کاربر:Salehi/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
Salehi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
(۴۰۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
قاعده عدل و انصاف
نظریه ولایت امت بر خویش
==تبین نظریه==
محمدمهدی شمس‌الدین در خلال برخی از آثار خود ازجمله در [[کتاب نظام‌الحکم و الادارة فی الاسلام]] و [[کتاب فی الاجتماع السیاسی الاسلامی]] نکاتی را درباره چگونگی شکل‌گیری دولت در فقه شیعه ارائه داده و مدعی ابداع نظریه‌ای با عنوان «ولایت امت بر خویش» است<ref>شمس‌الدین، نظام الحکم و الادارة فی الاسلام، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شمس‌الدین، فی الاجتماعی السیاسی الاسلامی، ص۹۵-۹۷.</ref> که قبل از او کسی چنین نظریه‌ای را مطرح نکرده است.<ref>فیاض، نظریات السلطه فی الفکر السیاسی الشیعی المعاصر، ص۲۷۶.</ref> تدوین این نظریه از سوی شمس‌الدین را پاسخی به درگیری‌های داخلی لبنان دانسته‌اند که او با طرح این نظریه قصد ایجاد آشتی میان طرف‌های درگیر را داشته است.<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۳۵.</ref>


==کتاب‌ها==
شمس‌الدین در آخرین کتاب تألیفی خود با نام [[ولایة الامة علی نفسها]]، همانطور که در نوشته‌های گذشته خود وعده طرح نظریه ولایت امت را در کتابی مستقل داده بود، با رهیافتی فقهی در پی اثبات ولایت سیاسی امت بر خویش در مقابل [[نظریه ولایت فقیه]] است.<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۴۱.</ref> گفته شده شمس‌الدین با طرح این نظریه به دنبال از میان برداشتن جدال همیشگی میان دموکراسی و شریعت بود و اینکه قانون شرع باید بتواند خود را با مقتضیات زمان وفق دهد.<ref>طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۶.</ref>
===فارسی===
# عدل و احسان در قوانین کیفری اسلام: (برگرفته از آیه ۹۰ سوره مبارکه نحل)، عطیه پورخرمی، تهران، نشر سنجش و دانش، ۱۴۰۰ش.
# تاملاتی فقهی در قاعده‌انگاری عدل و انصاف، صالح منتظری، تهران، گنچ دانش، ۱۳۹۶ش. [https://pic.ketab.ir/DataBase/bookpdf/96/96329120.pdf صفحات ابتدایی از سامانه خانه کتاب]
# قاعده عدالت در فقه امامیه: گفت و گو با جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه، حسنعلی اکبریان، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۶ش.
# جستاری فقهی و حقوقی پیرامون قاعده عدالت، حسین پندار، کرج، موسسه نشر سیمرغ آسمان آذرگان، ۱۳۹۵ش. [https://pic.ketab.ir/DataBase/bookpdf/97/97427150.pdf صفحات ابتدایی از سامانه خانه کتاب]
# انصاف و نقش آن در حقوق خصوصی در ایران و فقه امامیه‏‫، احمد ولی‌پور، تهران، اندیشه طلایی، ۱۳۹۵ش.
# قاعده عدالت و نفی ظلم: به ضمیمه گفت و گو با حضرت آیه‌الله العظمی صانعی (مدظله)، هادی قابل جامی، قم، نشر فقه الثقلین، ۱۳۹۳ش.
# قاعده فقهی عدالت با تقریظ آیه‌الله سیدمحمدمهدی موسوی خلخالی، مسعود ضیائی، علی الهی خراسانی، مشهد، [[بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی]]، ۱۳۹۲ش. [https://pic.ketab.ir/DataBase/bookpdf/92/92925128.pdf صفحات ابتدایی از سامانه خانه کتاب]
# عدالت به مثابه قاعده همراه با قواعد: لاضرر، لاحرج، عدل و انصاف و ...، سید محمد اصغری، تهران، نشر اطلاعات، ۱۳۸۸ش.
# قاعده عدالت در فقه امامیه، [[حسنعلی اکبریان]]، قم، [[پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی]]، ۱۳۸۶ش. [https://pic.ketab.ir/DataBase/bookpdf/87/87211606.pdf صفحات ابتدایی کتاب از سامانه خانه کتاب]


===سایر زبان‌ها===
به باور مجید مرادی نویسنده کتاب اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، نظریه ولایت امت بر خویش، نظریه‌ای تأسیسی و گسسته از دیگر نظریات سیاسی در اندیشه اسلامی است که در پی به رسمیت شناختن حقوق کامل برای شهروندان تابع یک دولت، بدون در نظر گرفتن تمایزات مذهبی، قومی و نژادی است. به گفته او این نظریه ظرفیت بالایی برای [[مردم‌سالاری دینی]] فراهم می‌آورد؛ زیرا نه عنصر مردم را نادیده می‌گیرد و نه عنصر دین را و با اینکه ولایت را از آن امت می‌داند، نوعی نظارت را در در قالب ولایت قضائی برای فقیه محفوظ می‌شمارد.<ref>مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۱۴.</ref>
# انصاف و عدالت در اسلام، Equity and Fairness in Islam، Mohammad Hashim Kamali، Cambridge، The Islamic Texts Society، 2005.‏‫‭


