کاربر:Salehi/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
(۳۹۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
ارث فرزندان نامشروع
نظریه ولایت امت بر خویش
==زمینه‌های صدور و جایگاه==
محمدمهدی شمس‌الدین در خلال برخی از آثار خود ازجمله در [[کتاب نظام‌الحکم و الادارة فی الاسلام]] و [[کتاب فی الاجتماع السیاسی الاسلامی]] نکاتی را درباره چگونگی شکل‌گیری دولت در فقه شیعه ارائه داده و مدعی ابداع نظریه‌ای با عنوان «ولایت امت بر خویش» است<ref>شمس‌الدین، نظام الحکم و الادارة فی الاسلام، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شمس‌الدین، فی الاجتماعی السیاسی الاسلامی، ص۹۵-۹۷.</ref> که قبل از او کسی چنین نظریه‌ای را مطرح نکرده است.<ref>فیاض، نظریات السلطه فی الفکر السیاسی الشیعی المعاصر، ص۲۷۶.</ref> تدوین این نظریه از سوی شمس‌الدین را پاسخی به درگیری‌های داخلی لبنان دانسته‌اند که او با طرح این نظریه قصد ایجاد آشتی میان طرف‌های درگیر را داشته است.<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۳۵.</ref> گفته شده هدف شمس‌الدین از طرح این نظریه، از میان برداشتن جدال همیشگی میان دموکراسی و شریعت بود و اینکه قانون شرع باید بتواند خود را با مقتضیات زمان وفق دهد.<ref>طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۶.</ref>


شمس‌الدین در آخرین کتاب تألیفی خود با نام [[ولایة الامة علی نفسها]]، همانطور که در نوشته‌های گذشته خود وعده طرح نظریه ولایت امت را در کتابی مستقل داده بود، به پی‌ریزی این نظریه می‌پردازد. او در این نظریه با رهیافتی فقهی در پی اثبات ولایت سیاسی امت بر خویش در مقابل [[نظریه ولایت فقیه]] بوده است.<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۴۱.</ref> ارائه نظریه ولایت امت را حاصل تحول اندیشه شمس‌الدین از مخالفت کامل با دموکراسی در ویرایش اول کتاب نظام الحکم و الادارة تا به رسمیت کامل شناختن دموکراسی بر مبنای شورا در کتاب ولایة الامة علی نفسها دانسته‌اند.<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۴۳-۵۷.</ref> این تحول اساسی در اندیشه شمس‌الدین را حاصل زیست در دو فضای فکری و فرهنگی متفاوت در دو کشور عراق و لبنان<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۶۱-۷۰.</ref> و همچنین تحت تأثیر [[تنبیه الامة و تنزیه الملة (کتاب)|کتاب تنبیه الامه]] اثر [[محمدحسین غروی نائینی|میرزای نائینی]]<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۵۸-۶۰.</ref> و بازخوانی عهدنامه مدینه می‌دانند.<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۷۰-۷۱.</ref>


==کتاب‌ها==
به باور مجید مرادی نویسنده کتاب اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، نظریه ولایت امت بر خویش، نظریه‌ای تأسیسی و گسسته از دیگر نظریات سیاسی در اندیشه اسلامی است که در پی به رسمیت شناختن حقوق کامل برای شهروندان تابع یک دولت، بدون در نظر گرفتن تمایزات مذهبی، قومی و نژادی است. به گفته او این نظریه ظرفیت بالایی برای [[مردم‌سالاری دینی]] فراهم می‌آورد؛ زیرا نه عنصر مردم را نادیده می‌گیرد و نه عنصر دین را و با اینکه ولایت را از آن امت می‌داند، نوعی نظارت را در در قالب ولایت قضائی برای فقیه محفوظ می‌شمارد.<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۱۴.</ref>
===فارسی===
# حقوق کودک خارج از نکاح (کودک طبیعی)‏‫، مرضیه جبارزارع، اصفهان، نشر لوح هنر، ۱۴۰۰ش.
# حقوق کودکان نامشروع و کودکان ناشی از رحم اجاره‌ای، زهره جان‌محمدی و مهدیه جان‌محمدی، تهران، نشر مانیان، ۱۴۰۰ش.
# فقه و حقوق فراش از نظر مذاهب، علیرضا رضایی، کرمانشاه، انتشارات گلچین ادب، ۱۳۹۹ش.
# حقوق فرزندان ناشی از نسب نامشروع، علی عبدی و محمدصادق وحیدی، ایلام، نشر نگارستان غرب‏‫‬، ۱۳۹۸ش.
# حقوق مالی و غیرمالی کودکان مشروع و نامشروع، حسين نسيمی قاضيجهانی و رامين نسيمی قاضيجهانی، بجنورد، نشر آذرین مهر، ۱۳۹۸ش.
# حقوق کودکان نامشروع، مریم افشاری و هانيه افراسيابی، تهران، نشر خرسندی، ۱۳۹۷ش.
# بررسی حقوق اطفال طبیعی‮‬‏‫، معصومه تاج‌الدینی و لیلا مهرابی‌راد، تهران‬‏‫، گروه آموزشی مدرس‏‫ و سنجش و دانش‮‬‬‏‫، ۱۳۹۷ش.
# تابعیت طفل طبیعی در نظام حقوقی ایران، حسین بالارستاقی، تهران، انتشارات استاد شهریار‏‫، ۱۳۹۶ش.
# ماهیت و وضعیت حقوقی کودکان ناشی از شبهه و نامشروع در حقوق ایران، رضا کیخا، تربت حیدریه، انتشارات چشم‌انداز قطب، ۱۳۹۶ش.
# حقوق اطفال نا مشروع، مریم اکبری، تهران، نشر به‌اندیش، ۱۳۹۵ش.
# حقوق اطفال نامشروع در حقوق ایران و کنوانسیون حقوق بشر، مریم اسیرغم، تهران، نشر اندیشه طلایی، ۱۳۹۵ش.
# وضعیت حقوقی اطفال نامشروع در حقوق ایران و فقه امامیه، یوسف طرفی‌سعیداوی، اهواز، نشره قهوه، ۱۳۹۴ش.
# مقایسه تطبیقی حقوق کودک نامشروع در فقه و حقوق، ابوذر رضوانی، قم، نشر حبیب، ۱۳۹۴ش.
# حقوق کودک طبیعی، الهام شریعتی، تهران، نشر خرسندی، ۱۳۹۳ش.
# احکام کودکان نامشروع در اسلام ، آرزو رشیدی، اراک، نشر نویسنده، ۱۳۹۲ش.


