کاربر:Rezashams/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخهها
جز ←پانویس |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''کلام جدید''' | |||
== تعریف و فایده == | |||
کلام جدید از جمله رشته های دینپژوهی دانسته میشود<ref>خسروپناه، کلام جدید با رویکرد اسلامی، 1388ش، ص24-33.</ref> که با استفاده از روشهایی نظیر عقلی، نقلی، تجربی و شهودی به دفاع عقلانی از تمام گزارههای اعتقادی میپردازد.<ref>خسروپناه، کلام جدید با رویکرد اسلامی، 1388ش، ص37و38.</ref> این رشته در ادامه [[کلام اسلامی|کلام قدیم]] قرار دارد و بهخاطر مواجه شدن با شبهات و مسائل جدید و همواره در حال تغییر، با نوعی نوگرایی همراه است.<ref>نویسنده: شفیعی، احمد ؛ کلام قدیم و کلام جدید ص30</ref> برخی پژوهشگران نوگرایی در کلام را در بخشهایی چون مبادی کلام، روش، مسائل، هویت و زبان برشمردند.<ref>نویسنده: شفیعی، احمد ؛ کلام قدیم و کلام جدید ص30-32</ref> و برخی دیگر تمام این موارد را تنها یک بعد تجدد و نوگرایی کلام میدانند و برای علم کلام ابعادی دیگر نظیر تجدد ناشی از تحول معارف بشری، تجدد ناشی از تغییر تجربه دینی، تجدد به جهت تحول در علوم و فضای فرهنگی برمیشمارند.<ref>حجت خواه بررسی و نقد نظریه های کلام جدید و نسبت آن با کلام قدیم ص19-27</ref> | |||
قائلین به کلام جدید معتقد در واقع، در سنجش و قیاس کلام گذشته با کلام معاصر نه تنها آن را ناکافى، بلکه غیر کارآمدى مىبینند تفاوتاین دو صرفا در کمیت مسائل و طرح پرسشهاى نوین نیست; بلکه نو شدن انسان و فرهنگ و تمدن او از یک سو و تحولات عمیقى که در شاخههاى مختلف معرفتبشرى رخ داده است از سوى دیگر، موجب مىشوند که کلام سنتى و دستاورد متکلمان گذشته براى عصر حاضر به هیچ رو مفید نباشد و شالوده کلام و الهیاتى نو پى ریخته شود.<ref>واعظی، «ماهیت کلام جدید».</ref> | |||
=== تاریخچه === | |||
تاریخچه کلام جدید به الهیات مسیحی برمیگردد. کلام مترادف آن چیزی است که امروزه به آن الهیات میگویند.<ref>قنبری، درآمدی بر چیستی کلام جدید، ص95.</ref> الهیات مسیحی در دوره مدرنیته با چالشهای جدی مواجه شد الهی دانان با استفاده از مبانی و اصول برگرفته از تفکر مدرن به حا آن پرداخته اند. در این میان نقش اصلی و تعیین کننده را الهی دانان پروتستان و بخصوص شلایر ماخر که به عنوان پدر الهیات جدید نام گرفت عهده دار شد. در واقع شلایر ماخر سعی در ارائه تصویر جدیدی از مسیحیت کرد اما اصل کار او با کار قدما متفاوت نبود لذا اورا یک الهی دان میدانند.<ref>قنبری، درآمدی بر چیستی کلام جدید، ص99.</ref> پس از وی دیگر الهی دانان مسیحی کار اورا تداوم بخشیدند و این جریان تا امروز به الهیات جدید مسیحی ادامه داردو الهیات جدید مسیحی همان دفاع از هویت مسیحیت در برابر مدرنیته است.<ref>قنبری، درآمدی بر چیستی کلام جدید، ص99.</ref> | |||
