کاربر:Hamzeahmadi/صفحه تمرین۲: تفاوت میان نسخه‌ها

از دانشنامه فقه معاصر
Hamzeahmadi (بحث | مشارکت‌ها)
Hamzeahmadi (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۶۵: خط ۶۵:
# برخی از فقهای حنفی، مالکی و شافعی مداوا و درمان را مستحب دانسته‌اند.<ref>عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۴۱.</ref>
# برخی از فقهای حنفی، مالکی و شافعی مداوا و درمان را مستحب دانسته‌اند.<ref>عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۴۱.</ref>
# از نظر برخی فقهای حنبلی مداوا و درمان واجب نیست و ترک آن از روی توکل اولی است.<ref>الحجاوی، الاقناع فی فقه الامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۱۰؛ بهوتی، کشف القناع عن متن الاقناع، ج۲، ص۷۶.</ref>
# از نظر برخی فقهای حنبلی مداوا و درمان واجب نیست و ترک آن از روی توکل اولی است.<ref>الحجاوی، الاقناع فی فقه الامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۱۰؛ بهوتی، کشف القناع عن متن الاقناع، ج۲، ص۷۶.</ref>
بنا به فتوای «مجمع الفقه الاسلامی» احکام مداوا و معالجه با توجه به اختلاف افراد و حالات آنان، مختلف است: برای شخصی که ترک مداوا و درمان موجب مرگ وی، تلف شدن یکی از اعضای بدنش و انتقال بیماری به دیگران شود، درمان و مداوا کردن واجب است و برای بیماری که هیچ‌یک از این آثار مذکور را نداشته باشد، حتی اگر بیماری موجب ضعف بدن او می‌شود، مداوا و درمان مستحب است.<ref>عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۴۸.</ref> بر این اساس گفته می‌شود اتانازی منفعل یا ترک درمان اگر از سوی خود بیمار باشد و منجر به مرگ وی شود حرام است؛ اما اگر از سوی پزشک باشد اختلاف نظر است. اگر مداوا و درمان واجب باشد، پس بر پزشک واجب است که درمان را ادامه دهد و اتانازی منفعل بر وی حرام است، اما اگر گفته شود مداوا و درمان واجب نیست، بلکه مستحب و مباح است، در این صورت اتانازی منفعل از سوی پزشک جایز است.<ref>عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۴۹.</ref>
بنا به فتوای «مجمع الفقه الاسلامی» احکام مداوا و معالجه با توجه به اختلاف افراد و حالات آنان، مختلف است: برای شخصی که ترک مداوا و درمان موجب مرگ وی، تلف شدن یکی از اعضای بدنش و انتقال بیماری به دیگران شود، درمان و مداوا کردن واجب است و برای بیماری که هیچ‌یک از این آثار مذکور را نداشته باشد، حتی اگر بیماری موجب ضعف بدن او شود، مداوا و درمان مستحب است.<ref>عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۴۸.</ref> بر این اساس گفته می‌شود اتانازی منفعل یا ترک درمان اگر از سوی خود بیمار باشد و منجر به مرگ وی شود حرام است؛ اما اگر از سوی پزشک باشد اختلاف نظر است. اگر اصل مداوا و درمان واجب باشد، پس بر پزشک واجب است که درمان را ادامه دهد و اتانازی منفعل بر وی حرام است، اما اگر گفته شود مداوا و درمان واجب نیست، بلکه مستحب یا مباح است، در این صورت اتانازی منفعل از سوی پزشک جایز است.<ref>عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۴۹.</ref>


===ادله===
===ادله===

نسخهٔ ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۵:۱۵

تبیین مسئله و جایگاه آن

واژه «اتانازی» که به صورت‌های «یوتونازی»، «یونازیا» و «اوتانازیا» نیز به کار رفته، از پیشوند یونانی «Eu» به معنای «خوب» و واژه «Thanatos» به معنای «مرگ» ترکیب یافته است.[۱] در زبان فارسی معادل‌هایی مانند «مرگ خوب»، «مرگ آسان»، «بهْ‌مرگی»، «قتل از روی ترحم»، «مرگ خودخواسته» و «کشتن دلسوزانه» برای این واژه در نظر گرفته شده [۲] و در اصطلاح به معنای پایان دادن به زندگی فرد به درخواست خودش و به دست دیگری و با نیت رهایی او از درد و رنج طاقت‌فرسا یا یک بیماری لاعلاج است و یا به معنای کشتن عمدی یک بیمار به دلیل ترحم و از روی دلسوزی، به وسیله به کار بردن یک ماده کشنده یا ترک مراقبت‌های لازم و ضروری، است.[۳]

