کاربر:Rezashams/صفحه تمرین۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Rezashams (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Rezashams (بحث | مشارکت‌ها)
 
(۱۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''تکلم عیسی(ع) در گهواره''' سخن‌گفتن اعجازگونه [[عیسی(ع)]] در مقابل عالمان یهود برای رفع اتهام [[زنا]] از [[حضرت مریم(س)|مادرش]] و اعلام [[نبوت|مقام نبوتی]] است که [[خدا|خدای متعال]] برای او در نظر گرفته بود.<ref>صادقی تهرانی، «شرح سخنان عیسی مسیح در گهواره».</ref> قرآن در سه آیه [[آیه ۴۶ سوره آل‌عمران|۴۶ آل‌عمران]]، [[آیه ۱۱۰ سوره مائده|۱۱۰ مائده]] و [[آیه ۲۹ سوره مریم|۲۹ مریم]] به سخن‌گفتن عیسی در مهد اشاره دارد.<ref>قرآن کریم.</ref>


'''حلال‌زاده''' کسی است که از طریق ازدواج شرعی متولد شده است و زنازاده نیست. در فقه شیعه کودک متولد شده از طریق وطی به شبهه و همچنین طفلی که طبق ازدواج مرسوم در اقوام دیگر به دنیا آمده باشد نیز حلال‌زاده شمرده می‌شود. اصطلاح حلال‌زاده در مقابل زنازاده است؛ به معنای فردی است که از طریق زنا به دنیا آمده است؛ بر این اساس فردی که انعقاد نطفه‌اش در زمانی باشد که آمیزش زن و شوهر در آن زمان حرام است حلال‌زاده محسوب می‌شود.
به گفته پژوهشگران بنا بر نظر مشهور مراد از مهد  ایامی است که طفل بیشتر در آغوش مادر یا گهواره به سر می‌برد. در مقابل این رای برخی مفسران چون [[محمدهادی معرفت]] در [[التمهید فی علوم القرآن (کتاب)|کتاب التمهید]] معتقد به بازگشت مریم(س) چند سال بعد از ولادت عیسی به شهر است. او می‌گوید منظور از مهد خردسالی عیسی است. به باور او وجه اعجاز در اصلِ تکلم نبوده است بلکه شیوه تکلم عیسی و آن عبارات، در آن سن مورد تعجب و خارق‌العاده دانسته شده است.<ref>منصوری، شورگشتی، «بررسی دیدگاه‌های تفسیری مفسران درباره آیات تکلم حضرت عیسی علیّه السلام در مهد»، ص210.</ref> معرفت معتقد است تکلم عیسی با آن وزانت و تعقل خاصی که در آن بود بر همگان ثابت کرد که تولد او معجزه‌وار و مادرش از تهمت زنا مبراست.<ref>منصوری، شورگشتی، «بررسی دیدگاه‌های تفسیری مفسران درباره آیات تکلم حضرت عیسی علیّه السلام در مهد»، ص212.</ref>همچنین [[سید احمدخان هندی]] مفسر قرآن و اندیشمند مسلمان معتقد است تکلم عیسی در زمان خردسالی او بوده است نه وقتی که نوزاد انسان سخن نمی‌گوید.<ref>کاظمی، «نقدی بر اندیشه های سید احمدخان هندی پیرامون اعجاز»، ص138.</ref>


