کاربر:Hamzeahmadi/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخهها
Hamzeahmadi (بحث | مشارکتها) |
Hamzeahmadi (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
هر کدام از این اقسام یا به صورت داوطلبانه، با رضایت آگاهانه بیمار و بر اساس تقاضای صریح او است یا این که به صورت غیر داوطلبانه و بدون تقاضای بیمار، به سبب عدم صلاحیت او در تصمیمگیری بر اثر عواملی چون بیهوشی و کما، صورت میگیرد.<ref>پارساپور و دیگران، «اتانازی، تبیین و تحلیل اخلاقی»، ص۳.</ref> | هر کدام از این اقسام یا به صورت داوطلبانه، با رضایت آگاهانه بیمار و بر اساس تقاضای صریح او است یا این که به صورت غیر داوطلبانه و بدون تقاضای بیمار، به سبب عدم صلاحیت او در تصمیمگیری بر اثر عواملی چون بیهوشی و کما، صورت میگیرد.<ref>پارساپور و دیگران، «اتانازی، تبیین و تحلیل اخلاقی»، ص۳.</ref> | ||
گفتنی است که بحث فقهی درباره اتانازی خارج از بحث بیماران مرگ مغزی است. یک فقیه ممکن است خارج کردن دستگاه از بیماری که دچار مرگ مغزی شده و یا بیماری که به کما رفته است و هیچ امیدی به علاج و برگشت وی به حالت طبیعی نباشد، را جایز بداند؛ اما همان فقیه اتانازی منفعل؛ یعنی ترک درمان از روی ترحم، نسبت به بیماری که از بیماریش رنج میبرد و امیدی به علاج او نیست، را حرام بداند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به مکارم شیرازی، ناصر، استفتائات جدید، ج۱، ص۴۷۹-۴۸۰؛ خویی تبریزی، احکام جامع مسائل پزشکی، ص۲۸۰؛ خویی، فقه الاعذار الشرعیة و المسائل الطبیة، ص۱۹۸.</ref> به نظر میرسد فرق این دو در وجود و عدم حیات مستقر است. در بیماران مرگ مغزی یا بیمارانی که در کما هستند و | گفتنی است که بحث فقهی درباره اتانازی خارج از بحث بیماران مرگ مغزی است. یک فقیه ممکن است خارج کردن دستگاه از بیماری که دچار مرگ مغزی شده و یا بیماری که به کما رفته است و هیچ امیدی به علاج و برگشت وی به حالت طبیعی نباشد، را جایز بداند؛ اما همان فقیه اتانازی منفعل؛ یعنی ترک درمان از روی ترحم، نسبت به بیماری که از بیماریش رنج میبرد و امیدی به علاج او نیست، را حرام بداند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به مکارم شیرازی، ناصر، استفتائات جدید، ج۱، ص۴۷۹-۴۸۰؛ خویی تبریزی، احکام جامع مسائل پزشکی، ص۲۸۰؛ خویی، فقه الاعذار الشرعیة و المسائل الطبیة، ص۱۹۸.</ref> به نظر میرسد فرق این دو در وجود و عدم حیات مستقر است. در بیماران مرگ مغزی یا بیمارانی که در کما هستند و امیدی به برگشت آنان به حالت طبیعی عادتاً نیست، حیات مستقر وجود ندارد؛ اما در بیمارانی که از یک بیماری لاعلاج رنج میبرند، حیات مستقر وجود دارد. منظور از حیات مستقر در فقه، در خصوص انسان، امکان بقای درک، نطق و حرکت اختیاری است.<ref>نجفی، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۵۸.</ref> | ||
===تاریخچه و جایگاه مسئله در فقه معاصر=== | ===تاریخچه و جایگاه مسئله در فقه معاصر=== |