کاربر:Rezashams/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Rezashams (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Rezashams (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''کاوشی نو در مساله حضور اجتماعی زنان''' کتابی است فارسی نوشته سید مهدی نریمانی زمان‌آبادی که به مساله اشتراط جنسیت در پذیرش مسولیت‌های ولایی، اجرایی و قضایی می‌پردازد. نویسنده در این کتاب تمام تلاش خود را در راستای مخالفت با ارتکاز متشرعه مبنی بر حضور نداشتن زنان در اجتماع انجام داه است ویبا تمسک به عمومات و یا اطلاقات متعدد در مورد احکامی که در باب امور اجتماعی صادر شده زنان را نیز در این امور وارد می‌کنند. و تمام تلاش خود را بر نفی ادله ای که مانع ورود زنان در اجتماع است انجام میدهد. گرچه ادله مانعین متشکل از آیات و روایات و دلیل عقلی است و در کتاب خود نویسنده معترف به این است که ارتکاز قطعی متشرعه اینست که مذاق شارع مقدس لزوم تستر زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی ویمی‌باشد. لکن مساله حضور زنان به چالشی تبدیل شده است که نوگرایان علوم اسلامی سعی در اصلاح این فکر و تطبیق آن با شرایط روز جامعه دارند.
'''کاوشی نو در مساله حضور اجتماعی زنان''' کتابی است فارسی نوشته سید مهدی نریمانی زمان‌آبادی که به مساله اشتراط جنسیت در پذیرش مسولیت‌های ولایی، اجرایی و قضایی می‌پردازد. نویسنده در این کتاب تمام تلاش خود را در راستای مخالفت با ارتکاز متشرعه مبنی بر حضور نداشتن زنان در اجتماع انجام داه است وی با تمسک به عمومات و یا اطلاقات متعدد در مورد احکامی که در باب امور اجتماعی صادر شده زنان را نیز در این امور وارد می‌کنند. و تمام تلاش خود را بر نفی ادله ای که مانع ورود زنان در اجتماع است انجام می‌دهد. گرچه ادله مانعین متشکل از آیات و روایات و دلیل عقلی است و در کتاب خود نویسنده معترف به این است که ارتکاز قطعی متشرعه اینست که مذاق شارع مقدس لزوم تستر زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی وی می‌باشد. لکن مساله حضور زنان به چالشی تبدیل شده است که نوگرایان علوم اسلامی سعی در اصلاح این فکر و تطبیق آن با شرایط روز جامعه دارند.


'''مدعای نویسنده کتاب''' لزوم حضور زنان در عرصه های سیاسی اجتماعی و اقتصادی است. تا جایی اصرار به مشروع بودن این امر دارد که که حتی شارع را خشنود از این امر، و گاهی ستایش گر چنین زنانی می‌داند.  
'''مدعای نویسنده کتاب''' لزوم حضور زنان در عرصه های سیاسی اجتماعی و اقتصادی است. تا جایی اصرار به مشروع بودن این امر دارد که که حتی شارع را خشنود از این امر، و گاهی ستایش گر چنین زنانی می‌داند.  


'''روش کتاب''' بر اساس بیان استدلال و تحلیل است و با نقد ادله مدعیان مخالف و بیان ادله خود، ادعای خویش را به اثبات رسانده است. لذا بخش اعظم کتاب به بیان استدلال‌ها، نقد ادله مخالف و ایراد شواهدی از آراء فقها و نقل های تاریخی موافق با نظر خود پرداخته است.  
'''روش کتاب''' بر اساس بیان استدلال و تحلیل است و با نقد ادله مدعیان مخالف و بیان ادله موافقان، ادعای خویش را به اثبات رسانده است. لذا بخش اعظم کتاب به بیان استدلال‌ها، نقد ادله مخالف و ایراد شواهدی از آراء فقها و نقل‌های تاریخی موافق با نظر خود، پرداخته است.  






</pre></noinclude>
== گزارش ساختار و بیان کلیات==
== گزارش ساختار و بیان کلیات==
=== گزارش ساختار===
=== گزارش ساختار===
خط ۱۵: خط ۱۳:
'''''فصل دوم''''' این کتاب به بررسی ادله موافقین و مخالفین و بیان نکاتی در باب حضور زنان در اجتماع می‌پردازد.(ص ۸۱-۲۶۱)
'''''فصل دوم''''' این کتاب به بررسی ادله موافقین و مخالفین و بیان نکاتی در باب حضور زنان در اجتماع می‌پردازد.(ص ۸۱-۲۶۱)


وی'''بخش اول''' را به دلیل‌های مخالفین اختصاص داده است. استناد به چهار دلیل قرآنی، آیه قوامیت (نساء ۳۴)، آیه درجه (بقره ۲۲۸)، آیه حلیه (زخرف ۱۱۵)، آیه تبرج (احزاب ۳۱-۳۲) و تمسک به روایات شیعه و عامه ادله نقلی این بخش است. تکیه بر اجماع و شهرت، ارتکاز متشرعه و اخذ به قدر متیقن از جمله ادله لبی مخالفین است.(ص ۸۱-۱۷۸)
وی '''بخش اول''' را به دلیل‌های مخالفین اختصاص داده است. استناد به چهار دلیل قرآنی، آیه قوامیت (نساء ۳۴)، آیه درجه (بقره ۲۲۸)، آیه حلیه (زخرف ۱۱۵)، آیه تبرج (احزاب ۳۱-۳۲) و تمسک به روایات شیعه و عامه ادله نقلی این بخش است. تکیه بر اجماع و شهرت، ارتکاز متشرعه و اخذ به قدر متیقن از جمله ادله لبی مخالفین است.(ص ۸۱-۱۷۸)


نویسنده در '''بخش دوم''' ادله موافقین حضور زنان در اجتماع و مسولیت‌های اجتماعی را بررسی می‌کند. وجوب امر به معروف و نهی از منکر، اطلاق و عموم ادله نقلی ولایت فقیه و ادله وجوب قیام به عدل، ازجمله ادله نقلی و ادله عقلی ولایت فقیه و اصول اولیه عقلی تشکیل حکومت را دلیل عقلی موافقین بر می‌شمارد. (ص ۱۷۸-۲۵۲)
نویسنده در '''بخش دوم''' ادله موافقین حضور زنان در اجتماع و مسولیت‌های اجتماعی را بررسی می‌کند. وجوب امر به معروف و نهی از منکر، اطلاق و عموم ادله نقلی ولایت فقیه و ادله وجوب قیام به عدل، ازجمله ادله نقلی و ادله عقلی ولایت فقیه و اصول اولیه عقلی تشکیل حکومت را دلیل عقلی موافقین بر می‌شمارد. (ص ۱۷۸-۲۵۲)


'''بخش سوم''' ملاحظاتی در حضور زنان در اجتماع است که نویسنده می‌کوشد تا با توجه به میل شخصی به مشارکت زنان توصیه‌هایی را به ویابراز نماید. عدم اختلاط با مردان، توجه به مشارکت‌هایی که سازگار با کرامت انسانی و روحیه زنانگی است، محوریت زن در خانه و خانواده و اولویت مردان در اشتغال به سبب وظیفه تامین نفقه خانواده موضوعاتی است که در این بخش به آن می‌پردازد. (ص ۲۵۲-۲۶۱)
'''بخش سوم''' ملاحظاتی در حضور زنان در اجتماع است که نویسنده می‌کوشد تا با توجه به میل شخصی به مشارکت زنان توصیه‌هایی را به وی ابراز نماید. عدم اختلاط با مردان، توجه به مشارکت‌هایی که سازگار با کرامت انسانی و روحیه زنانگی است، محوریت زن در خانه و خانواده و اولوی ت مردان در اشتغال به سبب وظیفه تامین نفقه خانواده موضوعاتی است که در این بخش به آن می‌پردازد. (ص ۲۵۲-۲۶۱)


