فقه معاصر:پیش‌نویس رقص

از دانشنامه فقه معاصر

مقدمه

رقص و حرکات نمایشی بعنوان یکی از هنرهای هفت گانه مطرح است. درباره حكم فقهى و فروعات آن در منابع متقدم كمتر بحث شده است. طبق آنچه در کتب فقهی آمده، بسیاری از فقها حکم به حرمت مطلق رقص داده و عده‌ای نیز موارد محدودی از آن را استثنا کرده‌اند. به دنبال تحولات صورت گرفته در این عرصه در دوران معاصر، سوالات جدیدی پیش‌روی فقه معاصر مطرح می‌شود از جمله: آیا مطلق رقص حکم حرمت دارد یا می‌توان مواردی را استثنا کرد؟ امروزه برخی از رشته‌های ورزشی همراه با نوعی رقص انجام می‌گیرد که دارای غرض عقلایی است، آیا چنین رقص‌هایی نیز حرام است؟ حکم رقص‌های محلی و آئینی یا رقص‌درمانی چیست؟ آیا می‌توان فقط رقص‌هایی که به قصد افساد انجام می‌شود را حرام دانست و غیر آن را از این حکم استثنا کرد؟ آیا می¬توان رقص را به طور کلی موضوع حکم شرعی ندانست و حکم به اباحه اصلیه آن کرد و فقط بر اساس عناوین منطبق بر آن حکم کرد؟

به گفته برخی فقیهان، هنر مدرن با «فقه نمایش»، در تعارض است و درک مشترک میان هنرمندان و فقه‌پژوهان نسبت به موضوعات هنری وجود ندارد[۱] بسیاری از مراجع معاصر از جمله آیت الله حسینعلی منتظری و آیت الله سیستانی، رقص را به طور کلی حرام می‌دانند. برخی دیگر همچون آیت الله خویی و آیت الله خامنه ای، قائل به حرمت مطلق رقص نیستند و محرک شهوت بودن یا وجود مفسده را در حرمت برخی از انواع رقص، دخیل می دانند.

تعریف لغوی رقص

ماده «رقص» در کتب لغت به حرکت، ارتفاع و انخفاض، غلیان و اضطراب معنا شده است.[۲] عبدالرحمن محمود می نویسد: معنی این واژه حول «الإسراع في الحركة» و «الاضطراب» و «الارتفاع و الانخفاض» می چرخد.[۳]

تعریف اصطلاحی رقص

در تعریف رقص مصطلح گفته اند: رقص « تحریک الجسم بحرکات خاصة علی سبیل اللعب»: یعنی به حرکت در آوردن اندام، با حرکات خاص با هدف «لعب». با این تعریف هر گونه حرکاتی که با هدف و غایت مشخصی انجام میشود مثل ورزش و امثال آن از دایره مفهومی رقص خارج میشود.[۴]

قید «موزون بودن» به معنی مصطلح که در تعریف های معاصرین آمده، در هیچ یک از کتب لغت عربی قدیم یافت نشد. تنها «المنجد» و برخی از لغتنامه های فارسی مانند «فرهنگ عمید»، واژه رقص را به «جنبیدن، پا کوفتن، حرکات موزون با آهنگ موسیقی» معنا کرده اند.[۵] که آن هم ناشی از رواج نوع خاصی از رقص در زمان مولف کتاب بوده است.

تفاوت مفهومی رقص مصطلح و رقص لغوی

احتمال می رود اصولا واژه رقص در میان زباندانان عرب، ناظر به رفتار مصطلح امروزی نبوده باشد. زیرا تنها واژه ای که برای رقص انسان بکار رفته است واژه «انخفاض و ارتفاع»[۶] است که در مورد راه رفتن سریع و هیجانی انسان بکار می رفته. این تعریف در کنار استعمال رقص در «تکان دادنِ» کودکان، «سرعت» در حرکت شتر و «غلیان و اضطراب» در شراب[۷] و عدم ذکر معنایی دیگر برای رقص احتمال حصول این نتیجه را می دهد که حوزه معنایی آن زمان، متفاوت با این زمان بوده و «رقص» امروزی، موضوعی مغایر از «رقص» زمان صدور روایات بوده است.

