کاربر:Ahmadshayeq: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Ahmadshayeq (بحث | مشارکت‌ها)
Ahmadshayeq (بحث | مشارکت‌ها)
 
(۹۰ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
چکیده
به نام خدا


'''رَویّه قضایی''' یا '''مجموع آرای قضایی''' به آراء مکرر قضائی در موارد مشابه آن گفته می‌شود، رویه قضایی در معنای خاص در قالب «رأی وحدت رویه» و در معنای عام «اتحاد نسبی یا مطلق دادگاه‌ها در موضوعی خاص» است که نشان دهنده جریان مستمر در فرایند رسیدگی است. رأی وحدت رویه قضائی به‌موجب اصل ۱۶۱ قانون اساسی در حکم قانون هستند و در صورت تخلف دادگاه‌ها از آن رأی صادره شده در مرجع بالاتر نقض می‌شود. بی‌گمان مبنای رأی وحدت رویه حق تفسیر قضائی است که به قضات داده شده است که البته ممکن است این حق در موضوع واحدی، سبب آراء متعارض گردد.
===چکیده===
دیوان عالی کشور یکی از طرق مهم وحدت حقوقی در دستگاه قضائی است که با توجه به برتری که در سیستم قضائی دارد در مقام نظارت بر حسن اجرای قوانین در محاکم،حق صدور رأی وحدت رویه را دارا است که این امر در پیش برد عدالت و احقاق حق موثر دانسته شده است.  
'''کتاب اختلال جنسی و حقوق خانواده''' نوشته فرج‌الله هدایت‌نیا، با موضوع بررسی حکم «ناتوانی در برقراری رابطه جنسی موفق» از منظر فقه و حقوق خصوصی و عمومی خانواده است. به عقیده نویسنده اختلا جنسی به‌عنوان موضوعی فقهی و حقوقی دارای اهمیت است و آثار اختلال جنسیبر روابط مالی و غیرمالی همسرانو نیز تأثیر آن بر انحلال نکاح است.  


هرچند نظام حقوقی ایران مدعی است احکام اسلامی را در قالب قوانین مدون تنظیم نموده است و قضات نیز به‌عنوان قاضی اسلامی تصمیم گیرنده هستند؛ اما رویه قضائی در هر صورت که باشد ساخته فکر و عمل قضات است. پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا اساساً رویه قضات در موضوعی می‌تواند مستندی برای حکم دیگر قاضیان قرار گیرد؟ در چنین حالتی آیا فقط شامل رویه قاضیان مجتهد است یا دادرسان غیر مجتهد را نیز در بر می‌گیرد؟
فرج‌الله هدایت‌نیا اختلال جنسی را از موضوعات مستحدثه می‌داند که جایگاه اصلی اختلال جنسی در حقوق خصوصی خانواده است و از منظر حقوق خصوصی، اختلال جنسی موضوع حکم فقهی قرار نگرفته است و به لحاظ حقوقی نیز این عنوان در قوانین خانواده دیده نمی‌شود. در عین حال، باتوجه به کارکردهای سلبی اختلال‌ها بر قدرت جنسی فرد یا ضرری و حرجی شدن رابطه جنسی برای زوجین یا یکی از آن‌ها، این عارضه در حقوق مالی و روابط زناشویی همسران منشأ اثر است. نویسنده معتقد است باتوجه به اینکه برخی از مصادیق اختلال جنسی در شمار موضوعات مستحدثه فقهی است و نباید عیوبی که موجب فسخ نکاح است را محصور و محدود به موارد مورد نص آن دانست.


==شناخت و تبیین جایگاه حقوقی رویه قضائی==
===نویسنده===
رویه قضائی به معنای شیوه، روش و عادت دادگاه‌ها و مراجع قضائی در حل یک مسئله خاص است که از آن به «مجموع آرای قضائی» نیز تعبیر می‌شود.{{مدرک}} این تعبیر به‌ معنای عام آن، که بدون قید و به‌طور مطلق است به‌کار می‌رود.{{مدرک}} اعتبار این نوع رویه قضائی نسبی است و جنبه الزامی ندارد. این نوع رویه مفهوم گسترده تری از رویه قضائی خاص،یعنی آراء وحدت رویه دیوان دارد.آراء دسته اول در هیچ سطحی الزام آور نیستند ولی آراء دسته دوم در موارد مشابه همانند قانون الزام آور محسوب می شوند. مفهوم عام رویه قضائی«عبارت است از شیوه،روش و عادت دادگاه ها و مراجع قضائی برای حل یک مسئله ی خاص که به آن رویه ی قضائی عادی هم گفته‌اند.{{مدرک}}
فرج‌الله هدایت‌نیا دارای مدرک سطح ۴ در رشته فقه و اصول، فارغ‌التحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد در رشته حقوق خصوصی از دانشگاه مفید قم است. وی همچنین دانشیار گروه فقه و حقوق پژوهشکده نظام‌های اسلامی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است. <ref>[https://iict.ac.ir/1398/02/f-hedayatnia/ «فرج‌الله هدایت‌نیا گنجی»]، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.</ref>


در قانون اساسی ما،قضات حتی در صورت سکوت و نقض و اجمال و تعارض قوانین ملزم به رسیدگی به دعوا هستند.اصل167قانون اساسی مقرر می دارد(...قاضی نمی تواند به بهانه ی سکوت یا نقض یا اجمال یا تعارض قوانین مدونه از رسیدگی به دعوا و صدور حکم امتناع ورزد.)خودداری از رسیدگی به دعوا استنکاف از احقاق حق محسوب می شود و مجازات دارد.نتیجه منطقی الزام قاضی به رسیدگی حتی در موارد سکوت و نقض و اجمال قانون این است که قاضی در این گونه موارد مجاز باشد عیب قانون را مرتفع سازد.راه حلی را که هر دادگاه در مقام رسیدگی به دعاوی مشابه ارائه می کند،بر اثر تکرار مداوم برای آن دادگاه به رویه تبدیل می شود.ممکن است سایر دادگاه ها نیز از همان راه حل پیروی کنند،در این صورت این راه حل تبدیل به رویه ای می شود که بسیاری از محاکم به آن عمل می کنند.هر چه تعداد دادگاه هایی که یک راه حل را اعمال می کنند بیشتر باشد،آن رویه فراگیرتر و قوی تر به نظر می رسد و بر اعتبار معنوی آن اضافه می شود.بنابراین،منظور از رویه راه حلی است که اغلب دادگاه ها در حل و فصل دعاوی در پیش می گیرند.در واژه رویه مفهوم تکرار نهفته است،بدین ترتیب یک راه حل قضایی زمانی به رویه تبدیل می شود که مدت ها و بارها توسط دادگاه های مختلف تکرار شده باشد،به تعبیر دیگر،تکوین رویه قضایی امری تدریجی است و با صدور یک رای قابل ایجاد نیست.محاکم مختلف در مقام تفسیر و اجرای قوانین،ممکن است از یک قانون استنباط های متفاوت داشته باشند و آرای متناقضی صادر کنند و در نتیجه رویه های متفاوتی پدید آید تعدد رویه های دادگاه ها تداعی کننده ی بی عدالتی است.عدالت اقتضا می کند که میان رویه های متکثر سازش و آشتی برقرار گردد.در نظام حقوقی ایران(هیئت عمومی دیوان عالی کشور)،ماموریت یافته است که میان رویه های متعارض وحدت ایجاد کند.هیئت عمومی نظر خود درباره ی دو رای متعارض را به صورت یک تصمیم رسمی اعلام می کند.تصمیم هیئت عمومی دیوان عالی کشور به انتخاب یکی از دو رأی متعارض(رأی وحدت رویه )نامیده می شود.
فرج‌الله هدایت‌نیا در زمینه‌های حقوق زن و خانواده، حقوق و فقه مدنی و تربیت مبلغ عفاف و حجاب سابقه تدریس و پژوهش دارد. وی تاکنون ۱۰  کتاب  و بیش‌از ۲۵ مقاله در زمینه فقهی و حقوقی به رشته تحریر درآورده است.<ref>[https://hedayat.andishvaran.ir/fa/Books.html فرج‌الله هدایت‌نیا]، وبگاه اندیشوران.</ref>
آنچه در رویه قضایی مهم می باشد بحث لازم التباع بودن آن برای قضات دادگاه ها می باشد.بخش وسیعی از رویه های قضائی غیر لازم التباع هستند یعنی قانون تبعیت از آنها را الزام ننموده و فقط دارای قدرت معنوی هستند،این دسته از رویه های قضائی مدون نیستند،شماره نشده اند،قلمرو دقیقق مکانی و زمانی آنها مشخص نیست مع الوصف وجود دارند و عملا از آنها پیروی می شود و اگر دادگاهی هم از آن عدول نمود عمل آن دادگاه تخلف نیست، بخش کمتری از رویه های قضائی لازم التباع هستند یعنی در حکم قانون هستند،همه دادگاهها و مراجع قضائی مکلفند به موقع از این دسته از رویه ها تبعیت نمایند ولو اینکه آن را نپسندند و استنباط دیگر داشته باشند،عدول از رویه های لازم التباع تخلف از قانون است.
 
