کاربر:Hamzeahmadi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۳: خط ۲۳:
امام‌خمینی به پیروی از برخی حکما، ماهیت را از نگاه عرفانی، همان وجوداتی می‌داند که در مرتبه و صقع ربوبی‌اند و هیچ استقلالی ندارند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ج۱، ص۸۶.</ref>  ایشان قائل است ماهیت از وجود خارجی انتزاع می‌شود و وجود حیثیت تقییدی آن است.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۷۰.</ref> و ماهیت بنابر مسلک حکما غیر مجعول و مناط استغناست؛ اما بنابر ذوق عرفانی عکس آن است؛ یعنی ماهیت مجعول و مناط افتقار است؛<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ص۲۰۴-۲۰۵.</ref> (مقاله [[وجود]]) بر این اساس ماهیات در نگاه فلسفی، تحققی از خود ندارند و گفتن وجود بر آنها بالعرض است و در نگاه عرفانی، ماهیات لوازم اسما و صفات‌اند و هر ماهیتی به اندازه خود در پناه اسمی یا صفتی از حق، ثابت است؛ بدون اینکه ثبوت آنها به وجود استناد داده شود و نور و وجود به آنها سرایت کند و در مقام «لا اسم و لا رسم» تقرری ندارند، بلکه در مرتبه تعین ثانی ثبوت دارند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ج۲، ص۱۵۵.</ref>
امام‌خمینی به پیروی از برخی حکما، ماهیت را از نگاه عرفانی، همان وجوداتی می‌داند که در مرتبه و صقع ربوبی‌اند و هیچ استقلالی ندارند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ج۱، ص۸۶.</ref>  ایشان قائل است ماهیت از وجود خارجی انتزاع می‌شود و وجود حیثیت تقییدی آن است.<ref>امام خمینی، الطلب و الاراده، ص۷۰.</ref> و ماهیت بنابر مسلک حکما غیر مجعول و مناط استغناست؛ اما بنابر ذوق عرفانی عکس آن است؛ یعنی ماهیت مجعول و مناط افتقار است؛<ref>امام خمینی، تعلیقات فصوص، ص۲۰۴-۲۰۵.</ref> (مقاله [[وجود]]) بر این اساس ماهیات در نگاه فلسفی، تحققی از خود ندارند و گفتن وجود بر آنها بالعرض است و در نگاه عرفانی، ماهیات لوازم اسما و صفات‌اند و هر ماهیتی به اندازه خود در پناه اسمی یا صفتی از حق، ثابت است؛ بدون اینکه ثبوت آنها به وجود استناد داده شود و نور و وجود به آنها سرایت کند و در مقام «لا اسم و لا رسم» تقرری ندارند، بلکه در مرتبه تعین ثانی ثبوت دارند.<ref>امام خمینی، تقریرات، ج۲، ص۱۵۵.</ref>
==اعتبارات سه‌گانه ماهیت==
==اعتبارات سه‌گانه ماهیت==
یکی از مسائل مهمی که در باب ماهیت از آن بحث می‌شود، اعتبارات ماهیت است. نخستین بار ابن‌سینا در آثار خود در ضمن مباحث ماهیت، از احکام آن سخن گفت (ابن‌سینا، الشفاء، الالهیات، 197 ـ 204؛ علیزاده، 94). بعدها فیلسوفان به پیروی از او، این روش را در کتاب‌های خویش به کار گرفتند (بهمنیار، 507 ـ 509؛ فخر رازی، 1/48 ـ 51؛ قطب‌الدین شیرازی، 488 ـ 496؛ کاتبی، حکمة ‌العین، 71 ـ 72)؛ چنان‌که شارحان تجرید الاعتقاد با الهام‌گرفتن از خواجه‌نصیرالدین طوسی فصل مستقلی را با این عنوان مطرح کرده‌اند (حلی، 85 ـ 86؛ لاهیجی، 2/26). اعتبارات سه‌گانه نه تنها در فلسفه و منطق و اصول فقه بحث می‌شود (علیزاده، 94 ـ 95)، بلکه عارفان نیز به وجهی به آن توجه کرده‌اند و آن را به وجود سرایت داده‌اند (قیصری، 13 ـ 15). این امر بعدها سبب شد در حکمت متعالیه نیز به این اعتبارات توجه شود و در مراتب هستی وجود لابشرط، وجود بشرط لا و وجود بشرط شیء مطرح شود (← سبزواری، شرح المنظومه، 2/339 ـ 344؛ آملی، 1/302).
یکی از مسائل مهمی که در باب ماهیت از آن بحث می‌شود، اعتبارات ماهیت است. نخستین بار ابن‌سینا در آثار خود در ضمن مباحث ماهیت، از احکام آن سخن گفت.<ref>ابن‌سینا، الشفاء، الالهیات، ص۱۹۷-۲۰۴؛ علیزاده، ص۹۴.</ref> بعدها فیلسوفان به پیروی از او، این روش را در کتاب‌های خویش به کار گرفتند؛<ref>بهمنیار، التحصیل، ص۵۰۷-۵۰۹؛ فخر رازی، ج۱، ص۴۸-۵۱؛ قطب‌الدین شیرازی، ص۴۸۸-۴۹۶؛ کاتبی، حکمة ‌العین، ص۷۱-۷۲</ref> چنان‌که شارحان تجرید الاعتقاد با الهام‌گرفتن از خواجه‌نصیرالدین طوسی فصل مستقلی را با این عنوان مطرح کرده‌اند.<ref>علامه حلی، کشف المراد، ص۸۵-۸۶؛ لاهیجی، شوارق الالهام، ج۲، ص۲۶.</ref> اعتبارات سه‌گانه نه تنها در فلسفه و منطق و اصول فقه بحث می‌شود (علیزاده، 94 ـ 95)، بلکه عارفان نیز به وجهی به آن توجه کرده‌اند و آن را به وجود سرایت داده‌اند (قیصری، 13 ـ 15). این امر بعدها سبب شد در حکمت متعالیه نیز به این اعتبارات توجه شود و در مراتب هستی وجود لابشرط، وجود بشرط لا و وجود بشرط شیء مطرح شود (← سبزواری، شرح المنظومه، 2/339 ـ 344؛ آملی، 1/302).
