غنا، موسیقی و رقص در اسلام (کتاب)
غنا، موسیقی و رقص در اسلام | |
---|---|
اطلاعات کتاب | |
نویسنده | مرتضی چیتسازیان و مژده کرمی |
تاریخ نگارش | ۱۳۹۹ش |
موضوع | موسیقی |
سبک | تحلیلی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | ۱ |
تعداد صفحات | ۳۱۹ |
اطلاعات نشر | |
ناشر | چتر دانش |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | ۱۳۹۹ش |
نوبت چاپ | اول |
- چکیده
غنا، موسیقی و رقص در اسلام کتابی در حوزه موسیقی نوشته مرتضی چیتسازیان و مژده کرمی است. در این اثر غنا و موسیقی در یک بخش و رقص در بخش دیگری از کتاب از نظر فقهی بررسی شده است. در این اثر ماهیت و تاریخچه موضوعات کتاب با بهرهگیری از منابع فقهی، تاریخی و تفسیری تبیین شده، ادله حرمت آنها بررسی میشود.
به نظر نویسنده، غنایی که در شریعت از آن نهی شده، همان غنای لغوی است مشروط به آنکه لهو، باطل و از مصادیق قول زور باشد و با فقدان یکی از این شرایط، غنا حلال خواهد بود. همچنین اگر چه رقص فیالجمله حرام است، ولی نمیتوان به حرمت همه اقسام آن (حتی رقص زن برای شوهر خود) فتوا داد.
کاستیهای این اثر شامل موارد ذیل است: تفصیل برخی مباحث کمارتباط یا بیارتباط با بحث فقهی، بررسی ناقص احکام موسیقی، ساختار نامناسب و پراکندهگویی، تغییر دیدگاهها در بخشهای مختلف کتاب، اشکالات ویراستاری و استفاده نادرست از اصطلاحات فقهی.
معرفی کتاب
غنا، موسیقی و رقص در اسلام اثر مرتضی چیتسازیان و مژده کرمی، در حوزه موسیقی از نظر اسلام است. مرتضی چیتسازیان مدیر گروه فقه و حقوق دانشگاه قرآن و حدیث است[۱] و کتاب حقوق مالکیتهای فکری از دیگر کتابهای او در فقه معاصر به شمار میآید.[۲] به ادعای چیتسازیان در این اثر تلاش شده، مسئله غنا، موسیقی و رقص با در نظر گرفتن مقتضیات زمان و مکان، بررسی شوند (ص۴). ابتلای افراد زیادی از جامعه به مسئله غنا و موسیقی، انگیزه نویسنده از تألیف این کتاب بوده است (ص۱۵).
مباحث این کتاب در دو بخش سامان یافته است. در بخش اول غنا و موسیقی و در بخش دوم رقص از نظر فقهی بررسی میشود. بخش اول اثر چیتسازیان و بخش دوم اثر هر دو نویسنده است. این دو بخش، فاقد هرگونه اشتراک (مگر تلازم عرفی این دو موضوع با هم) است؛ نه در استدلالهای فقهی و نه در موضوع به یکدیگر وابسته نیستند و قابلیت مجزا شدن دارند. بخش اول، چهار فصل دارد: ماهیت غنا و موسیقی، تاریخچه آنها، حکم غنا و خاتمه. بخش دوم نیز مشتمل بر شش فصل است: پیشینه رقص، انواع رقص، دلایل حرمت، رقص و هنر نمایش، حکم آموزش رقص و نتیجه مباحث.