==مقاله‌ها==
به باور شمس‌الدین، احکام ثابت الهی متعلق به نظام عبادات، نظام خانواده، مسائل جنسی و برخی از احکام معاملات است و برای غیر از موارد یاد شده، احکام ثابتی در شریعت وجود ندارد. بنابراین آنچه مربوط به نظام سیاسی و دولت است اعم از روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و روابط خارجی احکام متغیر و زمان‌مندی هستند که اگرچه در فقه ذیل عنوان تبریرات مورد بحث قرار می‌گیرند؛ ولی داخل احکام شرعی نیستند.<ref>طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۶-۱۰۷.</ref>
===فارسی===
# عدالت و ابواب فقهی آن در فقه اسلامی، سجاد سمندری، فصلنامه پژوهش‌های حقوق تطبیقی عدل و انصاف، شماره ۱۲، ۱۴۰۰ش. [https://www.aeclrjournal.ir/article_134460_6b7d9bd91e20f374ad9cf786dbce46a3.pdf لینک مقاله]
# بررسی قاعده عدل و انصاف از دیدگاه فقه اسلامی، غلامرضا اسدی و زهرا مسیبیان، ماهنامه پژوهش و مطالعات علوم اسلامی، شماره ۱۵، ۱۳۹۹ش. [http://www.joisas.ir/fa/showart-f3ee98a8a5131fd194494de5800ce7de لینک دسترسی به مقاله]
# نقد و بررسی مبانی فقهی دیدگاه مشهور در مفهوم‌شناسی عدالت فقهی، رامین فغانی و محمدمهدی زارعی و سعید ابراهیمی و علی‌اکبر ایزدی فرد، [[فصلنامه پژوهش‌های فقهی]]، دوره ۱۶، شماره ۲، ۱۳۹۹ش. [https://jorr.ut.ac.ir/article_74694_2c71532a7e53a00d5d4f7442d2596e54.pdf لینک مقاله]
# جریان قاعدۀ نفی ظلم در فقه عدلی‌مسلک، محمد سلطانی رنانی، فصلنامه مطالعات حقوق تطبیقی معاصر، شماره ۲۱، ۱۳۹۹ش. [https://law.tabrizu.ac.ir/article_12633_c0551d5dd29d425d027322e28ac96d29.pdf لینک مقاله]
# کاربرد انصاف در فقه خانواده، محمد اسحاقی و فریبا حاجی علی و زینب نفر، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، شماره ۸۸، ۱۳۹۹ش. [http://www.jwss.ir/article_128235_f3eba1dd0d3e244867dae661052c7c66.pdf لینک مقاله]
# بررسی قاعده‏ عدالت از دیدگاه فقه امامیه، علیرضا محمدبیکی و مهری توتونچیان، فصلنامه مطالعات فقه افتصادی، شماره ۳، ۱۳۹۸ش. [http://journal.ihrci.ir/article_106218_f8ec82e48398f822442e8749f0d90c03.pdf لینک مقاله]
# بررسی فقهی قاعده عدالت اجتماعی، عباس سلیمانی و محمدعلی راغبی، [[فصلنامه حکومت اسلامی]]، شماره ۹۱، ۱۳۹۸ش. [http://mag.rcipt.ir/article_99605_bcf70306444b5878bf47703799c736ce.pdf لینک مقاله]
# نقش‌یابی عدالت در اجتهاد فقهی در پرتو بررسی چالش حکمت‌انگاری عدالت در خطابات قرآنی، علی الهی خراسانی و حمیدرضا تمدن، [[فصلنامه فقه]]، شماره ۸۷، ۱۳۹۵ش.  [http://jf.isca.ac.ir/article_64679_d54a92c7efa5f9a3353bf5a2b969782f.pdf لینک مقاله]
# بررسی اعتبار قاعدۀ عدالت در موارد منصوص و غیرمنصوص، [[سیف‌الله صرامی]]، فصلنامه فقه، شماره ۸۷، ۱۳۹۵ش. [http://jf.isca.ac.ir/article_64677_cd147de77fb29f7c6e9e1a46d1254ab0.pdf لینک مقاله]
# نسبت قاعدۀ عدالت با قواعد فقهی دیگر، سید محمود طباطبائی، فصلنامه فقه، شماره ۸۷، ۱۳۹۵ش. [http://jf.isca.ac.ir/article_64682_01b507070747986b619f5f27c0322089.pdf لینک مقاله]
# تأملاتی فقهی در قاعده‌انگاری عدل و انصاف، صالح منتظری و محمدمهدی زارعی و محمد محسنی دهکلانی، فصلنامه پژوهش‌های فقهی، دوره ۱۲، شماره ۴، ۱۳۹۵ش. [https://jorr.ut.ac.ir/article_61114_486dcfbc0c875a04ae8fe2c5896c51c9.pdf لینک مقاله]
# نقش عدالت در فرآیند استنباط اول و دوم، [[ابوالقاسم علیدوست]]، فصلنامه فقه، شماره ۸۱، ۱۳۹۳ش. [http://jf.isca.ac.ir/article_21545_a6046f3bc7ecd7d15bf3339edf4e4a92.pdf لینک مقاله]
# درآمدی بر تطبیق قاعده عدالت، سید محمود صادق‌زاده طباطبایی، [[فصلنامه فقه و اصول]]، شماره ۹۸، ۱۳۹۳ش. [https://jfiqh.um.ac.ir/article_29013_fc973ceb91cc97a9ce68398903daf2a5.pdf لینک مقاله]
# پژوهشی پیرامون قاعدۀ عدل و انصاف، علی‌مظهر قراملکی و علی دادخواه، فصلنامه پژوهش‌های فقهی، دوره ۹، شماره ۱ و ۲، ۱۳۹۲ش. [https://jorr.ut.ac.ir/article_35774_73deeff297a1bdc1ac02adebf7ee8299.pdf لینک مقاله]
# قاعده فقهی، حقوقی انصاف، معصومه مظاهری و زهرا آل اسحق، فصلنامه پژوهش‌های فقه و حقوق اسلامی، شماره ۲۷، ۱۳۹۱ش. [https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=171796 لینک دسترسی به مقاله]
# قلمرو مصلحت و عدالت در تزاحم احکام و حقوق زنان، سید حمید جزایری و محمد عشایری منفرد، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، شماره ۵۴، ۱۳۹۰ش. [http://www.jwss.ir/article_12296_13b934aa96b1764c1dea2f1ca8188e28.pdf لینک مقاله]
# انصاف و عدالت از دیدگاه فقهی، رحیم وکیل‌زاده و اسماعیل صغیری و رمضان دهقان، فصلنامه فقه و مبانی حقوق اسلامی، شماره ۵، ۱۳۸۹ش. [http://jil.bonabiau.ac.ir/article_525082_048dde8412e0a8a4aa190697f342b09e.pdf لینک مقاله]
# عدالت به ‌مثابه قاعده فقهی و حقوقی، سید محمد اصغری، فصلنامه مطالعات حقوق خصوصی، دوره ۳۹، شماره ۱، ۱۳۸۸ش. [https://jlq.ut.ac.ir/article_28281_ceb8ecd0b9ced6868294e2178ca23fab.pdf لینک مقاله]
# قاعده عدل و انصاف، علی الهی خراسانی، فصلنامه جستار، شماره ۲۰، ۱۳۸۷ش. [http://jostar-elmi.maalem.ir/article_21533_cc14cedd3e33a1a2e9f9a8c4b12a3edd.pdf لینک مقاله]
# بررسی قاعده عدل و انصاف و آثار آن، علی محامد، فصلنامه پژوهش‌های کلامی فلسفی، شماره ۳۰، ۱۳۸۵ش. [http://pfk.qom.ac.ir/article_273_560d0d6355a30cd5c20ebb003ab44c1d.pdf لینک مقاله]
# جایگاه عدالت در استنباط مسائل فقهى حقوقى زنان، [[محمد سروش محلاتی]]، ماهنامه پیام زن، شماره ۱۵۵، ۱۳۸۳ش. [http://payamezan.eshragh.ir/article_52564.html لینک مقاله]
# عدالت ‏به مثابه قاعده فقهى، [[مهدی مهریزی]]، نشریه نقد و نظر، شماره ۱۰-۱۱، ۱۳۷۶ش. [http://jpt.isca.ac.ir/article_22795_6f277ba15918f213da8821f34ef1027e.pdf لینک مقاله]