دیوان عالی کشوربه عنوان عالی ترین مرجع قضائی کشور از طرف قانون اساسی مرجع صدور آراء وحدت رویه می باشد.اصل 161 قانون اساسی می گوید(دیوان الی کشور به منظور.....ایجاد وحدت رویه قضائی....تشکیل می گردد).وحدت رویه یعنی رویه هائی که موجود اما معارض است و با طرح در هیات عمومی جای خود را به وحدت رویه می دهد.
==معرفی اجمالی==
آنچه مبنای رأی وحدت رویه است وجود حکم و نص قانونی در اصل161 قا نون اساسی نیست بلکه مبنای صدور رأی وحدت رویه حق تفسیر قضائی است که در اصل73 قانون اساسی به دادرسان داده شده است.اصل 73 قانون اساسی می گوید:شرح وتفسیر قوانین عادی در صلاحیت مجلس شورای اسلامی است مفاد این اصل مانع از تفسیری که دادرسان در مقام تمییز حق از قوانین می کنند نیست.حق تفسیر قضائی که قضات داده شده است موجب نفوذ استنباط شخصی قضات از قانون در آراء می گردد و چون قاضی ملزم به تبعیت از نظر قانونی دیگران نیست،لذا تعدد و تشتت در آراء صادره به وجود می آید و چنان چه رای وحدت رویه که حاصل خرد جمعی و تفسیر قضائی چندین قاضی مجرب و با سابقه است نسبت به رأی قاضی واحد یا قضات متعدد در مراجع تجدیدنظر یا شعب دیوان لازم التباع نباشد،تعدد و تفاوت مفاد آراء دادگاه قطعا با مراد مقنن که از هر نص قانونی مشخص و واحد بوده است،متعارض و متفاوت خواهد بود و زمینه تضییع حقوق اشخاص فراهم میگردد.  
کتاب «اختلال جنسی و حقوق خانواده» با هدف بررسی آثار اختلال جنسی در حقوق عمومی خانواده و روابط زوجین نگارش شده است. موضوع این کتاب بررسی احکام اختلالات جنسی از منظر فقه اسلامی است. نویسنده بر این باور است که اختلال جنسی در حقوق مالی و روابط زناشویی، منشأ اثر است و در مواردی موجب سقوط حق و در مواردی موجد حق است.
تبیین جایگاه حقوقی رأی ایجاد وحدت رویه
 
نظر به اصل هفتاد و سوم قانون اساسی،قضات به هنگام رسیدگی قضائی و در مقام تمییز حق،حق تفسیر قوانین را دارند.در واقع این مهم(تفسیر قوانین)امری اجتناب ناپذیر در رسیدگی های قضائی است؛چه این که لازمه ی تطبیق حکم عام بر موضوعات خاص،تفسیر قوانین عام و کلی توسط دادرسان است.گاهی موضوعات مشابه توسط قضات متعددی مورد قضاوت قرار گرفته و دراین میان احکام متعارضی صادر می شود ،مقوله ای که شهروندان را با این پرسش روبرو میکند که چگونه در خصوص وقایع و اعمال مشابه و نیز قوانین یکسان احکام قضایی متفاوت و متعارضی اصدار می یابد و در صورت عدم وجود راه حلی در این باره ممکن است اعتماد و اطمینان مردم به دستگاه قضائی و تامین عدالت،از بین برود.برای جبران این کاستی احتمالی،نهاد وحدت رویه پیش بینی شده است که به مثابه ی آراء  قضائی نوعی،آثاری همانند قانون دارند و برای دیگر محاکم در خصوص همان موضوعات لازم التباع هستند. یعنی رأی وحدت رویه ضمن رفع و دفع تعارض موجود میان آراء و احکام قضائی در خصوص موضوعات مشابه،ارائه تفسیر و استنباط صحیح و نهایی از احکام قانون گذار را نیز به همراه دارد.در واقع علت اصلی وجود این تعارض ها در احکام قضائی مورد بحث،عدم توافق قضات بر سر فهم و کشف غایت اساسی حکم قانون گذار است که این عدم توافق در آراء متعارض نمود یافته و متعین می شوند.اما در مواقعی حکم قانون گذار از آنچنان صراحت و وضوحی برخوردار است که تمام موضوعات مشابه مطروحه در آن خصوص،با احکام قضایی مشابه و یکسان مواجه شده می شوند؛گو این حکم قانونگذار و مراد وی برای قضات آن چنان روشن ،واضح و مسلم است که در تمامی موارد مشابه مطروحه،احکام قضایی مشابه صادر می شود.مساله ای قانون گذار از آن با نام (ایجاد رویه)به عنوان نهادی جدید در حوزه دادرسی اداری نیز رونمائی کرده است.به عبارت دیگر صدور آراء مشابه در یک موضوع،مبین آن است که مراد قانون گذار روشن بوده و نیازی به تفسیر ندارد.به دیگر سخن،آن چه که مبنای صدور رائ وحدت رویه است،تعارض احکامی است که تفاسیر و برداشت های متفاوت از حکم واحد قانونی به وجود می آید.  
از نظر نگارنده کتاب، اختلال جنسی به لحاظ موضوع‌شناسی جزء مسائل مستحدثه فقهی است چراکه بعضی از مصادیق اختلال جنسی در فقه مورد بررسی قرار گرفته است اما در برخی از موارد، از مسائل نوظهور است نظیر زودانزالی، دیرانزالی و واژینیسم. نویسنده کتاب معتقد است فراوانی ابهام‌ها و پرسش‌های پیش‌رو درباره آثار اختلال جنسی بر روابط مالی و غیرمالی همسران و نیز تأثیر آن بر انحلال نکاح است که برای بسیاری از آن‌ها در منابع فقهی موجود و حقوق داخلی جمهوری اسلامی ایران، پاسخی یافت نمی‌شود.
ذکر این نکته ضروری است که مراجع ایجاد وحدت رویه قضائی علی الاصول ملزم به انتخاب یکی از آراء معرض نیستند؛چون امکان دارد که آراء صادره علی رغم تناقضی که دارند هیچ یک موافق قانون شناخته نشوند در این حالت هیأت عمومی ضمن تصدیق تعرض آراء مورد بحث،موظف است که با صدور رأی شایسته برتبیین نظر و غرض اصلی قانون گذار در ایجاد وحدت رویه صحیح اقدام و به هر تقدیر تکلیف مراجع صلاحیت دار را در موارد مشابه معین کند.  
 
تطبیق آراء وحدت رویه با موازین شرع و قانون اساسی
نگارنده کتاب درباره ضرورت این پژوهش معتقد است در فقه موجود، تحقیقی در این مورد صورت نگرفته است و جای این موضوع در مباحث نکاح و طلاق خالی است (۲۲ص). از نگاه نویسنده افزون‌بر هدف اصلی از نگارش این کتاب که بررسی موضوع اختلال جنسی از منظر فقه اسلامی است، تأمین نیازهای نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزه تقنین و قضا از دیگر اهداف این کتاب است و معتقد است در قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران به مسائل اختلال جنسی پرداخته نشده است بنابراین نتایج پژوهش‌های این کتاب ممکن است مرجعی برای قضات محاکم خانواده باشد تا در خلأها و نواقص و تعارضات قانونی، به یافته‌های این کتاب اعتماد کرده و به آن استناد کنند.(ص۲۲) 
طبق اصل چهارم قانون اساسی کلیه قوانین و مقررات حاکم در نظام جمهوری اسلامی ایران باید منطبق بر موازین اسلامی باشد.از انجا که قانون اساسی قانون چارچوب است و همه قوانین و مقررات کشور باید خود را با قالب آن تطبیق بدهند و همه این اصل را پذیرفته اند که قوانین عادی را منطبق با قانون اساسی وضع نمایند و انجا که در جمهوری اسلامی حاکمیت با اسلام است و اصل 4 قانون اساسی با تاکیدات زیاد این مطلب را بیان کرده است بدون تردید آراء وحدت رویه که در حکم قانون اند باید به نحوی و از جانب مرجعی با موازین شرع و قانون اساسی تطبیق گردند.  
 
کاری که هیئت عمومی دیوان عالی کشور انجام می دهد نهایتا نوعی تفسیر از قوانین است،هیئت عمومی ایجاد کننده قانون نیست،قاعده ای را به وجود نمی آورد.استنباط و تفسیر های مختلفی که شعب دیوان عالی کشور از قانون داشته اند در یک تفسیر واحد اعلام می نماید نظیر کاری که مجلس شورای اسلامی به صورت تفسیر انجام می دهد.اصل 73 قانون اساسی می گوید تفسیر قانون عادی با مجلس است حال اگر مجلس قانونی را تفسیر کرد این تفسیر باید مورد تایید شورای نگهبان قرار گیرد یا خیر؟در این خصوص شورای نگهبان در تاریخ 24/5/1362نظر داده است که تفسیر از قانون هم مثل دیگر مصوبات مجلس باید مورد تائید شورای نگهبان قرار گیرد.تفسیر مجلس از قانون عادی که تفسیری قانونی و لازم التباع است خود قاعده کلی است،قانون است،رای وحدت رویه لازم التباع هیئت عمومی دیوان کشور هم با تفسیر قانون شکل میگیرد و در حکم قانون هم هست و به نظر می رسد که باید شورای نگهبان نسبت به مغایرت یا عدم مغایرت با قانون اساسی و موازین شرعی اقدام نماید .  
===ساختار  و فهرست کتاب===
وحدت رویه قضایی و استقلال قاضی
چاپ اول کتاب «اختلال جنسی و حقوق خانواده» در سال ۱۳۹۹ش، به‌همت سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد. نگارنده با رویکرد فقهی کوشیده است با مراجعه به منابع فقهی، مسائل مربوط به موضوع را بررسی و به نتیجه نهایی دست یابد.
ماهیت اعمال قضایی ایجاب می کند که قضات تحت نفوذ،اراده و کنترل هیچ مقامی خارج از مقامات قوه قضائیه قرار نگیرند لذا اصل بر این است که قضات دادگاه های صالح حاکم بالاطلاق بر تصمیمات متخذه خود باشند و بس.
 