== تبیین نظریه ==
شمس‌الدین در نظریه ولایت امت در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که آیا رهبری جامعه اسلامی و قدرت سیاسی در آن باید در دست یک شخص (پیامبر، امام یا فقیه) باشد و مردم تنها ابزاری در اختیار رهبری باشند؟ یا اینکه همه امت اسلامی در شکل‌دهی به قدرت سیاسی و رهبری جامعه نقش دارند؟<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۴۱-۴۲.</ref>


صدور نظریه ولایت امت از سوی شمس‌الدین بر پایه برخی از منابع و ادله صورت گرفته که فراتر از منابع دیگر فقها به‌ویژه در حوزه نظریه‌پردازی درباره حکمرانی سیاسی و دولت است.<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۷۳-۷۴.</ref> او علاوه بر استفاده از منابع شناخته‌شده استنباط در فقه سنتی، با بهره‌گیری از نظریه [[منطقة الفراغ|مفهوم منطقة‌الفراغ]] که از سوی استادش [[محمدباقر صدر]] ارائه شده بود و گسترش آن به همه حوزه‌های زندگی اجتماعی، مبنایی برای نظریه‌پردازی درباره چگونگی رهبری جامعه ارائه می‌دهد. طبق این مبنا به اعتقاد شمس‌الدین هیچ نصی درباره نوع و شکل حکومت و دولت در عصر غیبت نداریم؛ به همین دلیل مسئله حکومت در شمول منطقة الفراغ تشریعی قرار می‌گیرد که تعیین تکلیف آن به عهده حاکم جامعه واگذار شده است.<ref>شمس‌الدین، الاجتهاد و التقلید، ص۱۰۸-۱۱۳.</ref> شمس‌الدین همچنین در تبیین نظریه ولایت امت به واقعیت‌های موجود در جامعه به‌ویژه جامعه لبنان توجه می‌کند و آن را از عوامل فهم جدید و متفاوت از نص قرار می‌دهد.<ref>شمس‌الدین، الاجتهاد و التجدید فی الفقه الاسلامی، ص۱۲۵؛ مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۷۷-۷۹.</ref> و در نهایت توجه به [[مقاصد شریعت]] به عنوان مبنایی برای گذر از فقه فردی به فقه اجتماعی از دیگر منابع مورد اعتماد شمس‌الدین در تدوین نظریه ولایت امت بر خویش است.<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۷۹-۸۲.</ref>