اقسام اتانازی

اتانازی در یک تقسیم‌بندی به دو دسته تقسیم می‌شود:

  • اتانازی مستقیم: که با اقدام به وسیله شخص دیگری غیر از خود بیمار مانند پزشک است[۴] و این خود به دو نوع اتانازی مستقیم فعال و منفعل تقسیم می‌شود:
  1. اتانازی مستقیم فعال: شخصی مانند پزشک با آمپول یا تجویز داروی کشنده به زندگی پر درد و رنج بیمار، پایان می‌دهد.[۵]
  2. اتانازی مستقیم منفعل: از ادامه معالجه و زنده‌نگه داشتن بیمار لاعلاجی که درد می‌کشد، خودداری می‌شود؛ یعنی از درمان‌هایی که برای حفظ حیات بیمار لازم و ضروری است، صرف نظر می‌شود.[۶]
  • اتانازی غیر مستقیم: داروهایی در دسترس بیمار گذاشته می‌شود تا او به دست خود و شخصاً به زندگی پرمحنت خود پایان بدهد[۷] و یا به بیمار داروهای تجویز می‌شود که پیامد و عوارض مصرف آن، مرگ بیمار را به دنبال دارد.[۸]

هر کدام از این اقسام یا به صورت داوطلبانه، با رضایت آگاهانه بیمار و بر اساس تقاضای صریح او است یا این که به صورت غیر داوطلبانه و بدون تقاضای بیمار، به سبب عدم صلاحیت او در تصمیم‌گیری بر اثر عواملی چون بیهوشی و کما، صورت می‌گیرد.[۹]

تاریخچه و جایگاه مسئله در فقه معاصر

گفته می‌شود واژه اتانازی برای اولین بار از سوی فرانسیس بیکن، فیلسوف انگلیسی قرن ۱۶ میلادی، در مقاله‌ای با عنوان «پیشرفت دانش»[یادداشت ۱] با مطرح کردن مرگ بدون رنج، وارد فرهنگ پزشکی شد.[۱۰] پس از آن در نیمه اول قرن بیستم توماس مور، حقوق‌دان و فیلسوف انگلیسی، در کتابش با عنوان «آرمانشهر» [یادداشت ۲] این واژه را به کار برد و انجام این فعل را در بیماران صعب‌العلاجی که رنج می‌برند؛ مشروط به اجازه قضات و کشیش‌ها، مشروع دانست.[۱۱] از آن پس و به‌ویژه پس از جنگ جهانی دوم بحث‌ها و تألیفات در این زمینه اوج گرفت و امروزه به عنوان یکی از مباحث مهم و چالش‌برانگیز در حوزه اخلاق و حقوق پزشکی است.[۱۲]

اگرچه درباره مباحث مرتبط با این موضوع در آثار فقهی گذشته، در ابواب فقهی قصاص و دیه و در ضمن مسائلی مانند «ممنوع بودن قتل نفس»[۱۳] و «جایز نبودن کشتن کسی که خودش رضایت به آن داشته باشد»،[۱۴] مسأله اجهاز[یادداشت ۳] که در باب جهاد از آن سخن رفته[۱۵] و مسائلی از این دست، مورد توجه بوده است؛ اما درباره احکام خود مسأله اتانازی بحثی صورت نگرفته است و این مسأله، از مسائل نوظهور در حیطه فقه پزشکی است که امروزه مورد توجه فقهای معاصر قرار گرفته و آنان با توجه به منابعی که برای استنباط احکام شرعی در دسترس دارند، به بحث درباره این موضوع پرداخته، احکام آن را استخراج کرده و استفتائات مختلف درباره این مسأله را پاسخ داده‌اند.

