کاربر:Ma.sultanmoradi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
==معرفی اجمالی== | ==معرفی اجمالی== | ||
کتاب مبانی کلامی اجتهاد در برداشت از قرآن | کتاب مبانی کلامی اجتهاد در برداشت از قرآن کریم،<ref> صفحه کتاب در پایگاه کتابخانه ملی [https://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=535912&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author] </ref> جلد اول از مجموعهای سه جلدی درباره موضوع کلی مبانی کلامی اجتهاد است. بنا به اظهار نویسنده، جلد دوم این مجموعه معطوف به مبانی اجتهاد در فهم سنت و جلد سوم مربوط به مبانی کلامی اجتهاد در به کارگیری عقل است. جلد دوم و سوم هیچگاه منتشر نشد. کتاب برگرفته از درسگفتارهای مهدی هادوی تهرانی است. این کتاب نخستین بار در سال ۱۳۷۷ش، در قم منتشر شد. همچنین این کتاب برگزیده نخستین دوره کتاب سال حوزه علمیه قم است. | ||
==نویسنده== | ==نویسنده== | ||
[[مهدی هادوی تهرانی]] متولد ۱۳۴۰ش، روحانی شیعه و از اساتید حوزه علمیه قم است. هادوی پس از تحصیل در رشته مهندسی برق الکترونیک دانشگاه صنعتی شریف وارد حوزه علمیه قم شد. او تحصیلات دوره خارج فقه و اصول خود را نزد استادانی [[آیتالله جواد تبریزی|آیتالله تبریزی]]، [[آیتالله وحید خراسانی|وحید خراسانی]]، [[آیتالله ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]]، [[آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی|شاهرودی]] و [[آیتالله سید کاظم حائری|حائری]] گذراند. آیتالله سبحانى، هادوی را مبتکر دانش نوین مبانى کلامى اجتهاد مىدانند.<ref> صفحه مهدی هادوی تهرانی در ویکی نور [https://fa.wikinoor.ir/wiki/هادوی_تهرانی،_مهدی] </ref> | [[مهدی هادوی تهرانی]] متولد ۱۳۴۰ش، روحانی شیعه و از اساتید حوزه علمیه قم است. هادوی پس از تحصیل در رشته مهندسی برق الکترونیک دانشگاه صنعتی شریف وارد حوزه علمیه قم شد. او تحصیلات دوره خارج فقه و اصول خود را نزد استادانی [[آیتالله جواد تبریزی|آیتالله تبریزی]]، [[آیتالله وحید خراسانی|وحید خراسانی]]، [[آیتالله ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی]]، [[آیتالله سید محمود هاشمی شاهرودی|شاهرودی]] و [[آیتالله سید کاظم حائری|حائری]] گذراند. آیتالله سبحانى، هادوی را مبتکر دانش نوین مبانى کلامى اجتهاد مىدانند.<ref> صفحه مهدی هادوی تهرانی در ویکی نور [https://fa.wikinoor.ir/wiki/هادوی_تهرانی،_مهدی] </ref> | ||
هادوی تهرانی نویسنده چندین کتاب در زمینههای فقه، حقوق، رجال و کلام است. عنوان برخی کتابهای او عبارتند از: تحریر المقال فی کلیات علم الرجال، تاملات در علم اصول فقه، [[ولایت فقیه: مبانی، ادله و اختیارات(معرفی کتاب)|ولایت فقیه: مبانی، ادله و اختیارات]]، ولایت و دیانت، [[شرایط عقود و قراردادهای جدید در فقه اسلامی (معرفی کتاب)|شرایط عقود و قراردادهای جدید در فقه اسلامی]]، [[مکتب و نظام اقتصادی اسلام (معرفی کتاب)|مکتب و نظام اقتصادی اسلام]] و ساختار کلی نظام اقتصادی اسلام در قرآن. همچنین او موسس موسسه رواق حکمت،<ref>پایگاه اینترنتی موسسه رواق حکمت [http://www.ravaqhekmat.ir/fa/] </ref> پایگاه اسلام کوئست <ref> پایگاه اسلام کوئست[https://www.islamquest.net/fa] </ref> و دائرةالمعارف اسلامپدیا<ref> پایگاه دائرةالمعارف اسلامپدیا [http://islampedia.ir/fa] </ref> است. | هادوی تهرانی نویسنده چندین کتاب در زمینههای فقه، حقوق، رجال و کلام است. عنوان برخی کتابهای او عبارتند از: تحریر المقال فی کلیات علم