==مقاله‌ها==
به باور شمس‌الدین، احکام ثابت الهی متعلق به نظام عبادات، نظام خانواده، مسائل جنسی و برخی از احکام معاملات است و برای غیر از موارد یاد شده، احکام ثابتی در شریعت وجود ندارد. بنابراین آنچه مربوط به نظام سیاسی و دولت است اعم از روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و روابط خارجی احکام متغیر و زمان‌مندی هستند که اگرچه در فقه ذیل عنوان تبریرات مورد بحث قرار می‌گیرند؛ ولی داخل احکام شرعی نیستند.<ref>طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۶-۱۰۷.</ref>
===فارسی===
# نقد دیدگاه اتان کلبرگ دربارۀ جایگاه کودک نامشروع در فقه امامیه، محمدرضا ظفری، فصلنامه پژوهش‌های فقهی، دوره ۱۷، شماره ۱، ۱۴۰۰ش. [https://jorr.ut.ac.ir/article_73801_9ba768535c0c7b35556b3bce2c53df9e.pdf لینک مقاله]
# عدم استماع شهادت فرزند نامشروع و مغایرت آن با کرامت انسانی، علی محمدیان، دوفصلنامه انسان‌پژوهی دینی، شماره ۴۴، ۱۳۹۹ش. [http://raj.smc.ac.ir/article_243030_9724ee19b046d6b8a67fe9bcbc8cc594.pdf لینک مقاله]
# تحلیل و بررسی ارزش اثباتی شهادت ولد الزنا در مذاهب اسلامی، محمدرضا کیخا و عبدالله فتوحی، دوفصلنامه مطالعات فقه اسلامی و مبانی حقوق، شماره ۴۱، ۱۳۹۹ش. [http://fvh.journals.miu.ac.ir/article_4893_41bb455044d512ecfca9e5fa9a3167f7.pdf لینک مقاله]
# حضانت فرزند نامشروع از دیدگاه فقه و حقوق در آیات و روایات، مجیدرضا کمالی بانیانی و داوود نصیران و سید محمدهادی مهدوی، فصلنامه مطالعات قرآنی، شماره ۴۳، ۱۳۹۹ش. [http://qsf.iranjournals.ir/article_675692_bccd39b4954cb0a4ce2b80729fd7a5be.pdf لینک مقاله]
# نقد فتوای مشهورِ فقهایِ امامیه درباره ارث کودکان متولد از رابطه نامشروع، رحیم نوبهار و سیدجعفر حسینی، فصلنامه دیدگاه‌های حقوق جزایی،شماره ۸۸، ۱۳۹۸ش. [https://jlviews.ujsas.ac.ir/article-1-1397-fa.pdf لینک مقاله]
# ارزیابی مبانی فقهی دیه فرزند نامشروع با نگرشی بر ماده 552 قانون مجازات اسلامی، سعید نظری توکلی و میثم خزائی و طه زرگریان، فصلنامه فقه و مبانی حقوق اسلامی، دوره ۵۱، شماره ۱‌، ۱۳۹۷ش. [https://jjfil.ut.ac.ir/article_67241_ca5746548160d478af4926919611f420.pdf لینک مقاله]
# نسب فرزند نامشروع و آثار آن از منظر فقه و حقوق، حمیده عبداللهی علی‌بیگ و سیده ندا خاوران، فصلنامه فقه و مبانی حقوق اسلامی، دوره ۵۰، شماره ۱، ۱۳۹۶ش. [https://jjfil.ut.ac.ir/article_63933_d6ab4ffc43c9d6d2c2d3e281a6d21168.pdf لینک مقاله]
# عدم ارث‌بری فرزند نامشروع از والدین طبیعی در بوته نقد، سید جمال احمدی روئین و حسین ناصری مقدم و عباسعلی سلطانی، فصلنامه جستارهای فقهی و اصولی، شماره ۸، ۱۳۹۶ش. [http://jostar-fiqh.maalem.ir/article_65589_c997cb76a1e716e29f10c0e6f4ae4e9e.pdf لینک مقاله]
# نسب ناشی از زنا و آثار مدنی آن با رویکردی بر دیدگاه امام خمینی(س)، الهام شریعتی، پژوهش‌نامه متین، شماره ۶۸، ۱۳۹۴ش. [http://matin.ri-khomeini.ac.ir/article_57440_2bbebc2f79e7562a445c356da034a430.pdf لینک مقاله]
# حقوق مدنی و کیفری فرزند نامشروع، مصیب تقی‌زاده، علیرضا عسکری، فصلنامه مطالعات فقهی و فلسفی، شماره ۱۵، ۱۳۹۲ش. [http://aqojap.journal.qom-iau.ac.ir/article_523368_631b888736864737618c7906ddd65908.pdf لینک مقاله]
# رویکرد فقهی و حقوقی پیرامون وضعیت اطفال طبیعی، علی‌اکبر ایزدی‌فر و مریم مهاجری، فصلنامه پژوهش‌های فقه و حقوق اسلامی، شماره ۲۹، ۱۳۹۱ش. [http://ijrj.baboliau.ac.ir/article_529959_cdea0624bee06049c8357ea5c1299764.pdf لینک مقاله]
# بررسی احکام حقوق مدنی فرزندان نامشروع از منظر فقه امامیه، مریم سهل‌آبادی و حمید کاویانی‌فرد، فصلنامه مطالعات فقهی فلسفی، شماره ۹، ۱۳۹۱ش. [http://aqojap.journal.qom-iau.ac.ir/article_522402_c35f3c5fb386224769939009c0891195.pdf لینک مقاله]
# حقوق خانوادگی کودکان خارج از نکاح با مطالعه تطبیقی، فائزه عظیم‌زاده اردبیلی و فائزه طوقانی‌پور، دوفصلنامه فقه و حقوق خانواده، شماره ۵۵، ۱۳۹۰ش. [https://flj.journals.isu.ac.ir/article_39435_ba37ca8013864dfd0396c909fd242478.pdf لینک مقاله]
بررسی حکم حضانت کودک از دیدگاه فقه شیعه، علی محامد، فصلنامه شیعه‌شناسی، شماره ۲۵، ۱۳۸۸ش. [http://ensani.ir/file/download/article/20120329115445-2124-12.pdf لینک مقاله]
# حقوق کودکان نامشروع در کنوانسیون حقوق کودک و قوانین اسلامی با رویکردی به دیدگاه فقهی امام خمینی(س)، جمشید جعفرپور، پژوهش‌نامه متین، شماره ۲۹، ۱۳۸۴ش. [http://matin.ri-khomeini.ac.ir/article_65763_cdc39b0a139cfe560f1c6f73e717ba0c.pdf لینک مقاله]
# تابعیت طفل طبیعى در نظام حقوقى ایران، مصطفی دانش‌پژوه، فصلنامه روش‌شناسی علوم انسانی، شماره ۳۶، ۱۳۸۲ش. [http://method.rihu.ac.ir/article_607_ba1c307a115e1115cc01dd68ba6f4d21.pdf لینک مقاله]


