فقه معاصر:پیشنویس آلات لهو و موسیقی (کتاب)
مجتبی عابدینی
کتاب آلات لهو و موسیقی، درسنامه فقهی - تحلیلی نوشته محمد سروش محلاتی به بررسی موضوعات فقهی مرتبط با موسیقی و ابزار آن میپردازد. این کتاب در ۲۱۲ صفحه، بدون فصلبندی مشخص، موضوعاتی چون حکم عقلی موسیقی، موسیقی غیر اخلاقی، و معیار لهوی بودن ابزار را بررسی میکند. نویسنده تأکید دارد که در استنباط حکم شرعی، ابتدا باید به عقل و سپس به آیات و روایات توجه شود.
در بخش حکم عقلی موسیقی، لهو و فساد بهعنوان دو معیار بررسی میشوند. نویسنده ضمن نقد برخی تعاریف، نتیجه میگیرد که ابزار موسیقی بهطور مستقل موضوع حکم عقلی نیست. همچنین با تحلیل آیه ۶ سوره لقمان، سکوت قرآن درباره موسیقی و انطباق حکم عقل با آیات مطرح میشود. در بخش روایات، نویسنده روایات مرتبط را به دو دسته کلی تقسیم کرده و تعارضهای موجود را با سه راهحل رفع میکند، اما نظریه انصراف را نمیپذیرد. او دو نظریه حرمت مطلق و حرمت مشروط موسیقی را بررسی کرده و به اشکالات سندی و دلالتی روایات اشاره میکند.
نویسنده همچنین به رویکرد فقها درباره حرمت آلات موسیقی، معیارهای موسیقی لهوی، و جواز استفاده از آلات مشترک پرداخته و بر تغییر حکم با استفادههای غیرلهوی تأکید دارد. کتاب با طرح احتمالات در تشخیص لهوی بودن ابزار، بحث را پایان میدهد.
معرفی و ساختار
کتاب آلات لهو و موسیقی، درسنامه فقهی - تحلیلی اثر محمد سروش محلاتی است که در ۲۱۲ صفحه توسط نشر میراث اهل علم در بهار سال ۱۴۰۲ به چاپ رسیده است. این کتاب که حاصل یک دوره تدریس مؤلف است، که به بررسی موضوعات مختلفی در زمینه آلات لهو و موسیقی میپردازد. ساختار کتاب بدون بخشبندی تدوین شده، اما موضوعات متنوعی در آن مورد بررسی قرار گرفته است، ازجمله: حکم عقلی موسیقی، موسیقی غیر اخلاقی، روایات آلات لهو و موسیقی، حکم موسیقی غیر لهوی، نظریه حرمت هرگونه موسیقی، قلمرو حرمت در استفاده از آلات موسیقی، ملاک لهو و موسیقی لهوی، معیار لهوی بودن ابزار و وسایل موسیقی و حکم استفاده از آلات مشترکه. نویسنده در آغاز ذیل عنوان مبانی عقلی و قرآنی، به مباحث لغوی، پیشینه پژوهش در مسئله آواز و غنا، موسیقی در قلمرو اجتهاد، منابع استنباط حکم موسیقی، حکم موسیقی در قرآن و کاربرد عقل در بررسی آلات موسیقی اشاره میکند (ص۱۱-۲۱).
حکم عقلی موسیقی
نویسنده در بررسی حکم عقلی موسیقی معتقد است که برای استنباط حکم شرعی در موضوعات مختلف، ابتدا باید به حکم عقل و سپس به آیات و روایات توجه شود. او دلیل کم توجهی به منابع عقل و قرآن را این میداند که فقهای شیعه به دلیل دسترسی به روایات اهل بیت، احساس بینیازی از بررسی مبانی عقلی و قرآنی دارند. وی موضوع عقل و قبح موسیقی را از دو منظر لهو و فساد بررسی میکند (ص۲۳-۲۴).
لهو
نویسنده ضمن بیان تفسیر لهو حرام از منظر آیتالله بروجردی و شیخ انصاری و نقد نظر شیخ انصاری، بر این نکته تأکید میکند که مبنای آیتالله بروجردی درباره لهو مورد پذیرش بسیاری از فقها است. طبق این مبنا لهو هر عملی است که انسان را از حالت متعارف خارج میکند و عقل و ارادهاش را مختل میسازد. نویسنده طبق این مبنا معتقد است نمیتوان به اثبات حرمت آلات موسیقی رسید؛ زیرا هر لهوی حرام نیست، پس استفاده از آلات موسیقی هم حرام نخواهد بود، بلکه نواختنی حرام است که انسان را از حالت متعارف خارج سازد و طبق این تفسیر موارد اندکی مصداق لهو حرام خواهد بود (ص۲۵-۳۰).