==پایان‌نامه‌ها==
شمس‌الدین، وظیفه فقیهان را منحصر به بیان احکام شرعی و عهده‌داری منصب قضاوت کرده است و فراتر از این دو مورد از جمله ولایت در سلطه سیاسی را برای آنان نمی‌پذیرد.<ref>طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۷.</ref>
===فارسی===
# بررسی قاعده عدل و انصاف در فریقین، فهیمه سادات محمدی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه قم، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، ۱۳۹۸ش. [https://ganj.irandoc.ac.ir/#/articles/87530a99c5787dc5f7d9101509c4622e لینک دسترسی از سامانه گنج]
# جایگاه وتأثیر عدالت و انصاف در حقوق موضوعه ایران با تأکیدبر رویه قضایی ایران، هادی عبدلی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی ‌واحد شاهرود، دانشکده علوم انسانی، ۱۳۹۸ش.
# تحلیل فقهی و حقوقی قاعده عدالت، سید محمدحسین تقوی اقدم، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهر قدس، دانشکده علوم انسانی، ۱۳۹۷ش. [https://ganj.irandoc.ac.ir/#/articles/db4d08efc40b7e3d6ff9414ad86f0e94 لینک دسترسی از سامانه گنج]
# بررسی احکام قاعده عدالت از منظر فقه شیعه، محمد کدوری، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی واحد بم، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۹۷ش. [https://ganj.irandoc.ac.ir/#/articles/e411bae77588df670aff9f03ad6e081c لینک دسترسی از سامانه گنج]
# میزان و چگونگی نقش قاعده عدالت در قانونگذاری و قضاوت، علی آخوندی، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تفت، ۱۳۹۶ش. [https://ganj.irandoc.ac.ir/#/articles/d01ead1b9ada051296c362ff61dab16f لینک دسترسی از سامانه گنج]
# قاعده عدالت در فقه اسلامی، مرضیه ابراهیمی، پایان‌نامه کارشناس ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی٬ واحد دماوند، دانشکده علوم انسانی، ۱۳۹۴ش.
# بررسی قاعده عدالت و انصاف در فقه و حقوق با رویکردی بر نظر آیت‌الله سید محمد موسوی‌ بجنوردی، به‌آفرین افشارپور، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران شمال، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، ۱۳۹۳ش.
# جایگاه عدالت به مثابه قاعده فقهی نزد مذاهب اسلامی، مهدیه میان‌محله، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه ادیان و مذاهب، دانشکده مذاهب اسلامی، ۱۳۹۲ش.
# بررسی فقهی قاعده عدل و انصاف، محمدرضا علی‌یاری، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه آزاد اسلامی، واحد سبزوار، دانشکده علوم انسانی، ۱۳۹۲ش.
# اعتبار و قلمرو قاعده عدالت در فقه از منظر کتاب و سنت، سیدمحمود صادق‌زاده طباطبایی، رساله دکتری در دانشکده علوم حدیث، ۱۳۹۱ش. [https://ganj.irandoc.ac.ir/#/articles/0f86fe4843f11e7e7247365332209a54 لینک دسترسی از سامانه گنج]
# قاعده عدالت از منظر فقه امامیه، محمد داستین، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد یاسوج، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۹۰ش.
# قاعده عدل و انصاف (بررسی حقوقی و فقهی)، معصومه مظاهری، رساله دکتری در مدرسه عالی و دانشگاه شهید مطهری، ۱۳۸۹ش.  
# بررسی فقهی و حقوقی قاعده عدل و انصاف، علی دادخواه، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران، دانشکده الهیات و معارف اسلامی، ۱۳۸۹ش. [https://ganj.irandoc.ac.ir/#/articles/5eb0615f2db1a818484eadbf9a5b7a61 لینک دسترسی از سامانه گنج]
# قاعده فقهی "عدالت و انصاف" در فقه اسلامی و بررسی تطبیقی آن در نظام حقوقی کامن لا، محمدجواد اکبری، پایان‌نامه کارشناسی ارشد در دانشگاه تربیت معلم - تهران، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، ۱۳۸۷ش. [https://ganj.irandoc.ac.ir/#/articles/c7bb5d6804b06a30c2bda6f1a0d0400a لینک دسترسی از سامانه گنج]