==پایان‌نامه‌ها==
شمس‌الدین، وظیفه فقیهان را منحصر به بیان احکام شرعی و عهده‌داری منصب قضاوت کرده است و فراتر از این دو مورد از جمله ولایت در سلطه سیاسی را برای آنان نمی‌پذیرد.<ref>طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۷.</ref>
===فارسی===
# بررسی تطبیقی حقوق کودکان شبهه و نامشروع در فقه وحقوق موضوعه‌، بیت‌الله پری‌زداه، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، واحد سبزوار، ۱۳۹۵ش.
# بررسی فقهی کودکان نامشروع از دیدگاه شیعه و اهل سنت، ژیلا ذوالقدری، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، واحد جهرم، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۹۵ش.
# بررسی وضعیت حقوق کودک طبیعی (نامشروع) در نظام حقوق ایران و افغانستان، رقیه نظری، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه بین‌المللی امام خمینی قزوین، دانشکده‌ علوم اجتماعی، ۱۳۹۵ش.
# مطالعه ی حقوق فرزندان ناشی از نسب نامشروع در حقوق ایران و اسناد بین المللی‌، زهرا زارعی فرجاد، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی٬ واحد همدان٬ پردیس تحصیلات تکمیلی واحد علوم و تحقیقات همدان٬ دانشکده علوم انسانی، ۱۳۹۴ش.
# بررسی وضعیت فقهی و حقوقی کودکان نامشروع از دیدگاه کتاب، سنت و فقهای اسلام، آزاده آقابابانتاج، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بابل، دانشکده علوم انسانی، ۱۳۹۴ش.
# حضانت متولدین از رابطه نامشروع در فقه عامه، حقوق ایران و کنوانسیون حقوق کودک‌، ام‌البنین بابامحمدی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی٬ واحد تهران جنوب٬ دانشکده حقوق- علوم سیاسی و اقتصادی، ۱۳۹۴ش.
# حقوق کودکان نامشروع از منظر فقه و حقوق جزا‌، منیره کامران، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی،واحد خمین، دانشکده علوم انسانی، ۱۳۹۴ش.
# وضعیت حقوق اطفال نامشروع در حقوق ایران و فقه (امامیه)، حمیدرضا داستانیان، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، واحد خوراسگان، دانشکده علوم انسانی، ۱۳۹۳ش.
# بررسی فقهی و حقوقی کودکان نامشروع از دیدگاه فقه شیعه و حقوق موضوعه‌، مالک یزدانی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، واحد شیروان، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، ۱۳۹۳ش.
# حقوق‌ مدنی كودكان نامشروع در قوانين موضوعه ايران و مقارنه‌ ان با فقه، اعظم ولیئی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، علوم و تحقیقات واحد ساوه، دانشکده علوم‌انسانی، ۱۳۹۳ش.
# بررسی حضانت کودکان نامشروع از منظر حقوق ایران و کنوانسیون حقوق کودک، هاله مارسولی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، واحد قزوین، ۱۳۹۳ش.
# بررسی حقوق فرزندان نامشروع و بی‌سرپرست در قانون ایران، زهراملک ملک‌زاده، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی،واحد علوم و تحقیقات بوشهر، ۱۳۹۳ش.
# بررسی تطبیقی آثار و ماهیت ارث و نفقه اطفال طبیعی در حقوق ایران و فقه امامیه، اکرم ازمل، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، پردیس تحصیلات تکمیلی علوم و تحقیقات سیستان و بلوچستان، ۱۳۹۲ش.
# احکام جزائی وارث کودک نامشروع درفقه امامیه و حقوق ایران، خاور علوی‌منش، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه پیام نور، مرکز پیام نور مشهد، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، ۱۳۹۲ش.
# بررسی احکام ولد‌الزنا در مذاهب خمسه و قانون ایران، علیرضا صالحی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بناب، گروه فقه و مبانی حقوق اسلامی، ۱۳۹۲ش.
# بررسي تطبيقی حقوق کودکان نامشروع در کنوانسیون حقوق بشر و فقه امامیه، آذردخت سروش، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه پیام نور، واحد تهران جنوب، ۱۳۹۱ش.
# احکام فقهی وحقوقی کودکان نامشروع، شکوفه محمدی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی،واحد سبزوار، ۱۳۹۱ش.
# حقوق کودک نامشروع از دیدگاه فقه و حقوق‌، ابوذر رضوانی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی٬ واحد تهران مرکزی٬ دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۹۱ش.
# بررسی تطبیقی حقوق مربوط به فرزندان نامشروع در فقه امامیه و حقوق ایران، مرضیه مرادی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، واحد نجف‌آباد، دانشکده حقوق، الهیات و معارف اسلامی، ۱۳۸۹ش.
# حضانت کودک و احکام آن از دیدگاه شهید ثانی، صاحب جواهر‌الکلام و حقوق موضوعه ایران، فتح‌الله قربانی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه بین‌المللی امام خمینی (ره)، دانشکده علوم و تحقیقات اسلامی، ۱۳۸۹ش.
# حضانت کودک در قانون مدنی و بررسی تطبیقی آن با فقه، خدیجه فتوحی اردکانی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه پیام‌نور. دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۸۷ش.
# حقوق اطفال نامشروع در فقه و حقوق، حبیبه محمدی رفیع، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی. واحد تهران شمال. دانشکده الهیات و معارف اسلامی، ۱۳۸۵ش.
# حقوق اطفال نامشروع در فقه و حقوق، لیلا ابوطالبی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی. واحد تهران شمال. دانشکده الهیات و معارف اسلامی، ۱۳۸۵ش.
# بررسی وضع حقوق اطفال نامشروع و خارج از نکاح در حقوق اسلام و ایران، مریم حسین‌مردی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی، دانشکده الهیات٬ ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۸۴ش.
# ب‍ررس‍ی‌ اح‍ک‍ام‌ ف‍رزن‍دان‌ ن‍ام‍ش‍روع‌ در م‍ذاه‍ب‌ خ‍م‍س‍ه‌، نوشین سادات حسینی، دان‍ش‍گ‍اه‌ آزاد اس‍لام‍ی‌، واح‍د ت‍ه‍ران‌ ش‍م‍ال‌، دان‍ش‍ک‍ده‌ ال‍ه‍ی‍ات‌ و م‍ع‍ارف‌ اس‍لام‍ی‌، ۱۳۸۰ش.  


شمس‌الدین، ولایت منصوص را ویژه معصومان در عصر حضور می‌داند و معتقد است این ولایت مقید به انتخاب نیست؛ ولی در عصر غیبت، ولایت به امت تعلق دارد که از طریق انتخاب و مراجعه به آرای عمومی اعمال می‌شود.<ref>شمس‌الدین، نظام الحکم و الاداره، ۱۹۹۵م، ص۲۰۹ و ۴۴۸.</ref> به گفته او برپایی دولت در عصر غیبت بر اساس ولایت امت بر خویش، امری ضروری است و مشروعیت نظام سیاسی در عصر غیبت بر پایه اراده ملت استوار است.<ref>نظریات السلطه فی الفکر السیاسی الشیعی المعاصر، علی فیاض، بیروت، ۲۰۰۸م. صفحه ۲۷۶.</ref> در نهایت به اعتقاد شمس‌الدین دولت باید با طبیعت جامعه‌ای که از آن جوشیده، تناسب داشته باشد و به عقول مردم ایمان داشته باشد و از تجربه بشری استفاده کند.<ref>طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۷.</ref>


==سایر منابع==
در نظریه ولایت امت با استفاده از مجموعه‌ای از مبانی فقهی و کلامی سعی شده که اثبات شود: ولایت سیاسی در دوره غیبت، حق انحصاری «امت» است و فقیه تنها ازآنرو که عضوی از امت است، حق مشارکت دارد و دارای حق ویژه‌ای نیست.<ref>بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، مجید مرادی رودپشتی، ص۱۶۷</ref> ایشان احکام شریعت را به دو بخش ثابت و متغیر تقسیم می‌کند و اوامر حکومت در شریعت را از دسته دوم قلمداد می‌کند بنابراین آن احکام صرفا برای تنظیم روابط و به اقتضای مصلحت آن زمان وضع شده و در زمان‌های دیگر ثابت نیست. <ref>محسن کدیور، نظریه‌های دولت در فقه شیعه، صفحه ۱۷۱.</ref>
 