به گفته خسرو پناه نخستین اثر به زبان فارسی ترجمه جلد دوم کتاب شبلی نعمانی عالم هندی است که با عنوان علم کلام جدید به قلم سید محمدتقی فخر داعی گیلانی بود که در سال 1329ش به چاپ رسید. و قبل از او سرسید احمدخان هندی در یکی از سخنرانی هایش حوالی 1286ق به نیازمندی امروزمان به کلام جدید اشاره میکند. اما در ایران اولین نفر مرتضی مطهری بوده است که از حقانیت شیعه یاد کرده است.<ref>عبداللهی، خسروپناه، پژوهشی در ماهیت کلام جدید، ص10.</ref> | |||
یوسفیان معتقد است عالم هندی شبلی نعمانی(1857-1914م) از اولین کسانی است که کلام جدید را به کار برد است و جلد دوم کتاب تاریخ علم کلام را علم کلام جدید نامگذاری کرده است.<ref>یوسفیان، تبار شناسی کلام جدید، 66.</ref> و قبل از ان اندیشمندان مسیحی برای اشاره به چهره جدید الهیات مسیحی از تعبیر modern theology به معنای کلام جدید استفاده <ref>یوسفیان، تبار شناسی کلام جدید، 66.</ref> | |||
برخی میان کلام جدید و الهیات جدید قائل به تفاوت هستند و این دو لفظ را مترادف نمیدانند. در الهیات جدید بیشتر به مباحثی از قبیل تجربه دینی ، مسیح شناسی اسطوره زدایی از کتاب مقدس، وحی، نجات و تثلیث میپردازد اما آنچه در میان جهان اسلام به کلام جدید می پردازد بیشتر ناظر به مسائلی است که در غرب به عنوان فلسفه دین شناخته میشود. بنابر این کلام جدید معادل الهیات دید نیست.<ref>محمدرضایی، محمد ؛ حجت خواه، حسینبررسی و نقد نظریه های کلام جدید و نسبت آن با کلام قدیم ص 10</ref> | |||
اصطلاح کلام دینی در جامعه ایران به عنوان یک نیاز مبرم توسط شهید مطهری مطرح شده است.<ref>ربانی گلپایگانی، تحلیلی از کلام جدید و قدیم»، ص1.</ref> | |||
== مسائل علم کلام جدید == | |||
[https://ensani.ir/file/download/article/20101212151401-930.pdf نمونه هایی از مسائل جدید کلامی ص129] | |||
=== مسائل پر اهمیت === | |||
== دیدگاهها در مورد کلام جدید == | |||
معرفت دینى و علم کلام از ویژگى خاصى برخوردار است. علم کلام نسبتبه بسیارى از علوم، مصرفکننده است. متکلم تا مبانى انسانشناسى و جهانشناختى خود را تنقیح نکند، نمىتواند درک روشنى از معارف و عقاید دینى داشته باشد و این مبانى در خارج از معرفت دینى و به واسطه علوم انسانى و فلسفه و سایر شاخههاى دانش فراهم مىشوند. تغییر در این مبانى بر اثر تحول و تطور علوم و معارف بشرى، موجب تحول و دگرگونى فهم متکلم از دین مىشود. | |||
برخی منکر وجود علمی جداگانه بنام کلام جدید هستند . اینان در واقع تغییر و تحول مسائل کلام را میپذیرنداما این تغییرات را موجب تغییر ماهیت علم کلام و پیدایش کلامى نوین نمىشمارند. این نظریه با سه تقریر گزارش شده است: | |||
* تقریر اولتمایز علوم از یکدیگر، بیش از هر امر دیگرى، مرهون اغراض آن علوم است غرض از علم کلام در گذشته و حال تفاوتى نکرده است از آنجا که مسائل در تمام علوم به طور طبیعى تغییر مىکنند، تفکیک میان کلام جدید و قدیم وجه روشنى ندارد و هیچ دلیلى بر قطع پیوستگى میان کلام در گذشته و حال در دست نیست; بلکه مقوم کلام قدیم و جدید امرى است که موجب نوعى پیوستگى میان آنها شده است و این امر همان غرض و هدف علم کلام است که باعث گرد آمدن مسائل این علم شده استطبق این تقریر محتوا ومسائل کلام است که دستخوش تغییر شده است.<ref>واعظی، «ماهیت کلام جدید».</ref> | |||