اهمیت حلال‌زادگی در اسلام را به جهت مشروط‌بودن برخورداری از ارث و برخی مناصب شرعی چون امام جماعت، قضاوت، شهادت در دادگاه و مرجعیت تقلید میدانند. همچنین در برخی روایات شیعه فرد فاقد حلال زادگی دشمن اهل بیت(ع) دانسته‌ شده است.
بنا بر آیه ۳۰ تا ۳۴ [[سوره مریم]] عیسی در این سخنان خود را بنده خدا، صاحب کتاب، پیامبر الهی، و مایه برکت معرفی می‌کند. همچنن او بیان میکند فردی زورگو و تیره‌بخت نیست و از ناحیه الهی به [[نماز]]، [[زکات]] و محبت به مادرش توصیه شده است. بنا بر [[قرآن]] این سخنان او با سه سلامی که به خود می‌دهد تمام می‌شود. سلام بر من روزی که متولد شدم، روزی که مرگم فرا خواهد رسید و روزی که در جهان آخرت دوباره زنده خواهم شد.<ref>مکارم شیرازی، ترجمه قرآن، 1373ش، ص307.</ref>
== تعریف و اهمیت ==
حلال‌زاده کسی است که از طریق ازدواج شرعی متولد شده است و زنازاده نباشد.<ref>بحرانی، الأنوار اللوامع في شرح مفاتيح الشرائع، مجمع البحوث العلمیة، ج‌14، ص11‌.</ref> طبق آموزه‌های فقه شیعه افراد زیر نیز حلال زاده شمرده میشوند:


* فردی که از طریق وطی به شبهه به دنیا آمده باشد و شبهه از دو طرف (پدر و مادر) باشد.<ref>بحرانی، الأنوار اللوامع في شرح مفاتيح الشرائع، مجمع البحوث العلمیة، ج‌14، ص11‌؛ نجفی، جواهر الکلام، ج13، ص324.</ref> اگر یکی از زن و مرد موضوع برایش مشتبه نبود و عمداً مرتکب این عمل شد، فرزند نسبت به وی ولد الزنا شمرده می‌شود.<ref>الأنوار اللوامع في شرح مفاتيح الشرائع (للفيض)، ج‌14، ص: 11‌


طاهری، حقوق مدنی، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۳۵۰.</ref>
* فردی که انعقاد نطفه‌اش در زمانی باشد که آمیزش زن و شوهر در آن زمان حرام باشد.<ref>فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج‌3، ص: 367‌


</ref> مانند آمیزش در حالتی که زن حیض است یا در هنگام روزه واجب معین و یا در حال احرام.<ref>جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌41، ص: 411‌
==پانویس==
{{پانویس}}


</ref> 
==منابع==
* فرزندی که طبق ازدواج مرسوم اقوام دیگر حتی مشرکین به دنیا آمده باشد.<ref>پورمحمدی، «قاعده لکل قوم نکاح»، ص278.</ref> به عنوان نمونه فقیهان شیعه فرزند حاصل از نکاح با محارم طبق فرهنگ مجوسیان را حلال‌زاده می‌دانند.<ref>شیرازی، القواعد الفقهیة، 1413ق، ص44؛ جامع الاحادیث الشیعه، ج26، ص380؛ وسائل، ج21، ص199.</ref> برخی محققان مستند فقیهان را روایاتی دانسته‌اند که رسم ازدواج سایر فرق حتی مشرکین را به رسمیت شناخته است.<ref>طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص387؛ عاملی، وسائل الشیعه، ج21، ص200.
{{منابع}}


پورمحمدی، «قاعده لکل قوم نکاح»، ص278.</ref> و برخی دیگر با ضمیمه کردن قاعده جب حکم می‌کنند گرچه ازدواج فرد مجوسی با مادرش در شریعت اسلام حرام است اما بعد از مسلمان شدن اعمال سابق نادیده گرفته می‌شود.<ref>شیرازی، القواعد الفقهیة، 1413ق، ص44. مباني الفقه الفعال في القواعد الفقهية الأساسية، ج‌2، ص: 302</ref> ناصر مکارم شیرازی نیز با استناد به سیره عقلا این فرزند را حلالزاده میداند.<ref>مکارم شیرازی، انوار الفقاهه، کتاب حدود و تعزیرات، ص48.</ref> براساس روایات در هر قومی رسم ازدواجی میان مردم وجود دارد که آن را متفاوت از زنا می‌دانند.<ref>عاملی، وسائل الشیعه، ج21، ص200.</ref>
* [https://sadeghitehrani.com/?speech=thematic-tafsir-213 شرح سخنان عیسی مسیح در گهواره]، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله‌العظمی دکتر محمد صادقی تهرانی.
 
