کاربر:Abbasi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
روشن است که ایشان وظیفه امت اسلامی برای تشکیل حکومت را از لزوم اجرای بسیاری از احکام اسلامی ناشی میداند. ولایت در این نظریه جایگاهی ندارد. طبق این مبنا اگر حکومتی صرفا احکام اسلام را اجرا کند و مبنای وضع قوانین احکام شریعت باشد حکومت اسلامی خواهد بود. | روشن است که ایشان وظیفه امت اسلامی برای تشکیل حکومت را از لزوم اجرای بسیاری از احکام اسلامی ناشی میداند. ولایت در این نظریه جایگاهی ندارد. طبق این مبنا اگر حکومتی صرفا احکام اسلام را اجرا کند و مبنای وضع قوانین احکام شریعت باشد حکومت اسلامی خواهد بود. | ||
== تقریر نظریه حائری یزدی == | |||
این نظریه که به نظریه مالکیت شخصی مشاع مشهور شده است را میتوان چنین بیان کرد: | |||
۱. حکومت امری عقلایی و تجربی به شمار میآید نه امری ماورایی و به معنای حکمت و تدبیر امور مملکتی است و ولایت و حاکمیت به طور کلی در معنای حکومت جایگاهی ندارد. | |||
۲. به واسطه سبقت افراد در سکنی گزیدن در منطقهای، آن افراد حق اختصاصی و مالکیت طبیعی به آن مکان پیدا میکنند. حکومت در آن منطقه را نمیتوان بر اساس قرارداد اجتماعی دانست به این دلیل که اولا از لحاظ تاریخی دلیلی بر این قرارداد وجود ندارد و در ثانی افراد فعلی لزوما به رعایت قرارداد نیاکان خود مکلف نیستند. بنابراین حکومت بر اساس مالکیت است آن هم مالکیت طبیعی نه اعتباری. مالکیت انسان بر محیط زیست خود مالکیت خصوصی است و به دو نحو قابل تصور است یکی انحصاری مثل مالکیت بر زمین که مکان خصوصی است و دیگری مالکیت خصوصی غیر انحصاری مانند مکانهای خصوصی مشترک بین انسانها. | |||
۳. اشاعه و غیر انحصاری بودن مالکیت به معنای مالکیت جمعی نیست بلکه به معنای نفوذ مالکیتهای شخصی بر یکدیگر است. | |||
۴. این مالکان شخصی مشاع که در محدودهای خاص در حال زندگی هستند برای اداره امور به هیئت یا شخصی وکالت میدهند. اگر مالکان در گزینش به توافق نرسیدند بهترین گزینه اعتبار امر اکثرین بر اقلیت است. و روشن است که حاکم وقتی وکیل باشد علاوه بر اینکه باید طبق قرارداد عمل کند و مصالح و مفاسد شهروندان را منظور کند، مردم میتوانند هر لحظه اراده کردند وکالت را منحل و او را از مقام حکومت خلع کنند.<ref>محسن کدیور، نظریههای دولت در فقه شیعه، صفحات ۱۷۹-۱۸۳.</ref> | |||
نگارنده بر این باور است که مالکیت افراد با اسباب خاص محقق میشود و صرف مقدم بودن در اسکان مالکیت را ایجاد نمیکند. نهایت چیزی که قابل اثبات است حق تقدم است. بنابراین عنوان مالکیت در این نظریه قابل مناقشه است. | |||