==سایر منابع==
شمس‌الدین، ولایت منصوص را ویژه معصومان در عصر حضور می‌داند و معتقد است این ولایت مقید به انتخاب نیست؛ ولی در عصر غیبت، ولایت به امت تعلق دارد که از طریق انتخاب و مراجعه به آرای عمومی اعمال می‌شود.<ref>شمس‌الدین، نظام الحکم و الاداره، ۱۹۹۵م، ص۲۰۹ و ۴۴۸.</ref> به گفته او برپایی دولت در عصر غیبت بر اساس ولایت امت بر خویش، امری ضروری است و مشروعیت نظام سیاسی در عصر غیبت بر پایه اراده ملت استوار است.<ref>نظریات السلطه فی الفکر السیاسی الشیعی المعاصر، علی فیاض، بیروت، ۲۰۰۸م. صفحه ۲۷۶.</ref> در نهایت به اعتقاد شمس‌الدین دولت باید با طبیعت جامعه‌ای که از آن جوشیده، تناسب داشته باشد و به عقول مردم ایمان داشته باشد و از تجربه بشری استفاده کند.<ref>طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۷.</ref>
# مقایسه قاعده عدالت با قاعده لاضرر، گفتگو با حجت‌الاسلام و المسلمین محمدتقی شهیدی، به کوشش حسنعلی اکبریان، شماره ۵۶، ۱۳۸۷ش. [http://jf.isca.ac.ir/article_3144.html لینک گفتگو]
 
# بررسی قاعده عدل و انصاف، درس‌ خارج فقه [[آیت الله سبحانی]]، از ۱۳۹۲/۹/۱۲ تا ۱۳۹۲/۹/۲۰ش. [https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/sobhani/feqh/92/920912/ جلسه اول]، [https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/sobhani/feqh/92/920913/ جلسه دوم]، [https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/sobhani/feqh/92/920916/ جلسه سوم]، [https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/sobhani/feqh/92/920917/ جلسه چهارم]، [https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/sobhani/feqh/92/920918/ جلسه پنجم]، [https://www.eshia.ir/feqh/archive/text/sobhani/feqh/92/920920/ جلسه ششم]
در نظریه ولایت امت با استفاده از مجموعه‌ای از مبانی فقهی و کلامی سعی شده که اثبات شود: ولایت سیاسی در دوره غیبت، حق انحصاری «امت» است و فقیه تنها ازآنرو که عضوی از امت است، حق مشارکت دارد و دارای حق ویژه‌ای نیست.<ref>بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، مجید مرادی رودپشتی، ص۱۶۷</ref> ایشان احکام شریعت را به دو بخش ثابت و متغیر تقسیم می‌کند و اوامر حکومت در شریعت را از دسته دوم قلمداد می‌کند بنابراین آن احکام صرفا برای تنظیم روابط و به اقتضای مصلحت آن زمان وضع شده و در زمان‌های دیگر ثابت نیست. <ref>محسن کدیور، نظریه‌های دولت در فقه شیعه، صفحه ۱۷۱.</ref>
 
