فقه معاصر:پیشنویس آلات لهو و موسیقی (کتاب): تفاوت میان نسخهها
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
نویسنده پس از بررسی دو نظریه درباره موسیقی و پذیرفتن این نظر که حرمت موجود در روایات به آلات لهو تعلق گرفته است نه مطلق آلات موسیقی، به این موضوع میپردازد که آیا دلیل کافی برای حرمت آلات لهو وجود دارد؟ او در پاسخ به پرسش فوق، معتقد است نمیتوان حرمت آلات لهو را از آیات قرآن استفاده کرد و باید به جستجوی آن در روایات پرداخت؛ این در حالی است که بسیاری از روایات نیز یا از لحاظ سندی مشکل دارند یا از نظر دلالی مورد مناقشه هستند (ص۱۱۴-۱۱۷). | نویسنده پس از بررسی دو نظریه درباره موسیقی و پذیرفتن این نظر که حرمت موجود در روایات به آلات لهو تعلق گرفته است نه مطلق آلات موسیقی، به این موضوع میپردازد که آیا دلیل کافی برای حرمت آلات لهو وجود دارد؟ او در پاسخ به پرسش فوق، معتقد است نمیتوان حرمت آلات لهو را از آیات قرآن استفاده کرد و باید به جستجوی آن در روایات پرداخت؛ این در حالی است که بسیاری از روایات نیز یا از لحاظ سندی مشکل دارند یا از نظر دلالی مورد مناقشه هستند (ص۱۱۴-۱۱۷). | ||
او در ادامه به بررسی چگونگی مواجهه فقها با روایات آلات لهو میپردازد که در مجموع چهار مواجهه استخراج میکند: ۱) بدیهی تلقی کردن حرمت با وجود مناقشه در روایات به لحاظ سندی و دلالی؛ ۲) اعتماد به روایات صحیح چنانچه برخی از فقها مانند [[سید کاظم حائری]] تنها به دو روایت اعتنا کردهاند؛ ۳) ایجاد اطمینان اجمالی به روایات با وجود امکان مناقشه در تک تک روایات که لازمه این مواجهه اثبات حرمت حداقلی است، و ۴) اعتماد به اقوال فقها بهعنوان جبرانکننده ضعف سند و دلالت روایات. | او در ادامه به بررسی چگونگی مواجهه فقها با روایات آلات لهو میپردازد که در مجموع چهار مواجهه استخراج میکند: ۱) بدیهی تلقی کردن حرمت با وجود مناقشه در روایات به لحاظ سندی و دلالی؛ ۲) اعتماد به روایات صحیح چنانچه برخی از فقها مانند [[سید کاظم حائری]] تنها به دو روایت اعتنا کردهاند؛ ۳) ایجاد اطمینان اجمالی به روایات با وجود امکان مناقشه در تک تک روایات که لازمه این مواجهه اثبات حرمت حداقلی است، و ۴) اعتماد به اقوال فقها بهعنوان جبرانکننده ضعف سند و دلالت روایات. سروش محلاتی پس از نقل این چهار موضع به نقد آنها میپردازد و در نهایت به این نکته اشاره میکند که نه در فتوای اصحاب شاخص ائمه(ع) و نه در فتاوای فقهای متقدم هیچ اجماعی در این باره شکل نگرفته است (ص۱۱۹-۱۳۹). | ||
به | |||
== ملاک موسیقی لهوی == | == ملاک موسیقی لهوی == |
نسخهٔ ۹ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۳۷
مجتبی عابدینی
کتاب آلات لهو و موسیقی، درسنامه فقهی - تحلیلی نوشته محمد سروش محلاتی به بررسی موضوعات فقهی مرتبط با موسیقی و ابزار آن میپردازد. این کتاب در ۲۱۲ صفحه، بدون فصلبندی مشخص، موضوعاتی چون حکم عقلی موسیقی، موسیقی غیر اخلاقی، و معیار لهوی بودن ابزار را بررسی میکند. نویسنده تأکید دارد که در استنباط حکم شرعی، ابتدا باید به عقل و سپس به آیات و روایات توجه شود.
در بخش حکم عقلی موسیقی، لهو و فساد بهعنوان دو معیار بررسی میشوند. نویسنده ضمن نقد برخی تعاریف، نتیجه میگیرد که ابزار موسیقی بهطور مستقل موضوع حکم عقلی نیست. همچنین با تحلیل آیه ۶ سوره لقمان، سکوت قرآن درباره موسیقی و انطباق حکم عقل با آیات مطرح میشود. در بخش روایات، نویسنده روایات مرتبط را به دو دسته کلی تقسیم کرده و تعارضهای موجود را با سه راهحل رفع میکند، اما نظریه انصراف را نمیپذیرد. او دو نظریه حرمت مطلق و حرمت مشروط موسیقی را بررسی کرده و به اشکالات سندی و دلالتی روایات اشاره میکند.