زیادهنویسی در کتاب
اگرچه نویسنده بحث مفصّلی را درباره تاریخ غنا و موسیقی (حتی برشمردن نام خوانندگاه و نوازندگان و انواع مختلف آلات موسیقی در گذر زمان) بیان نموده، اما ارتباط آن را با بحث فقهیِ حکم غنا و موسیقی روشن نکرده است (ص۵۶-۸۸). رویکرد او در ذکر تاریخچه رقص نیز به همین صورت است (ص۱۹۳-۲۰۸). بررسی رابطه رقص با هنرهای نمایشی از دیگر مصادیق زیادهنویسی در این کتاب بهشمار میآید (ص۲۷۱-۲۸۶). نویسنده بر خلاف رویکرد معمول فقیهان، به ستایش از رقص پرداخته، آن را مسئله عاطفی مشترک در بین انسانها، همچون اسطوره، نمادی از عالم والاتر از واقعیات روزمره، دانسته است (ص۱۹۴). نویسنده در مواضعی بحث موسیقی و غنا را با مطالبی که ارتباط روشنی با بحث ندارند، پیوند داده است؛ مثلا او در بررسی تاریخچه غنا و موسیقی، به شادی در مراسم ازدواج پیامبر(ص) و خدیجه(س) (بدون اشاره به انجام غنا یا موسیقی در آن مجلس) (ص۷۳) و نوای اذان (بدون اشاره به غناییبودنِ آن) اشاره کرده است (ص۷۴).
بررسی ناقص احکام موسیقی
بر خلاف عنوان کتاب، که انتظار میرفت مسئله موسیقی نیز از نظر فقهی بررسی شود، تنها حکم خرید و فروش آلات موسیقی در دو صفحه بیان شده (ص۱۶۴-۱۶۵) و اصلِ مسئله موسیقی و مسائل دیگر مربوط به آن بررسی نشده است. البته نویسنده در بخشهایی از کتاب تعاریف مختلف موسیقی (ص۴۹-۵۳)، تاریخچه آن (ص۵۶-۷۱)، تأثیرات موسیقی، موسیقیتراپی و جایگاه آن در فلسفه را بیان کرده (ص۱۶۹-۱۸۴)، ولی ارتباط آنها با بحث فقهی را روشن نساخته است.
ساختار نامناسب و پراکندهگویی
کتاب ساختار مناسب و منسجمی ندارد. اگرچه نویسنده در بخش مستقلی به بررسی مسئله رقص نشسته است، اما بحث غنا و موسیقی را در یک بخش، به هم آمیخته است؛ گاهی از غنا و گاهی از موسیقی سخن میگوید. همچنین با اینکه نویسنده فصل مستقلی را برای مفهومشناسی و حقیقتِ غنا در نظر گرفته (ص۲۳-۵۷)، اما در بحث دیگری (بررسی دلالت آیات قرآن بر حرمت غنا) به دخالتداشتن یا نداشتن محتوای غنا در حقیقت غنا پرداخته است (ص۱۰۶-۱۰۹). چنانکه در بخش سومی از کتاب نیز (در بررسی دلالت روایات بر حرمت غنا) به تبیین مصداق غنای مورد نظر در روایات میپردازد (ص۱۳۳-۱۳۴).
تغییر دیدگاهها در بخشهای مختلف
دیدگاههای نویسنده در بخشهای مختلف تغییر کرده و برای این تغییر دیدگاه توضیحی ارائه نشده است. برای نمونه دیدگاه نویسنده دربارۀ غنای در قرآن روشن نیست و بارها تغییر کرده است؛ مثلاً نویسنده آنگاه که شاخصهایی را برای شناختن مصداق غنا ارائه داده، غنای در قرائت قرآن را ممکن و آن را یکی از موارد غنای حرام دانسته است (ص۱۳۳). اما در بحث مستثنیات حرمت غنا، با این استدلال که در مراثی و خواندن قرآن غنای حرام دیده نمیشود، این دو مورد را موضوعاً از بحث غنا خارج دانسته است (ص۱۵۶-۱۵۷).
اشکالات ویراستاری
این نوشتار فاقد ویراستاری است. رعایت نشدن دستور زبان فارسی معیار، خوانش جملات و حتی فهم برخی عبارتها را دشوار کرده است. در برخی موارد به جای کلمات صحیح، از واژههای ناصحیح استفاده شده است، مانند «استثنا» به جای «استناد» در صفحه ۹۲ خط آخر، «حرمت» به جای «حکومت» در صفحه ۱۵۶ خط چهارم، «حرم» به جای «حرمت» در صفحه ۱۱۲ خط پانزدهم. در مواردی هم از ادبیات گفتاری، استفاده شده است؛ برای نمونه: «ولی راجع به عنبه، بعضی حرف دارند (ص۱۲۳)»، «احمد بن محمد برقی خیلی خوب، دینوری ثقه است (ص۱۲۶)، «بعد علی بن ابیحمزه گفتهاند آدم سالمی است (ص۱۲۷)، «عنهم، مشایخ کلینی خوبند. عن حسین خوب است (ص۱۲۸)».
