کاربر:Salehi/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۸۰: خط ۸۰:


امام‌خمینی نیز برخی نصوص و مسائل دینی بر اساس نظریه افلاک تبیین کرده است؛ ازجمله:
امام‌خمینی نیز برخی نصوص و مسائل دینی بر اساس نظریه افلاک تبیین کرده است؛ ازجمله:
۱. کلمه «خُنَّس» در آیه «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکنَّسِ» (تکویر، ۱۵ ـ ۱۶) به معنای رجوع‌کننده‌هایی است که همان [[کواکب خمسه]] متحیره‌اند و از آن جهت به آنها رواجع گویند که گاهی با سرعت به یک نقطه می‌روند و گاهی از آن نقطه به‌سرعت دور می‌شوند و پس از دورشدن دو سه روز در جای خود ثابت می‌مانند و پس از آن با سرعت تمام رجوع می‌کنند و به نقطه نخست بر می‌گردند و چند روزی توقف می‌کنند<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۷.)</ref> و کلمه کُنّس به معنای مستورات است؛ زیرا این کواکب متحیره تحت نور خورشید مستورند.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۸.)</ref> امام‌خمینی افزوده است که این رواجع و مستورات در سماوات سبع‌اند و در فلک هشتم و فلک نهم نیستند؛<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۸ ـ ۵۴۹.)</ref> ایشان همچنین فلک اطلس را همان عرش و فلک هشتم را همان کرسی در لسان شرع می‌داند.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۷) (← مقاله عرش.)</ref>
# کلمه «خُنَّس» در آیه «فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْکنَّسِ» (تکویر، ۱۵ ـ ۱۶) به معنای رجوع‌کننده‌هایی است که همان [[کواکب خمسه]] متحیره‌اند و از آن جهت به آنها رواجع گویند که گاهی با سرعت به یک نقطه می‌روند و گاهی از آن نقطه به‌سرعت دور می‌شوند و پس از دورشدن دو سه روز در جای خود ثابت می‌مانند و پس از آن با سرعت تمام رجوع می‌کنند و به نقطه نخست بر می‌گردند و چند روزی توقف می‌کنند<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۷.)</ref> و کلمه کُنّس به معنای مستورات است؛ زیرا این کواکب متحیره تحت نور خورشید مستورند.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۸.)</ref> امام‌خمینی افزوده است که این رواجع و مستورات در سماوات سبع‌اند و در فلک هشتم و فلک نهم نیستند؛<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۸ ـ ۵۴۹.)</ref> ایشان همچنین فلک اطلس را همان عرش و فلک هشتم را همان کرسی در لسان شرع می‌داند.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۵۴۷) (← مقاله عرش.)</ref>
 
# نفس کلی فلک همان [[لوح محفوظ]] است که یکی از مراتب علم حق‌تعالی است؛ زیرا صورت‌های کلی که به آن قائم‌اند، بدون تغییر و تبدّل‌اند<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴.)</ref> به نقل امام‌خمینی نفوس همه افلاک و انکشاف اشیا در آن و نقوش موجودات عالم که از طرف [[عقول]] افاضه می‌شوند، به منزله لوحی‌اند که جایگاهشان نسبت به عقول، در قبول صور کلیه به منزله لوح حسی نسبت به قلم حسی در قبول نقوش حسی است؛ <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴.)</ref> اما صورت‌های جزئی که به نفس منطبعه فلک قائم‌اند، لوح قدر و قدر علمی‌اند.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴ ـ ۲۸۵.)