* تقریر دوم. در این تقریر اگر علاوه بر تغییر محتوا، در روش و مبانى نیز میان کلام گذشته و حال تفاوت حاصل شود، دلیلى وجود ندارد که کلام را به قدیم و جدید تقسیم کنیم. آشنایان با فقه مىدانند که فقها در تحقیقات و تالیفات فقهى خود نه فقط در مسائل و محتوا، بلکه در مبانى و روش استنباط و حتى در منابع فقه با یکدیگر اختلاف دارند. اما این اختلافات باعث تقسیم فقه به قدیم و جدید نمىشود. بلکه فقها را به فقهاى متقدم و متاخر تقسیم مىکند، و نه علم فقه را. مشکل اصلى در تقسیم کلام به کهنه و نو، مشکل ضابطه است; یعنى با چه ضابطهاى چنین تقسیمى را صورت دهیم؟ با توجه به امکان تغییر محتوا و روش و مبانى در میان متکلمین در هر زمان مفروض، در کدام مرز زمانى مىتوان به آغاز کلام جدید و اتمام کلام سنتى و قدیم فتوا داد؟ و از چه زمان و تاریخى این کلام «جدید» نامیده شده، کهنه قلمداد خواهد شد؟<ref>واعظی، «ماهیت کلام جدید».</ref> | |||
* تقریر سوم کلام جدید اگر خالی از مباحث فلسفه دین که حاوی پیشفرض های کلامی است بشود علم کلام پیشفرضهایى دارد که در فلسفه دین مورد بررسى واقع مىشود. لذا مباحث فلسفه دین بر مباحث کلامى تقدم منطقى دارد. اگر مباحث «فلسفه دین» را از «کلام» ممتاز کنیم، میان کلام قدیم و جدید تفاوتى از ناحیه موضوع و روش و غایت وجود ندارد. از ناحیه جهت مسائل و انگیزههاى متکلمان تفاوتهایى به چشم مىخورد، لیکن این امور به خودى خود، علم جدیدى را موجب نمىشوند.<ref>واعظی، «ماهیت کلام جدید».</ref> | |||
به گفته قنبری ماهیت کلام جدید یکی از سه مورد زیر است: | |||
* میان کلام جدید و قدیم وجه اشتراکی نیست و این دو در دو فضای متفاوت رشد کرده اند. | |||
* در کلام قدیم بیشتر به گزاره های ناظر به واقع و در کلام جدید بیشتر گزاره ها ناظر به ارزش هستند. | |||
* جدید بودن وصف خود مسائل کلامی است که در قدیم در باره ذات خدا و معاد بود و جدید بیشتر انسان شناسی و دین شناسی است. | |||
اشخاصی مانند سروش میان کلام جدید و قدیم تفاوت ماهوی قائل نیستند و میشود گفت حتی اگر در کلام جدید رویکرد دین شناسی هم وارد کلام شده است این دین شناسی جانبدارانه است و دین شناسی بدون رویکرد دفاعی جایگاهش فلسفه است.<ref>قنبری، درآمدی بر چیستی کلام جدید، ص101.</ref> | |||
==== ابعاد تجدد در علم کلام ==== | |||
تجدد در مسائل به دلیل تجدد در شبهات و تکامل در معرفت متکلم | |||
تجدد در روش: باید روش متکلم به تبع تجدد در فهم مخاطبان و همچنین نو شدن شبهات نو شود. | |||
تجدد در زبان که علم کلام بر خلاف علوم تجربی و برهانی زبان دقیقی ندارد و با مخاطب با زبان خودش همراه میشود | |||
تجدد در نبانی و مبادی مثلا مبادی معرفت شناسی مورد توجه متککلم است اما مبادی زبان شناسی اینگونه نیست. | |||
=== مقایسه کلام جدید با کلام قدیم و فلسفه دین === | |||
به گفته یوسفیان این دو از نظر غایت ، روش و مسائل با همدیگر متفاوت هستند. | |||