استفاده نادرست از اصطلاحات فقهی
اصلاحات تخصصی در غیر مواضع خود به کار رفتهاند؛ مثلا نویسنده با این استدلال که پیامبر از حداء نهی نکرده، حداء را موضوعاً از بحث غنا خارج دانسته است (ص۱۵۸-۱۵۹). چنانکه نویسنده برای رفع تعارض میان ادله حرمت غنا و ادله استحباب مراثی، معتقد است ادله حرمت غنا بر ادله استحباب، حکومت (در متن به اشتباه حرمت نوشته شده است) دارد (ص۱۵۶). اما تطبیق بحث حکومت در این بحث ناصحیح به نظر میرسد؛ زیرا در حکومتی که نتیجه آن تخصیص است، اخراج افراد به صورت ادّعایى و تنزیلی صورت میگیرد، و حال آنکه در مقام چنین ادعا و تنزیلی وجود ندارد.
مفهومشناسی غنا
معنای لغوی و اصطلاحی غنا در فصل اول از بخش نخست بررسی شده است. به باور چیتسازیان، با مشخص شدن ماهیت غنا، حکم غنا روشن میشود، اما از آنجا که تعریفهای مختلفی از غنا ارائه شده، مهمترین مشکل برای شناخت حکم غنا، تعیین مفهوم و مصداق غنا است (ص۲۳). او پس از ذکر معنای لغوی غنا، معنای اصطلاحی آن را از کتب فقهی نقل و بررسی میکند. نویسنده اختلاف فقیهان در مصادیق غنا را نشأتگرفته از اختلاف آنان در تبیین مفهوم، و اختلاف آنان در مفهوم غنا را نشأتگرفته از اختلاف لغویها دانسته است (ص۳۵).
نویسنده در ادامه دیدگاههای شیخ انصاری، محمدرضا اصفهانی (آل الشیخ) و امام خمینی در تعریف غنا را به تفصیل بررسی کرده، در نهایت چنین نتیجه میگیرد که مفهوم اصطلاحی غنا در شریعت اسلام اخص از معنای لغوی است. به گفتۀ او غنایی که در شریعت از آن نهی شده، همان غنای لغوی است مشروط به آنکه لهو، باطل و از مصادیق قول زور باشد (ص۳۷-۴۹). با این حال او تفسیر خود از معنای لهو، لغو و قول زور را توضیح نداده است. نویسنده در این کتاب از محمدرضا اصفهانی با عنوان استاد یاد کرده و اشکالهایی از امام خمینی بر او را نقل کرده است (ص۴۴)؛ با توجه به عدم تناسب زمانی بین این افراد، به نظر میرسد این بخش از کتاب، از مقاله یا کتاب دیگری کپی شده است.
چیتسازیان در مبحثی دیگر به دخالتداشتن یا نداشتن محتوای غنا در حقیقت غنا پرداخته است. او در این مسئله که آیا غنا از مقولۀ کیفیت صوت است یا آنکه محتوا و کلمات در حقیقت غنا تأثیر دارد، پاسخ به این سؤال را از نظر علمی بیاهمیت دانسته، تنها ملاک مسئله را تطبیق لهو، لغو و قول زور، بر غنا معرفی کرده است (ص۱۰۹).
چیتسازیان در ادامه تاریخچه غنا و موسیقی را به صورت نسبتا طولانی بیان کرده، اما ارتباط آن را با بحث فقهی مشخص نکرده است (ص۵۶-۸۸).
