کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
Mojtaba61.Abedini (بحث | مشارکت‌ها)
اصلاح ارقام
خط ۳۶: خط ۳۶:


==طنز و ادخال سرور: تحلیل فقهی تأثیرات طنز در رفتارهای انسانی==
==طنز و ادخال سرور: تحلیل فقهی تأثیرات طنز در رفتارهای انسانی==
نویسنده در فصل هشتم به سه موضوع طنز و ادخال سرور، طنز و خیرخواهی، طنز و امر به معروف میپردازد. در ابتدا به طنزی می‌پردازد که هدف آن ایجاد خنده به شکلی دلنشین و متعالی است، بدون آن‌که مستلزم امر حرام یا مکروه باشد. او بررسی می‌کند که آیا این نوع طنز می‌تواند تحت عنوان «ادخال سرور در دل مؤمن» قرار گیرد و بنابراین مستحب باشد. نویسنده پاسخ می‌دهد که روایات متعددی در این زمینه وجود دارد که بر استحباب ایجاد سرور در دل مؤمنین تأکید دارند. برای مثال، کلینی در کتاب کافی ۱۶ روایت درباره «ادخال السرور علی المؤمنین» آورده و مرحوم مجلسی نیز ۴۰ روایت مستقل در این باره نقل کرده است. نویسنده در ادامه به دو روایت از امام صادق(ع) و امام باقر(ع) (همراه با بحث سندی) اشاره می‌کند که شوخی کردن و شاد کردن مؤمن را تأیید می‌کنند.(ص۱۲۱-۱۲۳)
در ادامه به رابطه طنز و خیرخواهی پرداخته و هدف اصلی طنزپرداز را نصیحت و خیرخواهی برای جامعه معرفی می‌کند. او بیان می‌کند که خیرخواهی گاهی واجب و گاهی مستحب است. در این زمینه، به آیه (آل عمران/۱۰۴) و روایاتی همچون «الدال علی الخیرکفاعله» اشاره می‌کند که بر اهمیت خیرخواهی تاکید دارند. همچنین به کلام شیخ انصاری اشاره کرده که به برخی روایات که به وجوب خیرخواهی دلالت دارند و کلمه «یجب» در روایت آمده، استناد کرده‌ است.
نویسنده در پاسخ به دو روایت از کلام شیخ انصاری نتیجه می‌گیرد که این روایات الزام شرعی ندارند، حتی اگر در آن‌ها از کلمات وجوب استفاده شده باشد. در نهایت، نویسنده اذعان می‌کند که اگر تنها راه آموزش، تربیت و حل اختلافات میان مسلمانان از طریق طنز باشد، این طنز واجب می‌شود.(ص۱۲۳ -۱۲۷)
سپس نویسنده به ارتباط طنز با امر به معروف و نهی از منکر می پردازد. او بیان می‌کند که امر به معروف و نهی از منکر از واجبات اسلامی است که باید با صراحت بیان شود. حال اگر در جامعه‌ای امکان امر و نهی مستقیم وجود نداشته باشد، ولی از طریق طنز بتوان این اهداف را پیگیری کرد، طنز می‌تواند به نوعی مصداقی از امر به معروف و نهی از منکر شود و در این صورت واجب می‌شود. در ادامه، نویسنده به اعتراضی اشاره می‌کند که برخی معتقدند طنز تنها به نقد اوضاع اجتماعی و اخلاقی می‌پردازد و در آن امر یا نهی صریحی وجود ندارد، بنابراین نمی‌تواند مصداق امر به معروف و نهی از منکر باشد. او در پاسخ می‌گوید که هرچند طنز ممکن است به‌طور مستقیم امر و نهی نکند، اما اگر از طریق طنز بتوان مردم را به انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد تشویق کرد، در این صورت طنز به هدف امر به معروف و نهی از منکر نزدیک می‌شود و نقش خود را ایفا می‌کند. (ص۱۲۷-۱۲۹)

