پرش به محتوا

کاربر:Abbasi/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱: خط ۲۱:
'''فصل هشتم''' و پایانی هم به سایر مناصب پرداخته و ادله موافقان و مخالفان را بیان کرده است.
'''فصل هشتم''' و پایانی هم به سایر مناصب پرداخته و ادله موافقان و مخالفان را بیان کرده است.
== روش شناسی ==
== روش شناسی ==
نویسنده روش خود را کتابخانه‌ای به صورت توصیفی و تحلیلی می‌داند.(صفحه ۲۸)
نویسنده روش خود را کتابخانه‌ای به صورت توصیفی و تحلیلی می‌داند.(ص ۲۸)
== نکته اساسی ==
== نکته اساسی ==
آنچه در این موضوع می‌تواند به عنوان پاشنه آشیل به حساب آید این مطلب است که آیا ادله دال بر عدم جواز قضاوت زنان به دیگر مناصب قابل سرایت است؟ در این باب دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه نخست قضاوت را شأنی از شئون مرجعیت می‌داند و بر این اساس ادله را در هر دو باب جاری می‌داند و بر همین منوال برای دیگر مناصب استدلال می‌کند. دیدگاه دوم این تلازم را یا انکار می‌کند و یا حداقل تسری ادله را نیازمند دلیل می‌داند. نویسنده کتاب بر این باور است که: قاعده‌ای کلی وجود ندارد و بعد از بررسی ادله می‌توان به سرایت و عدم آن حکم کرد.(صفحه ۵۵)
آنچه در این موضوع می‌تواند به عنوان پاشنه آشیل به حساب آید این مطلب است که آیا ادله دال بر عدم جواز قضاوت زنان به دیگر مناصب قابل سرایت است؟ در این باب دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاه نخست قضاوت را شأنی از شئون مرجعیت می‌داند و بر این اساس ادله را در هر دو باب جاری می‌داند و بر همین منوال برای دیگر مناصب استدلال می‌کند. دیدگاه دوم این تلازم را یا انکار می‌کند و یا حداقل تسری ادله را نیازمند دلیل می‌داند. نویسنده کتاب بر این باور است که: قاعده‌ای کلی وجود ندارد و بعد از بررسی ادله می‌توان به سرایت و عدم آن حکم کرد.(ص ۵۵)
== تفصیل مطالب ==
== تفصیل مطالب ==
نویسنده در فصل‌های کتاب ادله نقلی و غیر نقلی یکسانی را بیان می‌کند.  
نویسنده در فصل‌های کتاب ادله نقلی و غیر نقلی یکسانی را بیان می‌کند.  
خط ۳۳: خط ۳۳:
نویسنده در ادله غیر نقلی دلائل ذیل را مطرح می‌کند:
نویسنده در ادله غیر نقلی دلائل ذیل را مطرح می‌کند:


۱) اجماع: که به باور نویسنده ثابت نیست و اگر هم ثابت باشد مدرکی است.(صفحه ۱۷۷)
۱) اجماع: که به باور نویسنده ثابت نیست و اگر هم ثابت باشد مدرکی است.(ص ۱۷۷)


۲) اصالة عدم جواز: نویسنده مدعی است اگر هیچ دلیلی بر اثبات جواز قضاوت زن نباشد، اصل عدم جواز قضاوت زن حاکم است.(صفحه ۱۷۸)
۲) اصالة عدم جواز: نویسنده مدعی است اگر هیچ دلیلی بر اثبات جواز قضاوت زن نباشد، اصل عدم جواز قضاوت زن حاکم است.(ص ۱۷۸)


۳) قیاس اولویت: که در چند موضوع بررسی شده است. اولویت تصدی زنان نسبت به: شهادت آنها، عدم صلاحیت امامت جماعت و عدم ولایت زنان بر اولاد صغیر و مجنون. نویسنده هیچ کدام از اینها را اولویت قطعی نمی‌داند و در نتیجه قابل استناد نخواهد بود.(صفحه ۱۸۵)
۳) قیاس اولویت: که در چند موضوع بررسی شده است. اولویت تصدی زنان نسبت به: شهادت آنها، عدم صلاحیت امامت جماعت و عدم ولایت زنان بر اولاد صغیر و مجنون. نویسنده هیچ کدام از اینها را اولویت قطعی نمی‌داند و در نتیجه قابل استناد نخواهد بود.(ص ۱۸۵)