فساد
نویسنده با طرح این پرسش که آیا آلات موسیقی را میتوان ابزار فساد دانست و در نتیجه عقل نیز به قبح فساد حکم کند؟ به بررسی این پرسش میپردازد. او با استناد به سخن میرزای شیرازی و امام خمینی بر این نکته تأکید میکند که به لحاظ عقلی عنوان فساد قابل انطباق بر همه آلات موسیقی در همه موارد نوازندگی نیست؛ ولی به دلیل تعبیر فساد محض که در روایت تحف العقول بر برخی آلات موسیقی بار شده،[۱] این بحث جنبه تعبدی هم پیدا میکند؛ بنابراین ابزار و آلات موسیقی مستقلاً موضوع حکم عقلی نیست و عقل درباره آن به تنهایی نمیتواند قضاوت کند. نویسنده معتقد است با استناد به حکم عقل نمیتوان ممنوعیتی برای تمام ابزار و آلات موسیقی و همه کاربردهای آن اثبات کرد؛ چون دلیل کلی برای اثبات قبح همه انواع صوت لهوی و در نتیجه ایجاد فساد وجود ندارد و فقط در موارد خاصی میتوان چنین قبحی را اثبات کرد (ص۳۱-۳۶).
موسیقی غیر اخلاقی
سروش محلاتی ذیل عنوان موسیقی غیر اخلاقی معتقد است عقل به تنهایی توان دستیابی به حکم موسیقی را ندارد و حکم آن را باید در مثلثی از ادله (قرآن، روایات و عقل) جستجو کرد (ص۳۷). به گفته او بسیاری از فقها معتقدند مسئله آلات موسیقی در قرآن بهطور صریح مطرح نشده؛ ولی نویسنده معتقد است میتوان این موضوع را در آیاتی از قرآن مانند آیه لهوالحدیث (آیه ۶ سوره لقمان) پیگیری کرد. نویسنده به دو نظر درباره واژه لهوالحدیث در این آیه اشاره میکند: ۱) نظر فقها که آیه را مربوط به غنا میدانند و در نتیجه شامل آلات موسیقی نمیشود و ۲) نظر مفسران که قلمرو وسیعتری را برای لهوالحدیث متصورند و آن را شامل آلات موسیقی هم میدانند (۳۹-۴۲). سروش محلاتی پس از بیان نظرات درباره این آیه، معتقد است در نسبتسنجی میان حکم عقل و آیه لهوالحدیث در مییابیم که میان مستفاد حکم عقل و آنچه از آیه استخراج میشود، همسانی وجود دارد؛ به این بیان که فقط در صورت صدق عنوان اضلال عن سبیلالله بر آلات لهو و موسیقی میتوان آن را حرام دانست (ص۳۸-۴۳).
نویسنده در ادامه به پیگیری حکم آلات موسیقی در روایات میپردازد. به گفته او، روایات در این زمینه بیانهای متفاوتی دارند. دستهای از روایات، آثار و عوارض استفاده از آلات موسیقی را بیان میکند. این روایات به حکم عقل اشاره دارند و مشتمل بر حکم شرعی نیستند، بلکه آثار اخلاقی و اجتماعی آلات موسیقی و استفاده از آن را مورد بررسی قرار میدهند. در ادامه، نویسنده به بررسی پنج روایت همراه با تحلیل سندی آنها میپردازد و در انتها به صورت کلی نتیجهگیری میکند که این دسته از روایات با نگاه عقلی به آلات موسیقی سازگار هستند و دلیلی بر حرمت مطلق آلات موسیقی نیست. با این حال، سوالی که باقی میماند این است که آیا روایاتی نداریم که اطلاق داشته باشند و بر حرمت هرگونه استفاده از آلات موسیقی در هر مجلسی دلالت کنند؟ به همین دلیل به بررسی مفصل روایات در این باره میپردازد (ص۴۳-۵۱).