رویکردها و نظرات در فقه شیعه

نظرات فقهای معاصر درباره حکم تکلیفی و وضعی اتانازی به شرح زیر است:

حکم تکلیفی

دیدگاه فقها براساس تقسیم اتانازی به فعال، غیر فعال و غیر مستقیم مختلف است:

  • حکم اتانازی فعال: گفته می‌شود فقهای معاصر شیعه در حرمت اتانازی فعال؛ یعنی نوعی مرگ ترحم‌آمیز که با اقدام پزشک انجام می‌پذیرد، اتفاق نظر دارند.[۱۶]
  • حکم اتانازی غیر فعال: بسیاری از فقها همچنین اتانازی غیر منفعل؛ یعنی ترک و خودداری از معالجه بیمار لاعلاجی که از بیماریش رنج می‌کشد را حرام دانسته‌اند. البته برخی فقها در شرایط خاصی ترک و خوداری از معالجه را جایز دانسته‌اند: به عنوان نمونه ناصر مکارم شیرازی در جواب به استفتائی که در آن فردی بر اثر تصادف ۱۲ سال است که به کما رفته و یا بیماری که پس از عمل جراحی مدت طولانی است که به هوش نیامده، گفته است: اگر بازگشت بیمار به حال طبیعی عادتاً امکان نداشته باشد، دست کشیدن از معالجه وی جایز است.[۱۷] همچنین میرزاجواد تبریزی خودداری از ادامه درمان و تأمین تنفس بیماری که معالجات پزشکی برای درمان او اثری ندارد و قلبش از حرکت ایستاده را جایز دانسته است.[۱۸] سیدعلی خامنه‌ای حفظ بیمار محتضری که امیدی به درمانش نیست و تأخیر در مرگ او را واجب ندانسته و لذا بنا به نظر او اتانازی غیر فعال یا خودداری از مداوای این بیمار حرام نیست و مانعی ندارد.[۱۹]
  • حکم اتانازی غیر مستقیم: بنا به نظر محمد فاضل لنکرانی تسریع در مرگ بیمار اگر به دست خود بیمار انجام شود، خودکشی محسوب شده و حرام است.[۲۰]

گفتنی است که در همه موارد مذکور، بنا به نظر فقها اذن و رضایت بیمار به انجام اتانازی، چه به نحو مستقیم و چه غیر مستقیم اثری در تغییر حکم تکلیفی؛ یعنی حکم حرمت ایجاد نمی‌کند.[۲۱]

حکم وضعی

حکم وضعی یعنی ضمان به قصاص و دیه برای انجام‌دهنده اتانازی، در برخی فروع مورد اختلاف فقیهان است:

اذن یا عدم اذن بیمار

در حکم وضعی اتانازی با توجه به اذن و رضایت بیمار از انجام آن یا عدم اذن و رضایت وی، میان فقها اختلاف نظر وجود دارد. یک مسأله‌ای که در فقه شیعه از قبل مطرح بوده و الان با این مسأله قابل تطبیق است این است که اگر کسی به دیگری بگوید: «مرا بکش و اگرنه تو را می‌کشم» آیا می‌تواند او را بکشد؟ و اگر کشت آیا قصاص یا دیه بر او ثابت می‌شود؟[۲۲] دو دیدگاه در این مسأله وجود دارد:

  1. سقوط حق قصاص و دیه: بنا به نظر فقیهانی همچون: محقق حلی، شهید ثانی، صاحب‌جواهر، سید عبدالاعلی سبزواری و سید روح‌الله خمینی، چون که مقتول به قتل خودش اذن و رضایت داده، پس حق قصاص و دیه را با این اذن اسقاط نموده و وارث نمی‌تواند قصاص یا دیه را مطالبه کند.[۲۳] از نظر صاحب جواهر اگر در شمول ادله ثبوت قصاص و دیه نسبت به این مورد شک داشته باشیم، اصالة البرائة را جاری می‌کنیم و یا گفته می‌شود که در این مورد، شبهه دارئه وجود دارد؛ یعنی همان‌طور که وجود شبهه در حدود، موجب برداشتن حد می‌شود، در این مورد نیز وجود شبهه، اسقاط‌کننده حق قصاص و دیه است.[۲۴]
  2. عدم سقوط حق قصاص و دیه: بنا به نظر فقیهانی همچون سید ابوالقاسم خویی، میرزاجواد تبریزی و جعفر سبحانی با وجود رضایت و اذن مقتول از قتل خودش، حق قصاص و دیه ساقط نمی‌شود.[۲۵] زیرا برخلاف آنچه در اموال جاری می‌شود، انسان بر اتلاف خودش تسلط ندارد تا اذن وی به اتلاف خودش موجب اسقاط ضمان باشد، پس عمومات ادله قصاص این مورد را نیز شامل می‌شود.[۲۶] سید محمدصادق روحانی در نقد این دیدگاه گفته است: اتلاف نفس محترم دو حیثیت دارد: یکی حق خداوند متعال و حکم وی به عدم جواز اتلاف نفس است و دیگری حق انسان‌ها و ثبوت قصاص و دیه است. دیدگاه فقیهانی چون خویی، تبریزی و سبحانی در مورد حیثیت اول؛ یعنی حق خداوند متعال درست است؛ اما درباره حیثیت دوم درست نیست؛ زیرا به ضرورت وجدان و با توجه به سیره عقلائیه در می‌یابیم که انسان‌ مالک جان خود، اعضا و اعمال خودش است و لذا با اذن و رضایت به اتلاف و قتل خودش، حق قصاص و دیه ساقط می‌شود.[۲۷]

اتانازی منفعل

بررسی حکم وضعی اتانازی منفعل یا ترک معالجه و درمان بیماری که از بیماریش رنج می‌برد به این امر بستگی دارد که کدام یک از عناوین «حرمت قتل نفس» یا «وجوب انقاذ نفس محترم» بر آن صدق می‌کند.[۲۸] بنا به گفته محمدرضا انصاری قمی (از محققین و مدرسین حوزه علمیه قم) از نظر عرفی مسأله تحت عنوان «وجوب انقاذ نفس محترم» قرار می‌گیرد؛ زیرا این شخص عمل ازهاق نفس یا قتل از وی سر نزده؛ بلکه صرفاً بیمار را از مرگ نجات نداده است[۲۹] و بنا به نظر فقیهانی همچون علامه حلی و صاحب‌جواهر هر کس انسانی را در حال هلاکت ببیند و او را نجات ندهد؛ در حالی که توانایی نجات او را دارد؛ اگرچه شخص گناه مرتکب شده است، ولی ضمان-قصاص یا دیه-بر عهده وی نیست. [۳۰] بر این اساس اگر پزشک، بیماری را معالجه نکند و در اثر ترک معالجه، بیمار بمیرد؛ اگرچه پزشک ترک واجب کرده و گناه مرتکب شده است، ولی ضامن نیست و وارث متوفی حق قصاص یا دیه ندارد.[۳۱]

اتانازی فعال

اگر پزشک یا شخص دیگری، بیمار لاعلاجی که از بیماریش رنج می‌برد را بدون اذن او و از روی عمد، حتی اگر به قصد شفقت و ترحم بکشد، همه عناصر قتل عمد را دارد و مرتکب قتل عمد شده است و این مورد مشمول اطلاقات و عمومات ثبوت حق قصاص یا دیه برای ولی مقتول، می‌شود.[۳۲]

ادله حکم تکلیفی

ادله‌ای که فقها برای اثبات حکم حرمت اتانازی به آن استدلال کرده‌اند به تفصیل زیر است:

ادله حرمت اتانازی مستقیم (فعال و منفعل)

فقیهان برای حرمت اتانازی فعال و حتی فقیهانی که قائل به حرمت اتانازی منفعل هستند، به اطلاقات ادله حرمت قتل نفس از آیات و روایات و ادله وجوب انقاذ نفس محترم از هلاک تمسک کرده‌اند:[۳۳]