۴) مذاق شارع: ایشان بعد از تبیین مسئله این نتیجه را می‌گیرد که تصدی مناصب برای زنان به لحاظ اینکه از مردان آسیب‌پذیرتر هستند، آنها را از رسیدن به کمال مطلوب مد نظر شارع باز می‌دارد.(صفحه ۱۹۲)
۴) مذاق شارع: ایشان بعد از تبیین مسئله این نتیجه را می‌گیرد که تصدی مناصب برای زنان به لحاظ اینکه از مردان آسیب‌پذیرتر هستند، آنها را از رسیدن به کمال مطلوب مد نظر شارع باز می‌دارد.(ص ۱۹۲)


۵) تواتر اجمالی: ایشان بعد از بیان مفهوم این تواتر می‌گوید: تواتر اجمالی حجت است و از مجموع روایات می‌توان نتیجه گرفت که تصدی مناصب برای زنان خلاف نظر شارع است.(صفحه ۱۹۴)
۵) تواتر اجمالی: ایشان بعد از بیان مفهوم این تواتر می‌گوید: تواتر اجمالی حجت است و از مجموع روایات می‌توان نتیجه گرفت که تصدی مناصب برای زنان خلاف نظر شارع است.(ص ۱۹۴)


۶) سیره متشرعه: در این بحث کلام نویسنده گویا نیست چه نفیا چه اثباتا.(صفحه ۱۹۵)
۶) سیره متشرعه: در این بحث کلام نویسنده گویا نیست چه نفیا چه اثباتا.(ص ۱۹۵)


۷) ارتکاز متشرعه: ایشان ارتکاز را دلیل مستقل نمی‌داند.(صفحه ۱۹۶)
۷) ارتکاز متشرعه: ایشان ارتکاز را دلیل مستقل نمی‌داند.(ص ۱۹۶)


مطالب فوق در کل کتاب با اندک تفاوتی در  بیان عبارات راجع به مناصب مختلف نقل شده است. آنچه در باب قضاوت نسبت به ابواب دیگر اضافه شده است ادله جواز قضاوت زنان است که از این قرار است:
مطالب فوق در کل کتاب با اندک تفاوتی در  بیان عبارات راجع به مناصب مختلف نقل شده است. آنچه در باب قضاوت نسبت به ابواب دیگر اضافه شده است ادله جواز قضاوت زنان است که از این قرار است:


۱) آیه ۲۱۳ سوره بقره که معیار در قضاوت را حکم به ما انزل الله می‌داند نه ذکوریت. نویسنده در نقد این استدلال می‌گوید: آیه در مقام تشریع اصل قضاوت  است نه شرائط آن.(صفحه ۱۹۸)
۱) آیه ۲۱۳ سوره بقره که معیار در قضاوت را حکم به ما انزل الله می‌داند نه ذکوریت. نویسنده در نقد این استدلال می‌گوید: آیه در مقام تشریع اصل قضاوت  است نه شرائط آن.(ص ۱۹۸)


۲) روایت ابی خدیجه و مقبوله عمرابن حنظله که بنابر نظر نویسنده اطلاق ندارد و نمی‌توان برای جواز قضاوت زنان به آن استناد کرد.(صفحه ۱۹۹)
۲) روایت ابی خدیجه و مقبوله عمرابن حنظله که بنابر نظر نویسنده اطلاق ندارد و نمی‌توان برای جواز قضاوت زنان به آن استناد کرد.(ص ۱۹۹)


۳) قاعده اشتراک در خطابات احکام: نویسنده در نقد این دلیل می‌گوید: با بررسی ابواب فقهی روشن است که زنان و مردان در بسیاری از احکام متفاوت هستند و قضاوت هم از این موارد است علاوه بر اینکه روایات دال بر اشتراک احکام از حیث سند و دلالت مخدوش است.(صفحه ۲۰۴)
۳) قاعده اشتراک در خطابات احکام: نویسنده در نقد این دلیل می‌گوید: با بررسی ابواب فقهی روشن است که زنان و مردان در بسیاری از احکام متفاوت هستند و قضاوت هم از این موارد است علاوه بر اینکه روایات دال بر اشتراک احکام از حیث سند و دلالت مخدوش است.(ص ۲۰۴)