اختصاص تعریف اول و اصلی رقص به «غیر انسان» (خبب ابل)[۸] و یا به «صِرف بازی»[۹] و یا به «غلیان و اضطراب»[۱۰] ادعای تغایر مفهومی رقص روایی با رقص مصطلح امروزی را تقویت می کند. این نکته در کلمات برخی از فقیهان نیز تایید شده و ذکر کرده اند که تنها قید «علی سبیل اللعب» قید مقوّم در تعریف رقص است.[۱۱] لسان العرب و دیگران هم می نویسند: «رقص گفته نمیشود مگر برای لاعب و شتر. و به غیر از آن حرکت و جنبش گفته می شود».[۱۲]

پیشینه فقهی رقص

در فقه اسلامى به مسائلى چون غِناء يا كاربرد آلات لهو همواره پرداخته شده، اما درباره حكم فقهى رقص و فروعات آن به ويژه در منابع متقدم كمتر بحث شده است. در بین قدمای شیعه، اولین و تنها اثری که در آن عنوان «رقص» ذکر شده است، کتاب «السرائر» ابن ادریس است،[۱۳] (در ذیل مكاسب حرام، آن هم به اختصار و بدون ذكر ادّله فقهى). در بقیه کتب قدما اثری از این عنوان وجود ندارد. بعد از ابن ادریس، علامه حلی در کتاب فتوایی خود «نهایة الاحکام»[۱۴] در مورد «رقص» فتوا داده است.[۱۵]

موضوع رقص در فقه عامه پررنگ تر از شیعه مطرح شده و همگی قائل به کراهت آن شده اند.[۱۶] ولى در غالب موارد بحث آنها ناظر به سماع (حركات آميخته با وجد و خلسه عرفانی) است، نه رقص به معناى عام.[۱۷]

به عقیده برخی، يكى از علل كمبود نگاشته هاى اسلامى درباره رقص، نگاه تحقيرآميز غالب به رقص و رقصندگان در سرزمينهاى اسلامى، و غافل بودن این نگاه از مفهوم هنری و حرفه ای رقص بوده است.[۱۸]

به سبب رواج آشكار رقص در سده هاى اخير در كشورهاى اسلامى، كه عمدتآ ناشى از حضور فعال غربيان در اين جوامع و مراوده مسلمانان با جهان غرب بود، اندك اندك موضوع رقص دغدغه ذهنى متديّنان شد و به تبع، فقیهان بيشتر به آن پرداختند.[۱۹]

پیشینه اجتماعى رقص

پیشینه اجتماعی رقص.[۲۰] رقص در ایران، پیشینه‌ای طولانی دارد. رقصهاى رايج در قبل از اسلامى، غالباً هنگام برگزارى آيينها و مراسم اجرا مى شده اند. در بسيارى از اين رقصها، تفريح و سرگرمى يا صِرف خلاقيت هنرى منظور نبوده و اهداف و كاركردهايى آيينى و مذهبى مراد شده است. اما در مواردی دیگر، رقصها توأم با حركاتى شهوت انگيز و طنزى ركيك بوده و مجالس رقص شامل شرب خمر و ديگر مناهى مى شده است. اين گونه رقصها حتى در حضور شاه نيز رايج بوده است. چنين مسائلى باعث مى شد كه اهل ديانت در برابر رقص و مجالس آن موضع گيرى کنند. در بسيارى از گزارشها، رقصندگان هم تراز روسپيان دانسته شده اند.