  • آیات ۱۵۱ سوره انعام، ۳۳ سوره اسراء و ۹۳ سوره نساء، از قتل نفس از روی عمد و به ناحق، نهی کرده اند و نهی در این آیات دلالت بر حرمت می‌کند،[۳۴] قتل از روی ترحم (اتانازی) نیز از مصادیق قتل عمد بوده، پس حرام است.[۳۵]
  • در کتاب وسائل الشیعه بابی با عنوان «تحریم القتل ظلماً: باب حرمت قتل نفس از روی ظلم و به ناحق» آمده و ذیل آن ۲۰ روایت ذکر شده است.[۳۶] فقها از این روایات بر حرمت قتل نفس استدلال کرده‌اند.[۳۷] اتانازی نیز به نوعی قتل نفس به ناحق بوده، پس حرام است.[۳۸]
  • از آیه «و من أحياها فكأنما أحيا الناس جميعا؛ هرکس انسانی را از مرگ نجات دهد، انگار به همه مردم زندگی بخشیده است.»[۳۹] و همچنین از روایاتی که ذیل آن آمده و بر نجات جان دیگران از هلاکت توصیه کرده،[۴۰] بر وجوب انقاذ و نجات جان انسان‌ها استدلال شده است.[۴۱] بر این اساس نجات جان بیماری که از بیماریش رنج می‌کشد واجب و ترک آن حرام است. پس اتانازی منفعل که ترک درمان و ترک نجات جان انسان به شمار می‌رود، حرام است.

ادله حرمت اتانازی غیر مستقیم

برای حرمت اتانازی غیر مستقیم به ادله حرمت خودکشی در آیات و روایات و وجوب حفظ نفس تمسک شده است:[۴۲]

  • از نظر فقیهان، آیه تهلکه[۴۳] و آیه «و لا تقتلوا انفسکم إن الله کان بکم رحیماً»[۴۴] و همچنین برخی روایات[۴۵] بر حرمت خودکشی و انتحار دلالت می‌کنند.[۴۶] بر این اساس، اتانازی غیر مستقیم که بیمار صعب العلاج برای رهایی از درد و رنج شخصاً به آن اقدام می‌کند، خودکشی محسوب می‌شود و حرام است.[۴۷]
  • ادله‌ای که بر حرمت خودکشی دلالت دارند به نحو دلالت التزامی بر وجوب حفظ نفس نیز دلالت می‌کنند.[۴۸] ضمن آنکه بنا به نظر برخی فقها، وجوب حفظ نفس از مستقلات عقلیه‌ای است که عقل به تنهایی می‌تواند به لزوم آن حکم کند؛ به‌طوری که کشف از حکم خدای متعال را هم به دنبال داشته باشد.[۴۹]

منابع مطالعاتی مهم

اعم از کتاب‌ها، مقالات، نشست‌های علمی و ....

سایر فرقه‌های اسلامی

اتانازی فعال

همه علمای اهل سنت به حرمت خودکشی برای رهایی از درد و رنج بیماری، همچنین اتانازی فعال و ایجاد سبب تسریع مرگ بیمار، حکم کرده‌اند.[۵۰] بنا به فتوای «لجنه فتوایی الازهر» مصر: کشتن فردی که بیمار است-هر نوع بیماری و مرضی که داشته باشدـبه خاطر منع از انتقال بیماریش به دیگران یا به دلیل ناامیدی از شفا و بهبودی او، جایز نیست و قتل از روی عدوان محسوب می‌شود. همچنین بر بیمار حرام است که خودش را بکشد و اذن بیمار، کار حرام را حلال نمی‌کند؛ زیرا او بر نفس و روح خود تملکی ندارد که به دیگران اجازه کشتن خودش را بدهد.[۵۱] بنا به فتوای شیخ جاد الحق (مفتی بزرگ مصر و شیخ الازهر در سال ۱۴۰۲ق) کشتن بیمار برای رهایی از درد و رنج ناشی از بیماری، حرام است.[۵۲]

اتانازی منفعل

اتانازی منفعل یا ترک معالجه و ادامه درمان به دلیل ناامیدی از بهبودی یا از طرف بیمار است و یا از طرف پزشک و درباره هر دو صورت، میان فقیهان اختلاف نظر وجود دارد:[۵۳]