۴) اصل عقلانی و سیره عقلایی: مبنی بر مشارکت و حضور زنان در منصب قضاوت و دیگر مناصب. نویسنده در نقد این دلیل بیان می‌کند که تحکیم این اصل در بین عقلا اول الکلام است و در ثانی در فرض وجود چنین اصلی، اینکه شارع اطلاق آن را بپذیرد محل تردید است.(صفحه ۲۰۶)
۴) اصل عقلانی و سیره عقلایی: مبنی بر مشارکت و حضور زنان در منصب قضاوت و دیگر مناصب. نویسنده در نقد این دلیل بیان می‌کند که تحکیم این اصل در بین عقلا اول الکلام است و در ثانی در فرض وجود چنین اصلی، اینکه شارع اطلاق آن را بپذیرد محل تردید است.(ص ۲۰۶)


۵) سیره معصومین: که بر حضور زنان در اجتماع دلالت دارد. نویسنده در نقد می‌گوید:  اولا روایات دال بر سیره قضایای خارجیه هستند در ثانی سیره از جنس عمل است و اجمال دارد و نهایتا اینکه سیره‌ای از معصومین در باب تصدی زنان در قضاوت وارد نشده است.(صفحه ۲۱۲)
۵) سیره معصومین: که بر حضور زنان در اجتماع دلالت دارد. نویسنده در نقد می‌گوید:  اولا روایات دال بر سیره قضایای خارجیه هستند در ثانی سیره از جنس عمل است و اجمال دارد و نهایتا اینکه سیره‌ای از معصومین در باب تصدی زنان در قضاوت وارد نشده است.(ص ۲۱۲)


۶) ادله امر به معروف و نهی از منکر: اساس این استدلال آیه ۷۱ سوره توبه است که ولایت را برای زنان و مردان به طور یکسان وضع می‌کند و تصدی منصب قضا برای زنان از این ولایت نتیجه گرفته می‌شود. نویسنده در نقد این استدلال می‌گوید: اولا برخی مفسرین ولایت در آیه را به معنای دوستی گرفته‌اند در ثانی اگر به معنای ولایت امری باشد ولایت را در امر به معروف و نهی از منکر ثابت می‌کند اما ولایت عامه استفاده نمی‌شود.(صفحه ۲۱۵)
۶) ادله امر به معروف و نهی از منکر: اساس این استدلال آیه ۷۱ سوره توبه است که ولایت را برای زنان و مردان به طور یکسان وضع می‌کند و تصدی منصب قضا برای زنان از این ولایت نتیجه گرفته می‌شود. نویسنده در نقد این استدلال می‌گوید: اولا برخی مفسرین ولایت در آیه را به معنای دوستی گرفته‌اند در ثانی اگر به معنای ولایت امری باشد ولایت را در امر به معروف و نهی از منکر ثابت می‌کند اما ولایت عامه استفاده نمی‌شود.(ص ۲۱۵)


نتیجه‌ای که نویسنده بیان می‌کند این است که در باب قضاوت، ریاست جمهوری، مرجعیت و ولایت امری، شرط ذکوریت ثابت است.( صفحات ۲۱۷، ۲۶۶، ۳۲۸ و ۳۹۲)
نتیجه‌ای که نویسنده بیان می‌کند این است که در باب قضاوت، ریاست جمهوری، مرجعیت و ولایت امری، شرط ذکوریت ثابت است.( صفحات ۲۱۷، ۲۶۶، ۳۲۸ و ۳۹۲)
خط ۶۹: خط ۶۹:
۱). جمله ذیل رابنگرید: '''در این روایت به طور کلی بیان شده است که حوا از آدم آفریده شده است. این سخن می‌تواند به این معنا باشد که از اضافه گل آدم آفریده شده است، همان‌گونه در روایات دیگری به این مطلب تصریح شده است. البته می‌تواند به این معنا هم باشد که از دنده چپ مرد آفریده شده است.'''(صفحه ۱۳۳) در دو خط پنج بار '''شده است''' آمده که از لحاظ ادبی غلط است.
۱). جمله ذیل رابنگرید: '''در این روایت به طور کلی بیان شده است که حوا از آدم آفریده شده است. این سخن می‌تواند به این معنا باشد که از اضافه گل آدم آفریده شده است، همان‌گونه در روایات دیگری به این مطلب تصریح شده است. البته می‌تواند به این معنا هم باشد که از دنده چپ مرد آفریده شده است.'''(صفحه ۱۳۳) در دو خط پنج بار '''شده است''' آمده که از لحاظ ادبی غلط است.