قاضی در مقام قضاوت وظیفه دارد که قوانین موضوعه ی موجود را شخصا تفسیر و اجرا کند،قاضی در استدلال خود باید قیاسی بسازد که کبرای آن قاده مندرج در قانون باشد.البته در صورت سکوت یا ابهام قانون،قاضی موظف است راه حلی برای دعوای مطروحه پیدا کند،لیکن راه حل قاضی در این گونه موارد کشف معنای قانون محسوب می شود.تصمیم قاضی منحصر و محدود به موضوع و طرفین همان دعواست و برای سایر افراد و قضات سایر دادگاه ها الزامی ایجاد نمی کند،حتی خود قاضی ملزم به رعایت رأی خود در آینده نیست.  
این کتاب در چهار بخش سامان یافته است که هر بخش از کتاب شامل دو فصل به شرح زیر است:
باتوجه به اینکه قضات ملزم به تبعیت از مراد و منظور حکم مقنن هستند و این مهم در سطوح ایجاد رویه و وحدت رویه و حتی تفسیر قانون در مجلس یکسان است و معنای آن لزوم پیروی و اجرا کردن حکم قانونی توسط قضات است.در موارد بسیاری قضات در انجام عمل قضائی استقلالی ندارند چون قانون گذار این گونه حکم کرده است.مثلا وقتی به حکم مقنن قاضی دادگاه مکلف است از نتیجه رأی دادگاه کیفری تبعیت کند،آیا در اینجا استقلال قاضی مخدوش شده است؟مسلما خیر
 
تفسیر قانون و رویه قضائی
*بخش اول کتاب ناظر به '''موضوع‌شناسی اختلال جنسی''' است. فصل اول این بخش، اختصاص به معنی‌شناسی، علل اختلال، مصادیق، گونه‌ها و ماهیت اختلال جنسی است. فصل دوم نیز مربوط به «موضوع‌شناسی فقهی-حقوقی اختلالات جنسی است. مباحث این بخش مربوط است به «عیوب موجب فسخ در فقه و حقوق خانواده» است و نسبت‌سنجی آن عیوب با «عیوب جنسی» و انواع بیماری‌هایی بکه حسب مورد، موجب فسخ یا طلاق می‌شوند و یا حقوق همسری را تحت تإثیر قرار می‌دهند.
براساس اصل167 قانون اساسی قاضی موظف است کوشش کند حکم هر دعوا را در قوانین مدونه بیابد،لذا تا زمانی که درباره قضیه ی مورد رسیدگی حکم قانونی وجود داشته باشد قاضی موظف است طبق قانون موجود رأی دهد،ساختار رأی به نحوی است که باید منطبق با قوانین موجود باشد.قانون اساسی به قضات فقط اجازه ی تفسیر قانون را داده است.اختیار تفسیر قانون باید براساس روح قوانین موجود استوار باشد.
*بخش دوم کتاب '''تبیین روش فقهی استنباط حکم اختلال جنسی''' یا مصادیق آن در فقه اسلامی است و سپس رویکردهای حقوقی در آن موضوع بررسی شده است.
تفسیر قانون در واقع پل ارتباطی است بین قانون و رویه قضائی،اگر گفته شود هیچ رویه قضائی بدون تفسیرقانون شکل نمی گیرد بیان درستی است،اصل 73قانون اساسی می گوید:شرح وتفسیر قوانین عادی در صلاحیت مجلس شورای اسلامی است.مفاد این اصل مانع از تفسیری که دادرسان در مقام تمییز حق از قوانین می کنند نیست.تفسیر قضائی قانون بر طبق قسمت اخیر اصل یاد شده در صلاحیت قضات می باشد که در جریان انجام وظیفه قانون را تفسیر می نمایند.این گونه تفسیر هنگامی است که قانون در تطبیق با مورد خای صریح و قاطع نباشد و الا باید از همان نص صریح و قاطع قانون استفاده کرد و نوبت به تفسیر نمی رسد.اما طبیعت قانون کلی بودن است و قانونگذار هیچ وقت نمی تواند همه ارتباطات زندگی اجتماعی و نیازهای وسیع مردم را در قالب قانون بگنجاند،بنحوی که هر مسئله و هر مورد اختلاف را بتوان از عبارت  صریح قانون گرفت.ناچار قاضی باید همواره از تفسیر استفاده نماید تا قاعده کلی قانون قابل تطبیق بر مورد خاص باشد.از طریق تفسیر،کلمات مبهم و مجمل تعریف می شوند.تفسیری که دادرسان میکنند در ارتباط با همان مورد است و نمی تواند شکل قاعده کلی را پیدا کند و نمی تواند برای دادگاه های دیگر هم رسما مورد استفاد قرار گیرد مگر وقتی که شکل رویه قضائی را پیدا کند.
*بخش سوم '''بررسی آثار اختلال جنسی''' در حقوق همسری بر روابط مالی و روابط زناشویی ( نفقه زوجه، مهریه، امتناع از تمکین و امتناع از وطی) و انحلال نکاح است. این بخش از کتاب بیشترین حجم را به خود اختصاص داده است.
منبع حقوق بودن آراء وحدت رویه
* آخرین بخش از کتاب اختصاص به '''پیامدهای فردی و خانوادگی و مسئولیت‌های حقوقی دولت''' در سلامت خانواده‌ها و پیش‌گیری از ازدواج‌های آسیب‌زا یا درمان زوج‌های مبتلا به اختلال‌های جنسی است.
در نظام حقوقی ایران رأی دادگاه منبع حقوق نیست،آراء غیر وحدت رویه فقط کاشف معنای قانون موجود هستند ولی آراء وحدت رویه منبع تکمیلی حقوق محسوب می شوند،حقوق دانان کشور ما تکمیلی بودن رأی وحدت رویه را پذیرفته اند.  یعنی مفاد این آرا در صورتی که قانونی برخلاف آن موجود نباشد،برای همه ی دادگاه ها الزام آور تلقی می شود.
 
نقش آرا وحدت رویه در امور کیفری
==تبیین مفهوم اختلال جنسی و تمایز آن از مفاهیم مشابه و مرتبط==
در امور کیفری آراء وحدت رویه فقط بیان قصد مقنن است و نمی تواند قاعده ی حقوقی ایجاد کند. در حقوق جزا اصلی به نام اصل قانونی بودن حقوق جزا(اصل قانونی بودن جرم و مجازات)وجود دارد که قاضی نمی تواند از محدوده این اصل با عناوینی مثل تفسیر فراتر رود و به عبارت دیگر آزادی قاضی حقوقی را در تفسیر ندارد.  
فرج‌الله هدایت‌نیا در بخش اول کتاب، نخست، معنای واژه‌های «اختلال» و «جنس» را تبیین می‌کند و سپس، مفهوم اصطلاح ترکیبی «اختلال جنسی» را از منظر روان‌شناختی بررسی می‌کند (ص۳۰). و می‌نویسد از منظر پژوهشگران اختلال عملکرد جنسی به معنای مشکلاتی است که در یک یا چند مرحله از مراحل آمیزش جنسی بروز می‌کند و سبب کاهش لذت جنسی یا دست‌نیافتن به اوج لذت جنسی می‌شود.(ص۳۳).  
پیشینه رویه قضایی در اسلام
وی معتقد است مناسب‌ترین تعبیر برای اختلال عملکرد جنسی اصطلاح «کزکاری جنسی» است.(ص۳۳) کزکاری جنسی به معنای « ناتوانایی در برقراری رابطه جنسی موفق یا رضایت‌بخش» است(ص۳۷). چراکه این اصطلاح تمام مراحل پاسخ جنسی انسان را دربرمی‌گیرد. زیرا پژوهشگران معتقدند پاسخ جنسی انسان چهار مرحله متمایز دارد. این مراحل چهارگانه به ترتیب عبارت است از میل شهوانی، برانگیختگی جسمانی، اوج لذت جنسی و فرونشینی. اصطلاح «کژکاری جنسی» اشاره به وجود اختلال در یکی از مراحل پاسخ جنسی انسان است(ص۳۵). بنابراین بعضی از افراد مبتلا به کزکاری جنسی، میل جنسی کمی دارند یا اساسا میلی ندارند. برخی دیگر در مرحله برانگیختگی جسمانی تأخیر دارند یا به طور کلی برانگیخته نمی‌شوند. بعضی دیگر قادر نیستند مرحله ارگاسم را تجربه کنند.(ص۳۵).
از جمله حقوقدانانی که قائل به پذیرش رویه قضائی در علوم اسلامی شده است دکتر جعفری لنگرودی می باشد.ایشان پاره ای از متون را که نزدیک به موضوع رویه قضائی است را در کتاب دائره المعارف علوم اسلامی آورده است.در مورد ابلاغ حکومت مالک اشترآمده است:دو قاضی از یک ملت نباید در اختلاف در احکام قرار گیرند باید مورد اختلاف را به کسی که ولی امر شما است عرضه کنید تا او طبق تعلیمات الهی در آن مورد نظر بدهد آنگاه باید قضات بر طبق این نظر عمل کنند. ای مالک به قضات شهرهای حوزه ماموریت خویش بنویس که آراء مورد اختلاف را نزد تو بفرستند و تو آن احکام را بخوان آنچه که مطابق قران وسنت و آثار ائمه باشد آن را تایید کن اگر در مسئله ای درماندی فقها را بخوان و با انان به بحث و گفتار بنشین آنچه را مورد اتفاق نظر آنان است همان را مورد عمل قضات قرار بده. بعلاوه در رساله الصحابه شرحی از عبدالله بن مقفع خطاب به منصور خلیفه عباسی است و طی آن گفته شده قضات عراق در موارد مشابه آراء متناقض می دهند که نه مبنائی دارد و نه در سنت از خلیفه خواسته است که این آراء را جمع آوری کرده صواب آن را از خطا جدا کنند و برای ایجاد روش واحد رایی را که خداوند به او الهام می کند اتخاذ کرده و آن را به ورت دستورالعمل برای قضات بفرستد و آنها را از حکم کردن خلاف آن نهی نماید.ابن حزم اندلسی(م456)در الاحکام می نگارد که عبدااله بن مسعود به مردم گفت اگر خواستید به دادرسی بپردازید به قران رجوع کنیدو اگر در آیه های قرآن حکم موضوع را نیافتید به دادرسی پیامبر صل الله علیه و آله مراجعه کنید و اگر در آنجا هم یافت نشد به شیوه دادرسی(رویه قضایی)شایستگان روی آورید و اگر در آنجا هم چیزی نبود،برابر اجتهاد خویش،دادرسی کنید.  
 