نسخهٔ ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۶:۱۴

بسم الله الرحمن الرحیم

معرفی و گزارش ساختار

کتاب طنز در آیینه فقه پژوهشی است با هدف تبیین احکام طنز در مقوله های فرهنگی و اجتماعی. کتاب حاضر در سه بخش مجزا و چندین فصل تنظیم شده است. نویسنده در بخش اول، به بررسی مفهوم طنز و مفاهیم مشابه آن(هزل، بذل، لطیفه..)، معنای لغوی و اصطلاحی طنز و نیز تاریخچه طنز پرداخته است تا پایه‌ ی مفهومی را برای خواننده ایجاد کند. در بخش دوم، نویسنده، طنز را از منظر فقهی در سیزده فصل مختلف مورد تحلیل قرار داده و ابعاد فقهی آن را بررسی کرده است. در بخش سوم، به استعاره‌ها، کنایه‌ها و تشبیهات در قرآن و روایات اشاره کرده و آنها را با طنز پیوند داده تا نشان دهد طنز چگونه می‌تواند در قالب‌های قرآنی و روایی به کار رود.

این کتاب در سال ۱۳۹۳ش و به همت مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در در ۲۰۷ صفحه به چاپ رسیده است. نویسنده کتاب عزیز الله زارع آملی (زاده ۱۳۴۰) محقق و مدرس حوزه ی علمیه قم بوده و کتاب «دوجهان بینی اسلام و کمونیسم» ازجمله آثار علمی اوست.

روش شناسی=

نویسنده در این کتاب، احکام تکلیفی مربوط به طنز را با استناد به ادله اربعه فقهی قرآن، سنت، اجماع و عقل بررسی کرده است. وی تلاش کرده است با استفاده از روایات فقهی و اخلاقی، و همچنین تحلیل سند و دلالت آن‌ها، حکم الهی مربوط به هر موضوع را در حوزه طنز استخراج و بیان کند. وی از قواعد اصولی همچون اصل برائت نیز بهره جسته است. نویسنده در بعضی از فروعات فقهی با نگاه انتقادی به برخی تحلیل های فقهی صاحبان فتوی، نظرتان آنان را نقد کرده و سعی کرده نظری جامع تر و دقیق تری ارائه دهد.

قاعده اصل برائت

در فصل اول، نویسنده قاعده برائت را به‌عنوان اصل اولی در موارد مشکوک پذیرفته و بر اساس آن، در مواردی که شک در حرمت طنز وجود دارد، حکم به جواز آن می‌دهد. این استدلال بر اساس آیات، روایات و نیز قاعده «قبح عقاب بلا بیان» است. در صورتی که حکم حرام بودن طنز به وضوح ثابت نشود، به‌طور پیش‌فرض می‌توان آن را مجاز دانست. (ص ۵۹-۶۱)

جایگاه فقهی مزاح

در فصل دوم کتاب، نویسنده به جایگاه فقهی مزاح پرداخته است. او در ابتدا روایات مرتبط با مزاح را به سه دسته کلی تقسیم می‌کند: جواز مزاح، نهی از مزاح به‌طور مطلق و نهی از کثرت مزاح. پس از بررسی سندی و دلالتی هر یک از این روایات، نویسنده به جمع‌بندی و تحلیل آنها می‌پردازد. او با استفاده از تعلیل‌هایی که در روایات نهی از مزاح آمده، نتیجه می‌گیرد که مراد شارع از نهی در این روایات، نهی تنزیهی است و نه تحریمی. همچنین، با استناد به قرائن و شواهد موجود در متن روایات و بر اساس قاعده اصولی، روایات نهی را به نهی از کثرت مزاح تفسیر می‌کند و توضیح می‌دهد که آنچه کراهت دارد، کثرت مزاح است، نه خود مزاح. در ادامه، نویسنده با استناد به روایتی که بر کثرت مزاح در سفر دلالت دارد، حکم به عدم کراهت کثرت مزاح در سفر می‌دهد. (ص۶۳-۸۰) نویسنده در ادامه با استناد به روایات، به بررسی حکم شرعی خنده و کلام خنده‌آور پرداخته است. او سوال می‌کند که آیا خندیدن یا کلام و فعل خنده‌آور در اسلام حکم خاصی دارد؟ نویسنده در ابتدا با استناد به روایاتی که از خنداندن دیگران نهی کرده‌اند، دلالت این روایات را بررسی کرده و نتیجه می‌گیرد که این نهی‌ها جنبه ارشادی دارند و نه مولوی. به عبارت دیگر، نهی از خندان دیگران به معنای تحریم نیست، بلکه نوعی توصیه است که نشان می‌دهد کثرت خندیدن ممکن است نکوهیده باشد. (ص۸۱-۸۷)