حکما برای ماهیت به طور کلی دو تقسیم قائل‌اند: 1. ماهیت «من حیث هی هی»‌ و با قطع نظر از خصوصیات خارجی و ذهنی. این نوع ماهیت، تعین و تشخص در آن لحاظ نشده و از آن به ماهیت مهمله تعبیر می‌شود (قطب‌الدین رازی، المحاکمات، 1/120؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، 183؛ آملی، 1/306)؛ 2. ماهیت «من حیث هی هی» با مقایسه امور خارجی و به لحاظ مصادیق خودش ملاحظه می‌شود که مراد از آن ماهیت لابشرط مقسمی است (ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، 121 ـ 122؛ سبزواری، شرح المنظومه، 2/342 ـ 344). به این معنا که ماهیت از آن حیث که برای اقسام خودش مقسم قرار گرفته و در اقسام سریان دارد، مورد نظر است. این نوع خود به سه قِسم بشرط شیء، لابشرط و بشرط لا تقسیم می‌شود (ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، 2/16 ـ 17؛ سبزواری، شرح المنظومه، 2/340 ـ 341). برخی ماهیت مهمله و ماهیت لابشرط مقسمی را مترادف می‌دانند (سبزواری، شرح المنظومه، 2/340؛ صفدری نیاک، 151 و 153) و برخی ازجمله امام‌خمینی (← ادامه مقاله) ماهیت مهمله را فوق مقسم می‌دانند (آملی، 1/306 ـ 307).
حکما برای ماهیت به طور کلی دو تقسیم قائل‌اند: 1. ماهیت «من حیث هی هی»‌ و با قطع نظر از خصوصیات خارجی و ذهنی. این نوع ماهیت، تعین و تشخص در آن لحاظ نشده و از آن به ماهیت مهمله تعبیر می‌شود (قطب‌الدین رازی، المحاکمات، 1/120؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، 183؛ آملی، 1/306)؛ 2. ماهیت «من حیث هی هی» با مقایسه امور خارجی و به لحاظ مصادیق خودش ملاحظه می‌شود که مراد از آن ماهیت لابشرط مقسمی است (ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، 121 ـ 122؛ سبزواری، شرح المنظومه، 2/342 ـ 344). به این معنا که ماهیت از آن حیث که برای اقسام خودش مقسم قرار گرفته و در اقسام سریان دارد، مورد نظر است. این نوع خود به سه قِسم بشرط شیء، لابشرط و بشرط لا تقسیم می‌شود (ملاصدرا، الحکمة ‌المتعالیه، 2/16 ـ 17؛ سبزواری، شرح المنظومه، 2/340 ـ 341). برخی ماهیت مهمله و ماهیت لابشرط مقسمی را مترادف می‌دانند (سبزواری، شرح المنظومه، 2/340؛ صفدری نیاک، 151 و 153) و برخی ازجمله امام‌خمینی (← ادامه مقاله) ماهیت مهمله را فوق مقسم می‌دانند (آملی، 1/306 ـ 307).
امام‌خمینی به اقسام ماهیت و اعتبارات سه‌گانه آن توجه کرده و قائل است اعتبارات سه‌گانه ماهیت، صرف اوهام و خیال و ملاحظه بدون دلیل نیستند، بلکه این تقسیم‌بندی برای آن است که فیلسوف درباره حقایق خارج از ذهن و حیثیات معانی، به‌ناچار با این ملاحظات مواجه می‌شود، به این معنا که برخی احکام مترتب بر ماهیات، برای ماهیت به شرط وجود است و تا هنگامی که ماهیت موجود نشده باشد، نمی‌توان از آن حکم و محمول سخن گفت. از این جهت این تقسیمات حاکی از حقایق و احکام واقعی موجودات‌اند (مناهج الوصول، 1/219؛ تعلیقات فصوص، 13 ـ 14 و 118 ـ 119؛ تقریرات، 1/180 ـ 181 و 196).
امام‌خمینی به اقسام ماهیت و اعتبارات سه‌گانه آن توجه کرده و قائل است اعتبارات سه‌گانه ماهیت، صرف اوهام و خیال و ملاحظه بدون دلیل نیستند، بلکه این تقسیم‌بندی برای آن است که فیلسوف درباره حقایق خارج از ذهن و حیثیات معانی، به‌ناچار با این ملاحظات مواجه می‌شود، به این معنا که برخی احکام مترتب بر ماهیات، برای ماهیت به شرط وجود است و تا هنگامی که ماهیت موجود نشده باشد، نمی‌توان از آن حکم و محمول سخن گفت. از این جهت این تقسیمات حاکی از حقایق و احکام واقعی موجودات‌اند (مناهج الوصول، 1/219؛ تعلیقات فصوص، 13 ـ 14 و 118 ـ 119؛ تقریرات، 1/180 ـ 181 و 196).
۳۸۸

ویرایش