 
==مبانی و دلایل ولایت امت==
مرادی رودپشتی در مقاله‌ای با عنوان بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، استدلال برای ولایت امت بر خویش را اینچنین بیان می‌کند:
===اصل عدم ولایت===
اصل اولی عدم الولایة، اصلی فقهی است که اکثر فقها در ابواب مختلف به آن استناد می‌کنند. بر اساس این اصل هیچ شخص یا گروهی بر دیگران ولایت ندارد مگر اینکه با دلیلی قاطع بتوان آن ولایت را اثبات کرد که بر این اساس ولایت خدا و رسول و اهل بیت ثابت است و در صورت شک در دیگر موارد به اصل اولی رجوع می شود. بر اساس این اصل هر گونه اعمال قدرت از سوی افراد یا گروهی بر افراد و گروهی دیگر مشروع نخواهد بود مگر اینکه این اعمال قدرت بر اساس مبنایی قوی ایجاد شده باشد که بنابر نظریه ولایت امت تنها ولایت انبیاء و اولیاء قابل اثبات است و در دیگر موارد همان اصل اولی عمل می‌شود. <ref> مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۲.</ref>
 
===اصل آزادی===
پس از نفی ولایت بر اساس اصل عدم ولایت، این نتیجه حاصل می‌شود که هر انسانی در برابر انسان دیگر آزاد است و هیچ انسانی حق ندارد آزادی انسان دیگر را مقید کند و این بدان معناست که انسان، خود ولی و صاحب اختیار امر خویش است. این معنا از آنجا نشأت می‌گیرد که انسان طبق حکم خداوند مسؤولیت دارد و مسئول بودن بدون ولایت بر خود داشتن محقق نمی‌شود. شمس‌الدین در این زمینه می‌گوید: «انسان بر خویش ولایت دارد و از این حیث اصل در وضعیت انسان نسبت به خویش در هستی، آزادی است و اصل اولی در رابطه انسان با انسان دیگر نیز، آزادی است و این به معنای آن است که انسان به وسیله انسان دیگر مقید نمی‌شود؛ زیرا هرگاه معتقد شدیم اصل در ولایت انسان بر انسان دیگر عدم ولایت است، نتیجه‌اش این خواهد بود که هر انسانی در برابر انسان دیگر آزاد است و هیچ انسانی حق ندارد آزادی انسان دیگر را مقید کند.» <ref>مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۴.</ref>
 
===معطوف بودن امر و تکلیف حکومت به امت===
امت به عنوان واحد سیاسی اسلام  احکامی متفاوت از احکام فردی دارد. بر این اساس پاره‌ای از احکام و به ویژه واجبات کفایی متوجه امت بما هو امت است، نه افراد. از جمله این تکالیف، تکلیف تشکیل حکومت است که متوجه امت است، نه متوجه فقیه؛ زیرا فقیه ازآنرو که جزئی از امت است، مشمول این تکلیف است، نه بما هو فقیه. بنابراین اگر وظایف عمومی جامعه متوجه جماعت و امت است، معنایش این است که امت بر خود ولایت دارد. <ref>مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۴.</ref>
 
===عرفی بودن حکومت حتی در زمان حضور معصوم===
نفوذ احکام ولایی در زمان حضور معصوم نه از باب وحی بوده بلکه از جهت ولایت و قدرت سیاسی معصوم در زمانه خود بوده است از این‌رو در زمان غیبت برای تعیین تکلیف در مواردی که حکمی از سمت شارع وارد نشده است دو نهاد وجود دارد. یکی فقیه که تنها حیطه ولایت او در امور فردی است و یکی خود امت که در روابط بین انسان‌ها و دولت و حکومت نقش دارد. شمس‌الدین در این باب می‌گوید: «بنابر نظریه ولایت امت، همانند نظریه ولایت عامه فقیه، ظواهر از ادله ولایت در عصر غیبت آن است که فقها، مرجع تشریع در منطقة الفراغ هستند؛ اما ولایت فقیه تنها در حد حکم بر موضوعات خارجی و تصرف در نفس و البته مقید به رجوع به اهل خبره است، ولی در مسائل روابط بین انسان‌ها و دولت‌ها و سازمان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه و آنچه در حیطه تدبیر زندگی و جامعه می‌گنجد، ظاهر این است که در این امور، ولایت از آن امت است که از طریق نمایندگان امت در هیئت‌های شورایی اعمال می‌شود.» <ref>مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۵.</ref>
 
به عبارت دیگر بداهت امر حکومت در اسلام به معنای تعبدی بودن امر حکومت نیست بلکه امری عرفی است که اسلام‌گرایان به آن پوستین تعبد پوشانده‌اند. بر این اساس گزاره‌های حکومتی در اسلام نه از باب تعبد بلکه از باب تأکید بر بنای عقلا است. شمس‌الدین بر این باور است که اسلام‌گرایان در روش‌شناسی باب حکومت دچار  فهم غلط شده‌اند و وقایع تاریخی بعد از رحلت پیامبر را به اشتباه دلیل بر دینی بودن حکومت می‌دانند. <ref>مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۵.</ref>
 