  1. بنا به نظر برخی فقیهان حنفی، شافعی، حنبلی و ظاهریه، درمان و مداوای از بیماری واجب است.[۵۴]
  2. به گفته برخی فقهای مالکی، مداوای از بیماری مطلقاً مباح است.[۵۵]
  3. برخی از فقهای حنفی، مالکی و شافعی مداوا و درمان را مستحب دانسته‌اند.[۵۶]
  4. از نظر برخی فقهای حنبلی مداوا و درمان واجب نیست و ترک آن از روی توکل اولی است.[۵۷]

بنا به فتوای «مجمع الفقه الاسلامی» احکام مداوا و معالجه با توجه به اختلاف افراد و حالات آنان، مختلف است: برای شخصی که ترک مداوا و درمان موجب مرگ وی، تلف شدن یکی از اعضای بدنش و انتقال بیماری به دیگران شود، درمان و مداوا کردن واجب است و برای بیماری که هیچ‌یک از این آثار مذکور را نداشته باشد، حتی اگر بیماری موجب ضعف بدن او شود، مداوا و درمان مستحب است.[۵۸] بر این اساس گفته می‌شود اتانازی منفعل یا ترک درمان اگر از سوی خود بیمار باشد و منجر به مرگ وی شود حرام است؛ اما اگر از سوی پزشک باشد اختلاف نظر است. اگر اصل مداوا و درمان واجب باشد، پس بر پزشک واجب است که درمان را ادامه دهد و اتانازی منفعل بر وی حرام است، اما اگر گفته شود مداوا و درمان واجب نیست، بلکه مستحب یا مباح است، در این صورت اتانازی منفعل از سوی پزشک جایز است.[۵۹]

ادله

ادله‌ای که فقهای اهل سنت برای حرمت اتانازی به آن استناد کرده‌اند به شرح زیر است:

قرآن

  • آیاتی مانند آیه ۱۵۱ سوره انعام، آیه ۳۳ سوره اسراء و آیه ۹۳ سوره نساء که بر حرمت قتل نفس از روی عدوان و به ناحق دلالت می‌کنند.[۶۰]
  • آیات ۱۹۵ سوره بقره . ۲۹ سوره نساء که بر حرمت خودکشی و انتحار دلالت می کنند.[۶۱]
  • بر اساس آیات ۱۷۹ سوره بقره و ۴۵ سوره مائده، تشریع قصاص به خاطر اهمیت حفظ نفوس بشری در جوامع، نزد شارع است.[۶۲]
  • آیه ۱۷۳ سوره بقره که بر اباحه محظورت در مواقع ضرورت دلالت می‌کند، به خاطر اهمیت جان انسان نزد شارع و حفظ و نجات آن از هلاکت است.[۶۳]
  • آیه ۸۷ سوره یوسف از ناامید شدن از رحمت الهی نهی کرده است. کشتن بیمار به دلیل ناامیدی از شفا و بهبودی او، اگرچه فی نفسه در شرع حرام است، به نوعی ناامیدی از رحمت خداوند و شک در قدرت خداوند نیز به شمار می‌رود که از این جهت نیز حرام است.[۶۴]

سنت نبوی

برخی از روایاتی که بر مبنای آنها به حرمت اتانازی استدلال شده است عبارتند از:

  • روایاتی از پیامبر(ص) که از کشتن نفس محترم به ناحق و همچنین از خودکشی نهی کرده است و نهی دلالت بر حرمت می‌کند.[۶۵]
  • روایاتی که در آن از آرزوی مرگ کردن به خاطر بیماری یا رنج، نهی کرده است.[۶۶]

سیره صحابه

به برخی از صحابه در بعضی جنگ‌ها صدمات و جراحات کشنده و شدیدی وارد می‌شده است که همراه درد شدیدی بوده و آنها تحمل می‌کردند و به فکر آنها و غیر آنها خطور نمی‌کرده که برای رهایی از این دردها خودکشی کنند یا کسی دیگر آنها را بکشد، چه رسد به آنکه به چنین کارهایی اقدام کنند.[۶۷]

منابع مطالعاتی

اعم از کتاب‌ها، مقالات، نشست‌های علمی و ....