اما پس از مواجهه با فرهنگ غربى، بعضى خانواده ها از سويى رقص را هنرى مايه فخر دختران آماده ازدواجشان مى دانسته اند و از سوى ديگر، بنا به نگرش سنّتى، آموختنش را مغاير عفاف مى پنداشتند. سفرنامه نویسان زمانی که از رقاصان در دربارها سخن می‌گویند بیشتر به جنبه غیر اخلاقی آنان و شادی افراطی شاهان اشاره می‌کنند و زمانی که به عامه مردم و رقص زنان و دختران در جامعه روستایی صحبت می‌کنند، نگاه مثبت دارند و آنرا مطابق شادی‌های اخلاقی می دانند.[۲۱]

پیشینه روایی رقص

در متون روایی شیعه، روایتی مبنی بر تأیید رقص توسط هیچ یک از پيشوايان دين به چشم نمی خورد. در منابع حديثى اهل سنّت مواردى از سيره پيامبر اكرم (ص) ــ غالباً از طريق عايشه ــ گزارش شده كه برپايه آنها، آن حضرت به رقص مصطلح آن زمان، توسط برخى مردان كه در مقابل ديدگان ايشان انجام شده است، اعتراضى نكرده اند و افزون بر آنكه رقص دسته جمعىِ گروهى از حبشيان را نظاره كرده اند، به عايشه نيز اجازه ديدن آن را داده اند.[۲۲]

همچنین ابن ابی الحدید نقل کرده که پیامبر بر قومی گذر کرد که مشغول بازی و رقص بودند حضرت به آنها فرمودند به این کار خود جدی ادامه دهید تا یهود و نصاری بدانند در این خصوص در دین ما فسحه و مجال هست.[۲۳]

گفتنى است برپايه برخى گزارشهاى منقول در برخى منابع حديثى شيعه و اهل سنّت، پيشوايان دين كودكان خود را مى رقصاندند (تکان دادن) و همراه با آن اشعارى رَجَزگونه مى خواندند.[۲۴] برخی به اين گونه روايات براى استنباط حكمِ فقهى رقص استناد جسته است.[۲۵] مطابق برخی نظرها، آنچه در حضور پيامبر اكرم روى داده، رقص به معناى متداول نبوده است تا تقرير پيامبر مجوز شرعى آن باشد، بلکه نوعى نمايش رزمى براى حفظ و اعلان آمادگىِ مبارزه بوده است.[۲۶]

انواع رقص

شاید بتوان رقص را بر اساس دو مبنا تقسیم بندی نمود. این تقسیم بندی از این حیث اهمیت دارد که رقص را گاهی از جهت ساختار می توان بررسی کرد و گاهی از جهت محتوا. بدیهی است از جهت مصادیق ممکن است یک رقص در هر دو نوع آن وجود داشته باشد.

تقسیم بندی از جهت ساختار

رقص بر اساس ساختار به کلاسیک، مدرن و پست مدرن تقسیم می شود.

رقص های کلاسیک

رقص کلاسیک، گونه حرکات موزون رسمی در جوامع بشری است. در گذشته در محافل درباری و رسمی اجرا می گردید و اکنون رقص رسمی محافل عمومی و صحنه ای است. رقص های کلاسیک را به دو دسته محلی و غربی تقسیم می کنند.

رقص مدرن

در قرن بیستم گونه های رقص صحنه ای آزاد به وجود آمد که به «رقص مدرن» معروف گردید. رقص مدرن سه ویژگی اصلی دارد: الف) حرکات آزاد، پاهای برهنه، موهای آزاد و پریشان، پوشش های آزاد و راحت و تلفیق شوخی با بیان عاطفی. ب) موسیقی الکترونیک: این گونه موسیقی در ابتدا برای استفاده در باشگاه شبانه به وجود آمد مانند اسید جاز یا کلاب جَز. ج) خیابانی بودن: رقص مدرن از صحنه های مصنوعی به سوی سطوح باز و طبیعی، مانند ،چمن ،خاک، آب، خیابان ها، مهمانی ها ،پارک ها حیاط مدرسه ها و حتی هوا کشیده شد.

