پرش به محتوا

کاربر:Mahjoor60/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:
ی که نویسنده می‌آورد روایتی است که میرزای نوری از دعائم الاسلام نقل کرده است: «اگر بر جاسوس و خبرچین دست یابند، کشته می‌شوند. از اهل بیت (ع) چنین روایت شده است». نویسنده این روایت را با تکیه بر ارسال آن و کم‌اعتباری کتاب دعائم رد می‌کند و بر فرض پذیرش نیز آن را با روایتی دیگر مقید می‌کند تا حکم، عدم قتل جاسوس مسلمان باشد.<br>
ی که نویسنده می‌آورد روایتی است که میرزای نوری از دعائم الاسلام نقل کرده است: «اگر بر جاسوس و خبرچین دست یابند، کشته می‌شوند. از اهل بیت (ع) چنین روایت شده است». نویسنده این روایت را با تکیه بر ارسال آن و کم‌اعتباری کتاب دعائم رد می‌کند و بر فرض پذیرش نیز آن را با روایتی دیگر مقید می‌کند تا حکم، عدم قتل جاسوس مسلمان باشد.<br>
چهارمین دلیل، روایتی از سنن ابی‌داوود از آثار عامه است که طبق آن رسول خدا (ص) دستور به قتل جاسوس داد؛ اما بعد از مشخص شدن مسلمان بودنش از قتل او گذشت. نویسنده روایت المصنف را، که در آن عبارت «عین» نیست، در مقابل این روایت قرار می‌دهد. در اینجا نیز نویسنده بخشی را به تمجید از صنعانی نویسنده المصنف اختصاص داده که به نظر اضافه است. نویسنده دو صورت، مسلمان بودن هنگام تجسس و مسلمان شدن بعد از تجسس، را مطرح می‌کند و در هر دو صورت قابلیت استدلال به روایت را رد می‌کند.<br>
چهارمین دلیل، روایتی از سنن ابی‌داوود از آثار عامه است که طبق آن رسول خدا (ص) دستور به قتل جاسوس داد؛ اما بعد از مشخص شدن مسلمان بودنش از قتل او گذشت. نویسنده روایت المصنف را، که در آن عبارت «عین» نیست، در مقابل این روایت قرار می‌دهد. در اینجا نیز نویسنده بخشی را به تمجید از صنعانی نویسنده المصنف اختصاص داده که به نظر اضافه است. نویسنده دو صورت، مسلمان بودن هنگام تجسس و مسلمان شدن بعد از تجسس، را مطرح می‌کند و در هر دو صورت قابلیت استدلال به روایت را رد می‌کند.<br>
نویسنده نتیجه نهایی حکم جاسوس مسلمان را چنین می‌آورد: «مقتضای اصل اولی و مقتضای احتیاط در خون و جان انسان‌ها آن است که جاسوس مسلمان کشته نشود، افزون بر اینکه عنوان افساد و محاربه بر وی صادق نیست. عنوان تجسس به خودی خود موجب کشتن نیست، گرچه اگر حاکم مصلحت بداند، جاسوس تعزیز و به شدت مجازت می‌شود؛ اما با حکم قتل موافق نیستیم». در ادامه نیز برای سخن خویش شواهدی را از فتاوای قاضی ابن‌براج طرابلسی، علامه حلی و محقق کرکی می‌آورد.<br>
۵۳۸

ویرایش