کاربر:Salehi/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۷۱: خط ۷۱:
==تأثیر نظریه افلاک بر فلسفه==
==تأثیر نظریه افلاک بر فلسفه==
افلاک افزون بر برخی مباحث هستی‌شناسی در برخی از مباحث فلسفی تأثیرات فراوانی دارند، ازجمله:
افلاک افزون بر برخی مباحث هستی‌شناسی در برخی از مباحث فلسفی تأثیرات فراوانی دارند، ازجمله:
1. تأتیر بر عالم ماده: بنابر نظر برخی فیلسوفان، وجود جهان مادی تحت فلک قمر، مرهون عقل فعال است و حرکت و فعل و انفعالشان مرهون نفوذ افلاک است؛ به‌ گونه‌ای که افلاک به عالم کون و فساد نظم می‌بخشند (ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، 83؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، 238؛ همو، مفاتیح الغیب، 567) و از آنجاکه عناصر قابل کون و فسادند، علت آنها نمی‌تواند عقل محض باشد، بلکه باید شی‌ای باشد که نوعی از تغییر و حرکت را بپذیرد که آن فلک است؛ چنان‌که نشو و نمای کائنات نتیجه حرکات و انوار گوناگون ستارگان است (همو، المشاعر، 70؛ انواری و دادبه، 66 ـ 67). امام‌خمینی نیز آورده است که افلاک بر عالم اجسام زمینی و عنصری تأثیر می‌گذارند و سبب پدیدآمدن روز و شب و همچنین تغییر فصول و سبب تحقق استعداد و مخصصات می‌شوند (تقریرات، 1/266 و 2/391 ـ 392).
1. تأتیر بر عالم ماده: بنابر نظر برخی فیلسوفان، وجود جهان مادی تحت فلک قمر، مرهون [[عقل فعال]] است و حرکت و فعل و انفعالشان مرهون نفوذ افلاک است؛ به‌ گونه‌ای که [[افلاک]] به عالم کون و فساد نظم می‌بخشند <ref>(ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، 83؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، 238؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، 567.)</ref> و از آنجاکه عناصر قابل کون و فسادند، علت آنها نمی‌تواند عقل محض باشد، بلکه باید شی‌ای باشد که نوعی از تغییر و حرکت را بپذیرد که آن فلک است؛ چنان‌که نشو و نمای [[کائنات]] نتیجه حرکات و انوار گوناگون ستارگان است <ref>(ملاصدرا، المشاعر، 70؛ انواری و دادبه، نظریه افلاک و تأثیر آن بر فلاسفه اسلامی، 66 ـ 67.)</ref> امام‌خمینی نیز آورده است که افلاک بر عالم اجسام زمینی و عنصری تأثیر می‌گذارند و سبب پدیدآمدن روز و شب و همچنین تغییر فصول و سبب تحقق استعداد و مخصصات می‌شوند <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 1/266 و 2/391 ـ 392.)</ref>


2. کثرت عقول و تعداد آنها: حکما در اثبات کثرت عقول نیز به افلاک استناد کرده‌‌اند و بر این باورند که حرکت افلاک چون ارادی است و غایت هر فلک، تشبه به عقل است و چون غایت حرکت آنها متفاوت است، در نتیجه عقول متفاوتی به عنوان غایت حرکت افلاک وجود خواهند داشت (خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، 3/165؛ حلی، 180 ـ 181؛ انواری و دادبه، 62). امام‌خمینی نیز بر تأثیر عقول بر تعداد افلاک از نگاه حکمت مشائی تأکید کرده (تقریرات، 2/404) و افزوده است که هر فلکی با حرکت خاص خود، به آن عقل تشبه پیدا می‌کند (همان، 2/554)؛ البته ایشان نظریه مشاء را که عقول را منحصر در عقول ده‌گانه می‌دانند، مردود می‌شمارد و آن را متأثر از رصد منجمان می‌داند (همان، 2/381) (← مقاله عقل(2)).