موضوعات پیوسته

پانویس

  1. Biggs, Euthanasia: Death with dignity and the Law, 2001, p12
  2. خسروی، بازاندیشی قتل ترحم آمیز (اتانازی) در فقه اسلامی و حقوق موضوعه، ۱۳۹۷ش، ص۱۷.
  3. خسروی، بازاندیشی قتل ترحم‌آمیز (اتانازی) در فقه و حقوق اسلامی، ص۲۰.
  4. صادقی، «بررسی فقهی و حقوقی اتانازی، ص۱۰۳.
  5. قاسمی، دانشنامه فقه پزشکی، ۱۳۹۵ش، ج۳، ص۳۲۳.
  6. قاسمی، دانشنامه فقه پزشکی، ۱۳۹۵ش، ج۳، ص۳۲۳.
  7. قاسمی، دانشنامه فقه پزشکی، ۱۳۹۵ش، ج۳، ص۳۲۳.
  8. پارساپور و دیگران، «اتانازی، تبیین و تحلیل اخلاقی»، ص۳.
  9. پارساپور و دیگران، «اتانازی، تبیین و تحلیل اخلاقی»، ص۳.
  10. Vecchio and other, Brief history of Euthanasia and the contribution of medical and surgical ethics to the cultural debat, P 185.
  11. Vecchio and other, Brief history of Euthanasia and the contribution of medical and surgical ethics to the cultural debat, P 185.
  12. افضلی، مرزبندی، «اتانازی در تاریخ پزشکی»، ص۶۷.
  13. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۸۰.
  14. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۸۵.
  15. جمعی از نویسندگان، فرهنگ فقه فارسی، ج۱، ص۲۸۴.
  16. منتظری، احکام پزشکی، ص۱۲۲؛ فاضل لنکرانی، احکام ببیماران و پزشکان، ص۱۵۲؛ مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج۱، ص۴۷۹؛ مکارم شیرازی، احکام پزشکی، ص۱۱۶؛ خویی، تبریزی، احکام جامع مسایل پزشکی، ص۲۸۰-۲۸۱، صافی گلپایگانی، استفتائات پزشکی، ص۱۰۰؛ علوی گرگانی، استفتائات پزشکی، ص۴۰؛ قاسمی، دانشنامه فقه پزشکی، ج۳، ص۳۰۵.
  17. «پایان دادن به زندگی بیمارانی که سال‌ها بیهوش هستند»، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی.
  18. خویی، تبریزی، احکام جامع مسایل پزشکی، ص۲۸۱.
  19. «احکام اتانازی (قتل از روی ترحم)»، پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر مقام معظم رهبری.
  20. قاسمی، دانشنامه فقه پزشکی، ج۳، ص۳۰۳.
  21. فاضل لنکرانی، احکام بیماران و پزشکان، ص۱۵۲؛ مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج۱، ص۴۷۹.
  22. انصاری، «قتل از روی ترحم»، ص۱۳۳.
  23. محقق حلی، شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۸۵؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۵۴؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، ج۱۵، ص۸۹؛ سبزواری، مهذب الاحکام، ج۲۸، ص۱۹۹؛ خمینی، تحریر الوسیله، ج۲، ص۴۸۹.
  24. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۵۴.
  25. خویی، مبانی تکملة المنهاج، ج۴۲، ص۱۸؛ تبریزی، تنقیح مبانی الاحکام (قصاص شرایع الاسلام )، ص۴۷-۴۸؛ سبحانی، احكام القصاص في الشريعة الاسلامية الغراء، ص۹۳.
  26. خویی، مبانی تکملة المنهاج، ج۴۲، ص۱۸؛ تبریزی، تنقیح مبانی الاحکام (قصاص شرایع الاسلام )، ص۴۷-۴۸؛ سبحانی، احكام القصاص في الشريعة الاسلامية الغراء، ص۹۳.
  27. روحانی، فقه الصادق، ج۲۶، ص۳۴.
  28. انصاری قمی، «قتل از روی ترحم»، ص۱۳۸.
  29. انصاری قمی، «قتل از روی ترحم»، ص۱۳۸.
  30. علامه حلی، تحریر الاحکام، ج۵، ص۵۵۱؛ نجفی، جواهر الکلام، ج۴۳، ص۱۵۳.
  31. انصاری قمی، «قتل از روی ترحم»، ص۱۴۱.
  32. انصاری قمی، «قتل از روی ترحم»، ص۱۳۸.
  33. مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج۱، ص۴۷۹؛ مرتضوی، قتل از روی ترحم (اتانازی) در آینه فقه، ص۹۲.