===بیان کلیات===
===بیان کلیات===
نویسنده در '''''بخش اول''''' فصل یک کتاب خود، مفاهیمی چون اصل، حق، حقوق، تصدی و پذیرش سمت اجرایی، ولایت، عدالت و تکلیف را بیان میکند.
نویسنده در '''''بخش اول''''' فصل یک کتاب خود، مفاهیمی چون اصل، حق، حقوق، تصدی و پذیرش سمت اجرایی، ولایت، عدالت و تکلیف را بیان میکند.
ویاز '''اصل'''، معنای مبنای اولیه، از واژه '''حق'''، شایستگی و از '''حقوق''' معنای مجموعه امتیازهای فردی یا گروهی شناخته شده در جامعه اراده کرده است.  
وی از '''اصل'''، معنای مبنای اولیه، از واژه '''حق'''، شایستگی و از '''حقوق''' معنای مجموعه امتیازهای فردی یا گروهی شناخته شده در جامعه اراده کرده است.  
'''تصدی سمت اجرایی''' همان پذیرش اموری از شاخه های حکومتی است که به ولایت نیاز ندارد. در واقع همه شاخه‌های حکومتی غیر از رهبری، قضاوت و صدور حکم را شامل می‌شود.
'''تصدی سمت اجرایی''' همان پذیرش اموری از شاخه های حکومتی است که به ولایت نیاز ندارد. در واقع همه شاخه‌های حکومتی غیر از رهبری، قضاوت و صدور حکم را شامل می‌شود.
نویسنده '''ولایت''' مطرح شده در فقه را به معنای استقلال در تدبیر کار دیگری و کفایت او در زندگی و معیشت و '''عدالت''' را قرار گیری هر چیزی در جایگاه مناسب می‌داند. به نظر او '''تکلیف'''، همان التزام به خطاب شرعی است. (ص ۲۱-۳۴)
نویسنده '''ولایت''' مطرح شده در فقه را به معنای استقلال در تدبیر کار دیگری و کفایت او در زندگی و معیشت و '''عدالت''' را قرار گیری هر چیزی در جایگاه مناسب می‌داند. به نظر او '''تکلیف'''، همان التزام به خطاب شرعی است. (ص ۲۱-۳۴)
خط ۳۱: خط ۲۹:
در '''''بخش سوم''''' و پایانی این فصل، بیان می‌کند که گرچه زن و مرد از لحاظ جسمی و روحی تفاوت‌هایی دارند اما در پیشرفت و ترقیِ تکاملی یکسان اند. و بعد از ذکر این نکته در چهار گفتار به نگاه اسلام به جنسیت پرداخته شده است.(ص ۳۹-۴۵)
در '''''بخش سوم''''' و پایانی این فصل، بیان می‌کند که گرچه زن و مرد از لحاظ جسمی و روحی تفاوت‌هایی دارند اما در پیشرفت و ترقیِ تکاملی یکسان اند. و بعد از ذکر این نکته در چهار گفتار به نگاه اسلام به جنسیت پرداخته شده است.(ص ۳۹-۴۵)


'''گفتار اول''' در باب تساوی زن و مرد در کسب فضائل اخلاقی و معنوی است که ناشی از تساوی هویتی ویاست. نویسنده در راستای اثبات این امر شواهدی از قرآن نظیر آیاتی که دال بر تساوی در بهره‌مندی از حیات طیبه(۹۷ نحل)،  مغفرت و پاداش( احزاب ۳۵)، و تساوی وعده بهشت و جهنم برای زن ومرد است(نسا ۱۲۴) را ایراد می‌کند. (ص ۴۶-۵۳)
'''گفتار اول''' در باب تساوی زن و مرد در کسب فضائل اخلاقی و معنوی است که ناشی از تساوی هوی تی وی است. نویسنده در راستای اثبات این امر شواهدی از قرآن نظیر آیاتی که دال بر تساوی در بهره‌مندی از حیات طیبه(۹۷ نحل)،  مغفرت و پاداش( احزاب ۳۵)، و تساوی وعده بهشت و جهنم برای زن ومرد است(نسا ۱۲۴) را ایراد می‌کند. (ص ۴۶-۵۳)


در '''گفتار دوم''' این نکته را ذکر می‌کند که خانواده سالم، برای عملکرد صحیح خود به تفاوت زن و مرد نیاز دارد و زن و مرد را بطور یکسان عامل تکامل می‌داند.(ص ۵۳-۵۸)
در '''گفتار دوم''' این نکته را ذکر می‌کند که خانواده سالم، برای عملکرد صحیح خود به تفاوت زن و مرد نیاز دارد و زن و مرد را بطور یکسان عامل تکامل می‌داند.(ص ۵۳-۵۸)
خط ۳۸: خط ۳۶:
همچنین در عرصه قضاوتِ زنان فقها چند دسته اند: فتوا به مردود بودن قاضی شدن زن، احتیاط واجب بر این مطلب، فتوا به قبول قضاوت زنان بدون هیچ قید و شرط و تفصیل بین قضاوت رسمی و غیر رسمی ازجمله اقوالی است که فقها در زمینه قضاوت زنان به خود اختصاص داده اند.(ص ۵۸-۶۸)
همچنین در عرصه قضاوتِ زنان فقها چند دسته اند: فتوا به مردود بودن قاضی شدن زن، احتیاط واجب بر این مطلب، فتوا به قبول قضاوت زنان بدون هیچ قید و شرط و تفصیل بین قضاوت رسمی و غیر رسمی ازجمله اقوالی است که فقها در زمینه قضاوت زنان به خود اختصاص داده اند.(ص ۵۸-۶۸)


نویسنده در '''گفتار چهارم''' و پایانی بخش سوم، در باب توجه ویژه به جنس مونث در اسلام و تحقیر و برخوردهای ناشایست در قبل اسلام و حکومتهای غیر اسلامی می‌‌پردازد. ویجایگاه ویژه‌ای را در اسلام برای زنان بر می‌شمرد. برخی از این موارد عبارتند از تخفیف در وجوب شرکت در جهاد و نماز جمعه، استحباب کنیز گرفتن برای زنان، منع مرد از کتک زدن زنان، پاداش‌های الهی که مردان به راحتی نمی‌توانند به آنها برسند و سایر موارد.(ص ۶۹-۸۰)
نویسنده در '''گفتار چهارم''' و پایانی بخش سوم، در باب توجه وی ژه به جنس مونث در اسلام و تحقیر و برخوردهای ناشایست در قبل اسلام و حکومتهای غیر اسلامی می‌‌پردازد. وی جایگاه وی ژه‌ای را در اسلام برای زنان بر می‌شمرد. برخی از این موارد عبارتند از تخفیف در وجوب شرکت در جهاد و نماز جمعه، استحباب کنیز گرفتن برای زنان، منع مرد از کتک زدن زنان، پاداش‌های الهی که مردان به راحتی نمی‌توانند به آنها برسند و سایر موارد.(ص ۶۹-۸۰)


==گزارش ادله موافقین و مخالفین==
==گزارش ادله موافقین و مخالفین==
نویسنده در ابتدای فصل دوم  استفتاء مراجع در مورد اشتراط جنسیت در تصدی ریاست قوه مجریه و مقننه یا قضائیه، رهبری، مرجع تقلید شدن و قضاوت را مطرح می‌کند. برخی مثل محمد صادق روحانی تمام این شئون را از مختصات مرد میدانند. و برخی مانند سید موسی شبیری و حسین مظاهری فقط شان قضاوت و مرجعیت را برای مردان می‌دانند و تعین جنسیت ریاست قوا را بر عهده قانون می‌بینند. لکن برای اثبات این مدعای خود از ادله غیر محکم و ناکافی بهره جسته است. و سعی در اثبات نظریه خود به هر طریق دارد. دسته بندی اشتباه مطالب، عدم صحت برخی داده‌های مربوط به علم اصول و دفاع به ناحق از مدعای خود از دیگر اشکالات ویاست.
نویسنده در ابتدای فصل دوم  استفتاء مراجع در مورد اشتراط جنسیت در تصدی ریاست قوه مجریه و مقننه یا قضائیه، رهبری، مرجع تقلید شدن و قضاوت را مطرح می‌کند. برخی مثل محمد صادق روحانی تمام این شئون را از مختصات مرد میدانند. و برخی مانند سید موسی شبیری و حسین مظاهری فقط شان قضاوت و مرجعیت را برای مردان می‌دانند و تعین جنسیت ریاست قوا را بر عهده قانون می‌بینند. لکن در قسمت واکاوی ادله برای اثبات مدعای خود از دلائلی غیر محکم و ناکافی بهره جسته است. و سعی در اثبات نظریه خود به هر طریق دارد. دسته بندی اشتباه مطالب، عدم صحت برخی داده‌های مربوط به علم اصول و دفاع به ناحق از مدعای خود از دیگر اشکالات وی است.


===ادله مخالفین ===
===ادله مخالفین ===
====ادله قرآنی====
====ادله قرآنی====
===== آیه قوّامیت=====
===== آیه قوّامیت=====
نویسنده آیه ۳۴ سوره نساء را مهترین دلیل مخالفین برمی‌شمرد. متن آیه چنین است: ''«الرجال قوامون علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم»'' مردان بر زنان قوامیت دارند بدان سبب که خداوند برخی از آنان را بر برخی برتری بخشیده و بدان جهت که از اموال خویش انفاق می‌کنند.
نویسنده آیه ۳۴ سوره نساء را مهترین دلیل مخالفین برمی‌شمرد. متن آیه چنین است: ''«الرجال قوامون علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم»'' مردان بر زنان قوامیت دارند بدان سبب که خداوند برخی از آنان را بر برخی برتری بخشیده و بدان جهت که از اموال خوی ش انفاق می‌کنند.
'''وجه استدلال''' به این آیه این چنین است که کلمه قوّام صیغه مبالغه است و دلالت بر شخصی دارد که نه تنها خود روی پایش ایستاده بلکه قوام دیگران به او وابسته است. لذا آیه می‌فرماید مردان از جهات بسیار زیاد بر زنان تسلط دارند یعنی در تدبیر امور و تادیب و تعلیم و تربیت بر آنان مسلط می‌باشند.
'''وجه استدلال''' به این آیه این چنین است که کلمه قوّام صیغه مبالغه است و دلالت بر شخصی دارد که نه تنها خود روی پایش ایستاده بلکه قوام دیگران به او وابسته است. لذا آیه می‌فرماید مردان از جهات بسیار زیاد بر زنان تسلط دارند یعنی در تدبیر امور و تادیب و تعلیم و تربیت بر آنان مسلط می‌باشند.


