اعتبار رأی اکثریت در حکومت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
==قائلان و دلایل== | ==قائلان و دلایل== | ||
مفهوم رأی اکثریت همانند دیگر مفاهیم نوپدید هنگام ورود به جوامع اسلامی مورد ارزیابی فقهای شیعه در دوره معاصر قرار گرفت. [[محمدحسین غروی نائینی]] در کتاب [[تنبیه الامه و تنزیه المله]]،<ref>نائینی، تنبیه الامه، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۵-۱۱۶.</ref> [[حسینعلی منتظری]] در کتاب [[دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة]]،<ref>منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۵۵۴-۵۶۴.</ref> [[محمدهادی معرفت]] در کتاب جامعه مدنی،<ref>معرفت، جامعه مدنی، ۱۳۷۸ش، ص۷۳-۷۵.</ref> [[نعمت الله صالحی نجفآبادی]] در کتاب ولایت فقیه حکومت صالحان،<ref>صالحی نجفآبادی، ولایت فقیه حکومت صالحان، ۱۳۸۰ش، ص۲۷۸.</ref> [[سید کاظم حسینی حائری]] در کتاب ولایة الأمر فی عصر الغیبة و [[محمد سند بحرانی]] در کتاب أسس النظام السیاسی عند الإمامیة ازجمله فقهایی هستند که با ارزیابی مفهوم رأی اکثریت قائل به اعتبار آن در مسائل حکومتی شدند. | |||
باورمندان به حجیت و مشروعیت رأی اکثریت در ساماندهی به امور حکومتی، برای مستندسازی نظریه خود چند دلیل ارائه کردهاند که در دو دسته دلایل عقل و نقلی تقسیمبندی میشود: | باورمندان به حجیت و مشروعیت رأی اکثریت در ساماندهی به امور حکومتی، برای مستندسازی نظریه خود چند دلیل ارائه کردهاند که در دو دسته دلایل عقل و نقلی تقسیمبندی میشود: |
نسخهٔ ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۳۲
صفحه پودمان:Message box/ambox.css محتوایی ندارد.
توجه! این مقاله در حال نگارش است و ممکن است مطالب آن تغییر کند. پس از نهایی شدنِ مقاله، این برچسب برداشته میشود. |
معرفی
مدیریت جامعه بر اساس رأی مردم و لحاظ کردن نظر اکثریت در اداره امور عمومی و حکومتی از موضوعات و مسائل نوپدید در جهان اسلام است که سابقه آن بهویژه در ایران به پیروزی نهضت مشروطه باز میگردد.[۱] مشروعیت و اعتبار رأی اکثریت در مسائل حکومتی امروزه بهعنوان یک نظریه در فقه معاصر توسط برخی از فقها مورد پذیرش قرار گرفته است.
فقهای معتقد به اعتبار رأی اکثریت، مقبولیت و مشروعیت حکومت، حاکم و قوانین حکومتی و حتی فعلیت یافتن حاکمیت حاکم را منوط به رضایت و رأی اکثریت میدانند.[۲] امام خمینی از فقهای معاصر درباره چگونگی تولی فقیه جامعالشرایط در جامعه اسلامی، در جواب استفتائی، فعلیت یافتن تولی فقیه در امور مسلمانان و تشکیل حکومت را وابسته به آرای اکثریت مسلمانان میداند که هم در قانون اساسی از آن یاد شده و در صدر اسلام از آن به بیعت با ولی مسلمین تعبیر شده است.[۳]
در تعیین گستره اعتبار رأی اکثریت در مسائل سیاسی، فقها بر این مسئله اتقاف نظر دارند که امور قطعی شریعت از اعتقادات، عبادات و معاملات که حکم آن از سوی شارع و از رهگذر وحی تعیین شده است، در قلمرو قانونگذاری یا تعیین با رأی اکثریت وارد نمیشود[۴] و تأکید اسلام بر نظرخواهی از مردم بیشتر در حوزه امور اجتماعی و اجرائی و موضوعاتی است که از طرف شارع برعهده مردم گذاشته شده است؛[۵] به همین دلیل میرزای نائینی با تقسیم امور مربوط به تکالیف مکلفین به دو حوزه «احکام منصوص» و «احکام غیرمنصوص»، معتقد است شارع در حوزه امور غیرمنصوص به مردم اجازه داده با گذراندن قوانین و آییننامههای اجرایی بسته به مقتضیات زمان و مکان به تکلیف خود عمل کنند؛[۶] حوزهای که محمدباقر صدر از آن به عنوان «منطقه الفراغ» نام برده است.[۷]
نظریههای بدیل
درباره مشروعیت و حجیت رأی اکثریت در مسائل حکومتی، علاوه بر نظریه اعتبار، دو نظریه دیگر با عناوین «عدم اعتبار رأی اکثریت در حکومت» و «اعتبار مشروط رأی اکثریت» از سوی فقهای معاصر ارائه شده است.