</ref>
۲. نفس کلی فلک همان [[لوح محفوظ]] است که یکی از مراتب علم حق‌تعالی است؛ زیرا صورت‌های کلی که به آن قائم‌اند، بدون تغییر و تبدّل‌اند<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴.)</ref> به نقل امام‌خمینی نفوس همه افلاک و انکشاف اشیا در آن و نقوش موجودات عالم که از طرف [[عقول]] افاضه می‌شوند، به منزله لوحی‌اند که جایگاهشان نسبت به عقول، در قبول صور کلیه به منزله لوح حسی نسبت به قلم حسی در قبول نقوش حسی است؛ <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴.)</ref> اما صورت‌های جزئی که به نفس منطبعه فلک قائم‌اند، لوح قدر و قدر علمی‌اند.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۸۴ ـ ۲۸۵.)</ref>
# از آنجاکه برخی اندیشمندان [[معراج پیامبر اکرم(ص)]] را جسمانی می‌دانند و از طرف دیگر، ماده افلاک را قابل خرق و التیام نمی‌دانند، این محذور مطرح است که چگونه پیامبر اکرم(ص) در شب معراج به آسمان‌ها رفت و چگونه از میان افلاک عبور کرد. برخی از فیلسوفان برای رفع این مشکل دلایل مختلفی آورده‌اند، ازجمله لطیف‌بودن جسم پیامبر(ص) نسبت به اجسام فلکی<ref>(رفیعی قزوینی، غوصی در بحر معرفت، ۶۸ ـ ۶۹.)</ref> برخی بر این باورند که برهان امتناع بر خرق و التیام منحصر در فلک اعظم (مجدد الجهات) است و در مورد دیگر افلاک صادق نیست؛<ref>(رفیعی قزوینی، غوصی در بحر معرفت، ۶۸ ـ ۶۹؛ انواری و دادبه، نظریه افلاک و تأثیر آن بر فلاسفه اسلامی، ۷۴ ـ ۷۵.)</ref> بنابر نظر امام‌خمینی، قضیه معراج جسمانی پیامبر اکرم(ص) را بدون اثبات [[تجرد نفس]] به‌آسانی نمی‌توان اثبات کرد. منظور از معراج این نیست که پیامبر اسلام(ص) در عوالم مادی و جسمانیت سیر کرده و آنها را دیده است؛ زیرا عالم جسم و کرات جسمانی امر مهمی نیستند که پیامبر(ص) برای دیدن آنها به معراج رود، بلکه معراج پیامبر اکرم(ص) رفتن به [[عالم مجردات]] و [[عقول قدسی]] است<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۱ ـ ۵۲.)</ref> و از آنجاکه جسم و بدن حضرت مجذوب روح شریف ایشان بود، معراج جسمانی روی داد.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۱.)</ref>
 
# در قرآن کریم در موارد فراوانی به‌صراحت از آسمان‌های هفت‌گانه سخن به میان آمده است.<ref>(بقره، ۲۹؛ اسراء، ۴۴؛ مؤمنون، ۸۶؛ فصلت، ۱۲؛ نوح، ۱۵.)</ref> در کتاب‌های آسمانی نیز فراوان از آسمان سخن گفته شده است <ref>(بطرس، قاموس الکتاب المقدس، ۴۸۵ ـ ۴۸۶.)</ref> ‌‌اندیشمندان اسلامی در پی توجیه و انطباق افلاک با آسمان‌های هفت‌گانه در آیات الهی چند راه حل بیان کرده‌اند. برخی بر این باورند که عرش در قرآن کریم،<ref>(حاقه، ۱۷.)</ref> همان فلک نهم است و افلاک هشت‌گانه همان فرشتگان‌اند که عرش را حمل می‌کنند. آنان سعی کرده‌اند به این وسیله میان [[کلام الهی]] و هیئت بطلمیوسی جمع کنند.<ref>(ابن‌سینا، رسائل، ۲۱۷ ـ ۲۱۹؛ ← ذهبی، التفسیر و المفسرون، ۲/۴۲۶؛ ← مقاله عرش.)</ref> برخی نیز آسمان‌های هفت‌گانه را همان هفت فلک دانسته‌اند و آن را با هیئت بطلمیوس تطبیق کرده‌اند.<ref>(فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۳۸۱.)</ref> [[اهل معرفت]] در تفسیر هفت آسمان، راهی غیر راه علم هیئت قدیم در پیش گرفته‌اند و هفت آسمان را به عوالمی روحی تفسیر کرده‌اند<ref>(ابن‌عربی، تفسیر، ۱/۲۵.)</ref> و بر این باورند که رصد و حس در فهم امور آسمان‌ها ناقص است.