مفسران در مورد این آیه دو دیدگاه دارند. دیدگاه نخست اذعان دارد که آیه صرفا در صدد بیان وظایف مردان است نه برتری ویو دیدگاه دوم از آیه سلطه مرد بر زن، برداشت کردند. و احتمال دارد تسلط مرد بر زن به نحو مطلق در خانه و اجتماع منظور باشد و ممکن است فقط تسلط مرد بر همسر خویش مراد باشد.
مفسران در مورد این آیه دو دیدگاه دارند. دیدگاه نخست اذعان دارد که آیه صرفا در صدد بیان وظایف مردان است نه برتری وی و دیدگاه دوم از آیه سلطه مرد بر زن، برداشت کردند. و احتمال دارد تسلط مرد بر زن به نحو مطلق در خانه و اجتماع منظور باشد و ممکن است فقط تسلط مرد بر همسر خوی ش مراد باشد.
از طرفداران دیدگاه اول میتوان شیخ طوسی، قاضی ابن براج و از موافقان دیدگاه دوم  زمخشری و فیض کاشانی را نام برد.  
از طرفداران دیدگاه اول میتوان شیخ طوسی، قاضی ابن براج و از موافقان دیدگاه دوم  زمخشری و فیض کاشانی را نام برد.  


نویسنده در '''مقام نقد''' می‌گوید برای استدلال مخالفین حضور زنان به این آیه باید دیدگاه دوم در فرض اول آن محقق شود یعنی آیه سلطه مرد بر زن در تمام شئون و به نحو مطلق را برساند لکن شان نزول آیه که در مورد یک دعوای زناشویی است و علت پرداخت نفقه که در آیه ذکر شده، دلالت بر حاکمیت مرد بر همسر خویش دارد. و حتی با قیاس اولویت هم  قیومیت مرد بر زن در اجتماع، برداشت نمی‌شود.
نویسنده در '''مقام نقد''' می‌گوی د برای استدلال مخالفین حضور زنان به این آیه باید دیدگاه دوم در فرض اول آن محقق شود یعنی آیه سلطه مرد بر زن در تمام شئون و به نحو مطلق را برساند لکن شان نزول آیه که در مورد یک دعوای زناشوی ی است و علت پرداخت نفقه که در آیه ذکر شده، دلالت بر حاکمیت مرد بر همسر خوی ش دارد. و حتی با قیاس اولوی ت هم  قیومیت مرد بر زن در اجتماع، برداشت نمی‌شود.
در نهایت نویسنده میگوید حتی اگر آیه را تعمیم به ولایت جنس مردان بر زنان بدانیم باز هم آیه دلیل بر منع نمی‌تواند باشد چرا که قیومیت به معنای سلطه یا مدبر امور نیست و اگر باشد باز هم مانع حضور زنان در این امور نیست.
در نهایت نویسنده میگوی د حتی اگر آیه را تعمیم به ولایت جنس مردان بر زنان بدانیم باز هم آیه دلیل بر منع نمی‌تواند باشد چرا که قیومیت به معنای سلطه یا مدبر امور نیست و اگر باشد باز هم مانع حضور زنان در این امور نیست.


===== آیه درجه=====
===== آیه درجه=====
خط ۵۹: خط ۵۷:
'''وجه استدلال''' به این آیه چنین است که خداوند میان مردان و زنان در حقوق و واجبات برابری برقرار کرده و برای هر یک وظایفی تعین نموده و حقوقی را معین کرده است، ولی خداوند حقوق مردان از زنان را با یک درجه مجزا نموده و آن عبارتست از قیمومت در درون خانواده و بیرون آن.
'''وجه استدلال''' به این آیه چنین است که خداوند میان مردان و زنان در حقوق و واجبات برابری برقرار کرده و برای هر یک وظایفی تعین نموده و حقوقی را معین کرده است، ولی خداوند حقوق مردان از زنان را با یک درجه مجزا نموده و آن عبارتست از قیمومت در درون خانواده و بیرون آن.


در این آیه نیز دو دیدگاه وجود دارد برخی معتقد اند آیه در صدد بیان وظیفه ای از وظایف مردان در برابر همسرانشان اند و برخی دیگر مدعی اند آیه فضیلت مرد بر زن را می‌گوید. برخی از افرادی که آیه را در مقام فضیلت می‌دانند مدعی اند آیه به بحث طلاق که از مصادیق قیمومیت مرد بر زن است مختص است. از طرفداران دیدگاه اول فاضل مقداد و سید جرجانی و از طرفداران نظریه دوم می‌توان فخر الدین رازی و قطب الدین راوندی را نام برد.  
در این آیه نیز دو دیدگاه وجود دارد برخی معتقد اند آیه در صدد بیان وظیفه ای از وظایف مردان در برابر همسرانشان اند و برخی دیگر مدعی اند آیه فضیلت مرد بر زن را می‌گوی د. برخی از افرادی که آیه را در مقام فضیلت می‌دانند مدعی اند آیه به بحث طلاق که از مصادیق قیمومیت مرد بر زن است مختص است. از طرفداران دیدگاه اول فاضل مقداد و سید جرجانی و از طرفداران نظریه دوم می‌توان فخر الدین رازی و قطب الدین راوندی را نام برد.  


نویسنده در '''مقام نقد''' معتقد است مخالفینِ حضور باید دیدگاه دوم  را در فرضی که آیه به مساله طلاق اختصاص ندارد مطرح کنند یعنی آیه دال بر برتری مرد بر زن در تمام جوانب است لکن واژه درجه که در آیه نماد برتری است نکره ای است که در سیاق مثبت قرار گرفته است و دال بر عمومیت برتری مرد بر زن در تمام جوانب نمی‌شود و همچنین با سیاق آیات که در مورد طلاق است احتمال برتری در مورد طلاق تقویت می‌شود. حتی بیشتر مفسران این آیه را در مقام مسایل بین زن و شوهر مطرح کرده اند.
نویسنده در '''مقام نقد''' معتقد است مخالفینِ حضور باید دیدگاه دوم  را در فرضی که آیه به مساله طلاق اختصاص ندارد مطرح کنند یعنی آیه دال بر برتری مرد بر زن در تمام جوانب است لکن واژه درجه که در آیه نماد برتری است نکره ای است که در سیاق مثبت قرار گرفته است و دال بر عمومیت برتری مرد بر زن در تمام جوانب نمی‌شود و همچنین با سیاق آیات که در مورد طلاق است احتمال برتری در مورد طلاق تقوی ت می‌شود. حتی بیشتر مفسران این آیه را در مقام مسایل بین زن و شوهر مطرح کرده اند.


===== آیه حلیه=====
===== آیه حلیه=====
خط ۶۷: خط ۶۵:
'''وجه استدلال''' این که کلمه هو در آیه به بنات اشاره دارد و دلالت بر این دارد که جنس زن موجودی ظریف، متمایل به زیور آلات، و در نزاع و به تبع تعقل، کم توان است. و این صفات با پست‌های اجرایی و مدیریتی ناسازگار است.  
'''وجه استدلال''' این که کلمه هو در آیه به بنات اشاره دارد و دلالت بر این دارد که جنس زن موجودی ظریف، متمایل به زیور آلات، و در نزاع و به تبع تعقل، کم توان است. و این صفات با پست‌های اجرایی و مدیریتی ناسازگار است.  


مفسرین در این آیه احتمالات زیادی برشمردند که هرکدام  مخل به دلیل بودن آیه بر نظر مخالفان است. از جمله آنان اشاره داشتن هو به کفار  یا اصنام  یا موسی و اراده بنات، اصنام، فرعون و یا موسی از من موصول است. لذا در '''نقد مستدلین''' این آیه گفته شده، آیه مجمل است یعنی منظور خداوند معلوم نیست. برفرض مجمل نبودن، میگوییم اخص از مدعاست چراکه اثبات ناتوانی در مجادله، ربطی به پذیرش امور قضایی و ولایی ندارد. چرا که قاضی نیازمند جدال نیست.
مفسرین در این آیه احتمالات زیادی برشمردند که هرکدام  مخل به دلیل بودن آیه بر نظر مخالفان است. از جمله آنان اشاره داشتن هو به کفار  یا اصنام  یا موسی و اراده بنات، اصنام، فرعون و یا موسی از من موصول است. لذا در '''نقد مستدلین''' این آیه گفته شده، آیه مجمل است یعنی منظور خداوند معلوم نیست. برفرض مجمل نبودن، میگوی یم اخص از مدعاست چراکه اثبات ناتوانی در مجادله، ربطی به پذیرش امور قضایی و ولایی ندارد. چرا که قاضی نیازمند جدال نیست.


===== آیه تبرج=====
===== آیه تبرج=====
آیه مهم دیگر آیه تبرج است: ''«و قرن فی بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی ... »''. و در خانه های خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین در مردم ظاهر نشوید.  
آیه مهم دیگر آیه تبرج است: ''«و قرن فی بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی ... »''. و در خانه های خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین در مردم ظاهر نشوی د.  
'''وجه استدلال''' اینست که از لوازم پذیرش پست‌های اجرایی خروج از منزل و اختلاط با نامحرم است که این با نهی صریح آیه منافات دارد.
'''وجه استدلال''' اینست که از لوازم پذیرش پست‌های اجرایی خروج از منزل و اختلاط با نامحرم است که این با نهی صریح آیه منافات دارد.