رقص پست مدرن

رقص پست مدرن یا معاصر، رقص صحنه ای است که در میانه قرن بیستم توسعه یافت. تفاوت های اصلی رقص مدرن و پست مدرن عبارتند از: • حرکات انتزاعی که لزوماً داستانی را روایت نمی کند. • رفتارهای چندگانه و هم زمان • استقلال رقص از موسیقی • جدایی خطوط و تقارن در چارچوب حرکت باله نظیر جلو ایستادن، عدم تقارن و رعایت سلسله مراتب حرکتی • حرکت غیر قابل پیش بینی با سرعت عالی و تغییر ریتم مسیر حرکت.

تقسیم بندی از جهت محتوا

پژوهشگران، رقص را از جهت محتوا، نوعی زبان، فلسفه و تفکر در ارتباطات اجتماعی انسان می دانند. که اینگونه قابل تقسیم بندی است:

رقص محلی

رقص محلی، از آن نظر دارای محتواست که نشان گر عادت ها و فرهنگ ساکنان یک منطقه جغرافیائی است. تنوع الگوهای رقص سنتی، به اندازه تنوع فرهنگ ها متغیر است. مسعودی در قرن سوم هجری و زمانی که خراسان به پایگاه معتبر اسلامی تبدیل شده، از رقص ها و بازی های رایج در میان مردم این خطه سخن می گوید. گفته شده است: رقص‌های آئینی به عنوان نوعی رقص محلی، صرف تفریح و تفنن نیستند بلکه حامل معانی هستند که منتقل می‌شود. رقص محلی به رقص های عروسی، جنگی، اعتراضی، عاشقانه، کار، مذهبی و رقص های روزهای تعطیل، دسته بندی می شوند

ویژگی های مشترک رقص های محلی جهان عبارتند از:

- حرکات موزون محلی به شکل فردی، دو یا سه نفره و بیش تر با آرایش های دایره، چهارگوش و خطی.

- دارای الگوهای حرکتی کوتاه و تکرار شونده که مدام با پاکوفتن ها و حرکت های دیگر پیچیده و تزئین می شوند.

- استفاده از یک دستمال توسط رهبر در یک سر صف برای هدایت گروه رقصندگان.

رقص‌درمانی

رقص درماني نوعي از درمان است كه به فرد كمك مي كند تا با انجام برخي حركت قادر باشد تا به سطح مناسبي از ادغام رفتار عاطفي ، DMT شناختي، تنظيم حركات فيزيكي با آنها و نوعي رفتار مناسب اجتماعي دست پيدا كند. از مزیت‌های رقص درمانی، کاهش استرس، افزایش خودکنترلی و مدیریت رفتار، پویایی بدن و جلوگیری از بیماری‌های جسمی نام برده شده است.

در این روش درمانگر، یک زبانِ بدن منحصر به فرد را برای بیمار ایجاد می‌کند، که به او کمک می‌کند احساسات عواطف افکار و هیجاناتش را بدون بیان کلمات بروز دهد. او از طریق آن زبانِ بدن و بررسی احساسات او، پاسخ و درمان مناسبش را ارائه می‌کند. به عنوان مثال برای افراد افسرده، حرکات پرشی متناسب با ریتم آهنگ توصیه می‌کند چرا که طبق تحقیقات، افراد افسرده تحرک عمودی زیادی ندارند و پریدن می‌تواند به بهبود آنها کمک کند.

به عنوان نمونه،Biodanza گونه ای رقص اسپانیایی است که با استفاده از حرکت و احساسات مثبت، به تعمیق خودآگاهی انسان کمک می کند.

حکم رقص

در زمینه حکم فقهی رقص، فارغ از انواع آن، دو دیدگاه کلی وجود دارد: دیدگاه نخست بر آنست که رقص فعلیست به نفسه فاقد حکم و در صورت ترتب عنوان حرام بر آن، مثل لهویت حرام می شود. در غیر اینصورت حرام است اما برپایه دیدگاه دوم، رقص به‌خودی‌خود حرام است.