حجیت رویه قضائی
به عقیده فرج‌الله هدایت‌نیا، اختلالات جنسی نباید با مشکلات جنسی و ناتوانایی جنسی، یکی پنداشته شود. زیرا مشکلات جنسی ناپایدار و گذرا هستند برخلاف کزکاری جنسی که مستمر و مکرر هستند (ص۳۶). 
رویه قضایی را می توان از جهتی همان تفسیر کتاب و سنت دانست، نه منبعی مستقل، و از جهت دیگر رویه قضایی را همسان شهرت و عرف معرفی کرد. اگر حقوقدانان در رو در رویی یا ابهام، اجمال و ناسازگاری قانون الهی (قرآن و سنت) در پی زدودن ابهام و اجمال و ناسازگاری باشند و از نتیجه کار سود برند و در موارد بسیار و گوناگون از آن بهره گیرند. این یک رویه قضایی است و می تواند مستندات آن همان مستندات حجیت قرآن و سنت باشد. ولی اگر حقوقدانان در رودرویی با این گونه آیات و روایات از آیات و روایات چشم پوشند، یا اینکه آیات و روایات را ناظر به تمام نیازمندی ها نخوانند و در نتیجه نظریه ای مطرح کنند یا حقی را اثبات کنند و آن را رویه سازند در این صورت می توان رویه قضایی را با دو بحث دیگر اصول به مقایسه گرفت و از همانندی های آن با شهرت فتوایی و عرفی بحث کرد. اصول شناسان شهرت را به فتوایی، روایی و عمل تقسیم می کنند و شهرت فتوایی را به اتفاق اکثر فقها در حکم یک مسئله بدون استناد به روایت و آیه اطلاق می کنند. این شهرت به باور برخی حجت است و به اعتقاد عده ای حجت نیست و در نگاه گروهی شهرت پیش از شیخ طوسی حجت و شهرت پس از او حجّت نیست. برخی نیز میان شهرت سازگار با خبر واحد و شهرت ناسازگار تفصیل می دهند؛ شهرت نخست را حجّت و شهرت دوم را نامعتبر می شناسند. اگر رویه قضایی را بتوان به شهرت فتوایی ارتباط داد و همانندی های آن دو را تبیین کرد رویه قضایی مانند شهرت فتوایی از امارات خوانده می شود و همان نگاه های گوناگون به حجیت شهرت فتوایی در رویه قضایی نیز بروز و ظهور می یابد و می توان از مستندات حجّت شهرت فتوایی برای اعتبار رویه قضایی سود برد. عرف نیز در اصول به اقسامی تقسیم می گردد: عرف عامّ، عرف خاصّ، عرف عملی، عرف قولی، عرف درست، عرف نادرست. رویه قضایی می تواند عرف خاص به شمار آید. اما عرف خاص، اولاً در صورتی حجت است که عرف عوام نباشد، بلکه عرف متشرعه باشد، و ثانیاً تا زمان معصوم(ع) جریان داشته باشد و معصوم(ع) نیز بر اساس آن عمل کرده باشد. بنابراین، عرف خاصی حجت است که عمل معصوم مطابق آن باشد و یا تقریر معصوم را با خود به همراه داشته باشد. در نتیجه در صورت تشبیه رویه قضایی به عرف خاص، رویه قضایی در صورتی حجت است که عمل معصوم و تقریر معصوم(ع) را با خود داشته باشد. اما در این صورت باید توجه داشت که رویه قضایی به مفهوم امروزین آن بر عرف خاص منطبق نخواهد شد و شاخصه های هر یک از این دو با یکدیگر ناهمخوان است. اگر به ماهیت رویه قضایی و عرف توجه شود تفاوت سنخیت آن دو بارز است و با تمام شباهت هایی که دارند نمی توان رویه قضائی را در چارچوب عرف شناسایی نمود. از جهتی دیگر هم باید گفت رویه قضایی با عرف تفاوت دارد،تفاوت رویه قضایی با عرف این است که در عرف هر دو عنر مادی و معنوی وجود دارد،ولی در رویه قضایی عنصر مادی،یعنی دوام و استمرار،وجود دارد ولی عنصر معنوی یعنی اعتقاد به الزام آوری این رای،برای همگان وجود ندارد،دادگاه ها می دانند رویه شکل گرفته برای آنان الزام آور نیست،ولی با این حال قضات به طور اختیاری از این رویه ها پیروی می کنند.
همچنین واژه اختلال جنسی با اختلاف هویتی جنسی و انحراف جنسی نیز متفاوت است. فرد مبتلا به اختلال هویت جنسی با جنسیت طبیعی خود مشکل دارد و فرد مبتلا به انحراف جنسی رفتار جنسی غیرعادی دارد (ص۴۲-۳۷).
رویه قضایی را می توان با یکی دیگر از موضوعات اصول فقهی که سیره عقلاء نام دارد نیز به مقایسه گرفت.دادرسان وقضات، اندیشمندان و عقلای ععلم حقوق هستند و سیره آنان در مسائل حقوقی به حق،نمود بارز سیره عقلای حقوق است. با توجه به نظرات بزرگانی همچون امام خمینی،شهید صدر و کاظمی خراسانی که حجیت سیره را ذاتی می دانند و همچنین با توجه به ابتکار امام خمینی(ره)مبنی برلزوم ملحت اندیشی در نظام حکومتی اسلام و اینکه احکام حکومتی فراتر از قلمرو احکام فرعی قرار دارند راه برای استفاده از سیره های مستحدثه باز است. رویه قضائی عام هم با توجه به فوائدی که در جهت مصالح نظامیه دارد می تواند جز سیره های مستحدثه به شمار آید.
 
نتیجه
===نسبت عیوب فسخ نکاح با اختلالات جنسی===
مطالعه نظم قانونی حاکم بر رویه قضایی نشان دهنده ی آن است که قانون مجلس منبع اصلی نظام حقوقی ایران بوده و رویه قضائی صرفا با دخالت هیئت عمومی دیوان عالی کشور ،آن هم به منظور ایجاد وحدت رویه میان دادگاه ها مورد شناسایی قرار گرفته است. از این رو، رویه قضایی به معنای عرف قضات،مورد شناسایی قرارنگرفته و نقش رویه قضایی که چهره تفسیر و معاون قانون را دارد،محدود به تفسیر و اجرای قانون است.درنتیجه رویه قضایی اصولا به تجویز قانون اعتبار می یابد.
نویسنده با بیان اینکه در منابع فقهی تعریفی از «عیوب فسخ نکاح» دیده نمی‌شود، معتقد می‌شود باتوجه به منصوص بودن عیوب در باب نکاح، مناقشه در تعریفی که در باب عیوب مبیع بیان شده است، که آیا می‌تواند در باب عیوب نکاح ملاک عمل باشد یا خیر، چندان سودمند نیست (ص۶۶).
 
فرج‌الله هدایت‌نیا در نسبت ماهوی اختلال جنسی و عیوب فسخ بیان می‌دارد، از آنجاکه اختلال جنسی، آسیبی روان‌شناختی است و در دسته اختلال‌های روانی طبقه‌بندی می‌شود پس باید متمایز از عیوب فسخی باشد که در فقه اسلامی به آن اشاره شده است. سپس با بیان مصادیق عیوب فسخ نکاح که در فقه و حقوق ایران ثبت شده است(ص۶۸-۶۶) به نسبت «عیوب فسخ نکاح» با «عیوب جنسی» اشاره می‌کند. وی نسبت عیوب ذکر شده در فقه و حقوق با اختلال جنسی را عموم وخصوص من‌وجه می‌داند.(ص۶۹). چراکه معتقد است اختلال جنسی دارای مصادقی است که در ردیف عیوب موجب فسخ نکاح قرار نمی‌گیرند. اغلب مشکلات جنسی یا همان کژکاری‌هایی که امروزه به‌نام اختلال جنسی شناخته می‌شوند در فقه سابقه‌ای ندارند و فقط اشاراتی کلی به آن‌ها در فقه اسلامی پیدا می‌شود؛ مشکلاتی مانند زودانزالی، سردمزاجی، وازینیسم.
 