نویسنده در '''نقد استدلال'''، این آیه را مختص زنان پیامبرص، اخص از مدعا و باتوجه به اختلاف قرائت، معنای لزومِ رعایتِ وقار و سنگینی را بجای خانه نشینی احتمال داده است.
نویسنده در '''نقد استدلال'''، این آیه را مختص زنان پیامبرص، اخص از مدعا و باتوجه به اختلاف قرائت، معنای لزومِ رعایتِ وقار و سنگینی را بجای خانه نشینی احتمال داده است.
'''در نهایت ویهیچکدام از آیات را دلیل بر لزوم عدم مشارکت زنان در امور اجرایی و ولایی نمی‌داند.'''
'''در نهایت وی هیچکدام از آیات را دلیل بر لزوم عدم مشارکت زنان در امور اجرایی و ولایی نمی‌داند.'''




====ادله روایی====
====ادله روایی====
نویسنده '''استدلال روایی''' خود را به دو دسته روایات شیعه و اهل تسنن تقسیم کرده است. وی۱۲ روایت از شیعه و ۴ روایت از عامه نقل کرده اند. محتوای آن‌ها این امور است. مخالفت با زنان در کارهای نیک، عدم جواز قضاوت، نهی از خروج زنان، نهی از مشورت با ایشان، بهره‌مندی کمتر از موهبت عقل، تنفر پیامبر از بدست گرفتن امور توسط زنان، عدم رستگاری قومی که در آن زنان حکومت می‌کنند.
نویسنده '''استدلال روایی''' خود را به دو دسته روایات شیعه و اهل تسنن تقسیم کرده است. وی ۱۲ روایت از شیعه و ۴ روایت از عامه نقل کرده اند. محتوای آن‌ها این امور است. مخالفت با زنان در کارهای نیک، عدم جواز قضاوت، نهی از خروج زنان، نهی از مشورت با ایشان، بهره‌مندی کمتر از موهبت عقل، تنفر پیامبر از بدست گرفتن امور توسط زنان، عدم رستگاری قومی که در آن زنان حکومت می‌کنند.


ویدر '''نقد''' خود هیچکدام از این روایات را قبول نمی‌کند. برخی مقابل نص صریح قرآن است، برخی ضعیف السند، برخی مختص به زمان صدور، برخی مورد اعراض اصحاب و برخی در مقام ارشاد است. صراحت نداشتن تمام روایات در نهی از پذیرش امور اجرایی از جمله این موارد است.
وی در '''نقد''' خود هیچکدام از این روایات را قبول نمی‌کند. برخی مقابل نص صریح قرآن است، برخی ضعیف السند، برخی مختص به زمان صدور، برخی مورد اعراض اصحاب و برخی در مقام ارشاد است. صراحت نداشتن تمام روایات در نهی از پذیرش امور اجرایی از جمله این موارد است.


====ادله لبی منع====
====ادله لبی منع====
===== ارتکاز متشرعه=====
===== ارتکاز متشرعه=====
در ذهن اشخاص پایبند به شریعت این مطلب به طور قطعی مرتکز است که مذاق شارع مقدس لزوم تحجب و تستر بر زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی ویمیباشد. البته این ارتکاز منشا روایی دارد لکن نویسنده در '''مقام نقد''' این دلیل گفته‌اند: موارد متعددی داریم که بر خلاف این ادعای ارتکاز است. مانند ایمان آوردن حضرت خدیجه، فعالیت تجاری ایشان، رهبری جنگ جمل  مشورت پیامبر با ام سللمه و شرکت ویدر برخی جنگها و هجرت به حبشه
در ذهن اشخاص پایبند به شریعت این مطلب به طور قطعی مرتکز است که مذاق شارع مقدس لزوم تحجب و تستر بر زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی وی میباشد. البته این ارتکاز منشا روایی دارد لکن نویسنده در '''مقام نقد''' این دلیل گفته‌اند: موارد متعددی داریم که بر خلاف این ادعای ارتکاز است. مانند ایمان آوردن حضرت خدیجه، فعالیت تجاری ایشان، رهبری جنگ جمل  مشورت پیامبر با ام سللمه و شرکت وی در برخی جنگها و هجرت به حبشه
ویدر ادامه عباراتی را از برخی بزرگان می‌آورند که دال بر جواز زنان برای مرجعیت، ولایت در وصایت، قضاوت و ریاست دولت است. و در ادامه به برخی از تندروی های اجتماعی علیه زنان نظیر تندروی‌های عمر در منع از حضور در تشییع جنائز، تذکر به زنان پیامبر و امر به پرده نشینی نا رضایتی  از حضور زنان در مساجد و برخی موارد دیگر از سایر اشخاص اشاره می کند.
وی در ادامه عباراتی را از برخی بزرگان می‌آورند که دال بر جواز زنان برای مرجعیت، ولایت در وصایت، قضاوت و ریاست دولت است. و در ادامه به برخی از تندروی های اجتماعی علیه زنان نظیر تندروی ‌های عمر در منع از حضور در تشییع جنائز، تذکر به زنان پیامبر و امر به پرده نشینی نا رضایتی  از حضور زنان در مساجد و برخی موارد دیگر از سایر اشخاص اشاره می کند.


===== اجماع و شهرت=====
===== اجماع و شهرت=====
برخی از فقها '''استدلال''' به اجماع و شهرت کرده اند لکن نویسنده این دلیل را نمی‌پسندد و در '''نقد''' آن می‌گوید اولا اجماعی در مساله نیست چون قدما به شرط ذکوریت در قاضی اشاره نکرده‌اند  ثانیا اجماع محصلی وجود ندارد و ثالثا اگر باشد مدرکی است. شهرت روایی و عملی نیز با چند حدیث ضعیف شکل نمی‌گیرد. شهرت فتوایی نیز بدلیل اینکه بحث در قدما طرح نشده یافت نمی‌شود.
برخی از فقها '''استدلال''' به اجماع و شهرت کرده اند لکن نویسنده این دلیل را نمی‌پسندد و در '''نقد''' آن می‌گوی د اولا اجماعی در مساله نیست چون قدما به شرط ذکوریت در قاضی اشاره نکرده‌اند  ثانیا اجماع محصلی وجود ندارد و ثالثا اگر باشد مدرکی است. شهرت روایی و عملی نیز با چند حدیث ضعیف شکل نمی‌گیرد. شهرت فتوایی نیز بدلیل اینکه بحث در قدما طرح نشده یافت نمی‌شود.


===== نبود دلیل جواز=====
===== نبود دلیل جواز=====
شیخ طوسی در '''مقام استدلال''' بر عدم قضاوت زن میگوید جواز قضاوت نیاز مند دلیل است لکن این ادعا صحیح نیست و در بخش بعد ادله جواز را می‌آوریم.
شیخ طوسی در '''مقام استدلال''' بر عدم قضاوت زن میگوی د جواز قضاوت نیاز مند دلیل است لکن این ادعا صحیح نیست و در بخش بعد ادله جواز را می‌آوریم.


===== اخذ به قدر متیقن=====
===== اخذ به قدر متیقن=====
خط ۹۷: خط ۹۵:


=====مقدمه حرام و ادله دیگر=====
=====مقدمه حرام و ادله دیگر=====
نویسنده کتاب '''دلیل مانعین''' را اینگونه بیان می‌کند: پذیرش مناصب اجرایی سبب پررنگ شدن حضور زنان و مقدمه اختلاط با نامحرم و برخی انحرافات اخلاقی می‌گردد و به حکم عقل مقدمه حرام حرام است. و در '''پاسخ''' به این دلیل میگوید: اولا در حرمت مقدمه حرام اختلاف است. ثانیا مفسده هایی که مانعین برمیشمرند به صرف پررنگی حضور زنان است حتی اگر ارباب رجوع باشند در حالی که این را هیچ عاقلی منع نکرده است. ویدر ادامه چندی از اداب شرعی برای حضور زنان در اجتماع و استفتائاتی از مراجع در مورد اشتغال زن خارج از خانه ذکر می‌کنند.
نویسنده کتاب '''دلیل مانعین''' را اینگونه بیان می‌کند: پذیرش مناصب اجرایی سبب پررنگ شدن حضور زنان و مقدمه اختلاط با نامحرم و برخی انحرافات اخلاقی می‌گردد و به حکم عقل مقدمه حرام حرام است. و در '''پاسخ''' به این دلیل میگوی د: اولا در حرمت مقدمه حرام اختلاف است. ثانیا مفسده هایی که مانعین برمیشمرند به صرف پررنگی حضور زنان است حتی اگر ارباب رجوع باشند در حالی که این را هیچ عاقلی منع نکرده است. وی در ادامه چندی از اداب شرعی برای حضور زنان در اجتماع و استفتائاتی از مراجع در مورد اشتغال زن خارج از خانه ذکر می‌کنند.
نویسنده کتاب دو دلیل دیگر نیز از قول علامه حلی نقل و سپس نقد میکنند: ۱. شنیدن صدای زن حرام است. ۲.ترس وقوع در فتنه در جواز قضاوت زن است. لکن این دلیل‌ها مردود است چرا که ۱. شنیدن صدای زن به فتوای مشهور حرام نیست. ۲.حجاب ترس مفسده را به حداقل می‌رساند. ۳.احتمال ترس فتنه عقلایی نیست و در قاضی مرد نیز وجود دارد.
نویسنده کتاب دو دلیل دیگر نیز از قول علامه حلی نقل و سپس نقد میکنند: ۱. شنیدن صدای زن حرام است. ۲.ترس وقوع در فتنه در جواز قضاوت زن است. لکن این دلیل‌ها مردود است چرا که ۱. شنیدن صدای زن به فتوای مشهور حرام نیست. ۲.حجاب ترس مفسده را به حداقل می‌رساند. ۳.احتمال ترس فتنه عقلایی نیست و در قاضی مرد نیز وجود دارد.