شاخصهای نویسنده برای شناختن غنا
به گفته مؤلف، مفهوم و مصداق غنا به درستی در روایات روشن نشده است (ص۱۳۲). با این حال او در سطور بعد، با استفاده از آیات و روایات مصداق غنای حرام را غنایی دانسته که یکی از شرایط ذیل را داشته باشد:
- آوازی که دارای ارزش و آثار صحیح نباشد، چه مشتمل بر کلام باشد یا نباشد و چه آن کلام باطل باشد یا نباشد (حتی آیات قرآن).
- خواندن مطالب لهوی، لغوی، باطل و شهوانی حتی با آوازی معمولی یا با صدای خشن.
- خواندن غنا و آوازی که انسان را به اهل فسوق و گناه شبیه کند (نظیر تشبّه به کفار).
- صدایی که انسان را از یاد خدا غافل کند.
- آوازی که با معصیت همراه باشد، مانند آوازخواندن زن در حضور مردان (ص۱۳۳-۱۳۴).
نویسنده در بخش مربوط به مستثنیات حرمت غنا، مواردی (از جمله خواندن غنا در مجالس عروسی) را از حرمت غنا استثنا کرده است (ص۱۵۴-۱۶۰).
بررسی ادله حرمت غنا
در فصل سوم از بخش نخست، ادله حرمت غنا بررسی شده است. نویسنده پیش از بررسی ادله، دو دیدگاه کلی علمای مذاهب اسلامی را دربارۀ غنا بیان کرده است. به گفته او، برخی علمای اهلسنت غنا را به خودی خود مباح و تنها به دلیل عوامل خارجی آن را حرام یا مکروه دانستهاند. در مقابل، گروهی دیگر (از جمله علمای شیعه) غنا را در هر شرایطی حرام و حرمت آن را ذاتیِ غنا دانستهاند (ص۹۰). چیتسازیان ادلۀ قائلان حرمت غنا را به صورت ذیل برشمرده است:
اجماع
اجماع، یکی از دلیلهایی است که قائلان به حرمت غنا به آن استناد کردهاند. نویسنده با ذکر اقوال مخالف در این مسئله و نیز با مدرکی دانستن این اجماع، این دلیل را نپذیرفته است. همچنین او معتقد است، اجماع تنها در صورتی حجت است که کاشف از رأی معصوم باشد، اما در این مورد، کاشفیت اجماع روشن نیست (ص۹۰-۹۲).
آیات
به گفته نویسنده برای اثبات حرمت غنا به آیه ۳۰ سوره حج، آیه ۵ سوره لقمان، آیه ۳ سوره مؤمنون، آیه ۷۲ سوره فرقان، آیه ۶۴ سوره اسرا و آیات ۵۷ تا ۶۱ سوره نجم استدلال شده است. از آنجا که در هیچیک از آیهها، واژه غنا به کار نرفته است، مؤلف استناد به آیات را به تنهایی کافی ندانسته، معتقد است، برای روشن شدن معنای این آیهها، باید روایاتی را که درباره اینها وارد شده، بررسی کرد (ص۹۲-۹۵).
او پس از بررسی روایات تفسیری، استدلال به آنها را ناکافی دانسته، بر این باور است، تنها در صورتی میتوان به این روایات استدلال کرد که گفته شود در روایات، مفهوم لهو اطلاق دارد و کیفیت صوتی را هم شامل میشود (ص۱۰۵). این در حالی است که نویسنده، کیفیت صوت یا محتوای لهوی را بیارتباط به مسئله غنا دانسته، تنها معیار در این مسئله را، تطبیق لهو، لغو و قول زور بر غنا معرفی کرده است (ص۱۰۹).
روایات
چیتسازیان مهمترین دلیل حرمت غنا را روایات دانسته، معتقد است، احادیث بر حرمت غنا تواتر اجمالی و معنوی دارند. با این حال او در صدد بررسی برخی روایتها بر آمده، تا آنها را هم از نظر سند و همه از نظر دلالت بررسی کند (ص۱۱۱). نویسنده در این بخش، به ترجمۀ روایات در متن و به بررسی اجمالی سند روایت در پاورقی بسنده کرده است. او در بررسی سندها از تعابیر کلی (مانند: «حسین خوب است»)، مبهم (مانند: «راجع به عنبه، بعضی حرف دارند») و نامفهوم («عنهم یعنی همگی مورد تأیید هستند. جمعاً یعنی سند متصل است) استفاده کرده است (ص۱۲۱-۱۲۸).