==روش فقهی اجتهاد در مصادیق جاری و جدید اختلال جنسی==
نویسنده قبل از تبیین روش اجتهاد خود در استنباط حکم فقهی اختلالات جنسی، روش‌های مهم اجتهاد در فقه اسلامی را مورد یررسی خود قرار می‌دهد که در حدود ۳۰ صفحه از حجم کتاب را به این موضوع اختصاص داده است (ص۱۱۶-۸۶).
 
به گفتهٔ فرج‌الله هدایت‌نیا باتوجه به اینکه در '''مصادیق جاری اختلال جنسی'''، مستنبِط به نصوص مبیّن حکم دسترسی دارد ازاین‌رو از بین روش‌های موجود نظیر مقصدگرایی، نص‌بسندی و نص‌محوری؛ '''روش نص‌محوری اجتهادی''' را برای به دست آوردن احکام فقهی اختلال جنسی انتخاب می‌کند (ص۱۱۷).
 
استفاده ار عناوین فقهی نیز روش اجتهاد در '''مصادیق جدید اختلال جنسی''' است. نویسنده معتقد است عنوان اختلال جنسی و مصادیق جدید آن موضوع ادله شرعی قرار نگرفته است، ولی بازگشت آن به عناوینی است که برای آن ادله خاص یا عام در منابع فقهی یافت می‌شود. برای مثال اگر ثابت شود ابتلای فرد به مصداقی از اختلال جنسی موجب ناتوانی جنسی وی شده یا رابطه جنسی را برای وی یا همسرش ضرری یا حرجی ساخته است، می‌توان از طریق قواعد نفی «ضرر» یا «حرج» حکم آن را به دست آورد.(ص ۱۱۷).
 
==آثار اختلال جنسی در حقوق خصوصی خانواده==
نویسنده جایگاه اصلی مباحث اختلال جنسی را در حقوق خصوصی خانوده می‌داند (ص۱۲۱)  و معتقد است حقوق خانواده در حقوق خصوصی طبقه‌بندی می‌شود. وی با استناد به ملاک‌ها و معیارهایی نظیر نظریه «منفعت» و «قواعد ناظر به روابط اشخاص»، حقوق خانواده را در دسته حقوق خصوصی قرار می‌دهد و بیان می‌دارد هدف از حقوق خانواده، تنظیم روابط خانوادگی و تبیین حقوق و مسئولیت‌های زوجین و والدین و فرزندان است و حضور نهادهای دولتی در حقوق خانواده با هدف پشتیبانی از اجرای قواعد آن و تضمین حقوق اعضای آن است.(ص۱۲۲-۱۲۰).  
 
از نظر نگارنده خصوصی‌شماری حقوق خانواده آثاری دارد که مهم‌ترین اثر آن اصل حاکمیت اراده متعاقدین و به رسمیت شناختن توافق آنان در چارچوب قانون و نیز اصل مداخله نکردن دولت است (ص۱۲۲) بنابراین دولت حق دخالت در روابط زوجین و تحمیل اراده خود به طرفین عقد ازدواج را ندارد. و معتقد است این مسئله در فقه دارای مبنای فقهی است (۱۲۳).
 
===آثار ناتوانی جنسی زوجه بر حقوق زوج===
نگارنده می‌نویسد ناتوانی جنسی زوجه موجب سقوط تکلیف وی در تمکین است و از نظر فقهی این ناتوانایی در حقوق زناشویی زوج منشأ اثر نیست؛ چه این‌که زوج در هر صورت می‌تواند همسرش را طلاق دهد و همسر دیگری اختیار کند و یا او را در علقه زوجیت خود نگه دارد و برای نیاز جنسی خود همسر دیگری اختیار کند. اما از نظر حقوقی منشأ اثر است و طبق بیان قانون خانواده مصوب (۱۳۵۳) مرد نمی‌تواند با داشتن زن، همسر دوم اختیار کند مگر در موارد زیر: الف- رضایت همسر اول ب- عدم قدرت همسر اول به ایفای وظایف زناشویی ج- عدم تمکین زن از شوهر. از نظر نویسنده مبنای این اقدام تقنینی، ضرورت‌های اجتماعی است (ص۱۶۰).
 
===آثار ناتوانی جنسی زوج برحقوق زوجه===
منشأ اثر حق زوجه در اختلالات جنسی در کام‌جویی از شوهر پدیدار است چراکه اکثر فقها تَرک مواقعه زوجه را بیش از چهار ماه جایز نمی‌دانند که مستند این حکم روایت صفوان بن یحیی از امام رضا(ع) بیان شده است. اما فقها ترک مواقعه را در صورت عدم امکان انتشار عضو(آلت تناسلی) جایز می‌دانند (ص۱۶۳).  
 
به اعتقاد فرج‌الله هدایت‌نیا، حق مواقعه زوجه در کمتر از چهار ماه دلیل معتبری ندارد.(ص۱۶۹). وی با استناد به فرمان قرآنی «معاشرت به معروف» حق مواقعه با زوجه به زمان خاصی مقید نبوده و امری عرفی است. عرف نمی‌پذیرد که مرد هر وقت بخواهد با همسرش خلوت کند، بدون این‌که خود در مقابل آن تعهدی داشته باشد.(ص۱۷۰).
 
===آثار اختلال جنسی در حقوق و مسئولیت‌های همسری===
از منظر نویسنده اختلل جنسی یا ممکن است حقوق مالی و غیرمالی زوجین را تحت تأثیر قرار دهد نظیر استحقاق نفقه زوجه در فرض ناتوانی وی به تمکین، ساقط می‌شود؛ و یا وجوب تمکین زوجه در فرض ابتلای زوج به بعضی از مصادیق اختلال جنسی، ساقط شود (ص۱۲۴).  
 
نویسنده جایگاه این بحث را در بخش فقهی «نفقه بیمار» می‌داند و در ادامه دو مبنای متفاوت در نفقه زوجه را مورد بررسی خود قرار داد و نفقه مریضه را براساس هریک از مبانی ارزیابی کرده است (ص۱۳۸). وی ابتدا قول مشهور فقهای امامیه را که تمکین را شرط وجوب نفقه دانسته‌اند بررسی کرده است. مطابق این نظریه سبب نفقه، عقد و تمکین است. مراد از تمکین نیز در اینجا تمکین کامل است. از این رو اگر زوجه تمکین نکند یا فقط در بعضی از اوقات یا در بعضی مصادیق استمتاع، تمکین کند، ناشزه محسوب گردیده و حقی بر نفقه ندارد. حال اگر به دلیل اختلال جنسی به‌طور کلی غیرقابل استمتاع باشد قاعدتا وی مستحق نفقه شناخته نمی‌شود (ص۱۴۴).
 
به اعتقاد نویسنده استدلال‌هایی که فقها برای اثبات سببیت تمکین برای وجوب نفقه، ارائه کرده‌اند فاقد قوت لازم برای اثبات شرطیت تمکین است و بیان می‌دارد که اگر تمکین، آن هم تمکین کامل، شرط نفقه باشد، قاعدتا زن بیماری که ناتوان از تمکین است، نباید حقی بر نفقه داشته باشد؛ در حالی که فقها نفقه زوجه مریضه را لازم شمرده‌اند.  
 
در مقابل قول مشهور فقها، برخی دیگر از فقها عقد نکاح را سبب تام نفقه شمرده‌اند و نشوز را مسقط آن خوانده‌اند (ص۱۴۲). نویسنده در رد این قول بیان می‌دارد، زن مبتلا به اختلال جنسی، به‌طور کلی مستحق نفقه خواهد بود؛ چراکه به هیچ عنوان در تعریف نشوز قرار نمی‌گیرد و در عدم تمکین معذور است (ص۱۴۴).
 
وی سپس به بررسی سبب نفقه در قانون مدنی می‌پردازد و پس از بررسی مواد قانونی در این زمینه می‌نویسد اگر زوجه به موجب قانون مجاز به عدم تمکین باشد، در این صورت زوج نمی‌تواند عدم تمکین وی را بهانه‌ای برای عدم انفاق قرار دهد. مواردی که زوجه مجاز به عدم تمکین است، عبارت‌اند از بیماری‌های مقاربتی(ماده ۱۱۲۷ قانون مدنی)، استفاده از حق حبس برای استیفای مهریه( ماده ۱۰۸۵قانون مدنی) قاعدگی و اختلال‌های جنسی. درباره دو سبب اخیر قانون ساکت است (ص۱۴۷).
 
===آثار اختلال جنسی در انحلال نکاح===
باتوجه به اینکه فسخ و طلاق دو سبب مهم انحلال نکاح هستند اثر اختلال جنسی در هر دو مورد از آن قابل بررسی است. در صورتی که معلوم شود یکی از زوجین پیش از عقد به یکی از مصادیق اختلال جنسی مبتلا بوده (آن دستهاز اختلال‌هایی که در منابع فقهی بدون سابقه هستند) و طرف مقابل از وجود آن بی‌خبر بوده است، آیا برای وی حق فسخ نکاح وجود دارد یا خیر؟ اگر پس از عقد، زوج به اختلال جنسی مبتلا شود، به نحوی که رابطه زوجیت برای زوجه ضرری یا حرجی گردد، برای وی حق درخواست طلاق ثابت است یا خیر؟(ص۱۲۴).  
===تسرّی حکم منصوصات به غیرمنصوصات یا موضوعات و مسائل نوظهور===
نویسنده با بیان اینکه مبنای فقهی حصر عیوب موجب فسخ نکاح، به مورد نص آن است که اصل در عقد نکاح، لزوم است و از این اصل در صورتی دست کشیده می‌شود که دلیل معتبری باشد. که نتیجه این مبنا، اکتفا به مورد نص است.(ص۱۷۷). در مقابل، گروهی از فقها تسری حق فسخ به سایر عیوب و بیماری‌ها را محتمل دانسته و به آن فتوا داده‌اند.(ص۱۷۷). قانون مدنی ایران با تأسّی از نظریه مشهور فقهی، عیوب فسخ نکاح را احصا کرده‌اند.  
 