۲). عبارت ذیل را بخوانید : '''اگر در مسئله‌ای هیچ دلیلی جز یک روایت مورد بحث و چند روایت دیگر ضعیف‌السند نباشد باز هم می‌توان شهرت عملیه اصحاب را مستند به این روایات و جبران‌کننده ضعیف سند دانست....'''(صفحه ۱۲۵) اگرچه معنی و مفهوم روشن است اما خواننده با چند بار خواندن متوجه مقصود نویسنده می‌شود.
۲). عبارت ذیل را بخوانید : '''اگر در مسئله‌ای هیچ دلیلی جز یک روایت مورد بحث و چند روایت دیگر ضعیف‌السند نباشد باز هم می‌توان شهرت عملیه اصحاب را مستند به این روایات و جبران‌کننده ضعیف سند دانست....'''(ص ۱۲۵) اگرچه معنی و مفهوم روشن است اما خواننده با چند بار خواندن متوجه مقصود نویسنده می‌شود.


۳). در نقل آیات و روایات دو شیوه متفاوت در کتاب وجود دارد. گاهی اعراب‌گذاری شده و گاهی بدون اعراب، که این دوگانگی خلاف اصول نگارش است.
۳). در نقل آیات و روایات دو شیوه متفاوت در کتاب وجود دارد. گاهی اعراب‌گذاری شده و گاهی بدون اعراب، که این دوگانگی خلاف اصول نگارش است.
خط ۷۷: خط ۷۷:
=== ساختاری ===
=== ساختاری ===
منظور از نقد ساختاری، فصل‌بندی منطقی و ذکر مطالب مرتبط با عناوین فصول و عنوان کتاب است. نگارنده معتقد است یک سوم از حجم کتاب مطالبی است که هیچ ربطی به موضوع ندارد به عنوان مثال: جایگاه زن در اسلام، تاریخچه ارتباط و تأثیر متقابل عرب جاهلی با یهود، بررسی انتساب کتاب اختصاص به شیخ مفید، تعاریف متعدد واژگان و اصطلاحات از منابع مختلف و........
منظور از نقد ساختاری، فصل‌بندی منطقی و ذکر مطالب مرتبط با عناوین فصول و عنوان کتاب است. نگارنده معتقد است یک سوم از حجم کتاب مطالبی است که هیچ ربطی به موضوع ندارد به عنوان مثال: جایگاه زن در اسلام، تاریخچه ارتباط و تأثیر متقابل عرب جاهلی با یهود، بررسی انتساب کتاب اختصاص به شیخ مفید، تعاریف متعدد واژگان و اصطلاحات از منابع مختلف و........
از سوی دیگر نویسنده کتاب با فصل‌بندی غیر منطقی تقریبا در تمام فصول مطالب را تکرار کرده است. اگر این اشتباه انجام نمی‌شد، کتاب ۴۵۰ صفحه‌ای در ۱۰۰ صفحه به چاپ می‌رسید. نکته جالب اینجاست که کتاب ۸ فصل دارد اما نویسنده در معرفی کتاب آن را به ۷ فصل کاهش می‌دهد.( صفحه ۲۸) علاوه بر اینکه خواننده با توجه به یکسان نبودن ادبیات در بخش‌های متعدد این گمان را دارد که نویسندگان متعددی در جمع‌آوری مطالب نقش داشته‌اند. نگارنده مقاله بر این باور است که '''فصل‌بندی صحیح''' اینچنین است:
از سوی دیگر نویسنده کتاب با فصل‌بندی غیر منطقی تقریبا در تمام فصول مطالب را تکرار کرده است. اگر این اشتباه انجام نمی‌شد، کتاب ۴۵۰ صفحه‌ای در ۱۰۰ صفحه به چاپ می‌رسید. نکته جالب اینجاست که کتاب ۸ فصل دارد اما نویسنده در معرفی کتاب آن را به ۷ فصل کاهش می‌دهد.( ص ۲۸) علاوه بر اینکه خواننده با توجه به یکسان نبودن ادبیات در بخش‌های متعدد این گمان را دارد که نویسندگان متعددی در جمع‌آوری مطالب نقش داشته‌اند. نگارنده مقاله بر این باور است که '''فصل‌بندی صحیح''' اینچنین است:
'''مقدمه''': که شامل تعریف، اهمیت مسئله، هدف و ......
'''مقدمه''': که شامل تعریف، اهمیت مسئله، هدف و ......
'''فصل اول''': آیات مربوط به موضوع و تطبیق و دلالت یا عدم آن بر مناصب  
'''فصل اول''': آیات مربوط به موضوع و تطبیق و دلالت یا عدم آن بر مناصب  
۲٬۶۴۵

ویرایش