کاوشی نو در مسئله حضور اجتماعی زنان (کتاب)
کاوشی نو در مساله حضور اجتماعی زنان | |
---|---|
اطلاعات کتاب | |
نویسنده | سید مهدی نریمانی زمانی |
موضوع | تصدی امور اجتماعی توسط زنان |
سبک | فقه استدلالی |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | ۱ |
تعداد صفحات | ۲۹۲ |
قطع | شومیز |
اطلاعات نشر | |
ناشر | بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی |
محل نشر | مشهد |
تاریخ نشر | ۱۳۹۴ش |
نوبت چاپ | اول |
کاوشی نو در مسئله حضور اجتماعی زنان کتابی است فارسی نوشته سید مهدی نریمانی زمانی که به مساله اشتراط جنسیت در پذیرش مسئولیتهای ولایی، اجرایی و قضایی میپردازد. نویسنده در این کتاب تمام تلاش خود را در راستای مخالفت با ارتکاز متشرعه مبنی بر حضور نداشتن زنان در اجتماع انجام داده است. وی تا جایی قائل به مشروع بودن این امر است که شارع را خشنود از این امر، و ستایشگر چنین زنانی میداند.
روش کتاب بر اساس بیان استدلال و تحلیل است. نویسنده با نقد دلائل مدعیانِ مخالف حضور زنان و بیان دلائل موافقان، ادعای خویش را اثبات میکند. لذا بخش اعظم کتاب را به بیان استدلالها، نقد دلائل مخالف و ایراد شواهدی از آراء فقها و نقلهای تاریخی موافق با نظر خود، اختصاص داده است. وی با تمسک به عمومات و یا اطلاقات متعدد در مورد احکامی که در باب امور اجتماعی صادر شده، زنان را نیز در تصدی این امور داخل میداند. مساله حضور زنان چالشی است که نوگرایان علوم اسلامی سعی در اثبات و تطبیق آن، با شرایط روز جامعه دارند.
ساختار
کتاب کاوشی نو در مساله حضور اجتماعی زنان نوشته سید مهدی نریمانی زمانی است و بنیاد نشر آستان قدس رضوی آن را منتشر کرده است. نویسنده با پاسخ به دلائل مخالفان حضور زنان و آوردن دلائلی در راستای اثبات لزوم حضور و دخالت زنان در مناصب سیاسی و اجتماعی، معتقد است نهتنها دین مخالفتی با این مسئله ندارد بلکه موافق و حتی ستایشگر چنین زنانی است.
کتاب با روش تحلیل
بیان کلیات
کتاب در دو فصل، و هر فصل در سه بخش نگاشته شده است. نویسنده در بخش اولِ فصل اول مفاهیمی که در طول بحث به آنها نیاز دارد را بررسی میکند. موضوعاتی چون اصل، حق، حقوق، تصدی و پذیرش سمت اجرایی، ولایت، عدالت و تکلیف.(ص۲۱-۳۴) وی در بخش دوم بیان میکند که پذیرش مسولیتهای اجرایی و قضایی و حکومتی، امانتی الهی و بسیار دشوار است و به حکم عقل باید بر مبنای لیاقت واگذار شود.(ص۳۴-۳۹) در بخش سوم و پایانی این فصل، بعد از ذکر تفاوتهای جسمی زن و مرد آنها را در ترقیِ تکاملی، یکسان میداند. درنهایت نویسنده در چهار گفتار به نگاه اسلام به جنسیت پرداخته و موضوعات ذیل را بررسی میکند: ۱.تساوی هویتی زن و مرد که ثمره اش تساوی در کمالات است. ۲.تفاوتهای زن و مرد عامل سلامت نظام خانواده است. ۳.در اسلام برخی از احکام با توجه به جنسیت افراد تعیین شدهاند و اموری مثل تصدی قضاوت زنان بین فقها اختلاف است. ۴.جایگاه ویژه و بالایی برای زنان در اسلام وجود دارد.(ص۲۱-۸۰)
فصل دوم این کتاب به بررسی دلائل موافقان و مخالفان، و بیان نکاتی در باب حضور زنان در اجتماع میپردازد. وی بخش اول را به دلیلهای مخالفان و بخش دوم را به دلائل موافقان حضور زنان اختصاص داده است.(ص۸۱-۲۵۲) نویسنده دربخش سوم، با توجه به امکان مشارکت زنان، توصیههای ذیل را به ایشان تذکر میدهد: ۱.توجه به عدم اختلاط با مردان ۲.توجه به مشارکتهایی که سازگار با کرامت انسانی و روحیه زنانگی است. ۳.محوریت زن در خانه و خانواده ۴.توجه به اولویت مردان در اشتغال به سبب وظیفه تامین نفقه خانواده که بر دوش ایشان است.(ص۲۵۲-۲۶۱)
دلائل مخالفان حضور زنان
نویسنده در ابتدای فصل دوم استفتاء مراجع در مورد اشتراط جنسیت در تصدی ریاست قوه مجریه و مقننه یا قضائیه، رهبری، مرجع تقلید شدن و قضاوت را مطرح میکند. برخی مثل سید محمدصادق روحانی تمام این شئون را از مختصات مردان میدانند. و برخی مانند سید موسی شبیری زنجانی و حسین مظاهری فقط شان قضاوت و مرجعیت را برای مردان میدانند و تعیین جنسیت ریاست قوا را بر عهده قانون میبینند.