نویسنده همچنین به رویکرد فقها درباره حرمت آلات موسیقی، معیارهای موسیقی لهوی، و جواز استفاده از آلات مشترک پرداخته و بر تغییر حکم با استفادههای غیرلهوی تأکید دارد. کتاب با طرح احتمالات در تشخیص لهوی بودن ابزار، بحث را پایان میدهد.
معرفی و ساختار
کتاب آلات لهو و موسیقی، درسنامه فقهی - تحلیلی اثر محمد سروش محلاتی است که در ۲۱۲ صفحه توسط نشر میراث اهل علم در بهار سال ۱۴۰۲ به چاپ رسیده است. این کتاب که حاصل یک دوره تدریس مؤلف است، که به بررسی موضوعات مختلفی در زمینه آلات لهو و موسیقی میپردازد. ساختار کتاب بدون بخشبندی تدوین شده، اما موضوعات متنوعی در آن مورد بررسی قرار گرفته است، ازجمله: حکم عقلی موسیقی، موسیقی غیر اخلاقی، روایات آلات لهو و موسیقی، حکم موسیقی غیر لهوی، نظریه حرمت هرگونه موسیقی، قلمرو حرمت در استفاده از آلات موسیقی، ملاک لهو و موسیقی لهوی، معیار لهوی بودن ابزار و وسایل موسیقی و حکم استفاده از آلات مشترکه. نویسنده در آغاز ذیل عنوان مبانی عقلی و قرآنی، به مباحث لغوی، پیشینه پژوهش در مسئله آواز و غنا، موسیقی در قلمرو اجتهاد، منابع استنباط حکم موسیقی، حکم موسیقی در قرآن و کاربرد عقل در بررسی آلات موسیقی اشاره میکند (ص۱۱-۲۱).
حکم عقلی موسیقی
نویسنده در بررسی حکم عقلی موسیقی معتقد است که برای استنباط حکم شرعی در موضوعات مختلف، ابتدا باید به حکم عقل و سپس به آیات و روایات توجه شود. او دلیل کم توجهی به منابع عقل و قرآن را این میداند که فقهای شیعه به دلیل دسترسی به روایات اهل بیت، احساس بینیازی از بررسی مبانی عقلی و قرآنی دارند. وی موضوع عقل و قبح موسیقی را از دو منظر لهو و فساد بررسی میکند (ص۲۳-۲۴).
لهو
نویسنده ضمن بیان تفسیر لهو حرام از منظر آیتالله بروجردی و شیخ انصاری و نقد نظر شیخ انصاری، بر این نکته تأکید میکند که مبنای آیتالله بروجردی درباره لهو مورد پذیرش بسیاری از فقها است. طبق این مبنا لهو هر عملی است که انسان را از حالت متعارف خارج میکند و عقل و ارادهاش را مختل میسازد. نویسنده طبق این مبنا معتقد است نمیتوان به اثبات حرمت آلات موسیقی رسید؛ زیرا هر لهوی حرام نیست، پس استفاده از آلات موسیقی هم حرام نخواهد بود، بلکه نواختنی حرام است که انسان را از حالت متعارف خارج سازد و طبق این تفسیر موارد اندکی مصداق لهو حرام خواهد بود (ص۲۵-۳۰).
فساد
نویسنده با طرح این پرسش که آیا آلات موسیقی را میتوان ابزار فساد دانست و در نتیجه عقل نیز به قبح فساد حکم کند؟ به بررسی این پرسش میپردازد. او با استناد به سخن میرزای شیرازی و امام خمینی بر این نکته تأکید میکند که به لحاظ عقلی عنوان فساد قابل انطباق بر همه آلات موسیقی در همه موارد نوازندگی نیست؛ ولی به دلیل تعبیر فساد محض که در روایت تحف العقول بر برخی آلات موسیقی بار شده،[۱] این بحث جنبه تعبدی هم پیدا میکند؛ بنابراین ابزار و آلات موسیقی مستقلاً موضوع حکم عقلی نیست و عقل درباره آن به تنهایی نمیتواند قضاوت کند. نویسنده معتقد است با استناد به حکم عقل نمیتوان ممنوعیتی برای تمام ابزار و آلات موسیقی و همه کاربردهای آن اثبات کرد؛ چون دلیل کلی برای اثبات قبح همه انواع صوت لهوی و در نتیجه ایجاد فساد وجود ندارد و فقط در موارد خاصی میتوان چنین قبحی را اثبات کرد (ص۳۱-۳۶).