الرجال، تاملات در علم اصول فقه، [[ولایت فقیه: مبانی، ادله و اختیارات(معرفی کتاب)|ولایت فقیه: مبانی، ادله و اختیارات]]، ولایت و دیانت، [[شرایط عقود و قراردادهای جدید در فقه اسلامی (معرفی کتاب)|شرایط عقود و قراردادهای جدید در فقه اسلامی]]، [[مکتب و نظام اقتصادی اسلام (معرفی کتاب)|مکتب و نظام اقتصادی اسلام]] و ساختار کلی نظام اقتصادی اسلام در قرآن. همچنین او موسس موسسه رواق حکمت،<ref>پایگاه اینترنتی موسسه رواق حکمت [http://www.ravaqhekmat.ir/fa/] </ref> پایگاه اسلام کوئست<ref> پایگاه اسلام کوئست[https://www.islamquest.net/fa] </ref> و دائرةالمعارف اسلامپدیا<ref> پایگاه دائرةالمعارف اسلامپدیا [http://islampedia.ir/fa] </ref> است. | ||
==ساختار کتاب== | ==ساختار کتاب== | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
===نظریه سایههای معنایی=== | ===نظریه سایههای معنایی=== | ||
نویسنده معتقد است گاهی ورای مقصود متکلم مطالب دیگری نیز از کلام او فهمیده میشود، مثلاً از لحن سخنش فهمیده میشود که عصبانی است. این معانی با الفاظ بیان نشدهاند و حتی گاهی گوینده قصد ابراز این معنا را ندارد؛ اما «دلالت» وجود دارد. هادوی به این نوع دلالت '''سایههای معنای سخن''' میگوید و آن را چیزی جز معنای حقیقی یا مجازی میداند. بنا بر این اگر منظور از مراد متکلم فقط معنای حقیقی یا مجازی کلام باشد، بین آن و سایههای معنای سخن رابطه تباین برقرار است ( | نویسنده معتقد است گاهی ورای مقصود متکلم مطالب دیگری نیز از کلام او فهمیده میشود، مثلاً از لحن سخنش فهمیده میشود که عصبانی است. این معانی با الفاظ بیان نشدهاند و حتی گاهی گوینده قصد ابراز این معنا را ندارد؛ اما «دلالت» وجود دارد. هادوی به این نوع دلالت '''سایههای معنای سخن''' میگوید و آن را چیزی جز معنای حقیقی یا مجازی میداند. بنا بر این اگر منظور از مراد متکلم فقط معنای حقیقی یا مجازی کلام باشد، بین آن و سایههای معنای سخن رابطه تباین برقرار است(ص۱۰۷- ۱۰۹). حال اگر منظور از دانش تفسیر متن، کشف مراد حقیقی یا مجازی متکلم باشد، آن را عمل '''فهم سخن''' یا '''تفسیر سخن''' مینامیم و اگر منظورمان کشف سایههای معنایی سخن باشد آن را '''تأویل متن''' مینامیم(ص۱۱۱). مباحث هرمنوتیک در بسیاری موارد مربوط به سایههای معنایی است که جدا از کشف مراد متکلم است. | ||
===تفاوت هرمنوتیک با نقش زمان در اجتهاد=== | ===تفاوت هرمنوتیک با نقش زمان در اجتهاد=== | ||
مؤلف پس از بررسی مکاتب مختلف در پدیدارشناسی و هرمنوتیک، میگوید که گرچه این مباحث به ظاهر شبیه به بحث نقش زمان و مکان در اجتهاد (مطرح شده از سوی [[آیتالله خمینی]]) است؛ اما در واقع تفاوتهای زیادی بینشان برقرار است. مبحث اخیر، مربوط به این است که مجتهد باید در استنباط احکام ثابت به موقعیت زمانی و مکانی موضوعات توجه داشته باشد و در هنگام استنباط احکام متغیر به خصوصیات موقعیت و شرایط آن التفات داشته باشد. این به معنای وابستگی جبری فهم مجتهد به سنت و شرایط فرهنگی و تاریخی نیست. همچنین این گزاره که «عالِم باید عالمِ روزگار خویش باشد» نیز به معنای آگاهی فقیه از شرایط و مسائل فرهنگی جامعه زمان خویش است. اساساً این گزاره صحبت از «باید» است نه «است»؛ بنا بر این ربطی به جبری بودن فهم فقه در میانه فرهنگ زمانش ندارد ( | مؤلف پس از بررسی مکاتب مختلف در پدیدارشناسی و هرمنوتیک، میگوید که گرچه این مباحث به ظاهر شبیه به بحث نقش زمان و مکان در اجتهاد (مطرح شده از سوی [[آیتالله خمینی]]) است؛ اما در واقع