 
==مبانی و دلایل ولایت امت==
مرادی رودپشتی در مقاله‌ای با عنوان بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، استدلال برای ولایت امت بر خویش را اینچنین بیان می‌کند:
===اصل عدم ولایت===
اصل اولی عدم الولایة، اصلی فقهی است که اکثر فقها در ابواب مختلف به آن استناد می‌کنند. بر اساس این اصل هیچ شخص یا گروهی بر دیگران ولایت ندارد مگر اینکه با دلیلی قاطع بتوان آن ولایت را اثبات کرد که بر این اساس ولایت خدا و رسول و اهل بیت ثابت است و در صورت شک در دیگر موارد به اصل اولی رجوع می شود. بر اساس این اصل هر گونه اعمال قدرت از سوی افراد یا گروهی بر افراد و گروهی دیگر مشروع نخواهد بود مگر اینکه این اعمال قدرت بر اساس مبنایی قوی ایجاد شده باشد که بنابر نظریه ولایت امت تنها ولایت انبیاء و اولیاء قابل اثبات است و در دیگر موارد همان اصل اولی عمل می‌شود. <ref> مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۲.</ref>
 
===اصل آزادی===
پس از نفی ولایت بر اساس اصل عدم ولایت، این نتیجه حاصل می‌شود که هر انسانی در برابر انسان دیگر آزاد است و هیچ انسانی حق ندارد آزادی انسان دیگر را مقید کند و این بدان معناست که انسان، خود ولی و صاحب اختیار امر خویش است. این معنا از آنجا نشأت می‌گیرد که انسان طبق حکم خداوند مسؤولیت دارد و مسئول بودن بدون ولایت بر خود داشتن محقق نمی‌شود. شمس‌الدین در این زمینه می‌گوید: «انسان بر خویش ولایت دارد و از این حیث اصل در وضعیت انسان نسبت به خویش در هستی، آزادی است و اصل اولی در رابطه انسان با انسان دیگر نیز، آزادی است و این به معنای آن است که انسان به وسیله انسان دیگر مقید نمی‌شود؛ زیرا هرگاه معتقد شدیم اصل در ولایت انسان بر انسان دیگر عدم ولایت است، نتیجه‌اش این خواهد بود که هر انسانی در برابر انسان دیگر آزاد است و هیچ انسانی حق ندارد آزادی انسان دیگر را مقید کند.» <ref>مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۴.</ref>
 
===معطوف بودن امر و تکلیف حکومت به امت===
امت به عنوان واحد سیاسی اسلام  احکامی متفاوت از احکام فردی دارد. بر این اساس پاره‌ای از احکام و به ویژه واجبات کفایی متوجه امت بما هو امت است، نه افراد. از جمله این تکالیف، تکلیف تشکیل حکومت است که متوجه امت است، نه متوجه فقیه؛ زیرا فقیه ازآنرو که جزئی از امت است، مشمول این تکلیف است، نه بما هو فقیه. بنابراین اگر وظایف عمومی جامعه متوجه جماعت و امت است، معنایش این است که امت بر خود ولایت دارد. <ref>مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۴.</ref>
 
===عرفی بودن حکومت حتی در زمان حضور معصوم===
نفوذ احکام ولایی در زمان حضور معصوم نه از باب وحی بوده بلکه از جهت ولایت و قدرت سیاسی معصوم در زمانه خود بوده است از این‌رو در زمان غیبت برای تعیین تکلیف در مواردی که حکمی از سمت شارع وارد نشده است دو نهاد وجود دارد. یکی فقیه که تنها حیطه ولایت او در امور فردی است و یکی خود امت که در روابط بین انسان‌ها و دولت و حکومت نقش دارد. شمس‌الدین در این باب می‌گوید: «بنابر نظریه ولایت امت، همانند نظریه ولایت عامه فقیه، ظواهر از ادله ولایت در عصر غیبت آن است که فقها، مرجع تشریع در منطقة الفراغ هستند؛ اما ولایت فقیه تنها در حد حکم بر موضوعات خارجی و تصرف در نفس و البته مقید به رجوع به اهل خبره است، ولی در مسائل روابط بین انسان‌ها و دولت‌ها و سازمان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه و آنچه در حیطه تدبیر زندگی و جامعه می‌گنجد، ظاهر این است که در این امور، ولایت از آن امت است که از طریق نمایندگان امت در هیئت‌های شورایی اعمال می‌شود.» <ref>مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۵.</ref>
 
به عبارت دیگر بداهت امر حکومت در اسلام به معنای تعبدی بودن امر حکومت نیست بلکه امری عرفی است که اسلام‌گرایان به آن پوستین تعبد پوشانده‌اند. بر این اساس گزاره‌های حکومتی در اسلام نه از باب تعبد بلکه از باب تأکید بر بنای عقلا است. شمس‌الدین بر این باور است که اسلام‌گرایان در روش‌شناسی باب حکومت دچار  فهم غلط شده‌اند و وقایع تاریخی بعد از رحلت پیامبر را به اشتباه دلیل بر دینی بودن حکومت می‌دانند. <ref>مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۵.</ref>
 