عدم اعتبار رأی اکثریت در حکومت
فقهای مخالف مشروطیت حکومت در عصر مشروطه همچون شیخ فضل الله نوری و محمدحسین تبریزی، برخی از فقهای معاصر مانند سید محمدحسین حسینی تهرانی صاحب کتاب ولایة الفقیه فی حکومة الاسلامیة[۸] و محمدتقی مصباح یزدی در کتاب نظریه سیاسی اسلام[۹] با اعتبار رأی اکثریت در مسائل حکومتی مخالفت کردهاند. به عقیده این طیف از فقها مقبولیت و مشروعیت صرفا از طرف شارع ایجاد میشود و ترجیح رأی اکثریت بر نظر اقلیت بدون دلیل، بر خلاف حکم عقل و بدعت خواهد بود.[۱۰] آنان برای اثبات نظریه خود به آیاتی از قرآن که به تقبیح اکثریت پرداخته و همچنین به روایاتی استناد کردهاند.[۱۱]
اعتبار مشروط رأی اکثریت
عبدالله جوادی آملی از فقها و مفسران معاصر با تفکیک میان تثبیت حق و تشخیص حق به اعتبار مشروط رأی اکثریت معتقد است. به گفته او در بینش اسلامی حقیقت ناشی از خداوند متعال و تنها کلام الهی مرجع تعیین آن است؛ به همین دلیل پیروی از اکثریت به معنای برگرفتن باورها و ارزشهای اخلاقی از آنان نکوهش شده است.[۱۲] به باور وی، اکثریت فقط میتواند به عنوان یک روش و قاعده تصمیمگیری برای حل منازعات اجتماعی مورد استفاده قرار گیرد و در مقام تشخیص حق کارساز باشد نه تثبیت حق. با این توضیح که حق را وحی الهی تبیین و تثبیت میکند و در مقام اجرای حق، زمانی که تشخیص حق دشوار باشد و صاحب نظران با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند، رأی اکثریت معیار خواهد بود.[۱۳]
قائلان و دلایل
مفهوم رأی اکثریت همانند دیگر مفاهیم نوپدید هنگام ورود به جوامع اسلامی مورد ارزیابی فقهای شیعه در دوره معاصر قرار گرفت. محمدحسین غروی نائینی در کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله،[۱۴] حسینعلی منتظری در کتاب دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة،[۱۵] محمدهادی معرفت در کتاب جامعه مدنی،[۱۶] نعمت الله صالحی نجفآبادی در کتاب ولایت فقیه حکومت صالحان،[۱۷] سید کاظم حسینی حائری در کتاب ولایة الأمر فی عصر الغیبة و محمد سند بحرانی در کتاب أسس النظام السیاسی عند الإمامیة ازجمله فقهایی هستند که با ارزیابی مفهوم رأی اکثریت قائل به اعتبار آن در مسائل حکومتی شدند.