تفاوتهای زیادی بینشان برقرار است. مبحث اخیر، مربوط به این است که مجتهد باید در استنباط احکام ثابت به موقعیت زمانی و مکانی موضوعات توجه داشته باشد و در هنگام استنباط احکام متغیر به خصوصیات موقعیت و شرایط آن التفات داشته باشد. این به معنای وابستگی جبری فهم مجتهد به سنت و شرایط فرهنگی و تاریخی نیست. همچنین این گزاره که «عالِم باید عالمِ روزگار خویش باشد» نیز به معنای آگاهی فقیه از شرایط و مسائل فرهنگی جامعه زمان خویش است. اساساً این گزاره صحبت از «باید» است نه «است»؛ بنا بر این ربطی به جبری بودن فهم فقه در میانه فرهنگ زمانش ندارد(ص۲۲۸-۲۲۷). | ||
===مُجزی بودن عمل و صحت فهم فقیه=== | ===مُجزی بودن عمل و صحت فهم فقیه=== | ||
فقیهان شیعه معتقدند که اگر فتوای مجتهدی تغییر کرد، اعمال پیشین او و مقلدانش که طبق فتوای قبلی انجام شده است مُجزی (موجب برائت ذمه) است. این بدان معنا نیست که هر دو فهم مجتهد صحیح و مطابق با واقع بوده است؛ چرا که در اینجا فقط صحبت از إجزا و برداشته شدن تکلیف است نه تطابق فقهم فقیه با واقع. | فقیهان شیعه معتقدند که اگر فتوای مجتهدی تغییر کرد، اعمال پیشین او و مقلدانش که طبق فتوای قبلی انجام شده است مُجزی (موجب برائت ذمه) است. این بدان معنا نیست که هر دو فهم مجتهد صحیح و مطابق با واقع بوده است؛ چرا که در اینجا فقط صحبت از إجزا و برداشته شدن تکلیف است نه تطابق فقهم فقیه با واقع. | ||
===تفاوت هرمنوتیک کلاسیک با فقه=== | ===تفاوت هرمنوتیک کلاسیک با فقه=== | ||
نویسنده پس از بررسی نظر «اریک هرش» توضیح میدهد که این نظریه هرمنوتیکی از جهات بسیاری مشابه نظریه تفسیر متن در سنت فقهی است؛ اما از نظر او تفاوتهای موجود میان این دو نظریه باعث میشود تا آنها را کاملاً همسان ندانیم. برای مثال نظریه هرش منجر به یکی دانستن «معنای کلام» و «نیت مولف» میشود. این در حالی است که گوینده میتواند گاهی بگوید: «مقصود من» غیر از «معنای کلام من» است. اصول فقه، به خلاف نظر هرش، با تمایزگذاری میان «مدلول تصوری» و «مراد جدی» و بلکه «مدلول استعمالی» و «مدلول تفهیمی» این مسئله را حل میکند. ( | نویسنده پس از بررسی نظر «اریک هرش» توضیح میدهد که این نظریه هرمنوتیکی از جهات بسیاری مشابه نظریه تفسیر متن در سنت فقهی است؛ اما از نظر او تفاوتهای موجود میان این دو نظریه باعث میشود تا آنها را کاملاً همسان ندانیم. برای مثال نظریه هرش منجر به یکی دانستن «معنای کلام» و «نیت مولف» میشود. این در حالی است که گوینده میتواند گاهی بگوید: «مقصود من» غیر از «معنای کلام من» است. اصول فقه، به خلاف نظر هرش، با تمایزگذاری میان «مدلول تصوری» و «مراد جدی» و بلکه «مدلول استعمالی» و «مدلول تفهیمی» این مسئله را حل میکند. (ص۲۵۶) نویسنده در ادامه توضیح میدهد این تقسیمات در اصول فقه کمک میکند تا تعارضات موجود در تعریف هرش از فهم و تفسیر نیز برطرف گردد(ص۲۶۱- ۲۸۶). | ||
===تفسیر کاملتر در برابر هرمنوتیک=== | ===تفسیر کاملتر در برابر هرمنوتیک=== | ||
نویسنده ارزیابی نهایی خود در برابر هرمنوتیک را اینگونه بیان میکند که متن دارای معنایی نهایی است که همان مراد متکلم یا نیت مؤلف است. همچنین بایستی میان مراد گوینده و الفاظی که به کار میگیرد و همچنین مفاهیمی که آن الفاظ برای آن وضع شدهاند یا معانی مجازیای که برای آن الفاظ محسوب میشوند باید ارتباط باشد. تفسیر صحیح نیز آن تفسیری است که بتواند مراد متکلم را کشف کند؛ هرچند به همه مراد آن نرسد. از این رو ما تفسیر کامل و کاملتر داریم و میتوانیم عرض عریضی