خط ۱۰۶: خط ۱۰۴:


=====پادشاهی بلقیس=====
=====پادشاهی بلقیس=====
در قرآن بعد از نقل خبر هدهد از حکومت زنی در راسِ قدرتِ سیاسی یک کشور، مشاهده می‌شود که خداوند متعال به این مساله خرده نمی‌گیرد و ویرا مذمت نمی‌کند. حتی در برخی آیات از بلقیس ستایش می‌شود. مانند خبر هدهد:«من زنی را دیدم بر آنان حکومت میکند و همه چیز در اختیار دارد.» با توجه به این سکوت یا ستایش غیر مستقیم خدا می‌توان امضای شارع در مورد پذیرش امور حکومتی توسط زنان را استفاده کرد.
در قرآن بعد از نقل خبر هدهد از حکومت زنی در راسِ قدرتِ سیاسی یک کشور، مشاهده می‌شود که خداوند متعال به این مساله خرده نمی‌گیرد و وی را مذمت نمی‌کند. حتی در برخی آیات از بلقیس ستایش می‌شود. مانند خبر هدهد:«من زنی را دیدم بر آنان حکومت میکند و همه چیز در اختیار دارد.» با توجه به این سکوت یا ستایش غیر مستقیم خدا می‌توان امضای شارع در مورد پذیرش امور حکومتی توسط زنان را استفاده کرد.


=====اطلاق و عموم ادله نقلی ولایت فقیه=====
=====اطلاق و عموم ادله نقلی ولایت فقیه=====
خط ۱۱۸: خط ۱۱۶:


=====حضور زنان در حکومت حضرت مهدی عج=====
=====حضور زنان در حکومت حضرت مهدی عج=====
در برخی از روایات مهدویت آورده شده است پنجاه نفر از یاران اصلی حضرت مهدی عج زنان اند. و یا آمده است که در زمان حضور حضرت حکمت به قدری می‌رسد که زنان مطابق کتاب خدا و سنت قضاوت می‌کنند. آنطور که از این دو روایت مشهود است قسمتی از امر ولایت و قضاوت در زمان آن حضرت به عهده زنان گماشته می‌شود.
در برخی از روایات مهدوی ت آورده شده است پنجاه نفر از یاران اصلی حضرت مهدی عج زنان اند. و یا آمده است که در زمان حضور حضرت حکمت به قدری می‌رسد که زنان مطابق کتاب خدا و سنت قضاوت می‌کنند. آنطور که از این دو روایت مشهود است قسمتی از امر ولایت و قضاوت در زمان آن حضرت به عهده زنان گماشته می‌شود.


=====بناء و سیره عقلا=====
=====بناء و سیره عقلا=====
سیره عقلا در تمام زمان‌ها بر این بوده است که کار باید به شایسته ترین افراد سپرده شود و جنسیت در صلاحیت افراد مطرح نیست. همانطور که مرحوم منتظری در مورد جواز تقلید از زنان با تمسک به سیره عقلا می‌گوید شرط ذکوریت در مقام افتاء لازم نیست.
سیره عقلا در تمام زمان‌ها بر این بوده است که کار باید به شایسته ترین افراد سپرده شود و جنسیت در صلاحیت افراد مطرح نیست. همانطور که مرحوم منتظری در مورد جواز تقلید از زنان با تمسک به سیره عقلا می‌گوی د شرط ذکوریت در مقام افتاء لازم نیست.


=====اطلاق و عموم ادله وجوب قیام به عدل و ادله موید دیگر=====
=====اطلاق و عموم ادله وجوب قیام به عدل و ادله موی د دیگر=====
در اسلام ادله ای داریم که  به وجوب قیام به عدل و وجوب عمل مطابق وحی منزل امر کرده اند بدون اشاره به جنسیت کسی که گوینده حق یا تشخیص دهنده عمل صحیح مطابق وحی باشد.  
در اسلام ادله ای داریم که  به وجوب قیام به عدل و وجوب عمل مطابق وحی منزل امر کرده اند بدون اشاره به جنسیت کسی که گوی نده حق یا تشخیص دهنده عمل صحیح مطابق وحی باشد.  


در ادامه نویسنده چندی دیگر از ادله را به عنوان موید جواز حضور زنان در مشارکت‌های سیاسی و پذیرش مناصب اجتماعی بر میشمرد که با اطلاق این ادله بدنبال تاییدی برای این مطلب می‌گردند. ۱.لزوم  تحصیل دانش با این توضیح که اگر زنان دانش تحصیل کنند و به مقتضای آن عمل نکنند لزوم تحصیل بیهوده است و عالم بی عملی هستند که در روایات مذموم است.
در ادامه نویسنده چندی دیگر از ادله را به عنوان موی د جواز حضور زنان در مشارکت‌های سیاسی و پذیرش مناصب اجتماعی بر میشمرد که با اطلاق این ادله بدنبال تاییدی برای این مطلب می‌گردند. ۱.لزوم  تحصیل دانش با این توضیح که اگر زنان دانش تحصیل کنند و به مقتضای آن عمل نکنند لزوم تحصیل بیهوده است و عالم بی عملی هستند که در روایات مذموم است.
۲.دستور پیامبر ص به زنان برای شرکت در برخی مراسمات مذهبی ۳.تشریع حجاب که لازمه آن جواز حضور زنان در جامعه است. ۴.روایاتی که دال بر این اند که برخی زنان از مردان برتر اند مانند روایت امام صادق ع : «بیشترین خیر و برکت در زنان است.» ۵.در متون دینی برخی از زنان الگو برای مردان اند ۶. ادله نقلی یا تاریخی که در آن مشورت با زنان تایید شده است. ۷.روایتی که ام سلمه را امانت دار ودائع امامت می‌داند ۸.زنان زودتر به تکلیف می‌رسند پس از آنان برتر اند.
۲.دستور پیامبر ص به زنان برای شرکت در برخی مراسمات مذهبی ۳.تشریع حجاب که لازمه آن جواز حضور زنان در جامعه است. ۴.روایاتی که دال بر این اند که برخی زنان از مردان برتر اند مانند روایت امام صادق ع : «بیشترین خیر و برکت در زنان است.» ۵.در متون دینی برخی از زنان الگو برای مردان اند ۶. ادله نقلی یا تاریخی که در آن مشورت با زنان تایید شده است. ۷.روایتی که ام سلمه را امانت دار ودائع امامت می‌داند ۸.زنان زودتر به تکلیف می‌رسند پس از آنان برتر اند.


====ادله لبی====
====ادله لبی====
=====ادله عقلی ولایت فقیه=====
=====ادله عقلی ولایت فقیه=====
نویسنده در بیان ادله عقلی بر جواز تصدی مناصب قضایی و ولایی زنان میگوید: در تمام ۲۷ دلیلی که برای برای اثبات ولایت فقیه در عصر غیبت اقمه شده، جنسیت شرط نیست و صرفا لزوم اجرای حدود و احکام الهی در عصر غیبت شرط است و این امر نیاز مند فقیهی خبره است که زن و مرد در این مساله مشترک هستند. (ص ۲۴۹)
نویسنده در بیان ادله عقلی بر جواز تصدی مناصب قضایی و ولایی زنان میگوی د: در تمام ۲۷ دلیلی که برای برای اثبات ولایت فقیه در عصر غیبت اقمه شده، جنسیت شرط نیست و صرفا لزوم اجرای حدود و احکام الهی در عصر غیبت شرط است و این امر نیاز مند فقیهی خبره است که زن و مرد در این مساله مشترک هستند. (ص ۲۴۹)


=====اصول اولیه عقلی تشکیل حکومت=====
=====اصول اولیه عقلی تشکیل حکومت=====
اصل مشارکت در امور اجرایی و اجتماعی از اصول اولیه تشکیل هر حکومتی به شمار می‌رود. منع افراد از چنین مشارکتی دلیل قطعی می‌خواهد. در بخش سابق مخدوش بودن ادله ای که برمنع مشارکت زنان دخالت دارند را بررسی کردیم.  
اصل مشارکت در امور اجرایی و اجتماعی از اصول اولیه تشکیل هر حکومتی به شمار می‌رود. منع افراد از چنین مشارکتی دلیل قطعی می‌خواهد. در بخش سابق مخدوش بودن ادله ای که برمنع مشارکت زنان دخالت دارند را بررسی کردیم.  
در ادامه نویسنده اینگونه می‌نگارد: آری باتوجه به اصل «نبود حق سرپرستی نداشتن بر دیگران» برای اثبات ولایت زنان نمی‌توان به اصل «مشارکت در امور اجرایی و اجتماعی» تمسک جست اما در بقیه موارد اجرایی و مدیریتی می‌توان از اصل مشارکت بهره جست.
در ادامه نویسنده اینگونه می‌نگارد: آری باتوجه به اصل «نبود حق سرپرستی نداشتن بر دیگران» برای اثبات ولایت زنان نمی‌توان به اصل «مشارکت در امور اجرایی و اجتماعی» تمسک جست اما در بقیه موارد اجرایی و مدیریتی می‌توان از اصل مشارکت بهره جست.