در میان فقیهان گروه دوم، برخی استثنائاتی قائل شده اند، از جمله رقصیدن زن برای شوهرش. یا بالعکس یا رقصیدن زن برای زن. در میان گروه نخست، محمدرضا نکونام رقص را به سه گونه حرام، جایز و لازم تقسیم می کند که اولی را شامل رقص های انضمامی و اختلاطی و مهیج به حرام و یا در پی دارنده گناه یا اشاعه کننده عنوان باطل، میداند و گونه دوم را شامل رقص هایی که از آن به عنوان رقص سالم و طراوت بخش نام می برد، می داند و گونه لازم رقص را رقص زن و شوهر برای یکدیگر که سبب افزایش مودت و علقه بین آنها می شود، می داند.

عناوین حرامی که مطابق دیدگاه اول، ممکن است بر رقص مترتب گردد، عبارت است از لهویّت، برانگیختن نیروی جنسی، و کاهش اعتبار اجتماعی (وهن) و یا زوال «حیا» . چنانچه رقصى، برپايه مبانى فقهى، مصداق رقص حرام باشد، ديگر نوع آن (سنّتى يا نوبودن، شرقى يا غربى بودن) در حكم شرعى رقص تغييرى به وجود نمى آورد؛ همچنان كه تغييرنام رقص (مثلا به حركات ورزشى) موجب تغيير حكم آن نمى شود.

به گواه برخی صاحبنظران، برخی رقص ها رویکرد زنانه و جنسی دارند. مثلا رقصهایی که توسط دو جنس مخالف اجرا می شود، نقش مهمی در برانگیختگی جنسی دارد. همچنین رقص های گروهی یا دو نفره غربی مانند «والس»، «تانگو»، «فاکس تروت» و «سامبا» که در آن شریک رقص (راهبر و پیرو) وجود دارد و توسط زن و مرد، حرکات تند و سریعی در برابر دیگران اجرا می کنند. برخی گونه های رقص (به ویژه مدرن) نیز به دلیل نوع حرکات تند یا شهرت سبک رقص (شهوانی یا برهنه) اعتبار اجتماعی رقصنده را زیر سوال می برد. مصداق بارز حیازدایی و فسادزایی که در فتاوای برخی مراجع ذکر شده را شاید بتوان در چنین رقصهایی پیدا کرد.

البته رقص، از اين جهت كه بروز عينىِ وجد و طرب است، با موضوع غناء ارتباطى وثيق دارد. به تصريح برخى فقهاى امامى، نشانه تشخيص غناى حرام، رقص آوربودن غناء و مناسب بودن آن براى مجالس لهو و رقص است.

مبانی نظری

در استنباط حکم رقص، توجه به نسبیت لهو به عنوان دلیل اصلی، می تواند تعیین کننده مبنای فقیه باشد. برخی از فقیهان به این مسأله تصریح نموده اند که نسبیت به معنای تحقق عنوان لهو در برخی و عدم تحقق آن در برخی اشخاص دیگر، می تواند در حکم رقص تاثیر بگذارد و آنرا تحت الشعاع قرار دهد. اما در کنار این نگاه، در بسیاری از متون استدلالی اشاره ای به این مقوله نشده است. برخی نظریه پردازان قائل به لزوم هماهنگی بین شریعت وعقل عرفی اند و تفسیری زمان مند از عقل ارائه می دهند. یعنی احکام دینی در زمان تشریع آنها هماهنگ با عقل عرفی توصیف می شوند و اگر زمانی، عقل عرفی، حکمی را برنتافت، شرعی بودن آن مورد پرسش جدی است. بدین ترتیب، حکم رقص به عنوان یک موضوع فراگیر اجتماعی، تابع عقل منفعت گراست و تخصصا از شمول دلالی روایات خارج خواهد بود.