2. کثرت عقول و تعداد آنها: حکما در اثبات کثرت [[عقول]] نیز به افلاک استناد کرده‌‌اند و بر این باورند که حرکت افلاک چون ارادی است و غایت هر فلک، تشبه به عقل است و چون غایت حرکت آنها متفاوت است، در نتیجه عقول متفاوتی به عنوان غایت حرکت افلاک وجود خواهند داشت <ref>(خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، 3/165؛ حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، 180 ـ 181؛ انواری و دادبه، نظریه افلاک و تأثیر آن بر فلاسفه اسلامی، 62.)</ref> امام‌خمینی نیز بر تأثیر عقول بر تعداد افلاک از نگاه حکمت مشائی تأکید کرده <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 2/404.)</ref> و افزوده است که هر فلکی با حرکت خاص خود، به آن عقل تشبه پیدا می‌کند؛ <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 2/554)</ref> البته ایشان نظریه مشاء را که عقول را منحصر در عقول ده‌گانه می‌دانند، مردود می‌شمارد و آن را متأثر از رصد منجمان می‌داند <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 2/381؛ ← مقاله عقل(2).)</ref>


3. عوالم هستی: در فلسفه اسلامی در بحث از قوس نزول از سه عالم، عقول، افلاک و عناصر، سخن به میان آمده است و در ذیل این عنوان سه مرتبه از موجودات بیان شده است: الف) مرتبه عقول: شامل عقل اول تا عقل دهم؛ ب) مرتبه صور اجسام که از فلک اعلی تا صورت عناصر را شامل می‌شود؛ ج) مرتبه هیولای اجسام که شامل هیولای فلک اعلی تا هیولای مشترک اجسام عنصری است (← بهبهانی، 319). امام‌خمینی نیز بنابر مبنای مشاء عوالم را به عالم ‌عقول، افلاک نفوس فلکی و عالم طبیعت تقسیم می‌کند (تقریرات، 3/313) (← مقاله‌های عوالم هستی؛ وحدت و کثرت).
3. عوالم هستی: در فلسفه اسلامی در بحث از [[قوس نزول]] از سه عالم، عقول، افلاک و عناصر، سخن به میان آمده است و در ذیل این عنوان سه مرتبه از موجودات بیان شده است: الف) مرتبه عقول: شامل عقل اول تا عقل دهم؛ ب) مرتبه صور اجسام که از [[فلک اعلی]] تا صورت عناصر را شامل می‌شود؛ ج) [[مرتبه هیولای اجسام]] که شامل هیولای فلک اعلی تا هیولای مشترک اجسام عنصری است <ref>(← بهبهانی، عیار دانش، 319.)</ref> امام‌خمینی نیز بنابر مبنای [[مشاء]] عوالم را به [[عالم ‌عقول]]، [[افلاک نفوس فلکی]] و عالم طبیعت تقسیم می‌کند <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 3/313؛ ← مقاله‌های عوالم هستی؛ وحدت و کثرت.)</ref>
# ربط حادث به قدیم: یکی از مشکلات مهمی که توجه فلاسفه را به آن مشغول کرده است، چگونگی ربط حادث به قدیم و نحوه ربط ثابت به متغیر است (خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، 3/207 ـ 209؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، 3/68). به باور حکمای مشاء از آنجاکه حرکت دورانی افلاک به لحاظ تجدد و تصرم آن با حادث مربوط است و از حیث همیشگی و دایمی بودن آن با قدیم مرتبط است، حرکت دورانی افلاک به عنوان حلقه ارتباطی میان حادث و قدیم شمرده می‌شود (ابن‌سینا، الشفاء، الالهیات، 372 ـ 381؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، 3/207 ـ 209؛ سبزواری، شرح المنظومه، 3/678؛ انواری و دادبه، 66). امام‌خمینی نیز چگونگی ربط حادث به قدیم و ثابت به متغیر را دشوارترین بحث فلسفی دانسته (تقریرات، 2/383) و بر این باور است که در ربط حادث به قدیم و متغیر به ثابت، نیاز به واسطه و رابطه‌ای است که هر دو جهت ثبات و تغیر، قدم و حدوث را داشته باشد (آداب الصلاة، 135). ایشان بر مبنا و مسلک مشاء راه حل را حرکت دوری فلک می‌داند (تقریرات، 2/385) و آورده است حرکات دوری افلاک دو جهت دارند. یک جهت ثابت و «یلی الرب» و یک جهت متغیر و «یلی الطبیعه»؛ وجهه «یلی الربی» فلک حادث نیست؛ زیرا حرکت دوری است و توقفی دارد و از این‌رو قدیم است اما وجهه «یلی الطبیعه حادث است»؛ زیرا هنگامی که افلاک حرکت می‌کنند، تمام چیزهایی را که در درون آنهاست نیز به حرکت در می‌آورند و چون میان افلاک و آنچه در درون آنهاست، وضع و مقابله‌ای است که به مناسبت حرکت افلاک تغییر و تبدیل می‌یابد، از این‌رو جهت وضعی که حرکت افلاک با آنچه در درون افلاک است پیدا می‌کند، می‌تواند جهت حدوث و تغییر آن باشد. پس حرکت وضعی فلک، برزخ میان حادث و قدیم و ثابت به متغیر است (همان، 2/385 ـ 386)؛ البته نظر نهایی امام‌خمینی درباره ربط حادث به قدیم در فلسفه، حرکت جوهری است (← مقاله‌های ربط حادث به قدیم؛ حرکت جوهری).