<ref>(ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۲/۲۸۹ ـ ۲۹۳.)</ref> امام‌خمینی درباره هفت آسمان، با استناد به آیه «إِنَّا زَینَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِب‏» <ref>(صافات، ۶.)</ref> و بر اساس [[حرکت جوهری]] بر این باور است که همه سیارات و ستارگان در آسمان اول‌اند و قرآن بر خلاف هیئت بطلمیوسی تمام ستاره‌ها و کواکب را در آسمان دنیا می‌داند؛ از این‌رو سبع سماوات غیر از افلاکی است که بطلمیوس بیان کرده است؛<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۹۹ ـ ۳۰۰.)</ref> ایشان قائل است که بر ثبوت افلاک هیئت بطلمیوسی برهان وجود ندارد و نباید آن را به حساب شریعت اسلامی گذاشت و به [[قرآن]] نسبت داد و خود قرآن به‌صراحت این نظر را رد می‌کند؛ <ref>(صافات، ۶)</ref> زیرا سماء دنیا آخرین طبقه سماوات سبع است و هرچه در علوم جدید از کواکب و ستاره‌ها کشف کرده‌اند، همه در آسمان اول است، بلکه همه کواکب پایین‌تر از آسمان اول‌اند و آسمان اول پس از این کواکب آغاز می‌شود؛<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۲۹.)</ref> ایشان با طرح مسئله هفت آسمان قرآن کریم، یادآور شده با توجه به کشفیات جدید علوم کیهان‌شناسی در صحنه کهکشان‌ها، فهم این گزاره قرآن از توان بشری خارج است.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۹۹ ـ ۳۰۰.)</ref>
۳. از آنجاکه برخی اندیشمندان [[معراج پیامبر اکرم(ص)]] را جسمانی می‌دانند و از طرف دیگر، ماده افلاک را قابل خرق و التیام نمی‌دانند، این محذور مطرح است که چگونه پیامبر اکرم(ص) در شب معراج به آسمان‌ها رفت و چگونه از میان افلاک عبور کرد. برخی از فیلسوفان برای رفع این مشکل دلایل مختلفی آورده‌اند، ازجمله لطیف‌بودن جسم پیامبر(ص) نسبت به اجسام فلکی<ref>(رفیعی قزوینی، غوصی در بحر معرفت، ۶۸ ـ ۶۹.)</ref> برخی بر این باورند که برهان امتناع بر خرق و التیام منحصر در فلک اعظم (مجدد الجهات) است و در مورد دیگر افلاک صادق نیست؛<ref>(رفیعی قزوینی، غوصی در بحر معرفت، ۶۸ ـ ۶۹؛ انواری و دادبه، نظریه افلاک و تأثیر آن بر فلاسفه اسلامی، ۷۴ ـ ۷۵.)</ref> بنابر نظر امام‌خمینی، قضیه معراج جسمانی پیامبر اکرم(ص) را بدون اثبات [[تجرد نفس]] به‌آسانی نمی‌توان اثبات کرد. منظور از معراج این نیست که پیامبر اسلام(ص) در عوالم مادی و جسمانیت سیر کرده و آنها را دیده است؛ زیرا عالم جسم و کرات جسمانی امر مهمی نیستند که پیامبر(ص) برای دیدن آنها به معراج رود، بلکه معراج پیامبر اکرم(ص) رفتن به [[عالم مجردات]] و [[عقول قدسی]] است<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۱ ـ ۵۲.)</ref> و از آنجاکه جسم و بدن حضرت مجذوب روح شریف ایشان بود، معراج جسمانی روی داد.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۱.)</ref>