باورمندان به حجیت و مشروعیت رأی اکثریت در ساماندهی به امور حکومتی، برای مستندسازی نظریه خود چند دلیل ارائه کردهاند که در دو دسته دلایل عقل و نقلی تقسیمبندی میشود:
ادله عقلی
استناد به قاعده اصولی «اخذ به ترجیحات عند التعارض»[۱۸] و قاعده قبح ترجیح مرجوح بر راجح (قبح ترجیح نظر اقلیت بر رأی و نظر اکثریت)،[۱۹] مهمترین دلائل عقلی مورد استناد این گروه از اندیشمندان است. نائینی از فقهای معاصر در عصر مشروطه، رای اکثریت را بهعنوان یکی از مرجحات در زمان ایجاد تعارض معرفی میکرد؛[۲۰] اصلی که مطابق سیره عقلا معرفی شده [۲۱] و آیات شورا و روایاتی مانند مقبوله عمر بن حنظله آن را تایید کرده است.[۲۲]
قائلان به این نظر با پیوند میان رأی اکثریت و مفهوم شوری که مشروعیت آن با نص قرآن ثابت شده[۲۳] و با تمسک به سیره پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع)، معتقدند در صورت ایجاد اختلاف آرا در امور نوعی و با فرض تساوی مشروعیت طرفین، از باب ضرورت حفظ نظام، باید بر رأی اکثریت تکیه شود و دلیل شرعی وجوب تبعیت از رأی کثریت، همان ادله ناظر به وجوب حفظ نظام است.[۲۴] بر این اساس در زمان پیدایی اختلاف نظر و ایجاد اقلیت و اکثریت و با توجه با این نکته که شورا در بیشتر موارد به سمت اجماع و اتفاق حرکت نمیکند؛ به رسمیت شناختن رأی اکثریت تنها راه برای تحقق شورا قلمداد میشود. شیخ رضا دهخوارقانی از دیگر فقهایی است که مناط حجیت رأی اکثریت را به «طریقیت آن در نیل به مصلحت مردم» مرتبط میکند؛ به این بیان که صرف مشارکت اکثریت و رأی آنها قانون نیست، ولی به دلیل اینکه این روش تنها راه رسیدن به مصالح عمومی است، آن را معتبر میداند.[۲۵]
ادله نقلی
قائلان به اعتبار رأی اکثریت به آیاتی از قرآن از جمله آیات ناظر به مفهوم شوری مانند آیات ۱۵۹ سوره آل عمران و ۳۸ سوره شوری و همچنین آیات ناظر بر ولایت مؤمنان بر همدیگر[۲۶] استناد کردهاند.
محمدهادی معرفت از پژوهشگران علوم قرآنی در دوران معاصر با مساوی دانستن مفهوم شورا با صحت رأی اکثریت، معتقد است دستور به مشورت بهمعنای ارج نهادن به رأی اکثریت قاطع و بهکارگیری نظر آنان است.[۲۷] نعمتالله صالحی نجفآبادی نیز با همسان دانستن حکومت دینی با حکومت شورایی بر این باور است که ولی فقیه باید با صاحب نظران و نمایندگان مردم مشورت کند و در تشخیص موضوعات و تصمیمگیریها تابع نظر اکثریت باشد. وی با توجیه آیات توبیخکننده رفتار و باورهای اکثریت، این آیات را به مسائل ماورایی نسبت میدهد و معتقد است حوزه این آیات جایی است که عقل بشری توان درک آن را ندارد.[۲۸]
عبدالکریم موسوی اردبیلی از فقهای معاصر نیز برای مشروعیتبخشی به رأی اکثریت، آن را با مسئله ولایت عدول مؤمنان پیوند میدهد.[۲۹] بر اساس نظر او ولایت عدول مؤمنان ادامه ولایت خدا بر بندگان نیست؛ بلکه ادامه ولایت انسان بر نفس خویش است؛ با این توضیح که در صورت نبود فرد در عرصههای اجتماعی، فرد دیگری جایگزین او میشود تا خلاء قانونی در حوزه امور اجتماعی شکل نگیرد. طبق این نظر اجتماع، واحدی تلقی میشود که همه انسانها در آن تصمیمگیر هستند و در مسائل اجتماعی مسیری جز اکثریت آرا برای تبلور رأی اجتماعی انسان وجود نخواهد داشت.[۳۰]
موافقان اعتبار رأی اکثریت همچنین به روایاتی به ویژه از امام علی(ع) استناد کردهاند که فعلیت یافتن ولایت خود بر مردم را به رضایت و پذیرش همگان منوط کرده است.[۳۱] طبق این روایات امام به ابن عباس از پیمان خود با پیامبر سخن میگوید که برای خلافت شمشیر نکشم مگر اینکه مردم با من بیعت کنند.[۳۲] از دیگر روایات مورد استناد، مقبوله عمر بن حنظله[۳۳] از امام صادق (ع) و روایت لزوم پیروی از سواد اعظم از امام علی (ع) [۳۴]است.[۳۵]
پانویس
- ↑ خانمحمدی، جایگاه رأی اکثریت در قرآن با تأکید بر آرای آیت الله موسوی اردبیلی»، ص۵۹-۶۰.