حدود توانایی عقل در کشف حکم موسیقی
سروش محلاتی ذیل عنوان موسیقی غیر اخلاقی معتقد است عقل به تنهایی توان دستیابی به حکم موسیقی را ندارد و حکم آن را باید در مثلثی از ادله (قرآن، روایات و عقل) جستجو کرد (ص۳۷). به گفته او بسیاری از فقها معتقدند مسئله آلات موسیقی در قرآن بهطور صریح مطرح نشده؛ ولی میتوان این موضوع را در آیاتی از قرآن مانند آیه لهوالحدیث (آیه ۶ سوره لقمان) پیگیری کرد. نویسنده به دو نظر درباره واژه لهوالحدیث در این آیه اشاره میکند: ۱) نظر فقها که آیه را مربوط به غنا میدانند و در نتیجه شامل آلات موسیقی نمیشود و ۲) نظر مفسران که قلمرو وسیعتری را برای لهوالحدیث متصورند و آن را شامل آلات موسیقی هم میدانند (۳۹-۴۲). سروش محلاتی پس از بیان نظرات درباره این آیه، معتقد است در نسبتسنجی میان حکم عقل و آیه لهوالحدیث در مییابیم که میان مستفاد حکم عقل و آنچه از آیه استخراج میشود، همسانی وجود دارد؛ به این بیان که فقط در صورت صدق عنوان اضلال عن سبیلالله بر آلات لهو و موسیقی میتوان آن را حرام دانست (ص۳۸-۴۳).
نویسنده در ادامه به پیگیری حکم آلات موسیقی در روایات میپردازد. به گفته او، روایات در این زمینه بیانهای متفاوتی دارند. دستهای از روایات، آثار و عوارض استفاده از آلات موسیقی را بیان میکند. این روایات به حکم عقل اشاره دارند و مشتمل بر حکم شرعی نیستند، بلکه آثار اخلاقی و اجتماعی آلات موسیقی و استفاده از آن را مورد بررسی قرار میدهند. در ادامه، نویسنده به بررسی پنج روایت همراه با تحلیل سندی آنها میپردازد و در انتها به صورت کلی نتیجهگیری میکند که این دسته از روایات با نگاه عقلی به آلات موسیقی سازگار هستند و دلیلی بر حرمت مطلق آلات موسیقی نیست. با این حال، سوالی که باقی میماند این است که آیا روایاتی نداریم که اطلاق داشته باشند و بر حرمت هرگونه استفاده از آلات موسیقی در هر مجلسی دلالت کنند؟ به همین دلیل به بررسی مفصل روایات در این باره میپردازد (ص۴۳-۵۱).
بررسی روایات آلات لهو و موسیقی
به گفته نویسنده، برخی تا چهل روایت درباره موسیقی برشمردهاند که آنها را میتوان به دو دسته کلی دستهبندی کرد: ۱) روایاتی که در آن واژه ملاهی و تعبیر آلات لهو به کار رفته و حکم بر عنوان ملاهی مترتب شده است. ۲) روایاتی که موضوع آنها خصوص آلات موسیقی مانند ساز، نی و طبل است. در این روایات حکم روی عنوان آلات رفته و سخنی از لهو در آن نیست (ص۵۳ -۶۲).
نویسنده پس از بیان تعدادی از روایات، به این نکته اشاره میکند که در برابر اختلاف روایات، تعدادی از فقها اظهار نظر نکرده و برخی نیز یک طرف را ترجیح دادهاند. او برای جمع بین روایات، چند راه حل پیشنهاد میدهد (ص۶۲-۶۴).
جمع بین روایات بر اساس مثال موجود در روایت
راه حل اول سروش محلاتی برای جمع میان روایات درباره موسیقی این است که روایات را بر اساس مثال و مصداق داخل روایت جمعبندی کرد. بهعنوان مثال تعدادی از روایات، ممنوعیت آلات موسیقی را به لهو بودن یا فسادآور بودن آن منوط کرده است؛ در نتیجه، این روایات میتوانند به عنوان شاهدی برای جمع و رفع اختلاف بین دسته اول و دسته دوم روایات عمل کنند. ازجمله این روایات میتوان به روایت اعمش از امام صادق(ع)[۲] اشاره کرد که ملاهیِ جلوگیری کننده از یاد خدا را دلیل نهی از آلات موسیقی دانسته است (ص۶۴-۶۷).