# بنابر نظر امام‌خمینی اربابان عقول در تفسیر آیه «خلق آسمان‌ها و زمین در شش روز» متحیرند و هر کس بر حسب مسلک خود تفسیری ارائه کرده است. برخی علمای ظاهر، مقصود از خلق در شش روز را همان شش روز زمانی می‌داند. برخی فیلسوفان<ref>(ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۱۲۰ ـ ۱۲۲؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۶۰ ـ ۱۶۴.)</ref> آن را به روزهای ربوبی تطبیق کرده‌اند که هزار سال است؛ یعنی از زمان نزول آدم تا زمان پیامبر اسلام(ص) شش هزار سال است؛ اما در نگاه [[عرفا]] مراتب نزول وجود در [[قوس نزول عالم]] تا پایین‌ترین نزول که [[مرتبه حجاب وجودی]] است، [[لیلة‌القدر]] است و ابتدای [[روز قیامت]] از نخستین مرتبه رجوع مُلک به ملکوت در [[قوس صعود عالم]] و [[تعینات حجب]] آغاز می‌شود و تا ظهور [[قیامت کبری]]، این شش روز در عالم کبیر، مراتب شش‌گانه صعودی است؛<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۸.)</ref> البته ایشان احتمال دیگری نیز داده است که منافاتی با این بیان عرفانی ندارد و آن به حسب هیئت جدید است که باطل‌کننده هیئت بطلمیوسی است و آن این است که غیر از منظومه شمسی منظومه‌های شمسی زیاد دیگری وجود دارد که عدد آنها را کسی نمی‌داند و تفصیل آنها در هیئت جدید آمده است؛ پس ممکن است مراد از سماوات و ارض همین شمس و مدارات و کواکب خود آنها باشد و تحدید آن به شش روز با توجه به منظومه شمسی دیگری باشد و این احتمال نزدیک‌تر به ظاهر است؛<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۸ ـ ۶۵۹.)</ref> ایشان خاطرنشان کرده است که قرآن نخستین کتابی است که حرکت زمین را بیان کرده و به‌صراحت گفته کوه‌ها حرکتی به مانند حرکت ابرها دارند <ref>(نمل، ۸۸.)</ref> و این برخلاف هیئت بطلمیوسی رایج آن زمان بوده است؛<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۹۸ ـ ۲۹۹.)</ref> ولی به علت غلبه هیئت بطلمیوسی برخی از آن تعبیر به حرکت جوهری کرده‌اند و حال آنکه حرکت جوهری، حرکتش مثل حرکت ابرها نیست و هیچ ربطی به حرکت دورانی زمین ندارد.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۹۸ ـ ۲۹۹.)</ref>
 
۴. در قرآن کریم در موارد فراوانی به‌صراحت از آسمان‌های هفت‌گانه سخن به میان آمده است.<ref>(بقره، ۲۹؛ اسراء، ۴۴؛ مؤمنون، ۸۶؛ فصلت، ۱۲؛ نوح، ۱۵.)</ref> در کتاب‌های آسمانی نیز فراوان از آسمان سخن گفته شده است <ref>(بطرس، قاموس الکتاب المقدس، ۴۸۵ ـ ۴۸۶.)</ref> ‌‌اندیشمندان اسلامی در پی توجیه و انطباق افلاک با آسمان‌های هفت‌گانه در آیات الهی چند راه حل بیان کرده‌اند. برخی بر این باورند که عرش در قرآن کریم،<ref>(حاقه، ۱۷.)</ref> همان فلک نهم است و افلاک هشت‌گانه همان فرشتگان‌اند که عرش را حمل می‌کنند. آنان سعی کرده‌اند به این وسیله میان [[کلام الهی]] و هیئت بطلمیوسی جمع کنند.<ref>(ابن‌سینا، رسائل، ۲۱۷ ـ ۲۱۹؛ ← ذهبی، التفسیر و المفسرون، ۲/۴۲۶؛ ← مقاله عرش.)</ref> برخی نیز آسمان‌های هفت‌گانه را همان هفت فلک دانسته‌اند و آن را با هیئت بطلمیوس تطبیق کرده‌اند.<ref>(فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲/۳۸۱.)</ref> [[اهل معرفت]] در تفسیر هفت آسمان، راهی غیر راه علم هیئت قدیم در پیش گرفته‌اند و هفت آسمان را به عوالمی روحی تفسیر کرده‌اند<ref>(ابن‌عربی، تفسیر، ۱/۲۵.)</ref> و بر این باورند که رصد و حس در فهم امور آسمان‌ها ناقص است.<ref>(ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۲/۲۸۹ ـ ۲۹۳.)</ref> امام‌خمینی درباره هفت آسمان، با استناد به آیه «إِنَّا زَینَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْکَواکِب‏» <ref>(صافات، ۶.)