- ↑ منتظری، حکومت دینی و حقوق انسان، ۱۴۲۹ق، ص۳۷-۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ۱۳۸۵ش، ج۲۰، ص۴۵۹.
- ↑ علامه طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۵۶-۵۷؛ قرضاوی، فقه سیاسی، ص۱۸۳
- ↑ رسمتی، نگاهی تطبیقی به کارکرد اکثریت در دموکراسی و کتاب و سنت»، ص۱۱۵-۱۱۶؛ امامی، اعتبار رأی اکثریت در پرتو کتاب و سنت»، ص۵۴.
- ↑ نائینی، تنبیه الامة، ص۱۳۴-۱۳۵.
- ↑ صدر، اقتصادنا، ص۳۸۰.
- ↑ حسینی تهرانی، ولایة الفقیه فی حکومة الاسلامیة، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۱۸۳-۱۸۴.
- ↑ مصباح یزدی، نظریه سیاسی اسلام، ۱۳۹۱ش، ص۲۸۲.
- ↑ نوری، «رساله حرمت مشروطه»، ج۱، ص۱۰۶؛ تبریزی، «رساله کشف المراد»، ص ۱۳۲.
- ↑ امامی، «اعتبار رأی اکثریت در پرتو کتاب و سنت»، ص۵۶-۵۷؛ مرادی و موسیزاده، «مشروعیت جمهوریت در اسلام»، ص۱۰۳.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۹ش، ص۹۰.
- ↑ جوادی آملی، ولایت فقیه، ۱۳۷۹ش، ص۹۲.
- ↑ نائینی، تنبیه الامه، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۵-۱۱۶.
- ↑ منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۵۵۴-۵۶۴.
- ↑ معرفت، جامعه مدنی، ۱۳۷۸ش، ص۷۳-۷۵.
- ↑ صالحی نجفآبادی، ولایت فقیه حکومت صالحان، ۱۳۸۰ش، ص۲۷۸.
- ↑ نائینی، تنبیه الامه، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۵.
- ↑ منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۵۵۴؛ ج۱، ص۵۶۴.
- ↑ نائینی، تنبیه الامه، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۵.
- ↑ روحانی، نظام حکومت در اسلام، ۱۳۸۶ش، ص۵۷.
- ↑ نائینی، تنبیه الامه، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۵-۱۱۶؛ روحانی، نظام حکومت در اسلام، ۱۳۸۶ش، ص۵۷.
- ↑ نائینی، تنبیه الامه، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۶.
- ↑ نائینی، تنبیه الامه، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۶-۱۱۷؛ منتظری، دراسات فی ولایه الفقیه، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۵۵۳-۵۵۴؛ فیرحی، فقه و سیاست در ایران معاصر، ۱۳۹۰ش.
- ↑ دهخوارخانی، «رساله توضیح مرام»، ص۶۶۷
- ↑ توبه، ۷۱.
- ↑ معرفت، جامعه مدنی، ۱۳۷۸ش، ص۷۳-۷۵.
- ↑ صالحی نجفآبادی، ولایت فقیه حکومت صالحان، ۱۳۸۰ش، ص۲۷۸.
- ↑ خانمحمدی، «جایگاه رأی اکثریت در قرآن با تأکید بر آرای آیت الله موسوی اردبیلی»، ص۶۸.
- ↑ اردبیلی، همپای انقلاب، ۱۳۸۵،ص۴۶۴-۴۶۵.
- ↑ امامی، «اعتباری رأی اکثریت در پرتو کتاب و سنت»، ص۷۱-۷۳.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۹ق، ج۱، ص۲۲۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۱۶۸-۱۷۱.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۷، ص۱۸۴.
- ↑ مرادی و موسی زاده، «مشروعیت جمهوریت در اسلام»، ص۱۰۸؛ شاکری و رجائی، «اعتبار و جایگاه رأی اکثریت در نظام سیاسی اسلام»، ص۴۰۰.