انصراف روایات حرمت آلات موسیقی به موارد لهوی
راه حل دوم نویسنده برای جمع میان دو دسته روایات درباره موسیقی، انصراف روایات نهی از آلات موسیقی به موارد لهو است. سروش محلاتی با بیان نظر میرزا محمدتقی شیرازی در این باره، معتقد است با رفع ید از اطلاق ادله، قهرا دلیلی برای حرمت آلات موسیقی به طور کلی وجود ندارد و حکم حرمت فقط در جایی وجود دارد که جنبه لهوی پیدا کند (ص۶۷- ۶۹).
عدم اطلاق در روایات موسیقی
راه حل سوم جمع میان روایات درباره موسیقی، دست برداشتن از اطلاق روایاتِ آلات موسیقی است. به باور نویسنده، اگر روایاتی که در آنها نام موسیقی به کار رفته، دارای اطلاق باشند، استفاده از این آلات، چه لهوی و چه غیر لهوی، حرام خواهد بود؛ این در حالی است که سروش محلاتی با بررسی بیش از بیست روایت موجود در این باره فقط چهار روایت را از لحاظ سندی دارای اعتبار میداند و با بررسی دلالت این چهار روایت در نهایت نتیجه میگیرد که این روایات نیز ذاتاً دارای اطلاق نیستند؛ بنابراین صرف آلات موسیقی بودن حرمت ندارد و فقط استفاده لهوی از این آلات باعث ایجاد عنوان حرمت میشود (ص۷۱-۸۶).
نظریات درباره حرمت موسیقی
نویسنده برای روشن شدن ریشه اختلافات فقهی درباره آلات موسیقی به نقل دو نظریه فقهی میپردازد:
نظریه حرمت مطلق
حرمت مطلق هرگونه موسیقی و ابزار آن، چه بهصورت لهوی و چه بهصورت غیرلهوی نخستین نظریه فقهی درباره آلات موسیقی است. این نظریه مبتنی بر این است که در روایات، اسم آلات موسیقی یا به صورت عام (معاذف) و یا به صورت خاص (طبل و نی) موضوع حکم قرار گرفته و حرمت مطلق به استفاده از اینها تعلق گرفته است (ص۸۸-۸۹).
نظریه حرمت مشروط
حرمت موسیقی لهوی نظریه دوم در باب موسیقی و آلات آن است. مبنای این نظریه را شواهد موجود در روایات دانستهاند که فقط استفاده لهوی از این آلات را ممنوع میدانند (ص۸۸-۸۹). نویسنده در بررسی دلائل ارائه شده برای اثبات مبنای حرمت مشروط به شش دلیل استناد میکند؛ ۱) معنای لغوی واژه «ملاهی»؛ ۲) آیه ۱۱ سوره جمعه ۳) روایات درباره واژه لهو، ۴) فهم فقها از روایات آلات موسیقی؛ ۵) انصراف آلات موسیقی در روایات به منفعت غالب آنها و ۶) حمل مطلق بر مقید. نویسنده چهار دلیل ابتدایی را تعلق حکم حرمت بر آلات لهو (حرمت مشروط) را میپذیرد ولی دلیل انصراف و حمل روایات مطلق بر مقید را به دلیل برخی اشکالاتی نمیپذیرد (ص۸۸-۱۱۴).
دلائل حرمت آلات لهو
نویسنده پس از بررسی دو نظریه درباره موسیقی و پذیرفتن این نظر که حرمت موجود در روایات به آلات لهو تعلق گرفته است نه مطلق آلات موسیقی، به این موضوع میپردازد که آیا دلیل کافی برای حرمت آلات لهو وجود دارد؟ او در پاسخ به پرسش فوق، معتقد است نمیتوان حرمت آلات لهو را از آیات قرآن استفاده کرد و باید به جستجوی آن در روایات پرداخت؛ این در حالی است که بسیاری از روایات نیز یا از لحاظ سندی مشکل دارند یا از نظر دلالی مورد مناقشه هستند (ص۱۱۴-۱۱۷).
او در ادامه به بررسی چگونگی مواجهه فقها با روایات آلات لهو میپردازد که در مجموع چهار مواجهه استخراج میکند: ۱) بدیهی تلقی کردن حرمت با وجود مناقشه در روایات به لحاظ سندی و دلالی؛ ۲) اعتماد به روایات صحیح چنانچه برخی از فقها مانند سید کاظم حائری تنها به دو روایت اعتنا کردهاند؛ ۳) ایجاد اطمینان اجمالی به روایات با وجود امکان مناقشه در تک تک روایات که لازمه این مواجهه اثبات حرمت حداقلی است، و ۴) اعتماد به اقوال فقها بهعنوان جبرانکننده ضعف سند و دلالت روایات. سروش محلاتی پس از نقل این چهار موضع به نقد آنها میپردازد و در نهایت به این نکته اشاره میکند که نه در فتوای اصحاب شاخص ائمه(ع) و نه در فتاوای فقهای متقدم هیچ اجماعی در این باره شکل نگرفته است (ص۱۱۹-۱۳۹).