نویسنده در بررسی روایات، برخی احادیث مربوط به اصل غنا و نیز روایات مربوط به اجرت و بیعِ مُغنّی و مُغنّیه را بررسی میکند. او در جمعبندی روایات دسته اول، غنا را از آن جهت که لهو و باطل است، حرام دانسته است (ص۱۱۹). وی در بررسی دسته دوم روایات نیز اجرت و بیعِ مغنّی و مغنّیه را حرام دانسته و با تنظیر بیعِ مغنیّه به بیعِ سگِ هِراش، بین حرامبودن بیع مغنیّه و حرمت اصل غنا ملازمه برقرار کرده است (ص۱۲۱-۱۲۲). اما در این نوشتار چگونگی این ملازمه را بیان نمیشود. چیتسازیان پس از رد روایات معارض (ص۱۲۵-۱۲۸)، از ادلهای که بر جواز غنا اقامه شده، پاسخ میدهد (ص۱۴۴-۱۵۰).
حکم گوشدادن به غنا
یکی از مسائلی که در این کتاب بررسی شده، مسئله گوشدادن به غنا است. نویسنده ابتدا با طرح این سؤال که آیا گوشدادن به غنا حرام است یا مکروه، به بررسی روایات وارد شده میپردازد. او پس از بررسی چنین نتیجه میگیرد که بر اساس روایات، گوشدادن به غنا تنها صفتِ ناپسندی را در انسان ایجاد میکند، اما حرمت گوشدادن به غنا از این روایات قابل استفاده نیست (ص۱۲۳-۱۲۴).
البته دیدگاه نویسنده در این موضوع چندان روشن نیست؛ زیرا او در بخش دیگری از کتاب معتقد است، گوشدادن به غنایی که از تلویزیون و مانند آن پخش میشود، حرام است (ص۱۶۲). همچنین او در بخش دیگری در گوشدادن به مواردی که غنابودن آنها مشکوک است، تأسیس اصل کرده، اصل را بر جایز بودن شنیدن آواز مشکوک قرار میدهد (ص۱۶۰-۱۶۱).
ادله حرمت رقص
در بخش دوم کتاب، احکام مربوط به رقص بررسی شده است. حجم زیادی از این بخش به بررسی تاریخچه رقص و انواع آن اختصاص یافته است (ص۱۹۳-۲۳۵)، اما نویسندگان ارتباط این مباحث را با احکام فقهی مشخص نکردهاند. در فصل سوم این بخش، ادله حرمت رقص بررسی شده است.
آیات
در این نوشتار آیات مختلفی که ممکن است برای حرمت رقص به آنها استناد شود، بررسی شده است؛ از جمله آنها میتوان به آیه ۳۷ سوره اسراء، آیه ۶۳ سوره فرقان و آیه ۱۹ سوره لقمان اشاره کرد. به گفته نویسندگان، در هیچ آیهای به صورت صریح به رقص اشاره نشده است و محتوای آیات یادشده، تنها بر لزوم پرهیز از لهو تأکید شده است، ولی دلیلی وجود ندارد که هر لهوی حرام دانسته شود (ص۲۳۷-۲۴۹).
روایات
به گفته نویسندگان، در مجامع روایی تنها یک روایت وجود دارد که در آن به صورت مستقیم به مسئله رقص اشاره و از آن نهی شده است. با بررسی این روایت، و نیز روایات دیگری که به صورت ضمنی به رقص اشاره شده، این نتیجه به دست آمده است که نمیتوان تمام اقسام رقص (مانند رقص زن برای همسر) را حرام دانست، هرچند برخی اقسام آن (مانند رقصهای شهوتانگیز) نیز قطعا حراماند (ص۲۴۹-۲۵۷).
پانویس
- ↑ «دکتر مرتضی چیتسازیان»، در سایت مدرسه عالی و دانشگاه شهید مطهری.
- ↑ «حقوق مالکیتهای فکری»، در سایت خانه کتاب ایران.