===امر حکومت با شوری===
امت و حاکم هر دو ملزم به شورا هستند. امت مکلف است در شورا شرکت کند و حاکم هم ملزم است تن به رأی شورا دهد. طبق این دیدگاه در تبیین استدلال در آیه شریفه "و امرهم شوری بینهم" <ref>سوره شوری آیه ۳۸</ref> می‌توان چنین گفت که: شور و مشورت وصف مؤمنان نیست، بلکه حکمی شرعی و وضعی و تنظیمی است که بر مسلمانان تکلیف می‌کند آن را در زندگی عمومیشان اجرا کنند تا اسلام و ایمانشان کامل شود و اگر در این امر اخلال کنند، اسلام و ایمانشان ناقص است؛ همانگونه که اگر نماز نخوانند یا از آنچه خدا روزیشان کرده، انفاق نکنند، ایمانشان ناقص خواهد بود. در مورد آیه "و شاورهم فی الامر" نیز شبیه این مطلب می‌تواند بیان شود که : خداوند در این آیه به پیامبر دستور می‌دهد با مسلمانان در امور حکومت و سیاست مشورت کند. این آیه پس از جنگ احد نازل شد که در آن مسلمانان شکست خوردند و علت شکست نیز تن دادن پیامبر به نتیجه شورا بود. نظر اکثر مسلمانان این بود که برای مقابله با مشرکان از شهر خارج شوند؛ درحالیکه نظر پیامبر و گروهی از اصحاب این بود که در شهر بمانند و دفاع کنند. با اینکه نتیجه جنگ، خطای نظر شورا و درستی رأی اقلیت را به لحاظ نظامی اثبات کرد، در این آیه بر الزام پیامبر به پیروی از نظر شورا تأکید شده است. از منظر او تنها تفاوت حاکم معصوم و غیرمعصوم در موضوع شورا آن است که معصوم (امام یا پیامبر) به حکم عصمت خویش حق حکومت را هم دارد، ولی سازوکار حکومتش باید بر مبنای شورا باشد؛ اما غیرمعصوم باید منبع مشروعیت قدرتش را نیز از شورا بگیرد و سازوکار دیگری برای مشروعیت حاکم سیاسی در عصر حاضر وجود ندارد. <ref>مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۶.</ref>
 
==پانویس==
{{پانویس}}
==منابع==

نسخهٔ ‏۵ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۴۲

نظریه ولایت امت بر خویش

زمینه‌های صدور و جایگاه

محمدمهدی شمس‌الدین در خلال برخی از آثار خود ازجمله در کتاب نظام‌الحکم و الادارة فی الاسلام و کتاب فی الاجتماع السیاسی الاسلامی نکاتی را درباره چگونگی شکل‌گیری دولت در فقه شیعه ارائه داده و مدعی ابداع نظریه‌ای با عنوان «ولایت امت بر خویش» است[۱] که قبل از او کسی چنین نظریه‌ای را مطرح نکرده است.[۲] تدوین این نظریه از سوی شمس‌الدین را پاسخی به درگیری‌های داخلی لبنان دانسته‌اند که او با طرح این نظریه قصد ایجاد آشتی میان طرف‌های درگیر را داشته است.[۳] گفته شده هدف شمس‌الدین از طرح این نظریه، از میان برداشتن جدال همیشگی میان دموکراسی و شریعت بود و اینکه قانون شرع باید بتواند خود را با مقتضیات زمان وفق دهد.[۴]

شمس‌الدین در آخرین کتاب تألیفی خود با نام ولایة الامة علی نفسها، همانطور که در نوشته‌های گذشته خود وعده طرح نظریه ولایت امت را در کتابی مستقل داده بود، به پی‌ریزی این نظریه می‌پردازد. او در این نظریه با رهیافتی فقهی در پی اثبات ولایت سیاسی امت بر خویش در مقابل نظریه ولایت فقیه بوده است.[۵] ارائه نظریه ولایت امت را حاصل تحول اندیشه شمس‌الدین از مخالفت کامل با دموکراسی در ویرایش اول کتاب نظام الحکم و الادارة تا به رسمیت کامل شناختن دموکراسی بر مبنای شورا در کتاب ولایة الامة علی نفسها دانسته‌اند.[۶] این تحول اساسی در اندیشه شمس‌الدین را حاصل زیست در دو فضای فکری و فرهنگی متفاوت در دو کشور عراق و لبنان[۷] و همچنین تحت تأثیر کتاب تنبیه الامه اثر میرزای نائینی[۸] و بازخوانی عهدنامه مدینه می‌دانند.[۹]

به باور مجید مرادی نویسنده کتاب اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، نظریه ولایت امت بر خویش، نظریه‌ای تأسیسی و گسسته از دیگر نظریات سیاسی در اندیشه اسلامی است که در پی به رسمیت شناختن حقوق کامل برای شهروندان تابع یک دولت، بدون در نظر گرفتن تمایزات مذهبی، قومی و نژادی است. به گفته او این نظریه ظرفیت بالایی برای مردم‌سالاری دینی فراهم می‌آورد؛ زیرا نه عنصر مردم را نادیده می‌گیرد و نه عنصر دین را و با اینکه ولایت را از آن امت می‌داند، نوعی نظارت را در در قالب ولایت قضائی برای فقیه محفوظ می‌شمارد.[۱۰]

تبیین نظریه

شمس‌الدین در نظریه ولایت امت در پی پاسخ به این پرسش اساسی است که آیا رهبری جامعه اسلامی و قدرت سیاسی در آن باید در دست یک شخص (پیامبر، امام یا فقیه) باشد و مردم تنها ابزاری در اختیار رهبری باشند؟ یا اینکه همه امت اسلامی در شکل‌دهی به قدرت سیاسی و رهبری جامعه نقش دارند؟[۱۱]