# ربط حادث به قدیم: یکی از مشکلات مهمی که توجه فلاسفه را به آن مشغول کرده است، چگونگی ربط [[حادث]] به [[قدیم]] و نحوه ربط ثابت به متغیر است <ref>(خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، 3/207 ـ 209؛ ← ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، 3/68.)</ref> به باور حکمای مشاء از آنجاکه حرکت دورانی افلاک به لحاظ تجدد و تصرم آن با حادث مربوط است و از حیث همیشگی و دایمی بودن آن با قدیم مرتبط است، حرکت دورانی افلاک به عنوان حلقه ارتباطی میان حادث و قدیم شمرده می‌شود <ref>(ابن‌سینا، الشفاء، الالهیات، 372 ـ 381؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات، 3/207 ـ 209؛ سبزواری، شرح المنظومه، 3/678؛ انواری و دادبه، نظریه افلاک و تأثیر آن بر فلاسفه اسلامی، 66.)</ref> امام‌خمینی نیز چگونگی ربط حادث به قدیم و ثابت به متغیر را دشوارترین بحث فلسفی دانسته <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 2/383.)</ref> و بر این باور است که در ربط حادث به قدیم و متغیر به ثابت، نیاز به واسطه و رابطه‌ای است که هر دو جهت ثبات و تغیر، قدم و حدوث را داشته باشد <ref>(امام‌خمینی، آداب الصلاة، 135.)</ref> ایشان بر مبنا و مسلک مشاء راه حل را حرکت دوری فلک می‌داند <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 2/385.)</ref> و آورده است حرکات دوری افلاک دو جهت دارند. یک جهت ثابت و [[«یلی الرب»]] و یک جهت متغیر و [[«یلی الطبیعه»]]؛ وجهه «یلی الربی» فلک حادث نیست؛ زیرا حرکت دوری است و توقفی دارد و از این‌رو قدیم است اما وجهه «یلی الطبیعه حادث است»؛ زیرا هنگامی که افلاک حرکت می‌کنند، تمام چیزهایی را که در درون آنهاست نیز به حرکت در می‌آورند و چون میان افلاک و آنچه در درون آنهاست، وضع و مقابله‌ای است که به مناسبت حرکت افلاک تغییر و تبدیل می‌یابد، از این‌رو جهت وضعی که حرکت افلاک با آنچه در درون افلاک است پیدا می‌کند، می‌تواند جهت حدوث و تغییر آن باشد. پس حرکت وضعی فلک، [[برزخ]] میان حادث و قدیم و ثابت به متغیر است؛ <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 2/385 ـ 386.)</ref> البته نظر نهایی امام‌خمینی درباره ربط حادث به قدیم در فلسفه، [[حرکت جوهری]] است <ref>(← مقاله‌های ربط حادث به قدیم؛ حرکت جوهری.)</ref>


5. واسطه‌های فیض الهی: از آنجاکه در نظام آفرینش عقول ده‌گانه به واسطه افلاک فیض را به عالم مادی می‌رسانند، به این افلاک واسطه‌های فیض الهی گفته می‌شود (شیخ اشراق، 2/138 و 3/96). بنابر نقل امام‌خمینی افلاک با حرکت دایمی خود آنچه در درون دارد، ازجمله مواد عالم عناصر را به حرکت در می‌آورد و اختلاط و نضج و پختگی حاصل می‌شود و استعداد برای افاضه از عقل را مهیا می‌کنند (تقریرات، 2/391).
