کاربر:Hamzeahmadi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴: خط ۴:


مراد از «ما»ی استفهامی، مای حقیقیه است که برای پرسش از حقیقت و ذات اشیا به‌ کار می‌رود و ضمیر «هو» برای اشاره به شیء خارجی و واقعیتی است که با «ما هو» از حقیقت آن پرسش می‌شود. ماهیت در آثار فیلسوفان به دو معنای اصطلاحی به‌ کار می‌رود که یکی از آنها اعم از دیگری است. ماهیت به معنای اخص، عبارت است از چیستی موجودات و آنچه که در پاسخ پرسش از حقیقت و چیستی شیء می‌آید و به این معنا، بر وجود گذاشته نمی‌شود.<ref>ملاصدرا، الشواهد ‌الربوبیه، ص۱۱۰؛ تهانوی، ج۲، ص۱۴۲۴؛ درر الفوائد، آملی، ج۱، ص۲۹۱-۲۹۳؛  علیزاده، ص۷۵.</ref> و در معنای اعم آن چیزی است که شیئیت و حقیقت شیء به آن است، که افزون بر چیستی بر هستی نیز گفته می‌شود و در این صورت شامل ماهیت به معنای اخص و وجود و صفات آن می‌شود.<ref>ملاصدرا، الشواهد ‌الربوبیه،ص۱۱۰؛ ملاصدرا، الحکمة‌ المتعالیه، ج۲، ص۳-۴.</ref> امام‌خمینی نیز برای ماهیت همین دو اصطلاح را قائل است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ج۱، ص۱۴۴-۱۴۵.</ref> {{ببینید|[[مقاله وجود]]}}
مراد از «ما»ی استفهامی، مای حقیقیه است که برای پرسش از حقیقت و ذات اشیا به‌ کار می‌رود و ضمیر «هو» برای اشاره به شیء خارجی و واقعیتی است که با «ما هو» از حقیقت آن پرسش می‌شود. ماهیت در آثار فیلسوفان به دو معنای اصطلاحی به‌ کار می‌رود که یکی از آنها اعم از دیگری است. ماهیت به معنای اخص، عبارت است از چیستی موجودات و آنچه که در پاسخ پرسش از حقیقت و چیستی شیء می‌آید و به این معنا، بر وجود گذاشته نمی‌شود.<ref>ملاصدرا، الشواهد ‌الربوبیه، ص۱۱۰؛ تهانوی، ج۲، ص۱۴۲۴؛ درر الفوائد، آملی، ج۱، ص۲۹۱-۲۹۳؛  علیزاده، ص۷۵.</ref> و در معنای اعم آن چیزی است که شیئیت و حقیقت شیء به آن است، که افزون بر چیستی بر هستی نیز گفته می‌شود و در این صورت شامل ماهیت به معنای اخص و وجود و صفات آن می‌شود.<ref>ملاصدرا، الشواهد ‌الربوبیه،ص۱۱۰؛ ملاصدرا، الحکمة‌ المتعالیه، ج۲، ص۳-۴.</ref> امام‌خمینی نیز برای ماهیت همین دو اصطلاح را قائل است.<ref>امام خمینی، تقریرات، ج۱، ص۱۴۴-۱۴۵.</ref> {{ببینید|[[مقاله وجود]]}}
ازجمله واژگان مربوط به ماهیت؛ حقیقت، هویت، ذات و مفهوم است. شیء از این حیث که در پاسخ از چیستی واقع می‌شود، ماهیت نام دارد و از این حیث که در خارج دارای مصداق است، حقیقت و از این حیث که متمایز از چیزهای دیگر است، هویت و از این حیث که لوازمی بر آن حمل می‌شود، ذات خوانده می‌شود (← جرجانی، 84؛ تهانوی، 1/685 و 2/1745 ـ 1746). نسبت میان ماهیت و مفهوم، عموم و خصوص من وجه است؛ زیرا هر دو برای امر موجود در ذهن به ‌کار می‌روند؛ ولی برای امر منتزع از وجود خارجی، ماهیت به‌ کار می‌رود نه مفهوم. در مقابل، در برخی از امور موجود در ذهن، مانند وجود و عدم که از سنخ ماهیت نیستند، مفهوم به‌ کار می‌رود و ماهیت کاربرد ندارد (آملی، 1/294). امام‌خمینی نیز در بیان فرق میان ماهیت، حقیقت و ذات قائل است که اگر ماهیت در ذهن بدون توجه به خارج لحاظ شود، به آن ماهیت گویند؛ اما اگر افزون بر امر ذهنی وجود خارجی نیز لحاظ شود، در این صورت به آن ذات و حقیقت گفته می‌شود، هرچند ممکن است این فرق ملاحظه نشود و هر یک به جای دیگری به‌ کار گرفته شود (تقریرات، 1/165).