روایات آلات لهو و موسیقی
به گفته نویسنده، برخی تا چهل روایت درباره موسیقی برشمردهاند که آنها را میتوان به دو دسته کلی دستهبندی کرد: ۱) روایاتی که در آن واژه ملاهی و تعبیر آلات لهو به کار رفته و حکم بر عنوان ملاهی مترتب شده است. ۲) روایاتی که موضوع آنها خصوص آلات موسیقی مانند ساز، نی و طبل است. در این روایات حکم روی عنوان آلات رفته و سخنی از لهو در آن نیست (ص۵۳ -۶۲).
نویسنده پس از بیان تعدادی از روایات، به این نکته اشاره میکند که در برابر اختلاف روایات، تعدادی از فقها اظهار نظر نکرده و برخی نیز یک طرف را ترجیح دادهاند. او برای جمع بین روایات، چند راه حل پیشنهاد میدهد (ص۶۲-۶۴).
جمع بین روایات بر اساس مثال موجود در روایت
به سروش محلاتی، تعدادی از روایات ممنوعیت آلات موسیقی را به لهو بودن یا فسادآور بودن آن منوط کرده است؛ در نتیجه، این روایات میتوانند به عنوان شاهدی برای جمع و رفع اختلاف بین دسته اول و دسته دوم روایات عمل کنند. ازجمله این روایات میتوان به روایت اعمش از امام صادق(ع)[۲] اشاره کرد که ملاهیِ جلوگیری کننده از یاد خدا را دلیل نهی از آلات موسیقی دانسته است (ص۶۴-۶۷).
انصراف روایات حرمت آلات موسیقی به موارد لهوی
راه حل دوم نویسنده برای جمع میان دو دسته روایات درباره موسیقی، انصراف روایات نهی از آلات موسیقی به موارد لهو است. سروش محلاتی با بیان نظر میرزا محمدتقی شیرازی در این باره، معتقد است با رفع ید از اطلاق ادله، قهرا دلیلی برای حرمت آلات موسیقی به طور کلی وجود ندارد و حکم حرمت فقط در جایی وجود دارد که جنبه لهوی پیدا کند (ص۶۷- ۶۹).
عدم اطلاق در روایات موسیقی
به باور نویسنده، اگر روایاتی که در آنها نام موسیقی به کار رفته، دارای اطلاق باشند، استفاده از این آلات، چه لهوی و چه غیر لهوی، حرام است.
نویسنده اعتقاد دارد که بیش از ۲۰ روایت در این زمینه وجود دارد که از اعتبار لازم برخوردار نیستند. او ۴ روایت را از لحاظ سند و دلالت مورد بررسی قرار میدهد و نتیجه میگیرد که این چهار روایت ذاتاً دارای اطلاق نیستند. (ص۷۱-۸۶).
نظریه حرمت موسیقی
نویسنده برای روشن شدن ریشه اختلاف فقهی به نقل دو فتوای فقهی میپردازد:
الف) نظریه حرمت مطلق طبق این نظر، هرگونه استفاده از ابزار موسیقی حرام تلقی میشود و تفاوتی ندارد که در چه مجلسی و همراه با چه اموری و در چه مقصدی باشد، خواه لهوی باشد یا غیر لهوی. مبنای این نظریه مبتنی است بر اینکه در روایات، اسم آلات موسیقی یا به صورت عام (معاذف) و یا به صورت خاص (طبل و نی) موضوع حکم قرار گرفته و حرمت مطلق به استفاده از اینها تعلق گرفته است.
ب) نظریه حرمت مشروط طبق این نظریه، فقط موسیقی لهوی حرام است. مبنای این فتوا به شواهد موجود در روایات آلات موسیقی برمیگردد که نشان میدهد استفاده لهوی از این آلات ممنوع است.
در ادامه، نویسنده به ادله مبنای دوم (حرمت مشروط: موسیقی لهوی) بر اساس لغت، قرآن (آیه ۱۱ سوره جمعه)، روایات، فهم فقها، انصراف (انصراف آلات موسیقی در روایات به منافع غالب آن که لهو است) و حمل مطلق بر مقید میپردازد. نویسنده این نظریه انصراف را نمیپذیرد، چرا که معتقد است منفعت غالب این ابزار، زدن و نواختن وسایل موسیقی است و قصد از زدن دخالتی در آن ندارد. به باور نویسنده، در حمل روایات مطلق بر مقید با تتبعی که در کلمات فقهای پیشین صورت گرفته، هیچکس از فقها این راهحل را برای رفع اختلافات مطرح نکرده است. نویسنده در ادامه، روایات آلات موسیقی را به عنوان روایات مطلق ذکر میکند و در برابر، روایاتی از آلات موسیقی که به قید لهوی بودن ذکر شدهاند را جزو روایات مقید میداند.