5. واسطه‌های [[فیض الهی]]: از آنجاکه در نظام آفرینش عقول ده‌گانه به واسطه افلاک فیض را به عالم مادی می‌رسانند، به این افلاک واسطه‌های فیض الهی گفته می‌شود <ref>(شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، 2/138 و 3/96.)</ref> بنابر نقل امام‌خمینی افلاک با حرکت دایمی خود آنچه در درون دارد، ازجمله مواد [[عالم عناصر]] را به حرکت در می‌آورد و اختلاط و نضج و پختگی حاصل می‌شود و استعداد برای افاضه از عقل را مهیا می‌کنند <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 2/391.)</ref>


6. معاد جسمانی: برخی فیلسوفان به کمک اجرام فلکی به توجیه معاد جسمانی پرداخته‌اند و اجرام فلکی را موضوع تخیل نفوس متوسطه و جرم دخانی را موضوع تخیل نفوس ناقصه به شمار آورده‌اند (ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، 114 ـ 115؛ شیخ اشراق، 1/89؛ ← سبزواری، اسرار الحکم، 416؛ همو، شرح المنظومه، 5/313 ـ 317؛ انواری و دادبه، 70). به باور امام‌خمینی، حکمای مشاء از آنجاکه قوای حواس باطنی انسان را مادی می‌دانستند و نتوانستند عالم برزخ را اثبات کنند، قائل شدند نفوس افراد ضعیف و متوسطی که به مرحله عقل مجرد نرسیده‌اند، پس از مرگ در جرمی از اجرام فلکی داخل می‌شوند. همچنین حکمای اشراق که علاقه نفوس را به اجرام، مانند علاقه صورت به آینه می‌دانستند، دست به چنین محذوراتی زدند که منجر به تناسخ صعودی شد (تقریرات، 3/242 ـ 245) و این گفته‌ها به علت ناآگاهی از تجرد خیال است (همان، 3/133) (← مقاله‌های تناسخ؛ معاد).
6. معاد جسمانی: برخی فیلسوفان به کمک اجرام فلکی به توجیه معاد جسمانی پرداخته‌اند و اجرام فلکی را موضوع تخیل [[نفوس متوسطه]] و [[جرم دخانی]] را موضوع تخیل [[نفوس ناقصه]] به شمار آورده‌اند <ref>(ابن‌سینا، المبدأ و المعاد، 114 ـ 115؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، 1/89؛ ← سبزواری، اسرار الحکم، 416؛ سبزواری، شرح المنظومه، 5/313 ـ 317؛ انواری و دادبه، نظریه افلاک و تأثیر آن بر فلاسفه اسلامی، 70.)</ref> به باور امام‌خمینی، حکمای مشاء از آنجاکه قوای حواس باطنی انسان را مادی می‌دانستند و نتوانستند عالم برزخ را اثبات کنند، قائل شدند نفوس افراد ضعیف و متوسطی که به مرحله [[عقل مجرد]] نرسیده‌اند، پس از مرگ در جرمی از اجرام فلکی داخل می‌شوند. همچنین [[حکمای اشراق]] که علاقه نفوس را به اجرام، مانند علاقه صورت به آینه می‌دانستند، دست به چنین محذوراتی زدند که منجر به [[تناسخ صعودی]] شد <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 3/242 ـ 245.)</ref> و این گفته‌ها به علت ناآگاهی از [[تجرد خیال]] است <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 3/133؛ ← مقاله‌های تناسخ؛ معاد.)</ref>


7. جایگاه بهشت و جهنم: در میان اندیشمندان اسلامی درباره مکان بهشت و جهنم اختلاف است. برخی مکان بهشت و جهنم را در افلاک نه‌گانه می‌دانند؛ اما برخی وقوع مکان بهشت و جهنم در افلاک را نپذیرفته‌اند (← لاهیجی، گوهر مراد، 661 ـ 662). در برابر برخی از حکما کوشیده‌اند تا به این اشکال پاسخ دهند (همان، 662؛ انواری و دادبه، 72). طرح این اشکال و کوشش در جهت پاسخگویی به آن، حکایت از تأثیر طبیعیات بر مسائل فلسفی و الهی دارد، به‌ گونه‌ای که برخی محل بهشت و جهنم را با توجه به افلاک تعیین کرده‌اند و آن را فوق آسمان هفتم و داخل در حجب آسمانی