صدور نظریه ولایت امت از سوی شمس‌الدین بر پایه برخی از منابع و ادله صورت گرفته که فراتر از منابع دیگر فقها به‌ویژه در حوزه نظریه‌پردازی درباره حکمرانی سیاسی و دولت است.[۱۲] او علاوه بر استفاده از منابع شناخته‌شده استنباط در فقه سنتی، با بهره‌گیری از نظریه مفهوم منطقة‌الفراغ که از سوی استادش محمدباقر صدر ارائه شده بود و گسترش آن به همه حوزه‌های زندگی اجتماعی، مبنایی برای نظریه‌پردازی درباره چگونگی رهبری جامعه ارائه می‌دهد. طبق این مبنا به اعتقاد شمس‌الدین هیچ نصی درباره نوع و شکل حکومت و دولت در عصر غیبت نداریم؛ به همین دلیل مسئله حکومت در شمول منطقة الفراغ تشریعی قرار می‌گیرد که تعیین تکلیف آن به عهده حاکم جامعه واگذار شده است.[۱۳] شمس‌الدین همچنین در تبیین نظریه ولایت امت به واقعیت‌های موجود در جامعه به‌ویژه جامعه لبنان توجه می‌کند و آن را از عوامل فهم جدید و متفاوت از نص قرار می‌دهد.[۱۴] و در نهایت توجه به مقاصد شریعت به عنوان مبنایی برای گذر از فقه فردی به فقه اجتماعی از دیگر منابع مورد اعتماد شمس‌الدین در تدوین نظریه ولایت امت بر خویش است.[۱۵]

به باور شمس‌الدین، احکام ثابت الهی متعلق به نظام عبادات، نظام خانواده، مسائل جنسی و برخی از احکام معاملات است و برای غیر از موارد یاد شده، احکام ثابتی در شریعت وجود ندارد. بنابراین آنچه مربوط به نظام سیاسی و دولت است اعم از روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و روابط خارجی احکام متغیر و زمان‌مندی هستند که اگرچه در فقه ذیل عنوان تبریرات مورد بحث قرار می‌گیرند؛ ولی داخل احکام شرعی نیستند.[۱۶]

شمس‌الدین، وظیفه فقیهان را منحصر به بیان احکام شرعی و عهده‌داری منصب قضاوت کرده است و فراتر از این دو مورد از جمله ولایت در سلطه سیاسی را برای آنان نمی‌پذیرد.[۱۷]

شمس‌الدین، ولایت منصوص را ویژه معصومان در عصر حضور می‌داند و معتقد است این ولایت مقید به انتخاب نیست؛ ولی در عصر غیبت، ولایت به امت تعلق دارد که از طریق انتخاب و مراجعه به آرای عمومی اعمال می‌شود.[۱۸] به گفته او برپایی دولت در عصر غیبت بر اساس ولایت امت بر خویش، امری ضروری است و مشروعیت نظام سیاسی در عصر غیبت بر پایه اراده ملت استوار است.[۱۹] در نهایت به اعتقاد شمس‌الدین دولت باید با طبیعت جامعه‌ای که از آن جوشیده، تناسب داشته باشد و به عقول مردم ایمان داشته باشد و از تجربه بشری استفاده کند.[۲۰]

در نظریه ولایت امت با استفاده از مجموعه‌ای از مبانی فقهی و کلامی سعی شده که اثبات شود: ولایت سیاسی در دوره غیبت، حق انحصاری «امت» است و فقیه تنها ازآنرو که عضوی از امت است، حق مشارکت دارد و دارای حق ویژه‌ای نیست.[۲۱] ایشان احکام شریعت را به دو بخش ثابت و متغیر تقسیم می‌کند و اوامر حکومت در شریعت را از دسته دوم قلمداد می‌کند بنابراین آن احکام صرفا برای تنظیم روابط و به اقتضای مصلحت آن زمان وضع شده و در زمان‌های دیگر ثابت نیست. [۲۲]


مبانی و دلایل ولایت امت

مرادی رودپشتی در مقاله‌ای با عنوان بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، استدلال برای ولایت امت بر خویش را اینچنین بیان می‌کند:

اصل عدم ولایت

اصل اولی عدم الولایة، اصلی فقهی است که اکثر فقها در ابواب مختلف به آن استناد می‌کنند. بر اساس این اصل هیچ شخص یا گروهی بر دیگران ولایت ندارد مگر اینکه با دلیلی قاطع بتوان آن ولایت را اثبات کرد که بر این اساس ولایت خدا و رسول و اهل بیت ثابت است و در صورت شک در دیگر موارد به اصل اولی رجوع می شود. بر اساس این اصل هر گونه اعمال قدرت از سوی افراد یا گروهی بر افراد و گروهی دیگر مشروع نخواهد بود مگر اینکه این اعمال قدرت بر اساس مبنایی قوی ایجاد شده باشد که بنابر نظریه ولایت امت تنها ولایت انبیاء و اولیاء قابل اثبات است و در دیگر موارد همان اصل اولی عمل می‌شود. [۲۳]

اصل آزادی

پس از نفی ولایت بر اساس اصل عدم ولایت، این نتیجه حاصل می‌شود که هر انسانی در برابر انسان دیگر آزاد است و هیچ انسانی حق ندارد آزادی انسان دیگر را مقید کند و این بدان معناست که انسان، خود ولی و صاحب اختیار امر خویش است. این معنا از آنجا نشأت می‌گیرد که انسان طبق حکم خداوند مسؤولیت دارد و مسئول بودن بدون ولایت بر خود داشتن محقق نمی‌شود. شمس‌الدین در این زمینه می‌گوید: «انسان بر خویش ولایت دارد و از این حیث اصل در وضعیت انسان نسبت به خویش در هستی، آزادی است و اصل اولی در رابطه انسان با انسان دیگر نیز، آزادی است و این به معنای آن است که انسان به وسیله انسان دیگر مقید نمی‌شود؛ زیرا هرگاه معتقد شدیم اصل در ولایت انسان بر انسان دیگر عدم ولایت است، نتیجه‌اش این خواهد بود که هر انسانی در برابر انسان دیگر آزاد است و هیچ انسانی حق ندارد آزادی انسان دیگر را مقید کند.» [۲۴]

معطوف بودن امر و تکلیف حکومت به امت

امت به عنوان واحد سیاسی اسلام احکامی متفاوت از احکام فردی دارد. بر این اساس پاره‌ای از احکام و به ویژه واجبات کفایی متوجه امت بما هو امت است، نه افراد. از جمله این تکالیف، تکلیف تشکیل حکومت است که متوجه امت است، نه متوجه فقیه؛ زیرا فقیه ازآنرو که جزئی از امت است، مشمول این تکلیف است، نه بما هو فقیه. بنابراین اگر وظایف عمومی جامعه متوجه جماعت و امت است، معنایش این است که امت بر خود ولایت دارد. [۲۵]