به اعتقاد نویسنده، این نحوه جمع بین روایات صحیح نیست و اشکالاتی به روایات مقید وجود دارد. اولین اشکال این است که روایت مقید، ۴ تا ۵ صفحه است و حدود ۳۰ تا ۴۰ مورد از محرمات فقهی، اخلاقی و اجتماعی را ذکر میکند که مجموعه آن، به عنوان یک جامعه منحط مشخص میشود. در نتیجه، به تکتک فقرات این روایت برای اثبات حرمت شرعی نمیتوان استناد کرد.
اشکال دوم، عموم و خصوص من وجه بودن در روایت مقیده است. در اینجا که حکم به تقیید مطلق میشود، باید نسبت بین دو دلیل اطلاق و تقیید، عموم و خصوص مطلق باشد، در حالی که عموم و خصوص من وجه است.
اشکال سوم، مثبت بودن دو دلیل است؛ زیرا هر جا دو دلیل مثبت باشند، اطلاق و تقیید در مورد مثبتین جاری نیست (ص۸۷-۱۱۴).
مواجهه فقها با روایات حرمت آلات لهو
نویسنده به این موضوع میپردازد که چگونه ممکن است لهو به طور کلی حرام نباشد، ولی فقها در خصوص آلات موسیقی که جنبه لهوی پیدا میکنند، فتوا به حرمت میدهند. به باور نویسنده چند نوع مواجهه در این مسئله از طرف فقها دیده میشود که عبارتند از:
بدیهی تلقی کردن حرمت
به باور نویسنده، کسانی که حرمت آلات موسیقی را مسلم و قطعی میدانند، مستندشان روایاتی است که از لحاظ سند و دلالت مورد مناقشه قرار دارد. در این صورت، حفظ حکم حرمت مشکل خواهد بود، چرا که حکم حرمت باید یا مستند به قرآن باشد، یا عقلی، یا اجماع فقها. صرف واضح بودن حرمت ناشی از یک سابقه ذهنی است که در جامعه اسلامی نسبت به آلات موسیقی وجود دارد و این امر نمیتواند حجت و اعتبار برای دیگران باشد. لذا باید متممی مانند سیره متشرعه وجود داشته باشد که در کلمات بزرگان نیست.
اعتماد به روایات صحیحه
به باور نویسنده، از مجموعه روایاتی که در این باره وارد شده، تنها چند روایت معتبر وجود دارد. در نتیجه، قلمرو حرمت در حد قلمرو همان روایات معتبر خواهد بود. حال اگر قائل شویم که روایات معتبر اطلاق ندارد، نتیجه این میشود که باید به قدر متیقن بسنده کنیم که همان لهو محرم باشد، چون روایات اجمال پیدا میکنند.
اطمینان اجمالی به روایات
نویسنده با استناد به کلمات برخی علما میگوید اگرچه امکان مناقشه در تک تک روایات وجود دارد، اما از مجموع آنها برای انسان اطمینان حاصل میشود. به باور نویسنده، مضامین روایات بسیار مختلف است و اگر بخواهیم جمعبندی کنیم و قدر مشترک را استخراج کنیم، حرمت نمیتواند قدر مشترک همه روایات باشد. چرا که مضمون برخی روایات دلالت بر حرمت دارد و برخی دیگر با کراهت سازگار است. پس قدر متیقن، جامع بین حرمت و کراهت، یعنی مبغوضیت است. لذا اگر بخواهیم از مجموع روایات استفاده کنیم، باید بگوییم مبغوضیت به خاطر مقارنات است نه به خاطر نفس عمل.
اعتماد به اقوال فقها
به باور نویسنده، باید اقوال فقها را به عنوان پشتیبان قرار دهیم و بگوییم: فتوای فقها و عمل اصحاب ضعف سند و دلالت را جبران میکند. اما این نظر هم دارای اشکالی است، افزون بر اینکه چرا اصحاب درجه اول ائمه علیهم السلام به روایات باب ملاهی اعتنایی نکردند، جای شگفتی دارد.
اجماع
آیا در این مسئله جواز انتفاع از آلات لهو برای لهو اجماعی وجود دارد که مورد اتفاق همه فقها باشد؟ پاسخ منفی است. نهایتاً میتوان ادعای عدم خلاف کرد، اما عدم خلاف اعتبار لازم را ندارد. در ادامه، نویسنده به سیر ادعای خَلق اجماع در این مسئله میپردازد (ص۱۱۹-۱۳۹).