وی معتقد است این‌طور نیست که فقط با نصّ می‌توان از آن حصر صرف‌نظر کرد، بلکه اگر دلیل قابل اعتمادی، غیر از نص، بر خروج از اصل وجود داشته باشد، می‌توان به آن ترتیب اثر داد. زیرا کسانی که تعدّی از مورد نص را روا نمی‌دانند، در عمل، به آن پایبند نبوده و بعضا از آن تعدّی کرده‌اند؛ برای مثال، مشهور فقها «جُب» یا مقطوع بودن آلت تناسلی را جزو عیوب مرد به شمار آورده‌اند، ولی صاحب شرایع در آن تردید کرده است (ص۱۷۹). وجه تردید ایشان عدم ورود نصی به‌طور خاص درباره جُب است.
 
===آیا امکان تسرّی حکم فسخ به عیوب جدید وجود دارد؟===
از نظر نگارنده، در هر موردی که پس از عقد معلوم شود یکی از طرفین به نوعی از عیوب یا بیماری‌ها مبتلاست، به نحوی که با وجود آن رابطه جنسی نامقدور یا ضرری و حرجی باشد، برای طرف مقابل حق فسخ ثابت است مشروط به آن که عیب یا بیماری مزبور درمان‌ناپذیر باشد (ص۱۸۰). وی هم‌چنین برای اثبات حق فسخ برای عیوب یا بیماری‌های پرخطر برای هریک از زوجین از دلیل «تنقیح مناط» و «قیاس اولویت» استفاده می‌کند و با ذکر تسری حکم فسخ از عیوب منصوص به عیوب و بیماری‌هایی که ملاک مزبور عیناٌ در ان وجود داشته باشد که در قرن حاضر شناسایی شده و به لحاظ زیان‌باری یا مشقت‌زایی مانند عیوب منصوص است (ص۱۸۳).
 
مصنف در ادامه می‌نویسد باتوجه به اصل لزوم عقد نکاح و لزوم پایداری آن، در تسرّی حکم فسخ به اختلال جنسی باید به حداقل و قدر متیقن بسنده شود و در هر موردی که ملاک مزبور وجود نداشته باشد یا در وجود آن تردید باشد، حکم فسخ قابل اعمال نخواهد بود.(ص۱۹۴).
 
==اختلال جنسی در حقوق عمومی خانواده==
نویسنده با اشاره به اینکه به لحاظ نظری درباره رابطه دولت و خانواده، نظریه‌های متعددی وجود دارد: دخالت حداکثری دولت در خانواده، نفی دخالت دولت در خانواده و دخالت مشروط و محدود دولت در خانواده نظریه‌هایی است که در بعضی منابع بررسی شده است(ص۱۲۵) معتقد است همانگونه که قبلا اثبات کرده است که دولت نباید در این نهاد دخالت کند اما از منظر اسلامی، حکومت یا دولت در قبال خانواده مسئول است و نقش آن باید حمایتی باشد.(ص۱۲۵). برهمین اساس پس از بررسی مبانی حقوق خانواده در حقوق عمومی مباحث اختلال جنسی در حقوق عمومی خانواده را در دو بعد بررسی کرده است
الف- مسئولیت پیشگیرانه دولت: زیرا برخی از آسیب‌ها که خانواده را تهدید می‌کند در پیش از ازدواج ریشه دارد. تربیت و آموزش جنسی کودکان، آموزش جنسی همسران و صدور گواهی سلامت جنسی برای ازدواج. (ص۲۸۵-۲۶۹).
ب- مسئولیت حمایتی دولت(ص۱۳۹). نظیر ایجاد فرصت دسترسی آسان به خدمات درمانی، حمایت مالی از فرد مبتلا(۳۱۲-۲۸۷).
 
==پانویس==
{{پانویس}}
==منابع==

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۳۳

به نام خدا

چکیده

کتاب اختلال جنسی و حقوق خانواده نوشته فرج‌الله هدایت‌نیا، با موضوع بررسی حکم «ناتوانی در برقراری رابطه جنسی موفق» از منظر فقه و حقوق خصوصی و عمومی خانواده است. به عقیده نویسنده اختلا جنسی به‌عنوان موضوعی فقهی و حقوقی دارای اهمیت است و آثار اختلال جنسیبر روابط مالی و غیرمالی همسرانو نیز تأثیر آن بر انحلال نکاح است.

فرج‌الله هدایت‌نیا اختلال جنسی را از موضوعات مستحدثه می‌داند که جایگاه اصلی اختلال جنسی در حقوق خصوصی خانواده است و از منظر حقوق خصوصی، اختلال جنسی موضوع حکم فقهی قرار نگرفته است و به لحاظ حقوقی نیز این عنوان در قوانین خانواده دیده نمی‌شود. در عین حال، باتوجه به کارکردهای سلبی اختلال‌ها بر قدرت جنسی فرد یا ضرری و حرجی شدن رابطه جنسی برای زوجین یا یکی از آن‌ها، این عارضه در حقوق مالی و روابط زناشویی همسران منشأ اثر است. نویسنده معتقد است باتوجه به اینکه برخی از مصادیق اختلال جنسی در شمار موضوعات مستحدثه فقهی است و نباید عیوبی که موجب فسخ نکاح است را محصور و محدود به موارد مورد نص آن دانست.

نویسنده

فرج‌الله هدایت‌نیا دارای مدرک سطح ۴ در رشته فقه و اصول، فارغ‌التحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد در رشته حقوق خصوصی از دانشگاه مفید قم است. وی همچنین دانشیار گروه فقه و حقوق پژوهشکده نظام‌های اسلامی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی است. [۱]

فرج‌الله هدایت‌نیا در زمینه‌های حقوق زن و خانواده، حقوق و فقه مدنی و تربیت مبلغ عفاف و حجاب سابقه تدریس و پژوهش دارد. وی تاکنون ۱۰ کتاب و بیش‌از ۲۵ مقاله در زمینه فقهی و حقوقی به رشته تحریر درآورده است.[۲]

معرفی اجمالی

کتاب «اختلال جنسی و حقوق خانواده» با هدف بررسی آثار اختلال جنسی در حقوق عمومی خانواده و روابط زوجین نگارش شده است. موضوع این کتاب بررسی احکام اختلالات جنسی از منظر فقه اسلامی است. نویسنده بر این باور است که اختلال جنسی در حقوق مالی و روابط زناشویی، منشأ اثر است و در مواردی موجب سقوط حق و در مواردی موجد حق است.

از نظر نگارنده کتاب، اختلال جنسی به لحاظ موضوع‌شناسی جزء مسائل مستحدثه فقهی است چراکه بعضی از مصادیق اختلال جنسی در فقه مورد بررسی قرار گرفته است اما در برخی از موارد، از مسائل نوظهور است نظیر زودانزالی، دیرانزالی و واژینیسم. نویسنده کتاب معتقد است فراوانی ابهام‌ها و پرسش‌های پیش‌رو درباره آثار اختلال جنسی بر روابط مالی و غیرمالی همسران و نیز تأثیر آن بر انحلال نکاح است که برای بسیاری از آن‌ها در منابع فقهی موجود و حقوق داخلی جمهوری اسلامی ایران، پاسخی یافت نمی‌شود.

نگارنده کتاب درباره ضرورت این پژوهش معتقد است در فقه موجود، تحقیقی در این مورد صورت نگرفته است و جای این موضوع در مباحث نکاح و طلاق خالی است (۲۲ص). از نگاه نویسنده افزون‌بر هدف اصلی از نگارش این کتاب که بررسی موضوع اختلال جنسی از منظر فقه اسلامی است، تأمین نیازهای نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزه تقنین و قضا از دیگر اهداف این کتاب است و معتقد است در قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران به مسائل اختلال جنسی پرداخته نشده است بنابراین نتایج پژوهش‌های این کتاب ممکن است مرجعی برای قضات محاکم خانواده باشد تا در خلأها و نواقص و تعارضات قانونی، به یافته‌های این کتاب اعتماد کرده و به آن استناد کنند.(ص۲۲)

ساختار و فهرست کتاب

چاپ اول کتاب «اختلال جنسی و حقوق خانواده» در سال ۱۳۹۹ش، به‌همت سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد. نگارنده با رویکرد فقهی کوشیده است با مراجعه به منابع فقهی، مسائل مربوط به موضوع را بررسی و به نتیجه نهایی دست یابد.