  34. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۸-۹.
  35. مرتضوی، قتل از روی ترحم (اتانازی) در آینه فقه، ص۵۲؛ قاسمی، دانشنامه فقه پزشکی، ج۳، ص۳۰۶.
  36. حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۲۹، ص۹.
  37. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۲، ص۹-۱۰.
  38. مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ج۱، ص۴۷۹.
  39. سوره مائده، آیه ۳۲.
  40. حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۱۸۶-۱۸۷.
  41. علامه حلی، تذکرة الفقهاء، ج۱۷، ص۳۰۹؛ علامه حلی، منتهی المطلب، ج۳، ص۲۵.
  42. مرتضوی، قتل ترحم (اتانازی) در آینه فقه، ص۴۷.
  43. سوره بقره، آیه ۱۹۵.
  44. سوره نساء، آیه ۲۹.
  45. حرعاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹، ص۳۷۹.
  46. محقق اردبیلی، زبدة البیان، ص۴۲۸؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۳۲۰؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۵۶؛ مرتضوی، قتل از روی ترحم (اتانازی) در آینه فقه، ص۴۷ و ص۵۳.
  47. قاسمی، دانشنامه فقه پزشکی، ج۳، ص۳۰۶.
  48. سلطانی، کراچیان ثانی، «اثبات فقهی و حقوقی قاعده لزوم حفظ نفس»، ص۹۶.
  49. فاضل لنکرانی، «حفظ جان از اهم واجبات است»، خبرگزاری جمهوری اسلامی.
  50. عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۳۶؛ مرتضوی، قتل از روی ترحم (اتانازی) در آینه فقه، ص۱۱۸.
  51. العماری، بن حمی، القتل الرحیم: دراسة مقارنة بین الشریعة الاسلامیة و القانون الوضعی، ص۵۸.
  52. زبار، عبد الاوی، القتل الرحیم بین التحریم و الاباحة، ص۸۰.
  53. عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۴۰.
  54. عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۴۱.
  55. ابن عبد البر، الکافی فی فقه اهل المدینه، ج۲، ص۱۱۴۲.
  56. عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۴۱.
  57. الحجاوی، الاقناع فی فقه الامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۲۱۰؛ بهوتی، کشف القناع عن متن الاقناع، ج۲، ص۷۶.
  58. عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۴۸.
  59. عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۴۹.
  60. عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۳۳.
  61. العماری، بن حمی، القتل الرحیم: دراسة مقارنة بین الشریعة الاسلامیة و القانون الوضعی، ص۵۵.
  62. العماری، بن حمی، القتل الرحیم: دراسة مقارنة بین الشریعة الاسلامیة و القانون الوضعی، ص۵۵.
  63. عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۳۲.
  64. زبار، عبد الاوی، القتل الرحیم بین التحریم و الاباحة، ص۷۹.
  65. بخاری، صحیح بخاری، ج۴، ص۷۲؛ مسلم، صحیح مسلم، ج۱، ص۱۰۳؛ زبار، عبد الاوی، القتل الرحیم بین التحریم و الاباحة، ص۷۸.
  66. مسلم، صحیح مسلم، ج۴، ص۲۰۶۴؛ زبار، عبد الاوی، القتل الرحیم بین التحریم و الاباحة، ص۷۹؛ عبدالحمید اسماعیل، «القتل الرحیم و موقف شریعة الاسلامیة منه: دراسة فقهیة مقارنة»، ص۵۳۴.
  67. زبار، عبد الاوی، القتل الرحیم بین التحریم و الاباحة، ص۸۰.
  1. Progress of knowwledge
  2. Utopia
  3. تیر خلاص زدن به مجروح دشن کافر که پیش از اتمام جنگ به دست مسلمانان اسیر شده است. (جمعی از نویسندگان، فرهنگ فقه فارسی، ج۱، ص۲۸۴)

منابع