ملاک موسیقی لهوی
نویسنده به یک بحث موضوعشناسانه اشاره میکند که ملاک و تشخیص آهنگ لهوی از غیر لهوی چیست. آیا با توجه به منابع فقهی، از جمله آیات و روایات، میتوانیم قلمرو لهوی را تعیین کنیم؟ به باور نویسنده، دو تفسیر برای رفع مفهوم لهو بیان شده است که دارای اجمال میباشد.
تفسیر اول: آهنگ لهوی متناسب با مجالس لهو و لعب
نویسنده معتقد است که فقها موسیقی لهوی را همان موسیقی متناسب با مجالس لهو و لعب، فسق و فجور دانستهاند. با این حال، مشخص نکردهاند که چه آهنگی متناسب با اینگونه مجالس است و این معیار، معیاری نیست که دلیل خاصی از کتاب و سنت برای آن وجود داشته باشد.
تفسیر دوم: معیارهای موسیقی لهوی
تحریک شهوت
به گفته نویسنده، نخستین ضابطهای که از کلمات برخی فقها برای تشخیص لهو بودن موسیقی به دست میآید، محرک شهوت بودن موسیقی در انسان است. نویسنده با اشکالاتی که به کلمات فقها میکند، نتیجه میگیرد که نمیتوانیم از کبرای کلی استفاده کنیم که هر جا موسیقی تهیج شهوت کرد، در نتیجه موسیقی لهوی و حرام است؛ زیرا روشن نبودن تهیج شهوت در ملاک لهو، این نتیجهگیری را تضعیف میکند.
مضمون و محتوای لهو
به گفته نویسنده، فقها لهو را به چیزی تعریف کردهاند که به انسانیت انسان یا به ایمان او لطمه بزند. در نتیجه، دو ملاک یعنی ملاک انسانی و ملاک ایمانی در کلمات فقها دیده میشود. به گفته نویسنده، در ملاک انسانی، لهو چیزی است که موجب اختلال در شخصیت انسان و سلب عقل و اراده وی میشود، و در ملاک ایمانی، آن چیزی که به ایمان انسان آسیب بزند و او را به گناه و معصیت تشویق کند، جنبه لهوی دارد. نویسنده در ادامه به نظر آیتالله خویی و شهید بهشتی میپردازد. (ص ۱۴۱-۱۵۷)
استفاده از آلات مشترک
نویسنده در این بخش به این سوال میپردازد که آیا مجاز هستیم از آلات لهو برای استفادههای غیر لهوی بهرهبرداری کنیم.
نظریه ممنوعیت مطلق
نویسنده در ابتدا نظر مرحوم نراقی را به صورت مفصل بیان میکند. به اعتقاد نراقی، استفاده از آلات لهو برای غیر لهو ممنوع است. نویسنده بر این باور است که نظریه مرحوم نراقی قابل نقد است، زیرا برای حرمت جمیع انتفاعات در آلات مشترک باید دلیلی وجود داشته باشد، اما چنین دلیلی بر حرمت وجود ندارد.
نظریه ممنوعیت مقید
نویسنده پس از تقسیمبندی اشیا به منافع محلله، منافع محرمه و منافع مشترک، میگوید که اکثر آنچه انسان در زندگی اختیار دارد، جزو آلات مشترک هستند. او بیان میکند که اگر شخصی وسیلهای را به قصد انتفاع حلال تهیه کند، خرید و فروش آن برای او جایز است و این یک قاعده مقبول در فقه است. به باور نویسنده، هر مقدار که متدینین از آلات مشترک بیشتر در جهت حلال استفاده کنند، آن ابزار از جنبه اختصاص به لهوی بودن خارج خواهد شد و در نتیجه، حکم مسئله تغییر میکند (ص ۱۶۱-۱۷۴).
ملاک لهو بودن یک ابزار
نویسنده این بحث را مطرح کرده که چه زمانی یک شیء آله اللهو میشود؟ نویسنده چهار احتمال برای تشخیص ابزار لهو بودن تعریف میکند که به باور وی اشاراتی به هر یک از احتمالات در کلمات فقها میتوان یافت. در ادامه نویسنده به موضوعات لهو میپردازد و بدون آنکه بحث را به نتیجه برساند آن را به اتمام میرساند (ص۱۷۵-۲۰۶).