کاربر:Hamzeahmadi/صفحه تمرین۲

از دانشنامه فقه معاصر

تبیین مسئله و جایگاه آن

واژه «اتانازی» که به صورت‌های «یوتونازی»، «یونازیا» و «اوتانازیا» نیز به کار رفته، از پیشوند یونانی «Eu» به معنای «خوب» و «آسان» و واژه «Thanatos» به معنای «مرگ» ترکیب یافته است.[۱] در زبان فارسی معادل‌هایی مانند «مرگ آسان»، «بهْ‌مرگی»، «قتل از روی ترحم»، «مرگ خودخواسته» و «کشتن دلسوزانه» برای این واژه در نظر گرفته شده و در اصطلاح عبارت است از پایان دادن به زندگی فرد به درخواست خودش و به دست دیگری و با نیت رهایی او از درد و رنج طاقت‌فرسا یا یک بیماری لاعلاج و بنا به تعریفی دیگر عبارت است از: کشتن عمدی یک بیمار به دلیل ترحم و از روی دلسوزی، به وسیله به کار بردن یک ماده کشنده یا ترک مراقبت‌های لازم و ضروری.

اقسام اتانازی

اتانازی در یک تقسیم‌بندی به سه نوع تقسیم می‌شود:

  • اتانازی فعال: با تجویز داروی کشنده از طرف پزشک به زندگی پر درد و رنج بیمار، پایان داده می‌شود.
  • اتانازی منفعل: از ادامه مداوا و زنده‌نگه داشتن بیمار محتضر، خودداری می‌شود؛ یعنی از درمان‌هایی که برای حفظ حیات بیمار لازم و ضروری است، صرف نظر می‌شود.
  • اتانازی غیر مستقیم: داروهایی در دسترس بیمار گذاشته می‌شود تا او به دست خود و شخصاً به زندگی پرمحنت خود پایان بدهد و یا به بیمار داروهای تجویز می‌شود که پیامد و عوارض مصرف آن، مرگ بیمار را به دنبال دارد.[۲]

هر کدام از این اقسام یا به صورت داوطلبانه، با رضایت آگاهانه بیمار و بر اساس تقاضای صریح او است یا این که به صورت غیر داوطلبانه و بدون تقاضای بیمار، به سبب عدم صلاحیت او در تصمیم‌گیری بر اثر عواملی چون بیهوشی و کما، صورت می‌گیرد.[۳]

تاریخچه و جایگاه مسئله در فقه معاصر

واژه اتانازی برای اولین بار از سوی فرانسیس بیکن-فیلسوف انگلیسی در قرن ۱۷ میلادی-که مرگ بدون رنج را مطرح کرد، وارد فرهنگ پزشکی شد

رویکردها و نظرات در فقه شیعه

نظریه‌ها

دلایل

صاحب نظران

منابع مطالعاتی مهم

اعم از کتاب‌ها، مقالات، نشست‌های علمی و ....

سایر فرقه‌های اسلامی

نظرات

صاحب نظران

منابع مطالعاتی

اعم از کتاب‌ها، مقالات، نشست‌های علمی و ....

موضوعات پیوسته

پانویس

  1. Biggs, Euthanasia: Death with dignity and the Law, 2001, p12
  2. پارساپور و دیگران، «اتانازی، تبیین و تحلیل اخلاقی»، ص۳.
  3. پارساپور و دیگران، «اتانازی، تبیین و تحلیل اخلاقی»، ص۳.