هدف متکلم دینی اثبات مدعیات دینی و دفاع از حقانیت آنهاست اما فیلسوف دین در پی شناخت درستس یا نادرستی آموزه های دینی است یعنی فیلسف دین حقانیت دین را پیشفرض خود نمیداندو در آغز فلسفه ورزی خود حتی وجود خدا را مسلم نمیانگارد لذا ممکن است استدلال های قلی خود را به نحو دین خاص سازمان نمیدهد. | |||
روش متکلم علاوه بر ادله عقلی به روش نقلی نیز تمسک میکند اما فیلسوف دین به دلیل برنگیزدن دینی خاص روش نقلی را در دست ندارد.<ref>یوسفیان، تبار شناسی کلام جدید، 67.</ref> | |||
جان هیک همچنین پلانتینگا فلسفه دین را تامل فلسفی در باره دین میدانند روش کراردر فلسفه دین تحقیق بدون دلبستگی پیشین به دین و تنها با رویکرد عقلی و فلسفی انجام میشود. در حقیقت فلسفه دین تفکر فلسفی درباره دین است نه دفاع فلسفی از آن.<ref>قنبری، درآمدی بر چیستی کلام جدید، ص102.</ref> پس تفاوت این دو نه در روش است و نه در مسائل و موضوع بلکله در رویکرد و نگاه به مساله است یعنی اگز با هدف دفاع از باورهای دینی بحث میکند و پیشفرض خود را صحت داده ها گرفته و تمام تلاشهایش ولو با استدلال های عقلی در جهت توجیه موجودیت فعلی است متکلم است و اگر تمام پیشفرض های ذهنی خود راکنار گذاشته باشد و در جهت یافتن حقیقت است نه دفاع فیلسوف دین است. <ref>قنبری، درآمدی بر چیستی کلام جدید، ص102.</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{ | {{پانوشت}} | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
* | * واعظی، احمد، [https://ensani.ir/fa/article/67843/ماهیت-کلام-جدید «ماهیت کلام جدید»]، ماهنامه نقد و نظر، شماره ۱، ۱۳۷۵ش. | ||
* | * یوسفیان، حسن، [https://ensani.ir/fa/article/download/276484 «تبارشناسی کلام جدید»]، معارف عقلی، شماره ۱۱، ۱۳۸۷ش. | ||
* | * عبداللهی، خسروپناه، [https://ensani.ir/file/download/article/20120329113016-2117-29.pdf «پژوهشی در ماهیت کلام جدید»]، فصلنامه اندیشه نوین دینی، سال 4، شماره 15، 1387ش. | ||
نسخهٔ ۱۶ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۲
کلام جدید
تعریف و فایده
کلام جدید از جمله رشته های دینپژوهی دانسته میشود[۱] که با استفاده از روشهایی نظیر عقلی، نقلی، تجربی و شهودی به دفاع عقلانی از تمام گزارههای اعتقادی میپردازد.[۲] این رشته در ادامه کلام قدیم قرار دارد و بهخاطر مواجه شدن با شبهات و مسائل جدید و همواره در حال تغییر، با نوعی نوگرایی همراه است.[۳] برخی پژوهشگران نوگرایی در کلام را در بخشهایی چون مبادی کلام، روش، مسائل، هویت و زبان برشمردند.[۴] و برخی دیگر تمام این موارد را تنها یک بعد تجدد و نوگرایی کلام میدانند و برای علم کلام ابعادی دیگر نظیر تجدد ناشی از تحول معارف بشری، تجدد ناشی از تغییر تجربه دینی، تجدد به جهت تحول در علوم و فضای فرهنگی برمیشمارند.[۵]