دانسته‌اند و بهشت را کروی و مشابه نظام این جهانی افلاک تصور کرده و عامل رسیدن میوه‌های بهشت را حرارت جهنم که تحت مقعر بهشت قرار دارد، دانسته‌اند (← ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، 304 ـ 305؛ انواری و دادبه، 72). امام‌خمینی قوی‌ترین شبهه درباره نفی معاد جسمانی را همان مکان برای بهشت و جهنم می‌داند که اگر فوق افلاک و محددالجهات باشد، آنجاکه خلأ و ملائی و مکان و جهتی نیست و اگر روی زمین باشد در زمین اثری از آتش و بهشت نیست و اگر میان طبقات سماوات باشد، یا باید قائل شد که میان افلاک خلأ است یا اینکه بهشت و جهنم با افلاک تداخل کرده‌اند که لازمه آن تداخل اجسام است (تقریرات، 3/595). ایشان در جواب این اشکال قائل است آخرت از جنس این عالم نیست و در مرتبه‌ای فوق دنیاست؛ از این‌رو بحث از مکان بهشت و جهنم صحیح نیست؛ زیرا مکان امری است که با مقایسه حاصل می‌شود؛ به این معنا که وقتی دو چیز در عرض هم باشند، به جهت عدم امکان تداخل در اجسام برای هر یک مکانی تصور می‌شود و قابل اشاره و جهت است؛ اما عالم آخرت چون عالمی مستقل و تام است، در خارج دارای جهت نیست (همان، 3/595 ـ 597) (← مقاله‌ بهشت و جهنم).
7. جایگاه [[بهشت]] و [[جهنم]]: در میان اندیشمندان اسلامی درباره مکان بهشت و جهنم اختلاف است. برخی مکان بهشت و جهنم را در [[افلاک نه‌گانه]] می‌دانند؛ اما برخی وقوع مکان بهشت و جهنم در افلاک را نپذیرفته‌اند <ref>(← لاهیجی، گوهر مراد، 661 ـ 662.)</ref> در برابر برخی از حکما کوشیده‌اند تا به این اشکال پاسخ دهند <ref>(لاهیجی، گوهر مراد، 662؛ انواری و دادبه، نظریه افلاک و تأثیر آن بر فلاسفه اسلامی، 72.)</ref> طرح این اشکال و کوشش در جهت پاسخگویی به آن، حکایت از تأثیر [[طبیعیات]] بر [[مسائل فلسفی]] و الهی دارد، به‌ گونه‌ای که برخی محل بهشت و جهنم را با توجه به افلاک تعیین کرده‌اند و آن را فوق [[آسمان هفتم]] و داخل در [[حجب آسمانی]] دانسته‌اند و بهشت را کروی و مشابه نظام این جهانی افلاک تصور کرده و عامل رسیدن میوه‌های بهشت را حرارت جهنم که تحت مقعر بهشت قرار دارد، دانسته‌اند <ref>(← ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، 304 ـ 305؛ انواری و دادبه، نظریه افلاک و تأثیر آن بر فلاسفه اسلامی، 72.)</ref> امام‌خمینی قوی‌ترین شبهه درباره نفی [[معاد جسمانی]] را همان مکان برای بهشت و جهنم می‌داند که اگر فوق افلاک و [[محددالجهات]] باشد، آنجاکه خلأ و ملائی و مکان و جهتی نیست و اگر روی زمین باشد در زمین اثری از آتش و بهشت نیست و اگر میان [[طبقات سماوات]] باشد، یا باید قائل شد که میان افلاک خلأ است یا اینکه بهشت و جهنم با [[افلاک]] تداخل کرده‌اند که لازمه آن [[تداخل اجسام]] است <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 3/595.)</ref> ایشان در جواب این اشکال قائل است آخرت از جنس این عالم نیست و در مرتبه‌ای فوق دنیاست؛ از این‌رو بحث از مکان بهشت و جهنم صحیح نیست؛ زیرا مکان امری است که با مقایسه حاصل می‌شود؛ به این معنا که وقتی دو چیز در عرض هم باشند، به جهت عدم امکان تداخل در اجسام برای هر یک مکانی تصور می‌شود و قابل اشاره و جهت است؛ اما عالم آخرت چون عالمی مستقل و تام است، در خارج دارای جهت نیست <ref>(امام‌خمینی، تقریرات، 3/595 ـ 597) (← مقاله‌ بهشت و جهنم.)</ref>


==تطبیق با نصوص و مسائل دینی==
==تطبیق با نصوص و مسائل دینی==