از تفاسیر داشته باشیم که در عین صحت، نسبت به دیگری ناقص باشد، به ویژه درباره قرآن که متکل آن، عالِم مطلق است و معانی الفاظ او بسیار وسیع است و ما فقط به اندازه ظرفیت خود از آن بهره میبریم ( | نویسنده ارزیابی نهایی خود در برابر هرمنوتیک را اینگونه بیان میکند که متن دارای معنایی نهایی است که همان مراد متکلم یا نیت مؤلف است. همچنین بایستی میان مراد گوینده و الفاظی که به کار میگیرد و همچنین مفاهیمی که آن الفاظ برای آن وضع شدهاند یا معانی مجازیای که برای آن الفاظ محسوب میشوند باید ارتباط باشد. تفسیر صحیح نیز آن تفسیری است که بتواند مراد متکلم را کشف کند؛ هرچند به همه مراد آن نرسد. از این رو ما تفسیر کامل و کاملتر داریم و میتوانیم عرض عریضی از تفاسیر داشته باشیم که در عین صحت، نسبت به دیگری ناقص باشد، به ویژه درباره قرآن که متکل آن، عالِم مطلق است و معانی الفاظ او بسیار وسیع است و ما فقط به اندازه ظرفیت خود از آن بهره میبریم (ص۲۸۷). | ||
===قبض و بسط شریعت=== | ===قبض و بسط شریعت=== | ||
نویسنده در پی آراء عبدالکریم سروش، به دنبال پاسخ دادن به این مسئله است که آیا فهم دینی همواره در حال تغییر است و این تغییر فرایندی تکاملی دارد یا خیر. هادوی منکر تحول معارف بشری به معنای واقعی کلمه است. از نظر او دانش را در دو معنای مجزا به کار میبرد: اول مجوعه گزارههایی که در کنار هم کلیت یک علم را تشکیل میدهند و دوم هر گزاره یا به تعبیر نویسنده هر دانسته مجزا. او رویکردی انباشتی به دانش دارد و تحول را فقط از طریق افزایش دانستهها و رفع خطاهای گذشته درون کلیت علوم ممکن میداند. بنابراین آنچه درباره مجموعه یک علم میتوان گفت، درباره گزارههای آن صادق نیست. علم به شکل انباشتی پیشرفت میکند؛ اما خودِ هر «دانسته» تکامل پیدا نمیکند. بنابراین اگر «تکامل دانسته» به معنای نزدیک شدن هر دانسته به حقیقت باشد، امری باطل است؛ چرا که دانسته فقط یا صادق است و یا کاذب و امری مشکک نیست. همچنین اگر منظور این نظریه تحولی کیفی در فهم بشری از موضوعاتی چون دین باشد، بیانی مبهم از آن دارد و به درستی قابل فهم یا نقد نیست. بنابراین از نظر او پیشرفت معرفت بشری در نظریه قبض و بسط شریعت - علاوه بر این که بیانی مبهم دارد - قابل قبول نیست ( | نویسنده در پی آراء عبدالکریم سروش، به دنبال پاسخ دادن به این مسئله است که آیا فهم دینی همواره در حال تغییر است و این تغییر فرایندی تکاملی دارد یا خیر. هادوی منکر تحول معارف بشری به معنای واقعی کلمه است. از نظر او دانش را در دو معنای مجزا به کار میبرد: اول مجوعه گزارههایی که در کنار هم کلیت یک علم را تشکیل میدهند و دوم هر گزاره یا به تعبیر نویسنده هر دانسته مجزا. او رویکردی انباشتی به دانش دارد و تحول را فقط از طریق افزایش دانستهها و رفع خطاهای گذشته درون کلیت علوم ممکن میداند. بنابراین آنچه درباره مجموعه یک علم میتوان گفت، درباره گزارههای آن صادق نیست. علم به شکل انباشتی پیشرفت میکند؛ اما خودِ هر «دانسته» تکامل پیدا نمیکند. بنابراین اگر «تکامل دانسته» به معنای نزدیک شدن هر دانسته به حقیقت باشد، امری باطل است؛ چرا که دانسته فقط یا صادق است و یا کاذب و امری مشکک نیست. همچنین اگر منظور این نظریه تحولی کیفی در فهم بشری از موضوعاتی چون دین باشد، بیانی مبهم از آن دارد و به درستی قابل فهم یا نقد نیست. بنابراین از نظر او پیشرفت معرفت بشری در نظریه قبض و بسط شریعت - علاوه بر این که بیانی مبهم دارد - قابل قبول نیست (ص۳۵۰-۳۷۰). | ||
==ارزیابی== | ==ارزیابی== |