قائلین به کلام جدید معتقد در واقع، در سنجش و قیاس کلام گذشته با کلام معاصر نه تنها آن را ناکافى، بلکه غیر کارآمدى مىبینند تفاوتاین دو صرفا در کمیت مسائل و طرح پرسشهاى نوین نیست; بلکه نو شدن انسان و فرهنگ و تمدن او از یک سو و تحولات عمیقى که در شاخههاى مختلف معرفتبشرى رخ داده است از سوى دیگر، موجب مىشوند که کلام سنتى و دستاورد متکلمان گذشته براى عصر حاضر به هیچ رو مفید نباشد و شالوده کلام و الهیاتى نو پى ریخته شود.[۶]
تاریخچه
تاریخچه کلام جدید به الهیات مسیحی برمیگردد. کلام مترادف آن چیزی است که امروزه به آن الهیات میگویند.[۷] الهیات مسیحی در دوره مدرنیته با چالشهای جدی مواجه شد الهی دانان با استفاده از مبانی و اصول برگرفته از تفکر مدرن به حا آن پرداخته اند. در این میان نقش اصلی و تعیین کننده را الهی دانان پروتستان و بخصوص شلایر ماخر که به عنوان پدر الهیات جدید نام گرفت عهده دار شد. در واقع شلایر ماخر سعی در ارائه تصویر جدیدی از مسیحیت کرد اما اصل کار او با کار قدما متفاوت نبود لذا اورا یک الهی دان میدانند.[۸] پس از وی دیگر الهی دانان مسیحی کار اورا تداوم بخشیدند و این جریان تا امروز به الهیات جدید مسیحی ادامه داردو الهیات جدید مسیحی همان دفاع از هویت مسیحیت در برابر مدرنیته است.[۹]
به گفته خسرو پناه نخستین اثر به زبان فارسی ترجمه جلد دوم کتاب شبلی نعمانی عالم هندی است که با عنوان علم کلام جدید به قلم سید محمدتقی فخر داعی گیلانی بود که در سال 1329ش به چاپ رسید. و قبل از او سرسید احمدخان هندی در یکی از سخنرانی هایش حوالی 1286ق به نیازمندی امروزمان به کلام جدید اشاره میکند. اما در ایران اولین نفر مرتضی مطهری بوده است که از حقانیت شیعه یاد کرده است.[۱۰]
یوسفیان معتقد است عالم هندی شبلی نعمانی(1857-1914م) از اولین کسانی است که کلام جدید را به کار برد است و جلد دوم کتاب تاریخ علم کلام را علم کلام جدید نامگذاری کرده است.[۱۱] و قبل از ان اندیشمندان مسیحی برای اشاره به چهره جدید الهیات مسیحی از تعبیر modern theology به معنای کلام جدید استفاده [۱۲]
برخی میان کلام جدید و الهیات جدید قائل به تفاوت هستند و این دو لفظ را مترادف نمیدانند. در الهیات جدید بیشتر به مباحثی از قبیل تجربه دینی ، مسیح شناسی اسطوره زدایی از کتاب مقدس، وحی، نجات و تثلیث میپردازد اما آنچه در میان جهان اسلام به کلام جدید می پردازد بیشتر ناظر به مسائلی است که در غرب به عنوان فلسفه دین شناخته میشود. بنابر این کلام جدید معادل الهیات دید نیست.[۱۳]
اصطلاح کلام دینی در جامعه ایران به عنوان یک نیاز مبرم توسط شهید مطهری مطرح شده است.[۱۴]
مسائل علم کلام جدید
نمونه هایی از مسائل جدید کلامی ص129
مسائل پر اهمیت
دیدگاهها در مورد کلام جدید
معرفت دینى و علم کلام از ویژگى خاصى برخوردار است. علم کلام نسبتبه بسیارى از علوم، مصرفکننده است. متکلم تا مبانى انسانشناسى و جهانشناختى خود را تنقیح نکند، نمىتواند درک روشنى از معارف و عقاید دینى داشته باشد و این مبانى در خارج از معرفت دینى و به واسطه علوم انسانى و فلسفه و سایر شاخههاى دانش فراهم مىشوند. تغییر در این مبانى بر اثر تحول و تطور علوم و معارف بشرى، موجب تحول و دگرگونى فهم متکلم از دین مىشود.