آیه قوّامیت
مهمترین دلیل مخالفان آیه ۳۴ سوره نساء است که دلالت بر قوّامیت و برتری مردان بر زنان به دلیل انفاق اموال، دارد. این آیه در صورتی میتواند مورد استدلال باشد که مراد، سلطه مرد بر زن در خانه و اجتماع باشد نه در مقام بیان وظایف مردان در قبال همسرانشان. لکن شان نزول آیه که در مورد یک دعوای زناشویی و پرداخت نفقه است ، دلالت بر حاکمیت مرد بر همسر خویش دارد. حتی با قیاس اولویت هم قیومیت مرد بر زن در اجتماع، برداشت نمیشود. و اگر آیه را تعمیم به ولایت جنس مردان بر زنان بدانیم باز هم آیه دلیل بر منع نمیتواند باشد. زیرا که قیومیت به معنای تسلط نیست و اگر باشد باز هم از حضور زنان در این امور ممانعت نمیکند.
آیه درجه
آیه دیگر، آیه ۲۲۸ سوره بقره است که دال بر وجود حقوق زوجین بر همدیگر و برتری درجه حقوق مرد بر همسرش است. اگر از این آیه قیمومیت مرد بر زن، درون خانواده و بیرون آن اراده شده باشد میتواند دلیلی برای مخالفین مشارکت زنان باشد اما حتی در همین فرض، کلمه درجه در آیه، نکره در سیاق مثبت است و دال بر برتری مرد در تمام جوانب نمیکند و با توجه به سیاق آیات که در مورد طلاق است صرفا احتمال برتری در خصوص حق طلاق تقویت میشود.
آیه حلیه و آیه تبرج
آیه دیگری که در باب حضور اجتماعی زنان مورد توجه مخالفان است آیه حلیه(۱۸ زخرف) است: آیا آن کس که در زیور و زینت پرورش یافته و در مخاصمه غیر آشکار است(را فرزند خدا قرار میدهید؟). این آیه دلالت بر این دارد که جنس زن موجودی ظریف، متمایل به زیور آلات، و در نزاع و به تبع تعقل، کم توان است. اما این آیه بدلیل اجمال در تعیین ضمایر و مصادیق موصول بکار رفته در آیه قابل تمسک نیست.
و در آیه تبرج(۳۳ احزاب) به زنان امر شده در خانههای خود بمانند و مثل دوران جاهلیت در مردم ظاهر نشوند. که حضور اجتماعی زنان مخالفت با نهی صریح آیه و اختلاط با نامحرم است. نویسنده در نقد این آیه، اختصاص حکم به زنان پیامبر ص، اخص از مدعا و باتوجه به اختلاف قرائت، معنای لزومِ رعایتِ وقار و سنگینی را بجای خانه نشینی احتمال داده است. در نهایت هیچکدام از آیات دلیل بر لزوم عدم مشارکت زنان در امور اجرایی و ولایی نیستند.
دلائل روایی مخالفان
استدلال روایی مخالفان در دو دسته روایات شیعه و اهل تسنن نقل شده است. محتوای آنها این امور است: مخالفت با زنان در کارهای نیک، عدم جواز قضاوت، نهی از خروج زنان، نهی از مشورت با ایشان، بهرهمندی کمتر از موهبت عقل، تنفر پیامبر از بدست گرفتن امور توسط زنان، عدم رستگاری قومی که در آن زنان حکومت میکنند. نویسنده هیچکدام از این روایات را قبول نمیکند. برخی مقابل نص صریح قرآن است، برخی ضعیف السند، برخی مختص به زمان صدور، برخی مورد اعراض اصحاب و برخی در مقام ارشاد است. صراحت نداشتن تمام روایات در نهی از پذیرش امور اجرایی از جمله این موارد است.
دلائل لبی مخالفان حضور زنان در اجتماع
مخالفان مساله حضور زنان در اجتماع به برخی ادله لبی تمسک کردهاند که از جمله آنها ارتکاز متشرعه، اجماع، شهرت و مقدمه حرام میباشد. منظور از ارتکاز اینست که در ذهن اشخاص پایبند به شریعت این مطلب به طور قطعی مرتکز است که مذاق شارع مقدس لزوم پرده نشینی زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی آنها میباشد. البته این ارتکاز منشا روایی دارد لکن نویسنده معتقد است موارد متعددی داریم که بر خلاف ادعای ارتکاز است. مانند ایمان آوردن حضرت خدیجه و فعالیت تجاری ایشان وی برای رد دلیل اجماع و شهرت میگوید اجماع محصلی بر شرط ذکوریت در مساله نیست اگر هم باشد مدرکی است. شهرت روایی و عملی نیز با چند حدیث ضعیف شکل نمیگیرد. شهرت فتوایی نیز بدلیل اینکه بحث در قدما طرح نشده یافت نمیشود.