===امر حکومت با شوری===
امت و حاکم هر دو ملزم به شورا هستند. امت مکلف است در شورا شرکت کند و حاکم هم ملزم است تن به رأی شورا دهد. طبق این دیدگاه در تبیین استدلال در آیه شریفه "و امرهم شوری بینهم" <ref>سوره شوری آیه ۳۸</ref> می‌توان چنین گفت که: شور و مشورت وصف مؤمنان نیست، بلکه حکمی شرعی و وضعی و تنظیمی است که بر مسلمانان تکلیف می‌کند آن را در زندگی عمومیشان اجرا کنند تا اسلام و ایمانشان کامل شود و اگر در این امر اخلال کنند، اسلام و ایمانشان ناقص است؛ همانگونه که اگر نماز نخوانند یا از آنچه خدا روزیشان کرده، انفاق نکنند، ایمانشان ناقص خواهد بود. در مورد آیه "و شاورهم فی الامر" نیز شبیه این مطلب می‌تواند بیان شود که : خداوند در این آیه به پیامبر دستور می‌دهد با مسلمانان در امور حکومت و سیاست مشورت کند. این آیه پس از جنگ احد نازل شد که در آن مسلمانان شکست خوردند و علت شکست نیز تن دادن پیامبر به نتیجه شورا بود. نظر اکثر مسلمانان این بود که برای مقابله با مشرکان از شهر خارج شوند؛ درحالیکه نظر پیامبر و گروهی از اصحاب این بود که در شهر بمانند و دفاع کنند. با اینکه نتیجه جنگ، خطای نظر شورا و درستی رأی اقلیت را به لحاظ نظامی اثبات کرد، در این آیه بر الزام پیامبر به پیروی از نظر شورا تأکید شده است. از منظر او تنها تفاوت حاکم معصوم و غیرمعصوم در موضوع شورا آن است که معصوم (امام یا پیامبر) به حکم عصمت خویش حق حکومت را هم دارد، ولی سازوکار حکومتش باید بر مبنای شورا باشد؛ اما غیرمعصوم باید منبع مشروعیت قدرتش را نیز از شورا بگیرد و سازوکار دیگری برای مشروعیت حاکم سیاسی در عصر حاضر وجود ندارد. <ref>مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۶.</ref>
 
==پانویس==
{{پانویس}}
==منابع==

نسخهٔ ‏۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۴:۴۵

نظریه ولایت امت بر خویش

تبین نظریه

محمدمهدی شمس‌الدین در خلال برخی از آثار خود ازجمله در کتاب نظام‌الحکم و الادارة فی الاسلام و کتاب فی الاجتماع السیاسی الاسلامی نکاتی را درباره چگونگی شکل‌گیری دولت در فقه شیعه ارائه داده و مدعی ابداع نظریه‌ای با عنوان «ولایت امت بر خویش» است[۱] که قبل از او کسی چنین نظریه‌ای را مطرح نکرده است.[۲] تدوین این نظریه از سوی شمس‌الدین را پاسخی به درگیری‌های داخلی لبنان دانسته‌اند که او با طرح این نظریه قصد ایجاد آشتی میان طرف‌های درگیر را داشته است.[۳]

شمس‌الدین در آخرین کتاب تألیفی خود با نام ولایة الامة علی نفسها، همانطور که در نوشته‌های گذشته خود وعده طرح نظریه ولایت امت را در کتابی مستقل داده بود، با رهیافتی فقهی در پی اثبات ولایت سیاسی امت بر خویش در مقابل نظریه ولایت فقیه است.[۴] گفته شده شمس‌الدین با طرح این نظریه به دنبال از میان برداشتن جدال همیشگی میان دموکراسی و شریعت بود و اینکه قانون شرع باید بتواند خود را با مقتضیات زمان وفق دهد.[۵]

به باور مجید مرادی نویسنده کتاب اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، نظریه ولایت امت بر خویش، نظریه‌ای تأسیسی و گسسته از دیگر نظریات سیاسی در اندیشه اسلامی است که در پی به رسمیت شناختن حقوق کامل برای شهروندان تابع یک دولت، بدون در نظر گرفتن تمایزات مذهبی، قومی و نژادی است. به گفته او این نظریه ظرفیت بالایی برای مردم‌سالاری دینی فراهم می‌آورد؛ زیرا نه عنصر مردم را نادیده می‌گیرد و نه عنصر دین را و با اینکه ولایت را از آن امت می‌داند، نوعی نظارت را در در قالب ولایت قضائی برای فقیه محفوظ می‌شمارد.[۶]

به باور شمس‌الدین، احکام ثابت الهی متعلق به نظام عبادات، نظام خانواده، مسائل جنسی و برخی از احکام معاملات است و برای غیر از موارد یاد شده، احکام ثابتی در شریعت وجود ندارد. بنابراین آنچه مربوط به نظام سیاسی و دولت است اعم از روابط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و روابط خارجی احکام متغیر و زمان‌مندی هستند که اگرچه در فقه ذیل عنوان تبریرات مورد بحث قرار می‌گیرند؛ ولی داخل احکام شرعی نیستند.[۷]