برخی منکر وجود علمی جداگانه بنام کلام جدید هستند . اینان در واقع تغییر و تحول مسائل کلام را میپذیرنداما این تغییرات را موجب تغییر ماهیت علم کلام و پیدایش کلامى نوین نمىشمارند. این نظریه با سه تقریر گزارش شده است:
- تقریر اولتمایز علوم از یکدیگر، بیش از هر امر دیگرى، مرهون اغراض آن علوم است غرض از علم کلام در گذشته و حال تفاوتى نکرده است از آنجا که مسائل در تمام علوم به طور طبیعى تغییر مىکنند، تفکیک میان کلام جدید و قدیم وجه روشنى ندارد و هیچ دلیلى بر قطع پیوستگى میان کلام در گذشته و حال در دست نیست; بلکه مقوم کلام قدیم و جدید امرى است که موجب نوعى پیوستگى میان آنها شده است و این امر همان غرض و هدف علم کلام است که باعث گرد آمدن مسائل این علم شده استطبق این تقریر محتوا ومسائل کلام است که دستخوش تغییر شده است.[۱۵]
- تقریر دوم. در این تقریر اگر علاوه بر تغییر محتوا، در روش و مبانى نیز میان کلام گذشته و حال تفاوت حاصل شود، دلیلى وجود ندارد که کلام را به قدیم و جدید تقسیم کنیم. آشنایان با فقه مىدانند که فقها در تحقیقات و تالیفات فقهى خود نه فقط در مسائل و محتوا، بلکه در مبانى و روش استنباط و حتى در منابع فقه با یکدیگر اختلاف دارند. اما این اختلافات باعث تقسیم فقه به قدیم و جدید نمىشود. بلکه فقها را به فقهاى متقدم و متاخر تقسیم مىکند، و نه علم فقه را. مشکل اصلى در تقسیم کلام به کهنه و نو، مشکل ضابطه است; یعنى با چه ضابطهاى چنین تقسیمى را صورت دهیم؟ با توجه به امکان تغییر محتوا و روش و مبانى در میان متکلمین در هر زمان مفروض، در کدام مرز زمانى مىتوان به آغاز کلام جدید و اتمام کلام سنتى و قدیم فتوا داد؟ و از چه زمان و تاریخى این کلام «جدید» نامیده شده، کهنه قلمداد خواهد شد؟[۱۶]
- تقریر سوم کلام جدید اگر خالی از مباحث فلسفه دین که حاوی پیشفرض های کلامی است بشود علم کلام پیشفرضهایى دارد که در فلسفه دین مورد بررسى واقع مىشود. لذا مباحث فلسفه دین بر مباحث کلامى تقدم منطقى دارد. اگر مباحث «فلسفه دین» را از «کلام» ممتاز کنیم، میان کلام قدیم و جدید تفاوتى از ناحیه موضوع و روش و غایت وجود ندارد. از ناحیه جهت مسائل و انگیزههاى متکلمان تفاوتهایى به چشم مىخورد، لیکن این امور به خودى خود، علم جدیدى را موجب نمىشوند.[۱۷]
به گفته قنبری ماهیت کلام جدید یکی از سه مورد زیر است:
- میان کلام جدید و قدیم وجه اشتراکی نیست و این دو در دو فضای متفاوت رشد کرده اند.
- در کلام قدیم بیشتر به گزاره های ناظر به واقع و در کلام جدید بیشتر گزاره ها ناظر به ارزش هستند.
- جدید بودن وصف خود مسائل کلامی است که در قدیم در باره ذات خدا و معاد بود و جدید بیشتر انسان شناسی و دین شناسی است.
اشخاصی مانند سروش میان کلام جدید و قدیم تفاوت ماهوی قائل نیستند و میشود گفت حتی اگر در کلام جدید رویکرد دین شناسی هم وارد کلام شده است این دین شناسی جانبدارانه است و دین شناسی بدون رویکرد دفاعی جایگاهش فلسفه است.[۱۸]
ابعاد تجدد در علم کلام
تجدد در مسائل به دلیل تجدد در شبهات و تکامل در معرفت متکلم
تجدد در روش: باید روش متکلم به تبع تجدد در فهم مخاطبان و همچنین نو شدن شبهات نو شود.
تجدد در زبان که علم کلام بر خلاف علوم تجربی و برهانی زبان دقیقی ندارد و با مخاطب با زبان خودش همراه میشود
تجدد در نبانی و مبادی مثلا مبادی معرفت شناسی مورد توجه متککلم است اما مبادی زبان شناسی اینگونه نیست.