محمدرضا نکونام به رقص نگاه تاریخی داشته و نگاه تحقيرآميز غالب به رقص و رقصندگان در سرزمينهاى اسلامى را حاصل سلطه جبهه باطل بر این حوزه می داند و معتقدست اگر میدان داری جبهه حق بر پدیده های اجتماعی وجود داشت، شاهد رویکرد منصفانه تری نسبت به آن بودیم، چرا که رقص و امثال آن مفسده ذاتی ندارد. و نگاه تحقيرآميز غالب، به رقص در سرزمينهاى اسلامى، باعث شده است كه رقص، در معناى حرفه اى آن، كمتر كاركردى هنرى بيابد.

محمد مجتهد شبستری معتقدست احکام اجتماعی سیاسی (نه اخلاقی) برای یک «گروه انسانی» معین و مشخص صادر شده است که در سرزمینی مشخص و در زمان و مکان معین و با عرف‌ها و قواعد مشخصی زندگی می‌کنند. تردیدی نیست که آن مجتمع انسانی، سده‌ها پیش از میان رفته است و در عصر حاضر آنچه در کشورهای اسلامی وجود دارد «جامعه‌هائی» هستند به کلی متفاوت. امروز جامعه مصر یا ایران یا ترکیه یا اندونزی و یا …. ادامه آن مجتمع مخاطب قرآن نیست.

عبدالکریم سروش هم درک دینی را در هر عصر، متغیر دانسته و می‌گوید: "عالمان دینی در هر عرصه، فهم خود از دین را با معارف مقبول روزگار خویش تناسب و تلائم می‌بخشند. هیچ عالمی نمی‌تواند با ذهن خالی و بدون منظر و رأی به سراغ متون دینی برود و به فهم مراد شارع نزدیک گردد. او معتقدست فهم انسانها از شریعت تحت تاثیر معلومات و مفروضات برون دینی آنها تعریف شده و آن را امری پیوسته در حال تغییر و تحول توصیف می کند. در نقطه مقابل برخی فقیهان معتقدند همچنانکه اصل شریعت، خالص، کامل و ثابت است؛ فهم از شریعت و احکام دین نیز ثابت و مستند به ادله قطعیه ای است که شامل معدومین در زمان صدور نیز میشود.

ادله حرمت رقص

در نوشته‌های فقهی دلایلی که برای حرام‌بودن رقص ذکر شده، عبارتست از: الف. لهو و لعب بودن رقص

تبیین لهویت رقص

راغب اصفهانی «لهو» را به آن چه که انسان را از امر مهمّی باز دارد، تعریف کرده است. فراهیدی لهو را به هرچه که انسان را به خود مشغول سازد مانند هوی و طرب تعریف می کند. آیت الله خامنه ای در کتاب درسنامه غنا و موسیقی می نویسد: در مرحله تشخیص مصداق، ممکن است مصداقی برای شخصی لهو محسوب شود و برای شخص دیگری نه.

تبیین لعبیت رقص

واژه «لعب» در کتب لغوی، به رفتار غیرمفید و فاقد منفعت تعریف شده است. طبق این معنا رقص در صورتی که منفعت عقلائیه داشته باشد از دائره لعب خارج شده و تعریف رقص حرام بر آن صدق نمی کند. حسينى عاملى، رقصِ گروهىِ خاص زنان به غرض تشويق و تحريك مردان به جهاد و مبارزه (كه ظاهراً در ميان اعراب مرسوم بوده) را حلال می داند.

به گفته ابن جوزى، همراه كردن شعر با رقصاندن بچه ها موجب تسريع رشد ذهنى آنها مى شود. لغویون از این گونه رقصاندن، به «نزز» (تحرک) تعبیر کرده اند.

برخی روانشناسان در نوشته های خود، تقویت عملکرد و قدرت مغز، کاهش افسردگی و تقویت حافظه را افزون بر فواید فیزیکی رقص، از فوائد مثبت آن برشمرده اند. کتاب «رقص در زمین: داستان های زنان از شفا و رقص» به گفته های زنانی می پردازد که به مشکلات جسمی و روانی خود پرداخته که آنها را به وسیله رقص برطرف کرده اند.