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۷

کاوشی نو در مساله حضور اجتماعی زنان کتابی است فارسی نوشته سید مهدی نریمانی زمان‌آبادی که به مساله اشتراط جنسیت در پذیرش مسولیت‌های ولایی، اجرایی و قضایی می‌پردازد. نویسنده در این کتاب تمام تلاش خود را در راستای مخالفت با ارتکاز متشرعه مبنی بر حضور نداشتن زنان در اجتماع انجام داه است وی با تمسک به عمومات و یا اطلاقات متعدد در مورد احکامی که در باب امور اجتماعی صادر شده زنان را نیز در این امور وارد می‌کنند. و تمام تلاش خود را بر نفی ادله ای که مانع ورود زنان در اجتماع است انجام می‌دهد. گرچه ادله مانعین متشکل از آیات و روایات و دلیل عقلی است و در کتاب خود نویسنده معترف به این است که ارتکاز قطعی متشرعه اینست که مذاق شارع مقدس لزوم تستر زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی وی می‌باشد. لکن مساله حضور زنان به چالشی تبدیل شده است که نوگرایان علوم اسلامی سعی در اصلاح این فکر و تطبیق آن با شرایط روز جامعه دارند.

مدعای نویسنده کتاب لزوم حضور زنان در عرصه های سیاسی اجتماعی و اقتصادی است. تا جایی اصرار به مشروع بودن این امر دارد که که حتی شارع را خشنود از این امر، و گاهی ستایش گر چنین زنانی می‌داند.

روش کتاب بر اساس بیان استدلال و تحلیل است و با نقد ادله مدعیان مخالف و بیان ادله موافقان، ادعای خویش را به اثبات رسانده است. لذا بخش اعظم کتاب به بیان استدلال‌ها، نقد ادله مخالف و ایراد شواهدی از آراء فقها و نقل‌های تاریخی موافق با نظر خود، پرداخته است.


گزارش ساختار و بیان کلیات

گزارش ساختار

این کتاب در دو فصل و هر فصل در سه بخش نگاشته شده است. مولف فصل اول را به کلیاتِ بحث گذرانده است. در بخش اول مفاهیمی که در طول بحث به انها نیاز دارد را بررسی میکند. بخش دوم به پذیرش مسولیت در اسلام و در بخش سوم نگاه اسلام به جنسیت را مورد مطالعه قرار میدهد.(ص ۲۱-۸۰)

فصل دوم این کتاب به بررسی ادله موافقین و مخالفین و بیان نکاتی در باب حضور زنان در اجتماع می‌پردازد.(ص ۸۱-۲۶۱)

وی بخش اول را به دلیل‌های مخالفین اختصاص داده است. استناد به چهار دلیل قرآنی، آیه قوامیت (نساء ۳۴)، آیه درجه (بقره ۲۲۸)، آیه حلیه (زخرف ۱۱۵)، آیه تبرج (احزاب ۳۱-۳۲) و تمسک به روایات شیعه و عامه ادله نقلی این بخش است. تکیه بر اجماع و شهرت، ارتکاز متشرعه و اخذ به قدر متیقن از جمله ادله لبی مخالفین است.(ص ۸۱-۱۷۸)

نویسنده در بخش دوم ادله موافقین حضور زنان در اجتماع و مسولیت‌های اجتماعی را بررسی می‌کند. وجوب امر به معروف و نهی از منکر، اطلاق و عموم ادله نقلی ولایت فقیه و ادله وجوب قیام به عدل، ازجمله ادله نقلی و ادله عقلی ولایت فقیه و اصول اولیه عقلی تشکیل حکومت را دلیل عقلی موافقین بر می‌شمارد. (ص ۱۷۸-۲۵۲)

بخش سوم ملاحظاتی در حضور زنان در اجتماع است که نویسنده می‌کوشد تا با توجه به میل شخصی به مشارکت زنان توصیه‌هایی را به وی ابراز نماید. عدم اختلاط با مردان، توجه به مشارکت‌هایی که سازگار با کرامت انسانی و روحیه زنانگی است، محوریت زن در خانه و خانواده و اولوی ت مردان در اشتغال به سبب وظیفه تامین نفقه خانواده موضوعاتی است که در این بخش به آن می‌پردازد. (ص ۲۵۲-۲۶۱)

بیان کلیات

نویسنده در بخش اول فصل یک کتاب خود، مفاهیمی چون اصل، حق، حقوق، تصدی و پذیرش سمت اجرایی، ولایت، عدالت و تکلیف را بیان میکند. وی از اصل، معنای مبنای اولیه، از واژه حق، شایستگی و از حقوق معنای مجموعه امتیازهای فردی یا گروهی شناخته شده در جامعه اراده کرده است. تصدی سمت اجرایی همان پذیرش اموری از شاخه های حکومتی است که به ولایت نیاز ندارد. در واقع همه شاخه‌های حکومتی غیر از رهبری، قضاوت و صدور حکم را شامل می‌شود. نویسنده ولایت مطرح شده در فقه را به معنای استقلال در تدبیر کار دیگری و کفایت او در زندگی و معیشت و عدالت را قرار گیری هر چیزی در جایگاه مناسب می‌داند. به نظر او تکلیف، همان التزام به خطاب شرعی است. (ص ۲۱-۳۴)

در بخش دوم به نگاه اسلام به پذیرش مسولیت می‌پردازد. به نظر نویسنده پذیرش مسولیت‌های اجرایی و قضایی و حکومتی، امانتی الهی و بسیار دشوار است و به حکم عقل احاله هر مسولیتی به اشخاص باید بر مبنای لیاقت و توانایی باشد. (ص ۳۴-۳۹)

در بخش سوم و پایانی این فصل، بیان می‌کند که گرچه زن و مرد از لحاظ جسمی و روحی تفاوت‌هایی دارند اما در پیشرفت و ترقیِ تکاملی یکسان اند. و بعد از ذکر این نکته در چهار گفتار به نگاه اسلام به جنسیت پرداخته شده است.(ص ۳۹-۴۵)

گفتار اول در باب تساوی زن و مرد در کسب فضائل اخلاقی و معنوی است که ناشی از تساوی هوی تی وی است. نویسنده در راستای اثبات این امر شواهدی از قرآن نظیر آیاتی که دال بر تساوی در بهره‌مندی از حیات طیبه(۹۷ نحل)، مغفرت و پاداش( احزاب ۳۵)، و تساوی وعده بهشت و جهنم برای زن ومرد است(نسا ۱۲۴) را ایراد می‌کند. (ص ۴۶-۵۳)

در گفتار دوم این نکته را ذکر می‌کند که خانواده سالم، برای عملکرد صحیح خود به تفاوت زن و مرد نیاز دارد و زن و مرد را بطور یکسان عامل تکامل می‌داند.(ص ۵۳-۵۸)

گفتار سوم به بررسی این نکته می‌پردازد که گرچه در اسلام نگاه جنسیتی مطرح نیست لکن برخی از احکام به جنسیت افراد بستگی دارد. مانند احکام خون‌های مربوط به زنان، پذیرش شهادت، حضانت فرزند، حق طلاق، پرداخت مهریه و موارد دیگر. لکن از بین این موارد برخی مصادیق شهادت مورد اختلاف فقها است و بطور قاطع نمی شود گفت نظر دین بر کنار گذاشتن زنان در جمیع موارد شهادت است. نظیر شهادت در امور حدی مثل حد سحق و لواط یا امور غیر حدی مانند نکاح و طلاق. همچنین در عرصه قضاوتِ زنان فقها چند دسته اند: فتوا به مردود بودن قاضی شدن زن، احتیاط واجب بر این مطلب، فتوا به قبول قضاوت زنان بدون هیچ قید و شرط و تفصیل بین قضاوت رسمی و غیر رسمی ازجمله اقوالی است که فقها در زمینه قضاوت زنان به خود اختصاص داده اند.(ص ۵۸-۶۸)

نویسنده در گفتار چهارم و پایانی بخش سوم، در باب توجه وی ژه به جنس مونث در اسلام و تحقیر و برخوردهای ناشایست در قبل اسلام و حکومتهای غیر اسلامی می‌‌پردازد. وی جایگاه وی ژه‌ای را در اسلام برای زنان بر می‌شمرد. برخی از این موارد عبارتند از تخفیف در وجوب شرکت در جهاد و نماز جمعه، استحباب کنیز گرفتن برای زنان، منع مرد از کتک زدن زنان، پاداش‌های الهی که مردان به راحتی نمی‌توانند به آنها برسند و سایر موارد.(ص ۶۹-۸۰)

گزارش ادله موافقین و مخالفین

نویسنده در ابتدای فصل دوم استفتاء مراجع در مورد اشتراط جنسیت در تصدی ریاست قوه مجریه و مقننه یا قضائیه، رهبری، مرجع تقلید شدن و قضاوت را مطرح می‌کند. برخی مثل محمد صادق روحانی تمام این شئون را از مختصات مرد میدانند. و برخی مانند سید موسی شبیری و حسین مظاهری فقط شان قضاوت و مرجعیت را برای مردان می‌دانند و تعین جنسیت ریاست قوا را بر عهده قانون می‌بینند. لکن در قسمت واکاوی ادله برای اثبات مدعای خود از دلائلی غیر محکم و ناکافی بهره جسته است. و سعی در اثبات نظریه خود به هر طریق دارد. دسته بندی اشتباه مطالب، عدم صحت برخی داده‌های مربوط به علم اصول و دفاع به ناحق از مدعای خود از دیگر اشکالات وی است.