شمس‌الدین، وظیفه فقیهان را منحصر به بیان احکام شرعی و عهده‌داری منصب قضاوت کرده است و فراتر از این دو مورد از جمله ولایت در سلطه سیاسی را برای آنان نمی‌پذیرد.[۸]

شمس‌الدین، ولایت منصوص را ویژه معصومان در عصر حضور می‌داند و معتقد است این ولایت مقید به انتخاب نیست؛ ولی در عصر غیبت، ولایت به امت تعلق دارد که از طریق انتخاب و مراجعه به آرای عمومی اعمال می‌شود.[۹] به گفته او برپایی دولت در عصر غیبت بر اساس ولایت امت بر خویش، امری ضروری است و مشروعیت نظام سیاسی در عصر غیبت بر پایه اراده ملت استوار است.[۱۰] در نهایت به اعتقاد شمس‌الدین دولت باید با طبیعت جامعه‌ای که از آن جوشیده، تناسب داشته باشد و به عقول مردم ایمان داشته باشد و از تجربه بشری استفاده کند.[۱۱]

در نظریه ولایت امت با استفاده از مجموعه‌ای از مبانی فقهی و کلامی سعی شده که اثبات شود: ولایت سیاسی در دوره غیبت، حق انحصاری «امت» است و فقیه تنها ازآنرو که عضوی از امت است، حق مشارکت دارد و دارای حق ویژه‌ای نیست.[۱۲] ایشان احکام شریعت را به دو بخش ثابت و متغیر تقسیم می‌کند و اوامر حکومت در شریعت را از دسته دوم قلمداد می‌کند بنابراین آن احکام صرفا برای تنظیم روابط و به اقتضای مصلحت آن زمان وضع شده و در زمان‌های دیگر ثابت نیست. [۱۳]


مبانی و دلایل ولایت امت

مرادی رودپشتی در مقاله‌ای با عنوان بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، استدلال برای ولایت امت بر خویش را اینچنین بیان می‌کند:

اصل عدم ولایت

اصل اولی عدم الولایة، اصلی فقهی است که اکثر فقها در ابواب مختلف به آن استناد می‌کنند. بر اساس این اصل هیچ شخص یا گروهی بر دیگران ولایت ندارد مگر اینکه با دلیلی قاطع بتوان آن ولایت را اثبات کرد که بر این اساس ولایت خدا و رسول و اهل بیت ثابت است و در صورت شک در دیگر موارد به اصل اولی رجوع می شود. بر اساس این اصل هر گونه اعمال قدرت از سوی افراد یا گروهی بر افراد و گروهی دیگر مشروع نخواهد بود مگر اینکه این اعمال قدرت بر اساس مبنایی قوی ایجاد شده باشد که بنابر نظریه ولایت امت تنها ولایت انبیاء و اولیاء قابل اثبات است و در دیگر موارد همان اصل اولی عمل می‌شود. [۱۴]

اصل آزادی

پس از نفی ولایت بر اساس اصل عدم ولایت، این نتیجه حاصل می‌شود که هر انسانی در برابر انسان دیگر آزاد است و هیچ انسانی حق ندارد آزادی انسان دیگر را مقید کند و این بدان معناست که انسان، خود ولی و صاحب اختیار امر خویش است. این معنا از آنجا نشأت می‌گیرد که انسان طبق حکم خداوند مسؤولیت دارد و مسئول بودن بدون ولایت بر خود داشتن محقق نمی‌شود. شمس‌الدین در این زمینه می‌گوید: «انسان بر خویش ولایت دارد و از این حیث اصل در وضعیت انسان نسبت به خویش در هستی، آزادی است و اصل اولی در رابطه انسان با انسان دیگر نیز، آزادی است و این به معنای آن است که انسان به وسیله انسان دیگر مقید نمی‌شود؛ زیرا هرگاه معتقد شدیم اصل در ولایت انسان بر انسان دیگر عدم ولایت است، نتیجه‌اش این خواهد بود که هر انسانی در برابر انسان دیگر آزاد است و هیچ انسانی حق ندارد آزادی انسان دیگر را مقید کند.» [۱۵]

معطوف بودن امر و تکلیف حکومت به امت

امت به عنوان واحد سیاسی اسلام احکامی متفاوت از احکام فردی دارد. بر این اساس پاره‌ای از احکام و به ویژه واجبات کفایی متوجه امت بما هو امت است، نه افراد. از جمله این تکالیف، تکلیف تشکیل حکومت است که متوجه امت است، نه متوجه فقیه؛ زیرا فقیه ازآنرو که جزئی از امت است، مشمول این تکلیف است، نه بما هو فقیه. بنابراین اگر وظایف عمومی جامعه متوجه جماعت و امت است، معنایش این است که امت بر خود ولایت دارد. [۱۶]

