کاربر:Rezashams/صفحه تمرین۳

از دانشنامه فقه معاصر

حلال‌زاده کسی است که از طریق ازدواج شرعی متولد شده است و زنازاده نیست. در فقه شیعه کودک متولد شده از طریق وطی به شبهه و همچنین طفلی که طبق ازدواج مرسوم در اقوام دیگر به دنیا آمده باشد نیز حلال‌زاده شمرده می‌شود. اصطلاح حلال‌زاده در مقابل زنازاده است؛ به معنای فردی است که از طریق زنا به دنیا آمده است؛ بر این اساس فردی که انعقاد نطفه‌اش در زمانی باشد که آمیزش زن و شوهر در آن زمان حرام است حلال‌زاده محسوب می‌شود.

اهمیت حلال‌زادگی در اسلام را به جهت مشروط‌بودن برخورداری از ارث و برخی مناصب شرعی چون امام جماعت، قضاوت، شهادت در دادگاه و مرجعیت تقلید میدانند. همچنین در برخی روایات شیعه فرد فاقد حلال زادگی دشمن اهل بیت(ع) دانسته‌ شده است.

تعریف و اهمیت

حلال‌زاده کسی است که از طریق ازدواج شرعی متولد شده است و زنازاده نباشد.[۱] طبق آموزه‌های فقه شیعه افراد زیر نیز حلال زاده شمرده میشوند:

  • فردی که از طریق وطی به شبهه به دنیا آمده باشد و شبهه از دو طرف (پدر و مادر) باشد.[۲] اگر یکی از زن و مرد موضوع برایش مشتبه نبود و عمداً مرتکب این عمل شد، فرزند نسبت به وی ولد الزنا شمرده می‌شود.[۳]
  • فردی که انعقاد نطفه‌اش در زمانی باشد که آمیزش زن و شوهر در آن زمان حرام باشد.[۴] مانند آمیزش در حالتی که زن حیض است یا در هنگام روزه واجب معین و یا در حال احرام.[۵]
  • فرزندی که طبق ازدواج مرسوم اقوام دیگر حتی مشرکین به دنیا آمده باشد.[۶] به عنوان نمونه فقیهان شیعه فرزند حاصل از نکاح با محارم طبق فرهنگ مجوسیان را حلال‌زاده می‌دانند.[۷] برخی محققان مستند فقیهان را روایاتی دانسته‌اند که رسم ازدواج سایر فرق حتی مشرکین را به رسمیت شناخته است.[۸] و برخی دیگر با ضمیمه کردن قاعده جب حکم می‌کنند گرچه ازدواج فرد مجوسی با مادرش در شریعت اسلام حرام است اما بعد از مسلمان شدن اعمال سابق نادیده گرفته می‌شود.[۹] ناصر مکارم شیرازی نیز با استناد به سیره عقلا این فرزند را حلالزاده میداند.[۱۰] براساس روایات در هر قومی رسم ازدواجی میان مردم وجود دارد که آن را متفاوت از زنا می‌دانند.[۱۱]

اهمیت حلال‌زادگی

اهمیت حلال‌زادگی در تشیع به جهت امتیازاتی نظیر برخورداری از ارث[۱۲] و امکان تصدی مناصبی چون قضاوت[۱۳] و امام جماعت[۱۴] شدن است که برای مسلمان حلال زاده برشمرده شده است و فرد زنازاده از آن بی بهره است.[۱۵] برخی پژوهشگران سبب این محرومیت را موارد زیر میدانند:

  • انتقال برخی صفات رذیله از طرق وراثت به افرادی که حلال‌زاده نیستند. اینان معتقدند همانطور که ویژگی های ظاهری افراد از طریق ژن انتقال میابد ویژگی های باطنی نیز منتقل میشود و در فرزندان نامشروع غالبا زمینه ارتکاب جرم بیشتر است.[۱۶]
  • نداشتن مقبولیت اجتماعی[۱۷]
  • کافر بودن کسی که حلال زاده نیست[۱۸]
  • سید مرتضی علت را عدم نجابت او میداند. به گفته او، خدای متعال میداند که فرد متولد از زنا خیر و صلح را اختیار نمی‌کند فلذا از تصدی اموری چون شهادت در دادگاه محروم است.[۱۹]

همچنین در برخی روایات شیعه فرد فاقد حلال زادگی دشمن اهل بیت دانسته شده است.[۲۰]

احکام فقهی مرتبط

بر اساس روایات شیعه حلال زادگی شرط برخورداری از برخی امتیازها و مناصب شرعی در اسلام است. برخی از این امور چنین است:

  • ارث: به گفته صاحب جواهر تمام یا قسمت مورد اعتنایی از فقیهان شیعه حلال‌زادگی را شرط برخورداری از ارث میدانند. به گفته او فرد زنازاده از مرد و زنی که اورا به دنیا آورده‌اند وهمچنین آن دو از این فرد ارث نمیبرند.[۲۱]
  • شهادت در دادگاه[۲۲]: به گفته سید مرتضی در کتاب الانتصار ارائه شهادت در دادگاه منوط به حلال زادگی است. او مستند خود بر این حکم را اجماع و اتفاق نظر فقیهان شیعه میداند.[۲۳] به گفته شیخ طوسی در کتاب النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی شهادت زنا زاده عادل در امور کم ارزش مورد قبول است.[۲۴]
  • امام جماعت: به گفته شهید ثانی در شرح لمعه به اجماع فقیهان شیعه حلال زادگی شرط برای امامت جماعت است.[۲۵]
  • قضاوت در دادگاه:به گفته شهید ثانی در کتاب شرح لمعه تمام فقیهان شیعه حلال زادگی را برای قاضی لازم میدانند.[۲۶]
  • مرجعیت تقلید: سید کاظم طباطبایی در کتاب عروة الوثقی یکی از شرایط مجتهدی که متصدی مقام مرجعیت است را حلال زادگی او میداند.[۲۷] سید ابوالقاسم خویی در کتاب التنقیح فی شرح العروة مدعی است علت این مسئله نقصانی است که بواسطه تولد از راه زنا در زنازاده وجود دارد؛ این در حالی است که شارع به وجود این عیب در مقام مهمی چون مرجعیت راضی نیست.[۲۸]

پانویس

  1. بحرانی، الأنوار اللوامع في شرح مفاتيح الشرائع، مجمع البحوث العلمیة، ج‌14، ص11‌.
  2. بحرانی، الأنوار اللوامع في شرح مفاتيح الشرائع، مجمع البحوث العلمیة، ج‌14، ص11‌؛ نجفی، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 1404ق، ج13، ص324.
  3. بحرانی، الأنوار اللوامع في شرح مفاتيح الشرائع، مجمع البحوث العلمیة، ج‌14، ص: 11‌؛ طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۳۵۰.
  4. جمعى از پژوهشگران، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، 1426ق، ج‌3، ص367‌.
  5. نجفی، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 1404ق، ج‌41، ص411‌.
  6. پورمحمدی، «قاعده لکل قوم نکاح»، ص278.
  7. شیرازی، القواعد الفقهیة، 1413ق، ص44؛ بروجردی، جامع الاحادیث الشیعه، 1386ش، ج26، ص380؛ عاملی، وسائل، ۱۴۰۹ق، ج21، ص199.
  8. طوسی، تهذیب الاحکام، 1407ق، ج6، ص387؛ عاملی، وسائل الشیعه، 1409ق، ج21، ص200؛ پورمحمدی، «قاعده لکل قوم نکاح»، ص278.
  9. شیرازی، القواعد الفقهیة، 1413ق، ص44؛ مباني الفقه الفعال في القواعد الفقهية الأساسية، 1425ق، ج‌2، ص302.
  10. مکارم شیرازی، انوار الفقاهه (کتاب حدود و تعزیرات)، 1418ق، ص48.
  11. عاملی، وسائل الشیعه، 1409ق، ج21، ص200.
  12. فقه الصادق عليه السلام، 1412ق، ج‌24، ص470‌؛ نجفی، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 1404ق، ج‌39، ص274‌.
  13. نجفی، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 1404ق، ج‌40، ص12‌؛ روحانی، فقه الصادق عليه السلام، 1412ق، ج‌25، ص21‌.
  14. نجفی، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 1404ق، ج‌13، ص324‌؛ روحانی، فقه الصادق عليه السلام، 1412ق، ج‌6، ص287‌.
  15. نگاه کنید به: نجفی، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 1404ق، ج13، ص324 و ج40، ص12-13؛ یزدی، عروة الوثقی، 1409ق، ج1، ص797؛ شکریان امیری، «شرطیت حلال زادگی یا زنازاده نبودن در شهادت و قضاوت»، ص120.
  16. بصیری، گوهری، «نقش وراثت در سرنوشت انسان از منظر قرآن و حدیث»، ص121.
  17. کیخا، فتوحی، «تحلیل و بررسی ارزش اثباتی شهادت ولد الزنا در مذاهب اسلامی»، ص239.
  18. حلی، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، 1410ق، ج2، ص122.
  19. سید مرتضی، الانتصار في انفرادات الإمامية، 1415ق، ص502‌.
  20. شیخ صدوق، امالی، 1376ش، ص475؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، 1413ق، ج3، ص493؛ طوسی، تهذیب الاحکام، 1407ق، ج 4، ص143.
  21. نجفی، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 1404ق، ج‌39، ص274.
  22. نجفی، جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، 1404ق، ج41، ص117؛ روحانی، فقه الصادق عليه السلام، 1412، ج‌25، ص280‌؛ ابن براج، المهذب، 1406ق، ج‌2، ص557‌.
  23. شهید ثانی، مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، 1413ق، ج‌14، ص221.
  24. طوسی، النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، 1400ق، ص326‌.
  25. شهید ثانی، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، 1412ق، ج‌1، ص116‌.
  26. شهید ثانی، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية، 1412ق، ج‌1، ص236‌.
  27. طباطبایی یزدی، العروة الوثقى، 1409ق، ج‌1، ص10‌.
  28. خویی، التنقيح في شرح العروة الوثقى، 1418ق، ص236‌-235.