مقایسه کلام جدید با کلام قدیم و فلسفه دین
به گفته یوسفیان این دو از نظر غایت ، روش و مسائل با همدیگر متفاوت هستند.
هدف متکلم دینی اثبات مدعیات دینی و دفاع از حقانیت آنهاست اما فیلسوف دین در پی شناخت درستس یا نادرستی آموزه های دینی است یعنی فیلسف دین حقانیت دین را پیشفرض خود نمیداندو در آغز فلسفه ورزی خود حتی وجود خدا را مسلم نمیانگارد لذا ممکن است استدلال های قلی خود را به نحو دین خاص سازمان نمیدهد.
روش متکلم علاوه بر ادله عقلی به روش نقلی نیز تمسک میکند اما فیلسوف دین به دلیل برنگیزدن دینی خاص روش نقلی را در دست ندارد.[۱۹]
جان هیک همچنین پلانتینگا فلسفه دین را تامل فلسفی در باره دین میدانند روش کراردر فلسفه دین تحقیق بدون دلبستگی پیشین به دین و تنها با رویکرد عقلی و فلسفی انجام میشود. در حقیقت فلسفه دین تفکر فلسفی درباره دین است نه دفاع فلسفی از آن.[۲۰] پس تفاوت این دو نه در روش است و نه در مسائل و موضوع بلکله در رویکرد و نگاه به مساله است یعنی اگز با هدف دفاع از باورهای دینی بحث میکند و پیشفرض خود را صحت داده ها گرفته و تمام تلاشهایش ولو با استدلال های عقلی در جهت توجیه موجودیت فعلی است متکلم است و اگر تمام پیشفرض های ذهنی خود راکنار گذاشته باشد و در جهت یافتن حقیقت است نه دفاع فیلسوف دین است. [۲۱]
پانویس
منابع
- واعظی، احمد، «ماهیت کلام جدید»، ماهنامه نقد و نظر، شماره ۱، ۱۳۷۵ش.
- یوسفیان، حسن، «تبارشناسی کلام جدید»، معارف عقلی، شماره ۱۱، ۱۳۸۷ش.
- عبداللهی، خسروپناه، «پژوهشی در ماهیت کلام جدید»، فصلنامه اندیشه نوین دینی، سال 4، شماره 15، 1387ش.
- ↑ خسروپناه، کلام جدید با رویکرد اسلامی، 1388ش، ص24-33.
- ↑ خسروپناه، کلام جدید با رویکرد اسلامی، 1388ش، ص37و38.
- ↑ نویسنده: شفیعی، احمد ؛ کلام قدیم و کلام جدید ص30
- ↑ نویسنده: شفیعی، احمد ؛ کلام قدیم و کلام جدید ص30-32
- ↑ حجت خواه بررسی و نقد نظریه های کلام جدید و نسبت آن با کلام قدیم ص19-27
- ↑ واعظی، «ماهیت کلام جدید».
- ↑ قنبری، درآمدی بر چیستی کلام جدید، ص95.
- ↑ قنبری، درآمدی بر چیستی کلام جدید، ص99.
- ↑ قنبری، درآمدی بر چیستی کلام جدید، ص99.
- ↑ عبداللهی، خسروپناه، پژوهشی در ماهیت کلام جدید، ص10.
- ↑ یوسفیان، تبار شناسی کلام جدید، 66.
- ↑ یوسفیان، تبار شناسی کلام جدید، 66.
- ↑ محمدرضایی، محمد ؛ حجت خواه، حسینبررسی و نقد نظریه های کلام جدید و نسبت آن با کلام قدیم ص 10
- ↑ ربانی گلپایگانی، تحلیلی از کلام جدید و قدیم»، ص1.
- ↑ واعظی، «ماهیت کلام جدید».
- ↑ واعظی، «ماهیت کلام جدید».
- ↑ واعظی، «ماهیت کلام جدید».
- ↑ قنبری، درآمدی بر چیستی کلام جدید، ص101.
- ↑ یوسفیان، تبار شناسی کلام جدید، 67.
- ↑ قنبری، درآمدی بر چیستی کلام جدید، ص102.
- ↑ قنبری، درآمدی بر چیستی کلام جدید، ص102.