در کنار آن، صاحبنظران با اشاره به آفاتی، من جمله؛ غفلت از وظایف مهم، انصراف توجه از یاد خدا و وظایف بندگی، افزایش استعداد برای سوق‌یابی به فساد و انحراف، اخلال در روند عادی زندگی ، رقص را فعلی ذوجهات دانسته اند که در صورت وجود این آفات، از مصادیق لعب و حرام خواهد بود.

ب. روایت سکونی

در منابع دینی، تنها روایتی که در آن عنوان و حکم رقص ذکر شده و صریح‌ترین بیان در منع رقص را دارد روایت سکونی است. در این روایت پیامبر (ص) می فرماید: «أنها کم عن الزّفن و المزمار و الکوبات و الکبرات؛ شما را از رقص و نی و طبل کوچک و بزرگ نهی می کنم.» در جعفریات بجای «زفن»، کلمه «زمر» دارد. این روایت در کتب فقهی قدما برای استدلال در موضوع رقص ذکر نشده و تنها در تعداد کمی از کتب متاخرین، به عنوان دلیل حکم رقص، بیان شده است.

برخی صاحبنظران، اطلاق روایت سکونی برای حرمت مطلق رقص را نمی پذیرند. برخی نیز به تغییر «موضوع» رقص معتقدند و رقص در این روایت را منطبق بر همه انواع رقص موجود نمی دانند. برخی نیز گفته‌اند رقص ممنوعه در روایت نبوی، رقصی بوده که در دوره جاهلیت رواج داشته است و در دوره امام صادق علیه السلام نیز از آن جهت نهی شده که در دوره خلفای اموی و عباسی، مورد بهره برداری باطل قرار می گرفته و مورد استقبال اعیان و درباریان بوده است و بنای حکومت بر تربیت کنیزکان آوازه‌خوان و رقاص بوده است. در کنار استناد برخی از فقیهان به این روایت، علامه مجلسی و برخی دیگر سند روايت را مطابق قول مشهور، ضعيف می داند.

ادله دیگر

ترتب مفاسدی مانند طغیان شهوت ، کاهش و زوال حیا. و لمس بدن نامحرم از جمله علل دیگر منع شرعی رقص در کتب فتوایی برشمرده شده است.

ادله جواز رقص

قائلین به اباحه اولیه، به عدم الدلیل تمسک جسته زیرا رقص را نوعی سرگرمی می دانند که فی‌نفسه و عاری از هر وصف دیگر، موضوع هیچ‌یک از احکام ترجیحی چهارگانه تکلیفی نیست؛ یعنی از جمله موضوعاتی نیست که حکم شرعی به طبیعت عریان آن، قطع نظر از هر عارضه و ویژگی، تعلق گرفته باشد. ازاین‌رو، ترتب هر حکم بر عنوان سرگرمی، تابع عوارض، ویژگی‌ها، مقارنات، ملزومات، اغراض، احوال، نتایج و آثار و تحقق عناوین ثانوی است، که بالطبع احکام متناسب را اقتضا می‌کند.

بر این اساس، سرگرمی و تفریح، در صورتی که مقترن با مفسده شرعی یا عقلی، همچون نقض حریم‌های اخلاقی، اضرار به نفس، بازماندن از وظایف واجب، تعدی به حریم و حقوق دیگران، تضییع عمر، تحمیل هزینه‌های مسرفانه و امثال آن باشد، حرام خواهد بود؛ و در صورت عاری بودن از مفسده، یا بالا‌تر از آن، تأمین منافع و مصالح شرعی و عقلی و تولید آثار و نتایج قابل توجه، همچون درمان بیماری، تجدید قوا، تمدد اعصاب، کسب نشاط روحی، انصراف توجه از اشتغالات فرساینده، تقویت قوای جسمی، حصول آمادگی برای انجام امور مهم و امثال آن، مستحب، و بلکه در مواردی واجب خواهد بود. ازاین‌رو، سرگرمی و تفریح به اعتبارات مختلف، مشمول احکام پنجگانه تکلیفی است.