</ref> و بر اساس [[حرکت جوهری]] بر این باور است که همه سیارات و ستارگان در آسمان اول‌اند و قرآن بر خلاف هیئت بطلمیوسی تمام ستاره‌ها و کواکب را در آسمان دنیا می‌داند؛ از این‌رو سبع سماوات غیر از افلاکی است که بطلمیوس بیان کرده است؛<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۹۹ ـ ۳۰۰.)</ref> ایشان قائل است که بر ثبوت افلاک هیئت بطلمیوسی برهان وجود ندارد و نباید آن را به حساب شریعت اسلامی گذاشت و به [[قرآن]] نسبت داد و خود قرآن به‌صراحت این نظر را رد می‌کند؛ <ref>(صافات، ۶)</ref> زیرا سماء دنیا آخرین طبقه سماوات سبع است و هرچه در علوم جدید از کواکب و ستاره‌ها کشف کرده‌اند، همه در آسمان اول است، بلکه همه کواکب پایین‌تر از آسمان اول‌اند و آسمان اول پس از این کواکب آغاز می‌شود؛<ref>(امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۲۹.)</ref> ایشان با طرح مسئله هفت آسمان قرآن کریم، یادآور شده با توجه به کشفیات جدید علوم کیهان‌شناسی در صحنه کهکشان‌ها، فهم این گزاره قرآن از توان بشری خارج است.<ref>(امام‌خمینی، تقریرات؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۹۹ ـ ۳۰۰.)</ref>
 
۵. بنابر نظر امام‌خمینی اربابان عقول در تفسیر آیه «خلق آسمان‌ها و زمین در شش روز» متحیرند و هر کس بر حسب مسلک خود تفسیری ارائه کرده است. برخی علمای ظاهر، مقصود از خلق در شش روز را همان شش روز زمانی می‌داند. برخی فیلسوفان<ref>(ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۱۲۰ ـ ۱۲۲؛ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۶/۱۶۰ ـ ۱۶۴.)</ref> آن را به روزهای ربوبی تطبیق کرده‌اند که هزار سال است؛ یعنی از زمان نزول آدم تا زمان پیامبر اسلام(ص) شش هزار سال است؛ اما در نگاه [[عرفا]] مراتب نزول وجود در [[قوس نزول عالم]] تا پایین‌ترین نزول که [[مرتبه حجاب وجودی]] است، [[لیلة‌القدر]] است و ابتدای [[روز قیامت]] از نخستین مرتبه رجوع مُلک به ملکوت در [[قوس صعود عالم]] و [[تعینات حجب]] آغاز می‌شود و تا ظهور [[قیامت کبری]]، این شش روز در عالم کبیر، مراتب شش‌گانه صعودی است؛<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۸.)</ref> البته ایشان احتمال دیگری نیز داده است که منافاتی با این بیان عرفانی ندارد و آن به حسب هیئت جدید است که باطل‌کننده هیئت بطلمیوسی است و آن این است که غیر از منظومه شمسی منظومه‌های شمسی زیاد دیگری وجود دارد که عدد آنها را کسی نمی‌داند و تفصیل آنها در هیئت جدید آمده است؛ پس ممکن است مراد از سماوات و ارض همین شمس و مدارات و کواکب خود آنها باشد و تحدید آن به شش روز با توجه به منظومه شمسی دیگری باشد و این احتمال نزدیک‌تر به ظاهر است؛<ref>(امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۸ ـ ۶۵۹.)</ref> ایشان خاطرنشان کرده است که قرآن نخستین کتابی است که حرکت زمین را بیان کرده و به‌صراحت گفته کوه‌ها حرکتی به مانند حرکت ابرها دارند <ref>(نمل، ۸۸.)</ref> و این برخلاف هیئت بطلمیوسی رایج آن زمان بوده است؛<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۹۸ ـ ۲۹۹.)</ref> ولی به علت غلبه هیئت بطلمیوسی برخی از آن تعبیر به حرکت جوهری کرده‌اند و حال آنکه حرکت جوهری، حرکتش مثل حرکت ابرها نیست و هیچ ربطی به حرکت دورانی زمین ندارد.<ref>(امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۹۸ ـ ۲۹۹.)</ref>


==پانویس==
==پانویس==