کرده و با تکیه بر قول فقهایی چون میرزای قمی، خوئی ره، سید علی یزدی و دلایلی مثل سفارش اکید در مورد پاس داشتن حماسه عاشورا، التعاونُ علی البرّ و اصل اباحه، حکم به جواز این موضوع داده و سپس به بعضی شبهات از جمله بدعت بودن این کار پاسخ داده است و بیان نموده که این شبهه از نگاه افراطی به بدعت در دین نشأت می‌گیرد. (ص ۲۴۵)