عرفی بودن حکومت حتی در زمان حضور معصوم

نفوذ احکام ولایی در زمان حضور معصوم نه از باب وحی بوده بلکه از جهت ولایت و قدرت سیاسی معصوم در زمانه خود بوده است از این‌رو در زمان غیبت برای تعیین تکلیف در مواردی که حکمی از سمت شارع وارد نشده است دو نهاد وجود دارد. یکی فقیه که تنها حیطه ولایت او در امور فردی است و یکی خود امت که در روابط بین انسان‌ها و دولت و حکومت نقش دارد. شمس‌الدین در این باب می‌گوید: «بنابر نظریه ولایت امت، همانند نظریه ولایت عامه فقیه، ظواهر از ادله ولایت در عصر غیبت آن است که فقها، مرجع تشریع در منطقة الفراغ هستند؛ اما ولایت فقیه تنها در حد حکم بر موضوعات خارجی و تصرف در نفس و البته مقید به رجوع به اهل خبره است، ولی در مسائل روابط بین انسان‌ها و دولت‌ها و سازمان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه و آنچه در حیطه تدبیر زندگی و جامعه می‌گنجد، ظاهر این است که در این امور، ولایت از آن امت است که از طریق نمایندگان امت در هیئت‌های شورایی اعمال می‌شود.» [۱۷]

به عبارت دیگر بداهت امر حکومت در اسلام به معنای تعبدی بودن امر حکومت نیست بلکه امری عرفی است که اسلام‌گرایان به آن پوستین تعبد پوشانده‌اند. بر این اساس گزاره‌های حکومتی در اسلام نه از باب تعبد بلکه از باب تأکید بر بنای عقلا است. شمس‌الدین بر این باور است که اسلام‌گرایان در روش‌شناسی باب حکومت دچار فهم غلط شده‌اند و وقایع تاریخی بعد از رحلت پیامبر را به اشتباه دلیل بر دینی بودن حکومت می‌دانند. [۱۸]

امر حکومت با شوری

امت و حاکم هر دو ملزم به شورا هستند. امت مکلف است در شورا شرکت کند و حاکم هم ملزم است تن به رأی شورا دهد. طبق این دیدگاه در تبیین استدلال در آیه شریفه "و امرهم شوری بینهم" [۱۹] می‌توان چنین گفت که: شور و مشورت وصف مؤمنان نیست، بلکه حکمی شرعی و وضعی و تنظیمی است که بر مسلمانان تکلیف می‌کند آن را در زندگی عمومیشان اجرا کنند تا اسلام و ایمانشان کامل شود و اگر در این امر اخلال کنند، اسلام و ایمانشان ناقص است؛ همانگونه که اگر نماز نخوانند یا از آنچه خدا روزیشان کرده، انفاق نکنند، ایمانشان ناقص خواهد بود. در مورد آیه "و شاورهم فی الامر" نیز شبیه این مطلب می‌تواند بیان شود که : خداوند در این آیه به پیامبر دستور می‌دهد با مسلمانان در امور حکومت و سیاست مشورت کند. این آیه پس از جنگ احد نازل شد که در آن مسلمانان شکست خوردند و علت شکست نیز تن دادن پیامبر به نتیجه شورا بود. نظر اکثر مسلمانان این بود که برای مقابله با مشرکان از شهر خارج شوند؛ درحالیکه نظر پیامبر و گروهی از اصحاب این بود که در شهر بمانند و دفاع کنند. با اینکه نتیجه جنگ، خطای نظر شورا و درستی رأی اقلیت را به لحاظ نظامی اثبات کرد، در این آیه بر الزام پیامبر به پیروی از نظر شورا تأکید شده است. از منظر او تنها تفاوت حاکم معصوم و غیرمعصوم در موضوع شورا آن است که معصوم (امام یا پیامبر) به حکم عصمت خویش حق حکومت را هم دارد، ولی سازوکار حکومتش باید بر مبنای شورا باشد؛ اما غیرمعصوم باید منبع مشروعیت قدرتش را نیز از شورا بگیرد و سازوکار دیگری برای مشروعیت حاکم سیاسی در عصر حاضر وجود ندارد. [۲۰]

پانویس

  1. شمس‌الدین، نظام الحکم و الادارة فی الاسلام، ص۴۸۲-۴۸۳؛ شمس‌الدین، فی الاجتماعی السیاسی الاسلامی، ص۹۵-۹۷.
  2. فیاض، نظریات السلطه فی الفکر السیاسی الشیعی المعاصر، ص۲۷۶.
  3. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۳۵.
  4. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۴۱.
  5. طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۶.
  6. مرادی، اندیشه سیاسی محمدمهدی شمس‌الدین، ص۱۴.
  7. طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۶-۱۰۷.
  8. طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۷.
  9. شمس‌الدین، نظام الحکم و الاداره، ۱۹۹۵م، ص۲۰۹ و ۴۴۸.
  10. نظریات السلطه فی الفکر السیاسی الشیعی المعاصر، علی فیاض، بیروت، ۲۰۰۸م. صفحه ۲۷۶.
  11. طباطبایی‌فر، «مشروطه شیعی؛ نظریه‌ای برای طرح»، ص۱۰۷.
  12. بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، مجید مرادی رودپشتی، ص۱۶۷
  13. محسن کدیور، نظریه‌های دولت در فقه شیعه، صفحه ۱۷۱.
  14. مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۲.
  15. مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۴.
  16. مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۴.
  17. مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۵.
  18. مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۵.
  19. سوره شوری آیه ۳۸
  20. مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۶.

منابع