بررسی مرزهای لهو و مبالغه در ادبیات طنز

در فصل پنجم و ششم، نویسنده به بررسی فقهی ارتباط میان لهو و طنز و نیز طنز و مبالغه پرداخته و در ابتدا این پرسش را مطرح می‌کند که آیا طنز می‌تواند نوعی لهو باشد و بنابراین حرام محسوب شود. او با مثال‌هایی از موارد لهو، مانند حرمت شکار به قصد تفریح یا حرمت دست زدن به حد افراط، نتیجه می‌گیرد که اگر این موارد به دلیل لهو بودن ممنوع‌اند، برنامه‌های سرگرم‌کننده رادیو و تلویزیون و کمدی های طنزگونه که ساعت ها وقت مردم را میگیرد، مصداق لهو حرام باشند. در پاسخ، نویسنده استدلال می‌کند که لهو در اسلام به‌طور مطلق حرام نیست؛ اطلاق روایات انصراف به قسم خاصی از لهو دارد.بنابر این تنها نوعی از لهو ممنوع است که انسان را از امور مهم باز دارد و فاقد هدف عقلایی و شرعی باشد. در مقابل، طنزی که برای آگاهی‌بخشی به جامعه یا نقد ناهنجاری‌های اجتماعی به کار رود، از دایره لهو خارج بوده و جایز است. (ص۱۰۵ - ۱۱۰)

نویسنده در ادامه به به موضوع اغراق(مبالغه) در طنز می‌پردازد و این سوال را مطرح می‌کند که آیا اغراق در طنز به‌عنوان دروغ محسوب می‌شود یا خیر؟ او توضیح می‌دهد که طنزپردازان گاهی برای اثرگذاری بیشتر، مشکلات ده درصدی جامعه را به‌طور اغراق‌آمیز، هشتاد درصد به نمایش می‌گذارند. نویسنده می نویسد: از دیدگاه فقهی، اغراق در بیان به‌ویژه در استفاده از اعداد، تشبیهات و استعاره‌ها جزو دروغ به حساب نمی‌آید. او با اشاره به آیات قرآن که در آنها نیز اغراق به‌کار رفته، مانند آیه‌ای که خداوند می‌فرماید (حتی اگر هفتاد بار استغفار کنی، نمی‌بخشد) نتیجه می‌گیرد که اغراق در طنز از دروغ متمایز است و مشکل فقهی ندارد. (ص۱۱۱ - ۱۱۳)


بررسی فقهی طنز در اعانه بر مکروه و اهداف اجتماعی آن

در فصل هفتم، نویسنده به بررسی رابطه طنز با مفهوم اعانه(کمک) بر مکروه پرداخته است. او به این سوال پاسخ می‌دهد، آیا طنزی که باعث خندیدن زیاد و قهقهه می‌شود، ممکن است از منظر فقهی مکروه باشد چون به نوعی به انجام عمل مکروه کمک می‌کند. در این بخش، نویسنده نظر مرحوم خویی را ذکر می‌کند که بر این باور است که کمک به انجام کار حرام یا مکروه به خودی خود حرام نیست و دلایل قرآنی، عقلی و اجماعی برای حرمت آن را قبول ندارد. اما نویسنده این نظر را نقد کرده و تأکید می‌کند که هدف اصلی طنز، انتقال پیام جدی و ارزشمند است و خنداندن صرفاً نتیجه‌ای جانبی طنز است. افزون بر آنکه در اعانت بر حرام و مکروه قصد مدخلیت دارد. بنابراین، چون قصد اصلی طنزپرداز خنداندن نیست، این کمک به انجام مکروه محسوب نمی‌شود. البته اگر هدف طنزپرداز تنها خنداندن و ایجاد قهقهه باشد، از این جهت مکروه است. (ص۱۱۷ - ۱۱۹)