عرفی بودن حکومت حتی در زمان حضور معصوم

نفوذ احکام ولایی در زمان حضور معصوم نه از باب وحی بوده بلکه از جهت ولایت و قدرت سیاسی معصوم در زمانه خود بوده است از این‌رو در زمان غیبت برای تعیین تکلیف در مواردی که حکمی از سمت شارع وارد نشده است دو نهاد وجود دارد. یکی فقیه که تنها حیطه ولایت او در امور فردی است و یکی خود امت که در روابط بین انسان‌ها و دولت و حکومت نقش دارد. شمس‌الدین در این باب می‌گوید: «بنابر نظریه ولایت امت، همانند نظریه ولایت عامه فقیه، ظواهر از ادله ولایت در عصر غیبت آن است که فقها، مرجع تشریع در منطقة الفراغ هستند؛ اما ولایت فقیه تنها در حد حکم بر موضوعات خارجی و تصرف در نفس و البته مقید به رجوع به اهل خبره است، ولی در مسائل روابط بین انسان‌ها و دولت‌ها و سازمان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه و آنچه در حیطه تدبیر زندگی و جامعه می‌گنجد، ظاهر این است که در این امور، ولایت از آن امت است که از طریق نمایندگان امت در هیئت‌های شورایی اعمال می‌شود.» [۲۶]

به عبارت دیگر بداهت امر حکومت در اسلام به معنای تعبدی بودن امر حکومت نیست بلکه امری عرفی است که اسلام‌گرایان به آن پوستین تعبد پوشانده‌اند. بر این اساس گزاره‌های حکومتی در اسلام نه از باب تعبد بلکه از باب تأکید بر بنای عقلا است. شمس‌الدین بر این باور است که اسلام‌گرایان در روش‌شناسی باب حکومت دچار فهم غلط شده‌اند و وقایع تاریخی بعد از رحلت پیامبر را به اشتباه دلیل بر دینی بودن حکومت می‌دانند. [۲۷]

امر حکومت با شوری

امت و حاکم هر دو ملزم به شورا هستند. امت مکلف است در شورا شرکت کند و حاکم هم ملزم است تن به رأی شورا دهد. طبق این دیدگاه در تبیین استدلال در آیه شریفه "و امرهم شوری بینهم" [۲۸] می‌توان چنین گفت که: شور و مشورت وصف مؤمنان نیست، بلکه حکمی شرعی و وضعی و تنظیمی است که بر مسلمانان تکلیف می‌کند آن را در زندگی عمومیشان اجرا کنند تا اسلام و ایمانشان کامل شود و اگر در این امر اخلال کنند، اسلام و ایمانشان ناقص است؛ همانگونه که اگر نماز نخوانند یا از آنچه خدا روزیشان کرده، انفاق نکنند، ایمانشان ناقص خواهد بود. در مورد آیه "و شاورهم فی الامر" نیز شبیه این مطلب می‌تواند بیان شود که : خداوند در این آیه به پیامبر دستور می‌دهد با مسلمانان در امور حکومت و سیاست مشورت کند. این آیه پس از جنگ احد نازل شد که در آن مسلمانان شکست خوردند و علت شکست نیز تن دادن پیامبر به نتیجه شورا بود. نظر اکثر مسلمانان این بود که برای مقابله با مشرکان از شهر خارج شوند؛ درحالیکه نظر پیامبر و گروهی از اصحاب این بود که در شهر بمانند و دفاع کنند. با اینکه نتیجه جنگ، خطای نظر شورا و درستی رأی اقلیت را به لحاظ نظامی اثبات کرد، در این آیه بر الزام پیامبر به پیروی از نظر شورا تأکید شده است. از منظر او تنها تفاوت حاکم معصوم و غیرمعصوم در موضوع شورا آن است که معصوم (امام یا پیامبر) به حکم عصمت خویش حق حکومت را هم دارد، ولی سازوکار حکومتش باید بر مبنای شورا باشد؛ اما غیرمعصوم باید منبع مشروعیت قدرتش را نیز از شورا بگیرد و سازوکار دیگری برای مشروعیت حاکم سیاسی در عصر حاضر وجود ندارد. [۲۹]

پانویس

  1. شمس‌الدین، نظام الحکم و الادارة فی الاسلام، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شمس‌الدین، فی الاجتماعی السیاسی الاسلامی، ص۹۵-۹۷.
  2. فیاض، نظریات السلطه فی الفکر السیاسی الشیعی المعاصر، ص۲۷۶.
  3. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۳۵.
  4. طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۶.
  5. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۴۱.
  6. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۴۳-۵۷.
  7. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۶۱-۷۰.
  8. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۵۸-۶۰.
  9. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۷۰-۷۱.
  10. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۱۴.
  11. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۴۱-۴۲.
  12. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۷۳-۷۴.
  13. شمس‌الدین، الاجتهاد و التقلید، ص۱۰۸-۱۱۳.
  14. شمس‌الدین، الاجتهاد و التجدید فی الفقه الاسلامی، ص۱۲۵؛ مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۷۷-۷۹.
  15. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۷۹-۸۲.
  16. طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۶-۱۰۷.
  17. طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۷.
  18. شمس‌الدین، نظام الحکم و الاداره، ۱۹۹۵م، ص۲۰۹ و ۴۴۸.
  19. نظریات السلطه فی الفکر السیاسی الشیعی المعاصر، علی فیاض، بیروت، ۲۰۰۸م. صفحه ۲۷۶.
  20. طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۷.
  21. بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، مجید مرادی رودپشتی، ص۱۶۷
  22. محسن کدیور، نظریه‌های دولت در فقه شیعه، صفحه ۱۷۱.
  23. مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۲.
  24. مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۴.
  25. مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۴.
  26. مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۵.
  27. مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۵.
  28. سوره شوری آیه ۳۸
  29. مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۶.

منابع