=== اهمیت حلال‌زادگی ===
اهمیت حلال‌زادگی در تشیع به جهت امتیازاتی نظیر برخورداری از ارث<ref>فقه الصادق عليه السلام (للروحاني)، ج‌24، ص: 470‌ جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌39، ص: 274‌</ref> و امکان تصدی مناصبی چون قضاوت<ref>جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌40، ص: 12‌ فقه الصادق عليه السلام (للروحاني)، ج‌25، ص: 21‌</ref> و امام جماعت<ref>جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌13، ص: 324‌ فقه الصادق عليه السلام (للروحاني)، ج‌6، ص: 287‌</ref> شدن است که برای مسلمان حلال زاده برشمرده شده است و فرد زنازاده از آن بی بهره است.<ref>نگاه کنید به: نجفی، جواهر الکلام، ج13، ص324 و ج40، ص12-13؛ یزدی، عروة الوثقی، ج1، ص797.
 
شکریان امیری، «شرطیت حلال زادگی یا زنازاده نبودن در شهادت و قضاوت»، ص120.</ref> برخی پژوهشگران سبب این محرومیت را موارد زیر میدانند:
* انتقال برخی صفات رذیله از طرق وراثت به افرادی که حلال‌زاده نیستند. اینان معتقدند همانطور که ویژگی های ظاهری افراد از طریق ژن انتقال میابد ویژگی های باطنی نیز منتقل میشود و در فرزندان نامشروع غالبا زمینه ارتکاب جرم بیشتر است.<ref>بصیری، گوهری، «نقش وراثت در سرنوشت انسان از منظر قرآن و حدیث»، ص121.</ref>
* نداشتن مقبولیت اجتماعی<ref>کیخا، فتوحی، «تحلیل و بررسی ارزش اثباتی شهادت ولد الزنا در مذاهب اسلامی»، ص239.</ref>
* کافر بودن کسی که حلال زاده نیست<ref>حلی، سرائر، ج2، ص122.</ref>
* سید مرتضی علت را عدم نجابت او میداند. به گفته او، خدای متعال میداند که فرد متولد از زنا خیر و صلح را اختیار نمی‌کند فلذا از تصدی اموری چون شهادت در دادگاه محروم است.<ref>سید مرتضی، الانتصار في انفرادات الإمامية، ص502‌.</ref>
همچنین در برخی روایات شیعه فرد فاقد حلال زادگی دشمن اهل بیت دانسته شده است.<ref>شیخ صدوق، امالی، ص475؛ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج3، ص493؛ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 4، ص143.</ref>
 
== احکام فقهی مرتبط ==
بر اساس روایات شیعه حلال زادگی شرط برخورداری از برخی امتیازها و مناصب شرعی در اسلام است. برخی از این امور چنین است:
* ارث: به گفته صاحب جواهر تمام یا قسمت مورد اعتنایی از فقیهان شیعه حلال‌زادگی را شرط برخورداری از ارث میدانند. به گفته او فرد زنازاده از مرد و زنی که اورا به دنیا آورده‌اند وهمچنین آن دو از این فرد ارث نمیبرند.<ref>جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌39، ص: 274
 
</ref>
 
* شهادت در دادگاه<ref>المهذب (لابن البراج)، ج‌2، ص: 557‌</ref><ref>نجفی، جواهر الکلام ، ج 41، ص117. فقه الصادق عليه السلام (للروحاني)، ج‌25، ص: 280‌</ref>: به گفته  سید مرتضی در کتاب الانتصار ارائه شهادت در دادگاه منوط به حلال زادگی است. او مستند خود بر این حکم را اجماع و اتفاق نظر فقیهان شیعه میداند.<ref>مسالك الأفهام إلى تنقيح شرائع الإسلام، ج‌14، ص: 221</ref> به گفته شیخ طوسی در کتاب النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی شهادت زنا زاده عادل در امور کم ارزش مورد قبول است.<ref>النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، ص: 326‌</ref>
* امام جماعت: به گفته شهید ثانی در شرح لمعه  به اجماع فقیهان شیعه حلال زادگی شرط برای امامت جماعت است.<ref>الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشى - سلطان العلماء)، ج‌1، ص: 116‌</ref>
* قضاوت در دادگاه:به گفته شهید ثانی در کتاب شرح لمعه تمام فقیهان شیعه حلال زادگی را برای قاضی لازم میدانند.<ref>الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية (المحشى - سلطان العلماء)، ج‌1، ص: 236‌</ref>
* مرجعیت تقلید<ref>العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج‌1، ص: 10‌</ref>: سید کاظم طباطبایی در کتاب عروة الوثقی یکی از شرایط مجتهدی که متصدی مقام مرجعیت است را حلال زادگی او میداند.<ref>العروة الوثقى (للسيد اليزدي)، ج‌1، ص: 10‌
 