این کتاب در چهار بخش سامان یافته است که هر بخش از کتاب شامل دو فصل به شرح زیر است:

  • بخش اول کتاب ناظر به موضوع‌شناسی اختلال جنسی است. فصل اول این بخش، اختصاص به معنی‌شناسی، علل اختلال، مصادیق، گونه‌ها و ماهیت اختلال جنسی است. فصل دوم نیز مربوط به «موضوع‌شناسی فقهی-حقوقی اختلالات جنسی است. مباحث این بخش مربوط است به «عیوب موجب فسخ در فقه و حقوق خانواده» است و نسبت‌سنجی آن عیوب با «عیوب جنسی» و انواع بیماری‌هایی بکه حسب مورد، موجب فسخ یا طلاق می‌شوند و یا حقوق همسری را تحت تإثیر قرار می‌دهند.
  • بخش دوم کتاب تبیین روش فقهی استنباط حکم اختلال جنسی یا مصادیق آن در فقه اسلامی است و سپس رویکردهای حقوقی در آن موضوع بررسی شده است.
  • بخش سوم بررسی آثار اختلال جنسی در حقوق همسری بر روابط مالی و روابط زناشویی ( نفقه زوجه، مهریه، امتناع از تمکین و امتناع از وطی) و انحلال نکاح است. این بخش از کتاب بیشترین حجم را به خود اختصاص داده است.
  • آخرین بخش از کتاب اختصاص به پیامدهای فردی و خانوادگی و مسئولیت‌های حقوقی دولت در سلامت خانواده‌ها و پیش‌گیری از ازدواج‌های آسیب‌زا یا درمان زوج‌های مبتلا به اختلال‌های جنسی است.

تبیین مفهوم اختلال جنسی و تمایز آن از مفاهیم مشابه و مرتبط

فرج‌الله هدایت‌نیا در بخش اول کتاب، نخست، معنای واژه‌های «اختلال» و «جنس» را تبیین می‌کند و سپس، مفهوم اصطلاح ترکیبی «اختلال جنسی» را از منظر روان‌شناختی بررسی می‌کند (ص۳۰). و می‌نویسد از منظر پژوهشگران اختلال عملکرد جنسی به معنای مشکلاتی است که در یک یا چند مرحله از مراحل آمیزش جنسی بروز می‌کند و سبب کاهش لذت جنسی یا دست‌نیافتن به اوج لذت جنسی می‌شود.(ص۳۳). وی معتقد است مناسب‌ترین تعبیر برای اختلال عملکرد جنسی اصطلاح «کزکاری جنسی» است.(ص۳۳) کزکاری جنسی به معنای « ناتوانایی در برقراری رابطه جنسی موفق یا رضایت‌بخش» است(ص۳۷). چراکه این اصطلاح تمام مراحل پاسخ جنسی انسان را دربرمی‌گیرد. زیرا پژوهشگران معتقدند پاسخ جنسی انسان چهار مرحله متمایز دارد. این مراحل چهارگانه به ترتیب عبارت است از میل شهوانی، برانگیختگی جسمانی، اوج لذت جنسی و فرونشینی. اصطلاح «کژکاری جنسی» اشاره به وجود اختلال در یکی از مراحل پاسخ جنسی انسان است(ص۳۵). بنابراین بعضی از افراد مبتلا به کزکاری جنسی، میل جنسی کمی دارند یا اساسا میلی ندارند. برخی دیگر در مرحله برانگیختگی جسمانی تأخیر دارند یا به طور کلی برانگیخته نمی‌شوند. بعضی دیگر قادر نیستند مرحله ارگاسم را تجربه کنند.(ص۳۵).

به عقیده فرج‌الله هدایت‌نیا، اختلالات جنسی نباید با مشکلات جنسی و ناتوانایی جنسی، یکی پنداشته شود. زیرا مشکلات جنسی ناپایدار و گذرا هستند برخلاف کزکاری جنسی که مستمر و مکرر هستند (ص۳۶). همچنین واژه اختلال جنسی با اختلاف هویتی جنسی و انحراف جنسی نیز متفاوت است. فرد مبتلا به اختلال هویت جنسی با جنسیت طبیعی خود مشکل دارد و فرد مبتلا به انحراف جنسی رفتار جنسی غیرعادی دارد (ص۴۲-۳۷).

نسبت عیوب فسخ نکاح با اختلالات جنسی

نویسنده با بیان اینکه در منابع فقهی تعریفی از «عیوب فسخ نکاح» دیده نمی‌شود، معتقد می‌شود باتوجه به منصوص بودن عیوب در باب نکاح، مناقشه در تعریفی که در باب عیوب مبیع بیان شده است، که آیا می‌تواند در باب عیوب نکاح ملاک عمل باشد یا خیر، چندان سودمند نیست (ص۶۶).

فرج‌الله هدایت‌نیا در نسبت ماهوی اختلال جنسی و عیوب فسخ بیان می‌دارد، از آنجاکه اختلال جنسی، آسیبی روان‌شناختی است و در دسته اختلال‌های روانی طبقه‌بندی می‌شود پس باید متمایز از عیوب فسخی باشد که در فقه اسلامی به آن اشاره شده است. سپس با بیان مصادیق عیوب فسخ نکاح که در فقه و حقوق ایران ثبت شده است(ص۶۸-۶۶) به نسبت «عیوب فسخ نکاح» با «عیوب جنسی» اشاره می‌کند. وی نسبت عیوب ذکر شده در فقه و حقوق با اختلال جنسی را عموم وخصوص من‌وجه می‌داند.(ص۶۹). چراکه معتقد است اختلال جنسی دارای مصادقی است که در ردیف عیوب موجب فسخ نکاح قرار نمی‌گیرند. اغلب مشکلات جنسی یا همان کژکاری‌هایی که امروزه به‌نام اختلال جنسی شناخته می‌شوند در فقه سابقه‌ای ندارند و فقط اشاراتی کلی به آن‌ها در فقه اسلامی پیدا می‌شود؛ مشکلاتی مانند زودانزالی، سردمزاجی، وازینیسم.

روش فقهی اجتهاد در مصادیق جاری و جدید اختلال جنسی

نویسنده قبل از تبیین روش اجتهاد خود در استنباط حکم فقهی اختلالات جنسی، روش‌های مهم اجتهاد در فقه اسلامی را مورد یررسی خود قرار می‌دهد که در حدود ۳۰ صفحه از حجم کتاب را به این موضوع اختصاص داده است (ص۱۱۶-۸۶).

به گفتهٔ فرج‌الله هدایت‌نیا باتوجه به اینکه در مصادیق جاری اختلال جنسی، مستنبِط به نصوص مبیّن حکم دسترسی دارد ازاین‌رو از بین روش‌های موجود نظیر مقصدگرایی، نص‌بسندی و نص‌محوری؛ روش نص‌محوری اجتهادی را برای به دست آوردن احکام فقهی اختلال جنسی انتخاب می‌کند (ص۱۱۷).

استفاده ار عناوین فقهی نیز روش اجتهاد در مصادیق جدید اختلال جنسی است. نویسنده معتقد است عنوان اختلال جنسی و مصادیق جدید آن موضوع ادله شرعی قرار نگرفته است، ولی بازگشت آن به عناوینی است که برای آن ادله خاص یا عام در منابع فقهی یافت می‌شود. برای مثال اگر ثابت شود ابتلای فرد به مصداقی از اختلال جنسی موجب ناتوانی جنسی وی شده یا رابطه جنسی را برای وی یا همسرش ضرری یا حرجی ساخته است، می‌توان از طریق قواعد نفی «ضرر» یا «حرج» حکم آن را به دست آورد.(ص ۱۱۷).

آثار اختلال جنسی در حقوق خصوصی خانواده

نویسنده جایگاه اصلی مباحث اختلال جنسی را در حقوق خصوصی خانوده می‌داند (ص۱۲۱) و معتقد است حقوق خانواده در حقوق خصوصی طبقه‌بندی می‌شود. وی با استناد به ملاک‌ها و معیارهایی نظیر نظریه «منفعت» و «قواعد ناظر به روابط اشخاص»، حقوق خانواده را در دسته حقوق خصوصی قرار می‌دهد و بیان می‌دارد هدف از حقوق خانواده، تنظیم روابط خانوادگی و تبیین حقوق و مسئولیت‌های زوجین و والدین و فرزندان است و حضور نهادهای دولتی در حقوق خانواده با هدف پشتیبانی از اجرای قواعد آن و تضمین حقوق اعضای آن است.(ص۱۲۲-۱۲۰).

از نظر نگارنده خصوصی‌شماری حقوق خانواده آثاری دارد که مهم‌ترین اثر آن اصل حاکمیت اراده متعاقدین و به رسمیت شناختن توافق آنان در چارچوب قانون و نیز اصل مداخله نکردن دولت است (ص۱۲۲) بنابراین دولت حق دخالت در روابط زوجین و تحمیل اراده خود به طرفین عقد ازدواج را ندارد. و معتقد است این مسئله در فقه دارای مبنای فقهی است (۱۲۳).

آثار ناتوانی جنسی زوجه بر حقوق زوج

نگارنده می‌نویسد ناتوانی جنسی زوجه موجب سقوط تکلیف وی در تمکین است و از نظر فقهی این ناتوانایی در حقوق زناشویی زوج منشأ اثر نیست؛ چه این‌که زوج در هر صورت می‌تواند همسرش را طلاق دهد و همسر دیگری اختیار کند و یا او را در علقه زوجیت خود نگه دارد و برای نیاز جنسی خود همسر دیگری اختیار کند. اما از نظر حقوقی منشأ اثر است و طبق بیان قانون خانواده مصوب (۱۳۵۳) مرد نمی‌تواند با داشتن زن، همسر دوم اختیار کند مگر در موارد زیر: الف- رضایت همسر اول ب- عدم قدرت همسر اول به ایفای وظایف زناشویی ج- عدم تمکین زن از شوهر. از نظر نویسنده مبنای این اقدام تقنینی، ضرورت‌های اجتماعی است (ص۱۶۰).