ادله مخالفین

ادله قرآنی

آیه قوّامیت

نویسنده آیه ۳۴ سوره نساء را مهترین دلیل مخالفین برمی‌شمرد. متن آیه چنین است: «الرجال قوامون علی النساء بما فضّل الله بعضهم علی بعض و بما انفقوا من اموالهم» مردان بر زنان قوامیت دارند بدان سبب که خداوند برخی از آنان را بر برخی برتری بخشیده و بدان جهت که از اموال خوی ش انفاق می‌کنند. وجه استدلال به این آیه این چنین است که کلمه قوّام صیغه مبالغه است و دلالت بر شخصی دارد که نه تنها خود روی پایش ایستاده بلکه قوام دیگران به او وابسته است. لذا آیه می‌فرماید مردان از جهات بسیار زیاد بر زنان تسلط دارند یعنی در تدبیر امور و تادیب و تعلیم و تربیت بر آنان مسلط می‌باشند.

مفسران در مورد این آیه دو دیدگاه دارند. دیدگاه نخست اذعان دارد که آیه صرفا در صدد بیان وظایف مردان است نه برتری وی و دیدگاه دوم از آیه سلطه مرد بر زن، برداشت کردند. و احتمال دارد تسلط مرد بر زن به نحو مطلق در خانه و اجتماع منظور باشد و ممکن است فقط تسلط مرد بر همسر خوی ش مراد باشد. از طرفداران دیدگاه اول میتوان شیخ طوسی، قاضی ابن براج و از موافقان دیدگاه دوم زمخشری و فیض کاشانی را نام برد.

نویسنده در مقام نقد می‌گوی د برای استدلال مخالفین حضور زنان به این آیه باید دیدگاه دوم در فرض اول آن محقق شود یعنی آیه سلطه مرد بر زن در تمام شئون و به نحو مطلق را برساند لکن شان نزول آیه که در مورد یک دعوای زناشوی ی است و علت پرداخت نفقه که در آیه ذکر شده، دلالت بر حاکمیت مرد بر همسر خوی ش دارد. و حتی با قیاس اولوی ت هم قیومیت مرد بر زن در اجتماع، برداشت نمی‌شود. در نهایت نویسنده میگوی د حتی اگر آیه را تعمیم به ولایت جنس مردان بر زنان بدانیم باز هم آیه دلیل بر منع نمی‌تواند باشد چرا که قیومیت به معنای سلطه یا مدبر امور نیست و اگر باشد باز هم مانع حضور زنان در این امور نیست.

آیه درجه

یکی دیگر از آیاتی که مورد استدلال قرار گرفته آیه ۲۲۸ سوره بقره است. متن آیه چنین است: «و لهنّ مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهنّ درجة و الله عزیز حکیم» و زنان را بر شوهران حقوق مشروعی است، چنان که شوهران را بر زنان؛ لکن مردان را بر زنان افزونی و برتری است و خداوند دارای عزت و حکمت است. وجه استدلال به این آیه چنین است که خداوند میان مردان و زنان در حقوق و واجبات برابری برقرار کرده و برای هر یک وظایفی تعین نموده و حقوقی را معین کرده است، ولی خداوند حقوق مردان از زنان را با یک درجه مجزا نموده و آن عبارتست از قیمومت در درون خانواده و بیرون آن.

در این آیه نیز دو دیدگاه وجود دارد برخی معتقد اند آیه در صدد بیان وظیفه ای از وظایف مردان در برابر همسرانشان اند و برخی دیگر مدعی اند آیه فضیلت مرد بر زن را می‌گوی د. برخی از افرادی که آیه را در مقام فضیلت می‌دانند مدعی اند آیه به بحث طلاق که از مصادیق قیمومیت مرد بر زن است مختص است. از طرفداران دیدگاه اول فاضل مقداد و سید جرجانی و از طرفداران نظریه دوم می‌توان فخر الدین رازی و قطب الدین راوندی را نام برد.

نویسنده در مقام نقد معتقد است مخالفینِ حضور باید دیدگاه دوم را در فرضی که آیه به مساله طلاق اختصاص ندارد مطرح کنند یعنی آیه دال بر برتری مرد بر زن در تمام جوانب است لکن واژه درجه که در آیه نماد برتری است نکره ای است که در سیاق مثبت قرار گرفته است و دال بر عمومیت برتری مرد بر زن در تمام جوانب نمی‌شود و همچنین با سیاق آیات که در مورد طلاق است احتمال برتری در مورد طلاق تقوی ت می‌شود. حتی بیشتر مفسران این آیه را در مقام مسایل بین زن و شوهر مطرح کرده اند.

آیه حلیه

آیه دیگری که در باب حضور اجتماعی زنان مورد توجه مخالفین است آیه ۱۸ سوره زخرف است: «أوَ من ینشّؤا فی الحلیة و هو فی الخصام المبین» آیا آن کس که در زیور و زینت پرورش یافته و در مخاصمه غیر آشکار است (را فرزند خدا قرار می‌دهید؟). وجه استدلال این که کلمه هو در آیه به بنات اشاره دارد و دلالت بر این دارد که جنس زن موجودی ظریف، متمایل به زیور آلات، و در نزاع و به تبع تعقل، کم توان است. و این صفات با پست‌های اجرایی و مدیریتی ناسازگار است.

مفسرین در این آیه احتمالات زیادی برشمردند که هرکدام مخل به دلیل بودن آیه بر نظر مخالفان است. از جمله آنان اشاره داشتن هو به کفار یا اصنام یا موسی و اراده بنات، اصنام، فرعون و یا موسی از من موصول است. لذا در نقد مستدلین این آیه گفته شده، آیه مجمل است یعنی منظور خداوند معلوم نیست. برفرض مجمل نبودن، میگوی یم اخص از مدعاست چراکه اثبات ناتوانی در مجادله، ربطی به پذیرش امور قضایی و ولایی ندارد. چرا که قاضی نیازمند جدال نیست.

آیه تبرج

آیه مهم دیگر آیه تبرج است: «و قرن فی بیوتکن ولا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولی ... ». و در خانه های خود بمانید و همچون دوران جاهلیت نخستین در مردم ظاهر نشوی د. وجه استدلال اینست که از لوازم پذیرش پست‌های اجرایی خروج از منزل و اختلاط با نامحرم است که این با نهی صریح آیه منافات دارد.

نویسنده در نقد استدلال، این آیه را مختص زنان پیامبرص، اخص از مدعا و باتوجه به اختلاف قرائت، معنای لزومِ رعایتِ وقار و سنگینی را بجای خانه نشینی احتمال داده است. در نهایت وی هیچکدام از آیات را دلیل بر لزوم عدم مشارکت زنان در امور اجرایی و ولایی نمی‌داند.


ادله روایی

نویسنده استدلال روایی خود را به دو دسته روایات شیعه و اهل تسنن تقسیم کرده است. وی ۱۲ روایت از شیعه و ۴ روایت از عامه نقل کرده اند. محتوای آن‌ها این امور است. مخالفت با زنان در کارهای نیک، عدم جواز قضاوت، نهی از خروج زنان، نهی از مشورت با ایشان، بهره‌مندی کمتر از موهبت عقل، تنفر پیامبر از بدست گرفتن امور توسط زنان، عدم رستگاری قومی که در آن زنان حکومت می‌کنند.

وی در نقد خود هیچکدام از این روایات را قبول نمی‌کند. برخی مقابل نص صریح قرآن است، برخی ضعیف السند، برخی مختص به زمان صدور، برخی مورد اعراض اصحاب و برخی در مقام ارشاد است. صراحت نداشتن تمام روایات در نهی از پذیرش امور اجرایی از جمله این موارد است.