طنز و ادخال سرور: تحلیل فقهی تأثیرات طنز در رفتارهای انسانی

نویسنده در فصل هشتم به سه موضوع طنز و ادخال سرور، طنز و خیرخواهی، طنز و امر به معروف میپردازد. در ابتدا به طنزی می‌پردازد که هدف آن ایجاد خنده به شکلی دلنشین و متعالی است، بدون آن‌که مستلزم امر حرام یا مکروه باشد. او بررسی می‌کند که آیا این نوع طنز می‌تواند تحت عنوان «ادخال سرور در دل مؤمن» قرار گیرد و بنابراین مستحب باشد. نویسنده پاسخ می‌دهد که روایات متعددی در این زمینه وجود دارد که بر استحباب ایجاد سرور در دل مؤمنین تأکید دارند. برای مثال، کلینی در کتاب کافی ۱۶ روایت درباره «ادخال السرور علی المؤمنین» آورده و مرحوم مجلسی نیز ۴۰ روایت مستقل در این باره نقل کرده است. نویسنده در ادامه به دو روایت از امام صادق(ع) و امام باقر(ع) (همراه با بحث سندی) اشاره می‌کند که شوخی کردن و شاد کردن مؤمن را تأیید می‌کنند.(ص۱۲۱-۱۲۳) در ادامه به رابطه طنز و خیرخواهی پرداخته و هدف اصلی طنزپرداز را نصیحت و خیرخواهی برای جامعه معرفی می‌کند. او بیان می‌کند که خیرخواهی گاهی واجب و گاهی مستحب است. در این زمینه، به آیه (آل عمران/۱۰۴) و روایاتی همچون «الدال علی الخیرکفاعله» اشاره می‌کند که بر اهمیت خیرخواهی تاکید دارند. همچنین به کلام شیخ انصاری اشاره کرده که به برخی روایات که به وجوب خیرخواهی دلالت دارند و کلمه «یجب» در روایت آمده، استناد کرده‌ است. نویسنده در پاسخ به دو روایت از کلام شیخ انصاری نتیجه می‌گیرد که این روایات الزام شرعی ندارند، حتی اگر در آن‌ها از کلمات وجوب استفاده شده باشد. در نهایت، نویسنده اذعان می‌کند که اگر تنها راه آموزش، تربیت و حل اختلافات میان مسلمانان از طریق طنز باشد، این طنز واجب می‌شود.(ص۱۲۳ -۱۲۷)

سپس نویسنده به ارتباط طنز با امر به معروف و نهی از منکر می پردازد. او بیان می‌کند که امر به معروف و نهی از منکر از واجبات اسلامی است که باید با صراحت بیان شود. حال اگر در جامعه‌ای امکان امر و نهی مستقیم وجود نداشته باشد، ولی از طریق طنز بتوان این اهداف را پیگیری کرد، طنز می‌تواند به نوعی مصداقی از امر به معروف و نهی از منکر شود و در این صورت واجب می‌شود. در ادامه، نویسنده به اعتراضی اشاره می‌کند که برخی معتقدند طنز تنها به نقد اوضاع اجتماعی و اخلاقی می‌پردازد و در آن امر یا نهی صریحی وجود ندارد، بنابراین نمی‌تواند مصداق امر به معروف و نهی از منکر باشد. او در پاسخ می‌گوید که هرچند طنز ممکن است به‌طور مستقیم امر و نهی نکند، اما اگر از طریق طنز بتوان مردم را به انجام کارهای خوب و ترک کارهای بد تشویق کرد، در این صورت طنز به هدف امر به معروف و نهی از منکر نزدیک می‌شود و نقش خود را ایفا می‌کند. (ص۱۲۷-۱۲۹)