آثار ناتوانی جنسی زوج برحقوق زوجه

منشأ اثر حق زوجه در اختلالات جنسی در کام‌جویی از شوهر پدیدار است چراکه اکثر فقها تَرک مواقعه زوجه را بیش از چهار ماه جایز نمی‌دانند که مستند این حکم روایت صفوان بن یحیی از امام رضا(ع) بیان شده است. اما فقها ترک مواقعه را در صورت عدم امکان انتشار عضو(آلت تناسلی) جایز می‌دانند (ص۱۶۳).

به اعتقاد فرج‌الله هدایت‌نیا، حق مواقعه زوجه در کمتر از چهار ماه دلیل معتبری ندارد.(ص۱۶۹). وی با استناد به فرمان قرآنی «معاشرت به معروف» حق مواقعه با زوجه به زمان خاصی مقید نبوده و امری عرفی است. عرف نمی‌پذیرد که مرد هر وقت بخواهد با همسرش خلوت کند، بدون این‌که خود در مقابل آن تعهدی داشته باشد.(ص۱۷۰).

آثار اختلال جنسی در حقوق و مسئولیت‌های همسری

از منظر نویسنده اختلل جنسی یا ممکن است حقوق مالی و غیرمالی زوجین را تحت تأثیر قرار دهد نظیر استحقاق نفقه زوجه در فرض ناتوانی وی به تمکین، ساقط می‌شود؛ و یا وجوب تمکین زوجه در فرض ابتلای زوج به بعضی از مصادیق اختلال جنسی، ساقط شود (ص۱۲۴).

نویسنده جایگاه این بحث را در بخش فقهی «نفقه بیمار» می‌داند و در ادامه دو مبنای متفاوت در نفقه زوجه را مورد بررسی خود قرار داد و نفقه مریضه را براساس هریک از مبانی ارزیابی کرده است (ص۱۳۸). وی ابتدا قول مشهور فقهای امامیه را که تمکین را شرط وجوب نفقه دانسته‌اند بررسی کرده است. مطابق این نظریه سبب نفقه، عقد و تمکین است. مراد از تمکین نیز در اینجا تمکین کامل است. از این رو اگر زوجه تمکین نکند یا فقط در بعضی از اوقات یا در بعضی مصادیق استمتاع، تمکین کند، ناشزه محسوب گردیده و حقی بر نفقه ندارد. حال اگر به دلیل اختلال جنسی به‌طور کلی غیرقابل استمتاع باشد قاعدتا وی مستحق نفقه شناخته نمی‌شود (ص۱۴۴).

به اعتقاد نویسنده استدلال‌هایی که فقها برای اثبات سببیت تمکین برای وجوب نفقه، ارائه کرده‌اند فاقد قوت لازم برای اثبات شرطیت تمکین است و بیان می‌دارد که اگر تمکین، آن هم تمکین کامل، شرط نفقه باشد، قاعدتا زن بیماری که ناتوان از تمکین است، نباید حقی بر نفقه داشته باشد؛ در حالی که فقها نفقه زوجه مریضه را لازم شمرده‌اند.

در مقابل قول مشهور فقها، برخی دیگر از فقها عقد نکاح را سبب تام نفقه شمرده‌اند و نشوز را مسقط آن خوانده‌اند (ص۱۴۲). نویسنده در رد این قول بیان می‌دارد، زن مبتلا به اختلال جنسی، به‌طور کلی مستحق نفقه خواهد بود؛ چراکه به هیچ عنوان در تعریف نشوز قرار نمی‌گیرد و در عدم تمکین معذور است (ص۱۴۴).

وی سپس به بررسی سبب نفقه در قانون مدنی می‌پردازد و پس از بررسی مواد قانونی در این زمینه می‌نویسد اگر زوجه به موجب قانون مجاز به عدم تمکین باشد، در این صورت زوج نمی‌تواند عدم تمکین وی را بهانه‌ای برای عدم انفاق قرار دهد. مواردی که زوجه مجاز به عدم تمکین است، عبارت‌اند از بیماری‌های مقاربتی(ماده ۱۱۲۷ قانون مدنی)، استفاده از حق حبس برای استیفای مهریه( ماده ۱۰۸۵قانون مدنی) قاعدگی و اختلال‌های جنسی. درباره دو سبب اخیر قانون ساکت است (ص۱۴۷).

آثار اختلال جنسی در انحلال نکاح

باتوجه به اینکه فسخ و طلاق دو سبب مهم انحلال نکاح هستند اثر اختلال جنسی در هر دو مورد از آن قابل بررسی است. در صورتی که معلوم شود یکی از زوجین پیش از عقد به یکی از مصادیق اختلال جنسی مبتلا بوده (آن دستهاز اختلال‌هایی که در منابع فقهی بدون سابقه هستند) و طرف مقابل از وجود آن بی‌خبر بوده است، آیا برای وی حق فسخ نکاح وجود دارد یا خیر؟ اگر پس از عقد، زوج به اختلال جنسی مبتلا شود، به نحوی که رابطه زوجیت برای زوجه ضرری یا حرجی گردد، برای وی حق درخواست طلاق ثابت است یا خیر؟(ص۱۲۴).

تسرّی حکم منصوصات به غیرمنصوصات یا موضوعات و مسائل نوظهور

نویسنده با بیان اینکه مبنای فقهی حصر عیوب موجب فسخ نکاح، به مورد نص آن است که اصل در عقد نکاح، لزوم است و از این اصل در صورتی دست کشیده می‌شود که دلیل معتبری باشد. که نتیجه این مبنا، اکتفا به مورد نص است.(ص۱۷۷). در مقابل، گروهی از فقها تسری حق فسخ به سایر عیوب و بیماری‌ها را محتمل دانسته و به آن فتوا داده‌اند.(ص۱۷۷). قانون مدنی ایران با تأسّی از نظریه مشهور فقهی، عیوب فسخ نکاح را احصا کرده‌اند.

وی معتقد است این‌طور نیست که فقط با نصّ می‌توان از آن حصر صرف‌نظر کرد، بلکه اگر دلیل قابل اعتمادی، غیر از نص، بر خروج از اصل وجود داشته باشد، می‌توان به آن ترتیب اثر داد. زیرا کسانی که تعدّی از مورد نص را روا نمی‌دانند، در عمل، به آن پایبند نبوده و بعضا از آن تعدّی کرده‌اند؛ برای مثال، مشهور فقها «جُب» یا مقطوع بودن آلت تناسلی را جزو عیوب مرد به شمار آورده‌اند، ولی صاحب شرایع در آن تردید کرده است (ص۱۷۹). وجه تردید ایشان عدم ورود نصی به‌طور خاص درباره جُب است.

آیا امکان تسرّی حکم فسخ به عیوب جدید وجود دارد؟

از نظر نگارنده، در هر موردی که پس از عقد معلوم شود یکی از طرفین به نوعی از عیوب یا بیماری‌ها مبتلاست، به نحوی که با وجود آن رابطه جنسی نامقدور یا ضرری و حرجی باشد، برای طرف مقابل حق فسخ ثابت است مشروط به آن که عیب یا بیماری مزبور درمان‌ناپذیر باشد (ص۱۸۰). وی هم‌چنین برای اثبات حق فسخ برای عیوب یا بیماری‌های پرخطر برای هریک از زوجین از دلیل «تنقیح مناط» و «قیاس اولویت» استفاده می‌کند و با ذکر تسری حکم فسخ از عیوب منصوص به عیوب و بیماری‌هایی که ملاک مزبور عیناٌ در ان وجود داشته باشد که در قرن حاضر شناسایی شده و به لحاظ زیان‌باری یا مشقت‌زایی مانند عیوب منصوص است (ص۱۸۳).

مصنف در ادامه می‌نویسد باتوجه به اصل لزوم عقد نکاح و لزوم پایداری آن، در تسرّی حکم فسخ به اختلال جنسی باید به حداقل و قدر متیقن بسنده شود و در هر موردی که ملاک مزبور وجود نداشته باشد یا در وجود آن تردید باشد، حکم فسخ قابل اعمال نخواهد بود.(ص۱۹۴).

اختلال جنسی در حقوق عمومی خانواده

نویسنده با اشاره به اینکه به لحاظ نظری درباره رابطه دولت و خانواده، نظریه‌های متعددی وجود دارد: دخالت حداکثری دولت در خانواده، نفی دخالت دولت در خانواده و دخالت مشروط و محدود دولت در خانواده نظریه‌هایی است که در بعضی منابع بررسی شده است(ص۱۲۵) معتقد است همانگونه که قبلا اثبات کرده است که دولت نباید در این نهاد دخالت کند اما از منظر اسلامی، حکومت یا دولت در قبال خانواده مسئول است و نقش آن باید حمایتی باشد.(ص۱۲۵). برهمین اساس پس از بررسی مبانی حقوق خانواده در حقوق عمومی مباحث اختلال جنسی در حقوق عمومی خانواده را در دو بعد بررسی کرده است الف- مسئولیت پیشگیرانه دولت: زیرا برخی از آسیب‌ها که خانواده را تهدید می‌کند در پیش از ازدواج ریشه دارد. تربیت و آموزش جنسی کودکان، آموزش جنسی همسران و صدور گواهی سلامت جنسی برای ازدواج. (ص۲۸۵-۲۶۹). ب- مسئولیت حمایتی دولت(ص۱۳۹). نظیر ایجاد فرصت دسترسی آسان به خدمات درمانی، حمایت مالی از فرد مبتلا(۳۱۲-۲۸۷).

پانویس

  1. «فرج‌الله هدایت‌نیا گنجی»، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
  2. فرج‌الله هدایت‌نیا، وبگاه اندیشوران.

منابع