</ref> سید ابوالقاسم خویی در کتاب التنقیح فی شرح العروة مدعی است علت این مسئله نقصانی است که بواسطه تولد از راه زنا در زنا زاده وجود دارد؛ این در حالی است که شارع به وجود این عیب در مقام مهمی چون مرجعیت راضی نیست.<ref>التنقيح في شرح العروة الوثقى، الاجتهادوالتقليد، ص: 236‌-235.
 
</ref>
== پانویس ==
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۶

تکلم عیسی(ع) در گهواره سخن‌گفتن اعجازگونه عیسی(ع) در مقابل عالمان یهود برای رفع اتهام زنا از مادرش و اعلام مقام نبوتی است که خدای متعال برای او در نظر گرفته بود.[۱] قرآن در سه آیه ۴۶ آل‌عمران، ۱۱۰ مائده و ۲۹ مریم به سخن‌گفتن عیسی در مهد اشاره دارد.[۲]

به گفته پژوهشگران بنا بر نظر مشهور مراد از مهد ایامی است که طفل بیشتر در آغوش مادر یا گهواره به سر می‌برد. در مقابل این رای برخی مفسران چون محمدهادی معرفت در کتاب التمهید معتقد به بازگشت مریم(س) چند سال بعد از ولادت عیسی به شهر است. او می‌گوید منظور از مهد خردسالی عیسی است. به باور او وجه اعجاز در اصلِ تکلم نبوده است بلکه شیوه تکلم عیسی و آن عبارات، در آن سن مورد تعجب و خارق‌العاده دانسته شده است.[۳] معرفت معتقد است تکلم عیسی با آن وزانت و تعقل خاصی که در آن بود بر همگان ثابت کرد که تولد او معجزه‌وار و مادرش از تهمت زنا مبراست.[۴]همچنین سید احمدخان هندی مفسر قرآن و اندیشمند مسلمان معتقد است تکلم عیسی در زمان خردسالی او بوده است نه وقتی که نوزاد انسان سخن نمی‌گوید.[۵]

بنا بر آیه ۳۰ تا ۳۴ سوره مریم عیسی در این سخنان خود را بنده خدا، صاحب کتاب، پیامبر الهی، و مایه برکت معرفی می‌کند. همچنن او بیان میکند فردی زورگو و تیره‌بخت نیست و از ناحیه الهی به نماز، زکات و محبت به مادرش توصیه شده است. بنا بر قرآن این سخنان او با سه سلامی که به خود می‌دهد تمام می‌شود. سلام بر من روزی که متولد شدم، روزی که مرگم فرا خواهد رسید و روزی که در جهان آخرت دوباره زنده خواهم شد.[۶]


پانویس

  1. صادقی تهرانی، «شرح سخنان عیسی مسیح در گهواره».
  2. قرآن کریم.
  3. منصوری، شورگشتی، «بررسی دیدگاه‌های تفسیری مفسران درباره آیات تکلم حضرت عیسی علیّه السلام در مهد»، ص210.
  4. منصوری، شورگشتی، «بررسی دیدگاه‌های تفسیری مفسران درباره آیات تکلم حضرت عیسی علیّه السلام در مهد»، ص212.
  5. کاظمی، «نقدی بر اندیشه های سید احمدخان هندی پیرامون اعجاز»، ص138.
  6. مکارم شیرازی، ترجمه قرآن، 1373ش، ص307.

منابع