ملاک موسیقی لهوی
نویسنده به یک بحث موضوعشناسانه اشاره میکند که ملاک و تشخیص آهنگ لهوی از غیر لهوی چیست. آیا با توجه به منابع فقهی، از جمله آیات و روایات، میتوانیم قلمرو لهوی را تعیین کنیم؟ به باور نویسنده، دو تفسیر برای رفع مفهوم لهو بیان شده است که دارای اجمال میباشد.
تفسیر اول: آهنگ لهوی متناسب با مجالس لهو و لعب
نویسنده معتقد است که فقها موسیقی لهوی را همان موسیقی متناسب با مجالس لهو و لعب، فسق و فجور دانستهاند. با این حال، مشخص نکردهاند که چه آهنگی متناسب با اینگونه مجالس است و این معیار، معیاری نیست که دلیل خاصی از کتاب و سنت برای آن وجود داشته باشد.
تفسیر دوم: معیارهای موسیقی لهوی
تحریک شهوت
به گفته نویسنده، نخستین ضابطهای که از کلمات برخی فقها برای تشخیص لهو بودن موسیقی به دست میآید، محرک شهوت بودن موسیقی در انسان است. نویسنده با اشکالاتی که به کلمات فقها میکند، نتیجه میگیرد که نمیتوانیم از کبرای کلی استفاده کنیم که هر جا موسیقی تهیج شهوت کرد، در نتیجه موسیقی لهوی و حرام است؛ زیرا روشن نبودن تهیج شهوت در ملاک لهو، این نتیجهگیری را تضعیف میکند.
مضمون و محتوای لهو
به گفته نویسنده، فقها لهو را به چیزی تعریف کردهاند که به انسانیت انسان یا به ایمان او لطمه بزند. در نتیجه، دو ملاک یعنی ملاک انسانی و ملاک ایمانی در کلمات فقها دیده میشود. به گفته نویسنده، در ملاک انسانی، لهو چیزی است که موجب اختلال در شخصیت انسان و سلب عقل و اراده وی میشود، و در ملاک ایمانی، آن چیزی که به ایمان انسان آسیب بزند و او را به گناه و معصیت تشویق کند، جنبه لهوی دارد. نویسنده در ادامه به نظر آیتالله خویی و شهید بهشتی میپردازد. (ص ۱۴۱-۱۵۷)
استفاده از آلات مشترک
نویسنده در این بخش به این سوال میپردازد که آیا مجاز هستیم از آلات لهو برای استفادههای غیر لهوی بهرهبرداری کنیم.
نظریه ممنوعیت مطلق
نویسنده در ابتدا نظر مرحوم نراقی را به صورت مفصل بیان میکند. به اعتقاد نراقی، استفاده از آلات لهو برای غیر لهو ممنوع است. نویسنده بر این باور است که نظریه مرحوم نراقی قابل نقد است، زیرا برای حرمت جمیع انتفاعات در آلات مشترک باید دلیلی وجود داشته باشد، اما چنین دلیلی بر حرمت وجود ندارد.
نظریه ممنوعیت مقید
نویسنده پس از تقسیمبندی اشیا به منافع محلله، منافع محرمه و منافع مشترک، میگوید که اکثر آنچه انسان در زندگی اختیار دارد، جزو آلات مشترک هستند. او بیان میکند که اگر شخصی وسیلهای را به قصد انتفاع حلال تهیه کند، خرید و فروش آن برای او جایز است و این یک قاعده مقبول در فقه است. به باور نویسنده، هر مقدار که متدینین از آلات مشترک بیشتر در جهت حلال استفاده کنند، آن ابزار از جنبه اختصاص به لهوی بودن خارج خواهد شد و در نتیجه، حکم مسئله تغییر میکند (ص ۱۶۱-۱۷۴).
ملاک لهو بودن یک ابزار
نویسنده این بحث را مطرح کرده که چه زمانی یک شیء آله اللهو میشود؟ نویسنده چهار احتمال برای تشخیص ابزار لهو بودن تعریف میکند که به باور وی اشاراتی به هر یک از احتمالات در کلمات فقها میتوان یافت. در ادامه نویسنده به موضوعات لهو میپردازد و بدون آنکه بحث را به نتیجه برساند آن را به اتمام میرساند (ص۱۷۵-۲۰۶).