منابع مطالعاتی

موضوع‌شناسی رقص بر اساس فقه جعفری، علی رضایی‌ آدریانی، قم، اسماعیلیان، ۱۴۰۰ش. حکم رقص از دیدگاه فقه مذاهب خمسه، مجتبی پورشیخی، تهران، نسیم دانش کهن، ۱۳۹۷ش. غنا و موسیقی و رقص در اسلام، مرتضی چیت‌سازیان و مژده کرمی، تهران، چتر دانش، ۱۳۹۹ش. پژوهشی نو در احکام :رقص، کف زدن، سوت و بشکن، محمدرضا نکونام، اسلام‌شهر، صبح فردا، ۱۳۹۳ش. شرع و شادی: دیدگاه‌های فقهی درباره رقص، دست‌زدن و شادی، ابوالفضل طریقه‌دار، قم، همسایه، ۱۳۷۷ش. پایان‌نامه‌؛ الغناء و الرقص علی المذاهب الخمسه، علی ناصری، جامعة المصطفی العالمیة، کارشناسی ارشد، ۱۳۸۶ش.

پانویس

  1. نورمفیدی، هنر مدرن با فقه نمایش در تعارض است.
  2. لسان العرب، ج‌7، ص: 42. مجمع البحرين، ج‌4، ص: 172‌.
  3. عجم المصطلحات و الألفاظ الفقهية، ج‌2، ص: 168‌
  4. خامنه‌ای، درسنامه غنا و موسیقی، ص۵۱۱.
  5. فرهنگ عمید، واژه رقص. و  المنجد، ص275.
  6. «قال أَبو بكر: و الرَّقَصُ في اللغة الارتفاع و الانخفاض. و قد أَرْقَصَ القومُ في سَيْرِهم إِذا كانوا يَرْتَفِعُون و يَنْخَفِضُون» لسان العرب، ج۷، ص۴۳.
  7. لسان العرب، ج‌7، ص: 42.
  8. لسان العرب، ج‌7، ص: 42.
  9. تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۸، ص۲۹۱ ؛ معجم مقائيس اللغة، ج‌۲، ص۴۲۹.
  10. مجمع البحرين، ج‌4، ص: 172‌.
  11. خامنه‌ای غنا و موسیقی، ص۵۱۱.
  12. لسان العرب، ج۷، ص۴۲.
  13. حلی، السرائر، جلد۲، ص۲۱۵.
  14. علامه حلی، نهاية الاحکام، ج۲، ص۵۲۹.
  15. خامنه‌ای، غنا و موسیقی، ص۵۱۲.
  16. سبحانی، درس خارج فقه، 97/11/06
  17. مهربانی و احمدی جلفایی، «رقص».
  18. مهربانی و احمدی جلفایی، «رقص».
  19. مهربانی و احمدی جلفایی، «رقص».
  20. مهربانی و احمدی جلفایی، «رقص».
  21. چیت‌سازیان، غنا و موسیقی و رقص در اسلام، ص۲۰۶.
  22. بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۹۸ ، ج۲، ص۱۶ و ج۴، ص۳۹. نیشابوری، صحیح مسلم، ج۲، ص۶۰۹.
  23. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۳۳۱.
  24. مجلسى، بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸۶ـ۲۸۷؛ ابن حنبل، مسند، ج۶، ص۲۸۳؛ عسقلانى، فتح البارى، ج۷، ص۷۵.
  25. طالقانى، رسالة فى الغناء، ص۸۶۸ـ۸۷۰.
  26. قرطبى، الجامع لاحكام القرآن؛، ج۱۵، ص ۲۱۵؛ نَوَوى، شرح صحیح مسلم، ج۶، ص۱۸۴ـ۱۸۶.

منابع