ادله لبی منع

ارتکاز متشرعه

در ذهن اشخاص پایبند به شریعت این مطلب به طور قطعی مرتکز است که مذاق شارع مقدس لزوم تحجب و تستر بر زنان و پذیرش امور داخلی منزل از سوی وی میباشد. البته این ارتکاز منشا روایی دارد لکن نویسنده در مقام نقد این دلیل گفته‌اند: موارد متعددی داریم که بر خلاف این ادعای ارتکاز است. مانند ایمان آوردن حضرت خدیجه، فعالیت تجاری ایشان، رهبری جنگ جمل مشورت پیامبر با ام سللمه و شرکت وی در برخی جنگها و هجرت به حبشه وی در ادامه عباراتی را از برخی بزرگان می‌آورند که دال بر جواز زنان برای مرجعیت، ولایت در وصایت، قضاوت و ریاست دولت است. و در ادامه به برخی از تندروی های اجتماعی علیه زنان نظیر تندروی ‌های عمر در منع از حضور در تشییع جنائز، تذکر به زنان پیامبر و امر به پرده نشینی نا رضایتی از حضور زنان در مساجد و برخی موارد دیگر از سایر اشخاص اشاره می کند.

اجماع و شهرت

برخی از فقها استدلال به اجماع و شهرت کرده اند لکن نویسنده این دلیل را نمی‌پسندد و در نقد آن می‌گوی د اولا اجماعی در مساله نیست چون قدما به شرط ذکوریت در قاضی اشاره نکرده‌اند ثانیا اجماع محصلی وجود ندارد و ثالثا اگر باشد مدرکی است. شهرت روایی و عملی نیز با چند حدیث ضعیف شکل نمی‌گیرد. شهرت فتوایی نیز بدلیل اینکه بحث در قدما طرح نشده یافت نمی‌شود.

نبود دلیل جواز

شیخ طوسی در مقام استدلال بر عدم قضاوت زن میگوی د جواز قضاوت نیاز مند دلیل است لکن این ادعا صحیح نیست و در بخش بعد ادله جواز را می‌آوریم.

اخذ به قدر متیقن

در مورد فتوای مرد اطمینان به جواز به عمل است اما فتوای زن محل شک است و اشتغال یقینی فراغ یقینی می‌طلبد لکن نویسنده کما فی السابق مدعی است شرط رجولیت در کار نیست و این گمان‌ها حجیت ندارند.

مقدمه حرام و ادله دیگر

نویسنده کتاب دلیل مانعین را اینگونه بیان می‌کند: پذیرش مناصب اجرایی سبب پررنگ شدن حضور زنان و مقدمه اختلاط با نامحرم و برخی انحرافات اخلاقی می‌گردد و به حکم عقل مقدمه حرام حرام است. و در پاسخ به این دلیل میگوی د: اولا در حرمت مقدمه حرام اختلاف است. ثانیا مفسده هایی که مانعین برمیشمرند به صرف پررنگی حضور زنان است حتی اگر ارباب رجوع باشند در حالی که این را هیچ عاقلی منع نکرده است. وی در ادامه چندی از اداب شرعی برای حضور زنان در اجتماع و استفتائاتی از مراجع در مورد اشتغال زن خارج از خانه ذکر می‌کنند. نویسنده کتاب دو دلیل دیگر نیز از قول علامه حلی نقل و سپس نقد میکنند: ۱. شنیدن صدای زن حرام است. ۲.ترس وقوع در فتنه در جواز قضاوت زن است. لکن این دلیل‌ها مردود است چرا که ۱. شنیدن صدای زن به فتوای مشهور حرام نیست. ۲.حجاب ترس مفسده را به حداقل می‌رساند. ۳.احتمال ترس فتنه عقلایی نیست و در قاضی مرد نیز وجود دارد.

ادله جواز

ادله نقلی

وجوب امر به معروف و نهی از منکر

یکی از واجبات اسلام نظارت همگانی برای اصلاح جامعه است. «المومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر» کلمه اولیاء به قرینه یامرون به معنای سلطه و ولایت است. بنابراین هر زن و مرد مسلمانی می‌تواند برادر و خواهر دینی خود را به انجام معروف سیاسی امر و از ارتکاب منکر سیاسی نهی کند.

پادشاهی بلقیس

در قرآن بعد از نقل خبر هدهد از حکومت زنی در راسِ قدرتِ سیاسی یک کشور، مشاهده می‌شود که خداوند متعال به این مساله خرده نمی‌گیرد و وی را مذمت نمی‌کند. حتی در برخی آیات از بلقیس ستایش می‌شود. مانند خبر هدهد:«من زنی را دیدم بر آنان حکومت میکند و همه چیز در اختیار دارد.» با توجه به این سکوت یا ستایش غیر مستقیم خدا می‌توان امضای شارع در مورد پذیرش امور حکومتی توسط زنان را استفاده کرد.

اطلاق و عموم ادله نقلی ولایت فقیه

در این قسمت مولف کتاب شش روایت در جهت لزوم وجود حاکم و سرپرست برای جامعه را ذکر می‌کند که در آنها اشاره‌ای به لزوم مرد بودن نیست و همگی اطلاق دارند.

لزوم اهتمام‌ورزی به کار مسلمانان

مولف با بیان روایت پیامبر اکرم ص که در آن فرموده است: کسی که صبح و شام کند و به امور مسلمین اهتمام نورزد از آنان نیست، از اطلاق موجود در روایت جواز تصدی زنان در امور اجتماعی و سیاسی را استنباط می کند.

سیره پیامبر وعلی ع

در این بخش نویسنده ۲۷ داستان از سرپرستی یا نمایندگی یا مشورت با زنان نقل می‌کند که در موضوعاتی نظیر جهاد، عرصه اقتصاد، عرصه‌های علمی و ستیز با ستم است و این واگذاری‌ها را نشان از رضایت معصوم ع به مشارکت و حضور زنان در امور اجرایی، قضایی و ولایی می‌داند.

حضور زنان در حکومت حضرت مهدی عج

در برخی از روایات مهدوی ت آورده شده است پنجاه نفر از یاران اصلی حضرت مهدی عج زنان اند. و یا آمده است که در زمان حضور حضرت حکمت به قدری می‌رسد که زنان مطابق کتاب خدا و سنت قضاوت می‌کنند. آنطور که از این دو روایت مشهود است قسمتی از امر ولایت و قضاوت در زمان آن حضرت به عهده زنان گماشته می‌شود.

بناء و سیره عقلا

سیره عقلا در تمام زمان‌ها بر این بوده است که کار باید به شایسته ترین افراد سپرده شود و جنسیت در صلاحیت افراد مطرح نیست. همانطور که مرحوم منتظری در مورد جواز تقلید از زنان با تمسک به سیره عقلا می‌گوی د شرط ذکوریت در مقام افتاء لازم نیست.

اطلاق و عموم ادله وجوب قیام به عدل و ادله موی د دیگر

در اسلام ادله ای داریم که به وجوب قیام به عدل و وجوب عمل مطابق وحی منزل امر کرده اند بدون اشاره به جنسیت کسی که گوی نده حق یا تشخیص دهنده عمل صحیح مطابق وحی باشد.

در ادامه نویسنده چندی دیگر از ادله را به عنوان موی د جواز حضور زنان در مشارکت‌های سیاسی و پذیرش مناصب اجتماعی بر میشمرد که با اطلاق این ادله بدنبال تاییدی برای این مطلب می‌گردند. ۱.لزوم تحصیل دانش با این توضیح که اگر زنان دانش تحصیل کنند و به مقتضای آن عمل نکنند لزوم تحصیل بیهوده است و عالم بی عملی هستند که در روایات مذموم است. ۲.دستور پیامبر ص به زنان برای شرکت در برخی مراسمات مذهبی ۳.تشریع حجاب که لازمه آن جواز حضور زنان در جامعه است. ۴.روایاتی که دال بر این اند که برخی زنان از مردان برتر اند مانند روایت امام صادق ع : «بیشترین خیر و برکت در زنان است.» ۵.در متون دینی برخی از زنان الگو برای مردان اند ۶. ادله نقلی یا تاریخی که در آن مشورت با زنان تایید شده است. ۷.روایتی که ام سلمه را امانت دار ودائع امامت می‌داند ۸.زنان زودتر به تکلیف می‌رسند پس از آنان برتر اند.

ادله لبی

ادله عقلی ولایت فقیه

نویسنده در بیان ادله عقلی بر جواز تصدی مناصب قضایی و ولایی زنان میگوی د: در تمام ۲۷ دلیلی که برای برای اثبات ولایت فقیه در عصر غیبت اقمه شده، جنسیت شرط نیست و صرفا لزوم اجرای حدود و احکام الهی در عصر غیبت شرط است و این امر نیاز مند فقیهی خبره است که زن و مرد در این مساله مشترک هستند. (ص ۲۴۹)

اصول اولیه عقلی تشکیل حکومت

اصل مشارکت در امور اجرایی و اجتماعی از اصول اولیه تشکیل هر حکومتی به شمار می‌رود. منع افراد از چنین مشارکتی دلیل قطعی می‌خواهد. در بخش سابق مخدوش بودن ادله ای که برمنع مشارکت زنان دخالت دارند را بررسی کردیم. در ادامه نویسنده اینگونه می‌نگارد: آری باتوجه به اصل «نبود حق سرپرستی نداشتن بر دیگران» برای اثبات ولایت زنان نمی‌توان به اصل «مشارکت در امور اجرایی و اجتماعی» تمسک جست اما در بقیه موارد اجرایی و مدیریتی می‌توان از اصل مشارکت بهره جست.