 
پیشینه: یکی از مباحث مهم و بنیادین در فلسفه بحث از ماهیت است، به‌ گونه‌ای که بخش عظیمی از مباحث فلسفی را به خود اختصاص داده است (مطهری، 10/538). این بحث از دیرباز مورد توجه فیلسوفان یونان باستان همچون افلاطون و ارسطو بوده (کاپلستون، 1/193 و 336 ـ 337) و با ورود فلسفه یونان به حوزه تمدن اسلامی، بحث از ماهیت مانند دیگر مباحث فلسفی به‌تدریج گسترش یافت و فارابی تحلیلی تازه و نو از آن به ‌دست داد (فارابی، 51). بعدها ابن‌سینا این بحث را گسترش داد و طرح‌ها و تحلیل‌های جدیدی در این باب پیش‌رو گذاشت، به‌ گونه‌ای که برای فیلسوفان پس از خود راه را هموار ساخت (الشفاء، الالهیات، 202 و 245؛ المنطق، البرهان، 52 و 70). شیخ اشراق با ارائه نظام جدید فلسفی، جایگاه خاصی برای ماهیت قائل شد و گفت هر آنچه در متن عالم ماده قرار دارد، ماهیت است و وجود را امری انتزاعی برشمرد (2/64 و 186). ملاصدرا نیز که نظام فلسفی‌اش بر اصالت وجود بنا شده است، در باب ماهیت و ملحقات آن بحث مفصلی طرح کرده و با بررسی، نقد و ردّ سخنان شیخ اشراق درباره انتزاعی‌بودن وجود، مجعول‌بودن ماهیت و تشکیک در ماهیت ‌کوشیده است تحلیلی نو از ماهیت به ‌دست دهد (الحکمة ‌المتعالیه، 1/389، 2/2 ـ 11 و 287 ـ 289؛ الشواهد الربوبیه، 135) (← مقاله‌های وجود؛ اصالت وجود). امام‌خمینی نیز در آثار اصولی، فلسفی و عرفانی خود حقیقت ماهیت، جایگاه و اعتبارات سه‌گانه آن را تحلیل و بررسی کرده است (تقریرات، 1/41 ـ 42، 145 ـ 146؛ 2/42، 211 و 3/553 ـ 555؛ تعلیقات فصوص، 204؛ تنقیح الاصول، 2/294؛ معتمد الاصول، 147 ـ 148 و 191؛ الطلب و الاراده، 59).
ازجمله واژگان مربوط به ماهیت؛ حقیقت، هویت، ذات و مفهوم است. شیء از این حیث که در پاسخ از چیستی واقع می‌شود، ماهیت نام دارد و از این حیث که در خارج دارای مصداق است، حقیقت و از این حیث که متمایز از چیزهای دیگر است، هویت و از این حیث که لوازمی بر آن حمل می‌شود، ذات خوانده می‌شود.<ref>جرجانی، ص۸۴؛ تهانوی، ج۱، ص۶۸۵ و ج۲، ص۱۷۴۵-۱۷۴۶.</ref>
===نسبت ماهیت و مفهوم===
نسبت میان ماهیت و مفهوم، عموم و خصوص من وجه است؛ زیرا هر دو برای امر موجود در ذهن به ‌کار می‌روند؛ ولی برای امر منتزع از وجود خارجی، ماهیت به‌ کار می‌رود نه مفهوم. در مقابل، در برخی از امور موجود در ذهن، مانند وجود و عدم که از سنخ ماهیت نیستند، مفهوم به‌ کار می‌رود و ماهیت کاربرد ندارد. <ref>آملی، درر الفوائد، ج۱، ص۲۹۴.</ref> امام‌خمینی نیز در بیان فرق میان ماهیت، حقیقت و ذات قائل است که اگر ماهیت در ذهن بدون توجه به خارج لحاظ شود، به آن ماهیت گویند؛ اما اگر افزون بر امر ذهنی وجود خارجی نیز لحاظ شود، در این صورت به آن ذات و حقیقت گفته می‌شود، هرچند ممکن است این فرق ملاحظه نشود و هر یک به جای دیگری به‌ کار گرفته شود.<ref>امام خمینی، تقریرات، ج۱، ص۱۶۵.</ref>
==پیشینه==
یکی از مباحث مهم و بنیادین در فلسفه بحث از ماهیت است، به‌ گونه‌ای که بخش عظیمی از مباحث فلسفی را به خود اختصاص داده است (مطهری، 10/538). این بحث از دیرباز مورد توجه فیلسوفان یونان باستان همچون افلاطون و ارسطو بوده (کاپلستون، 1/193 و 336 ـ 337) و با ورود فلسفه یونان به حوزه تمدن اسلامی، بحث از ماهیت مانند دیگر مباحث فلسفی به‌تدریج گسترش یافت و فارابی تحلیلی تازه و نو از آن به ‌دست داد (فارابی، 51). بعدها ابن‌سینا این بحث را گسترش داد و طرح‌ها و تحلیل‌های جدیدی در این باب پیش‌رو گذاشت، به‌ گونه‌ای که برای فیلسوفان پس از خود راه را هموار ساخت (الشفاء، الالهیات، 202 و 245؛ المنطق، البرهان، 52 و 70). شیخ اشراق با ارائه نظام جدید فلسفی، جایگاه خاصی برای ماهیت قائل شد و گفت هر آنچه در متن عالم ماده قرار دارد، ماهیت است و وجود را امری انتزاعی برشمرد (2/64 و 186). ملاصدرا نیز که نظام فلسفی‌اش بر اصالت وجود بنا شده است، در باب ماهیت و ملحقات آن بحث مفصلی طرح کرده و با بررسی، نقد و ردّ سخنان شیخ اشراق درباره انتزاعی‌بودن وجود، مجعول‌بودن ماهیت و تشکیک در ماهیت ‌کوشیده است تحلیلی نو از ماهیت به ‌دست دهد (الحکمة ‌المتعالیه، 1/389، 2/2 ـ 11 و 287 ـ 289؛ الشواهد الربوبیه، 135) (← مقاله‌های وجود؛ اصالت وجود). امام‌خمینی نیز در آثار اصولی، فلسفی و عرفانی خود حقیقت ماهیت، جایگاه و اعتبارات سه‌گانه آن را تحلیل و بررسی کرده است (تقریرات، 1/41 ـ 42، 145 ـ 146؛ 2/42، 211 و 3/553 ـ 555؛ تعلیقات فصوص، 204؛ تنقیح الاصول، 2/294؛ معتمد الاصول، 147 ـ 148 و 191؛ الطلب و الاراده، 59).