مقدمه حرام و دلائل دیگر
پررنگ شدن حضور زنان و اختلاط با نامحرم و برخی انحرافات اخلاقی دلیل دیگری است که نویسنده به عنوان مقدمه حضور زنان برای قبول مناصب اجرایی مطرح میکند. و به حکم عقل مقدمه حرام، حرام است. لکن وی این دلیل را مردود میداند و میگوید: اولا در حرمتِ مقدمه حرام اختلاف است. ثانیا مفسدههایی که مانعین برمیشمرند به صرف پررنگی حضور زنان است حتی اگر ارباب رجوع باشند، در حالی که این را هیچ عاقلی منع نکرده است. اخذ به قدر متیقن و تمسک به اصل عدم جواز قضاوت زنان نیز از ادله ای هستند که وی برشمرده است که معتقد است اصلا رجولیت به عنوان قدر متیقن و اصل در مساله نیست.
دلائل موافقان حضور زنان در اجتماع
وجوب امر به معروف و نهی از منکر و سیره عقلا
یکی از واجبات اسلام نظارت همگانی برای اصلاح جامعه است. «المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» کلمه اولیاء به قرینه یامرون به معنای سلطه و ولایت است. بنابراین هر زن و مرد مسلمانی میتواند برادر و خواهر دینی خود را به انجام معروف سیاسی امر، و از ارتکاب منکر سیاسی نهی کند. و همچنین سیره عقلا در تمام زمانها بر این بوده است که کار باید به شایسته ترین افراد سپرده شود و جنسیت در صلاحیت افراد مطرح نیست.
اطلاق و عموم دلائل نقلی ولایت فقیه و وجوب قیام به عدل
در این قسمت مولف کتاب شش روایت در جهت لزوم وجود حاکم و سرپرست برای جامعه را ذکر میکند که همگی اطلاق دارند و در آنها اشارهای به لزوم رجولیت نیست. و همچنین بیان میکند روایاتی داریم که بدون اشاره به جنسیت کسی که گویندهء حق یا تشخیص دهندهء عمل صحیحِ مطابقِ وحی است، به وجوب قیام به عدل و وجوب عمل مطابق وحی منزل امر کردهاند.
حضور فعال زنان عصر پیامبر ص و حکومت امام زمان عج
در این بخش نویسنده ۲۷ داستان از سرپرستی یا نمایندگی یا مشورت پیامبر ص با زنان نقل میکند که در موضوعاتی نظیر جهاد، عرصه اقتصاد، عرصههای علمی و ستیز با ستم است و این واگذاریها را نشان از رضایت معصوم ع به مشارکت و حضور زنان میداند. و نیز در برخی از روایات مهدویت آمده است پنجاه نفر از یاران اصلی حضرت مهدی عج زناناند. و یا آمده است که در زمان حضور حضرت حکمت به قدری میرسد که زنان مطابق کتاب خدا و سنت قضاوت میکنند.
دلائل دیگر
از جمله دلایلی که در این بخش ذکر شده است پادشاهی زنی بنام بلقیس است که داستان آن در قرآن کریم نقل شده است و خداوند متعال مذمتی از او نمیکند بلکه با سکوت خود ستایشگر او و راضی به ولایت اوست. همچنین نویسنده با بیان روایت پیامبر ص که در آن فرموده است: کسی که صبح و شام کند و به امور مسلمین اهتمام نورزد از آنان نیست، از اطلاق موجود در روایت جواز تصدی زنان در امور اجتماعی و سیاسی را استنباط میکند. در ادامه چندی دیگر از دلائل را به عنوان موید جواز حضور زنان در مشارکتهای سیاسی و پذیرش مناصب اجتماعی بر میشمرد که با اطلاق این دلائل بدنبال تاییدی برای این مطلب میگردند. مانند لزوم تحصیل دانش با این توضیح که اگر زنان دانش تحصیل کنند و به مقتضای آن عمل نکنند لزوم تحصیل بیهوده است.
دلائل عقلی موافقان حضور زنان
نویسنده دو دلیل عقلی بر جواز تصدی مناصب قضایی و اجرایی زنان ذکر میکند: ۱.اطلاق ادله ولایت فقیه است که در آن جنسیت شرط نیست و صرفا لزوم اجرای حدود و احکام الهی در عصر غیبت شرط است و این امر نیازمند فقیهی خبره است که زن و مرد در این مساله مشترک هستند. ۲.اصل مشارکت در امور اجرایی و اجتماعی که از اصول اولیه تشکیل هر حکومتی به شمار میرود. منع افراد از چنین مشارکتی دلیل قطعی میخواهد. که چنین دلیلی موجود نیست.