حقیقت ماهیت: ماهیت از سنخ وجود و واقعیت نیست و تنها صادق بر واقعیت و موجود خارجی است، نه اینکه عین آن باشد (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، 5/2)؛ از این‌رو ماهیت تنها به اعتبار اینکه دارای وجود بالعرض است و بر واقعیتی خارجی، صادق است، موجود می‌باشد، نه اینکه حیثیتش عین حیثیت واقعیت باشد (همان، 1/75 و 6/163؛ همو، المشاعر، 44 و 54 ـ 55) (← مقاله‌های وجود؛ اصالت وجود)؛ پس ماهیتِ هر موجودی حد و خصوصیت وجودی اوست و هر مرتبه‌ای از مراتب وجود، ماهیت خاصی را در پی دارد که گاهی از آن به تعین و حد و گاهی به وجود خاص تعبیر می‌شود (همو، الحکمة المتعالیه، 1/198).
حقیقت ماهیت: ماهیت از سنخ وجود و واقعیت نیست و تنها صادق بر واقعیت و موجود خارجی است، نه اینکه عین آن باشد (ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، 5/2)؛ از این‌رو ماهیت تنها به اعتبار اینکه دارای وجود بالعرض است و بر واقعیتی خارجی، صادق است، موجود می‌باشد، نه اینکه حیثیتش عین حیثیت واقعیت باشد (همان، 1/75 و 6/163؛ همو، المشاعر، 44 و 54 ـ 55) (← مقاله‌های وجود؛ اصالت وجود)؛ پس ماهیتِ هر موجودی حد و خصوصیت وجودی اوست و هر مرتبه‌ای از مراتب وجود، ماهیت خاصی را در پی دارد که گاهی از آن به تعین و حد و گاهی به وجود خاص تعبیر می‌شود (همو، الحکمة المتعالیه، 1/198).
امام‌خمینی ماهیت را جهت فقدان و حد وجود معرفی می‌کند که اثری ندارد. اگرچه در خارج بنابر اصالت وجود، تنها وجود متحقق است، اما عقل وقتی وجود شیء را تصور می‌کند، آن را به دو حیث وجودی و فقدانی تحلیل می‌کند که حیث فقدان آن منشأ انتزاع ماهیت می‌شود؛ از این‌رو آنچه تحقق دارد، یکی وجود است که اصل در تحقق است و دیگری ماهیت است که در پرتو وجود و بالعرض موجود است که حد وجود می‌باشد. پس موجودِ در خارج دو حیثیت دارد: یکی حیثیت وجود و واقعیت و دیگری خصوصیت و محدودیت وجودی آن که عبارت است از فقدان و نداشتن (تقریرات، 1/257 و 3/553 ـ 555)؛ از این‌‌رو ماهیت حدود وجود است، نه موجود محدود؛ چنان‌که انسانیت حد است، نه موجود محدود (همان، 2/43).
امام‌خمینی ماهیت را جهت فقدان و حد وجود معرفی می‌کند که اثری ندارد. اگرچه در خارج بنابر اصالت وجود، تنها وجود متحقق است، اما عقل وقتی وجود شیء را تصور می‌کند، آن را به دو حیث وجودی و فقدانی تحلیل می‌کند که حیث فقدان آن منشأ انتزاع ماهیت می‌شود؛ از این‌رو آنچه تحقق دارد، یکی وجود است که اصل در تحقق است و دیگری ماهیت است که در پرتو وجود و بالعرض موجود است که حد وجود می‌باشد. پس موجودِ در خارج دو حیثیت دارد: یکی حیثیت وجود و واقعیت و دیگری خصوصیت و محدودیت وجودی آن که عبارت است از فقدان و نداشتن (تقریرات، 1/257 و 3/553 ـ 555)؛ از این‌‌رو ماهیت حدود وجود است، نه موجود محدود؛ چنان‌که انسانیت حد است، نه موجود محدود (همان، 2/43).
۳۸۸

ویرایش