کاربر:Abbasi/صفحه تمرین
مقاله در دولت انتخابی اسلامی با محوریت نظریه ولایت امت
مقدمه
به طور کلی سه نظریه عمده در موضوع تشکیل حکومت در بین متفکران اسلامی شیعی وجود دارد: ۱. کسانی که تشکیل حکومت را در زمان غیبت نامشروع میدانند و در نتیجه برای مومنین در زمان غیبت وظیفه خاصی قائل نیستند. ۲.کسانی که ضمن مشروع دانستن حکومت در عصر غیبت، آن را حق و وظیفه فقیه میدانند و مومنین را به پیروی از فقیه مکلف میکنند. ۳.کسانی که با مشروع دانستن حکومت در عصر غیبت معتقدند امر حکومت با رعایت ضوابط کلی به مردم واگذار شده است و فقها حق ویژهای ندارند.[۱]
محمدمهدی شمسالدین، شهید صدر، شیخ مغنیه و مهدی حائری یزدی از دسته سوم قلمداد میشوند. محسن کدیور نظریات این گروه را تحت دو عنوان دولت انتخاب اسلامی و وکالت مالکان شخصی مشاع آورده است. در چهار دهه اخیر سه متفکر شیعه عراقی و لبنانی به طور جداگانه نظریهای را ابراز کردهاند که کدیور آن را دولت انتخابی اسلامی نامیده و با توجه به نقاط مشترک فراوان آرای آنها، آن را سه تقریر مختلف از یک نظریه به حساب آورده نه سه نظریه مجزا.[۲] در بین متفکران ایرانی هم نظریه مالکیت جمعی مشاع که مهدی حائری ارائه کرده بسیار شبیه تقریرات سه گانه فوق است اما با توجه به برخی ملاحظات اساسی از نظریه دولت انتخابی اسلامی متمایز میشود.[۳]
ما به بیان نظریات، مبانی و وجوه افتراق آنها با محوریت نظریه ولایت امت میپردازیم .
تقریر نظریه شهید صدر
محمد باقر صدر در نظریه اول خود که در لابه لای مباحث کتاب الاسس الاسلامیة مطرح شده است بر این باور است که:
۱. دولت به دو شکل الهی و حکومت شورایی تقسیم میشود.
۲. شکل الهی فقط در زمان حضور معصوم متصور است که همه مسلمانان باید از ایشان پیروی کنند.
۳. در زمان غیبت، امت اسلامی باید برای حکومت، محدوده و روشی را انتخاب کند تا بیشترین سازگاری را با مصلحت اسلام داشته باشد. بر مبنای آیه شریفه « و امرهم شوری بینهم» شارع مقدس طریقه شورایی را مطرح کرده است. بنابراین تنها روشی که میتوان به دین نسبت داد شورایی بودن حکومت است و تا زمانی که منع خاصی از عمل به آن نرسیده باشد برای شکل حکومت اعمال میشود.
۴. شرایطی در تشکیل حکومت شورایی باید لحاظ شود از جمله عدم تعارض با احکام ثابت و تطابق با مصالح مسلمانان.[۴]
فرق این نظریه با ولایت امت این است که شهید صدر برای امت ولایتی را متصور نیست. بنابراین حدود احکام در امر حکومت دائر مدار امر تشریعی به مشورت است نه اینکه ولایتی در کار باشد. به عبارت دیگر حکومت به روش شورایی بواسطه امر تشریعی بر مشورت است. ظاهرا طبق این نظریه اگر امر به مشورت نبود امت اسلامی در باب حکومت وظیفهای نداشت. در عین حال یکی از نقدهایی که بر این نظریه وارد است این است که استدلال به آیه شریفه و امرهم شوری بینهم مبتنی بر این است که ظهورات قرآن حجت باشد. منظور نگارنده از حجیت، حجیت اصولی به معنای رجوع عند الشک است. اگر با این نگاه، قرآن را به نظاره بنشینیم بسیاری از آموزههای قرآن در خارج از قدر متیقن قابل تمسک نیست و این آیه هم از این نگاه مستثنی نمیباشد. ان قلت که آیه در مقام بیان حکم امر حکومت است. در جواب خواهیم گفت همینکه بسیاری از فقها این آیه را ناظر به بحث حکومت در زمان غیبت ندانستهاند؛ حداقل ایجاد شک خواهد کرد و چون حجیت اصولی ندارد نمیتوان به آن تمسک کرد.
تقریر نظریه شیخ مغنیه
۱. نیاز جامعه به حکومت امری طبیعی و غیر قابل وضع است.
۲. در زمان حضور حکومت با معصوم و در زمان غیبت ولایت در امور حسبیه و فتوا و قضاوت با فقیه است.
۳. برای اجرای بسیاری از احکام اسلام تشکیل حکومت لازم است و معیار اسلامی بودن حکومت نه این است که فقیه متصدی آن باشد باشد بلکه ملاک این است که شریعت مبنا برای وضع قوانین باشد.
۴. رئیس دولت را مردم معین میکنند و تا مادامی که او بر اساس شریعت حکمرانی کند پیروی از او بر همه لازم است.
۵. وظیفه فقیهان استنباط احکام شرع، قضاوت و اصلاح و دعوت به خیر است و در امر حکومت با دیگران همسان هستند.[۵]
روشن است که ایشان وظیفه امت اسلامی برای تشکیل حکومت را از لزوم اجرای بسیاری از احکام اسلامی ناشی میداند. ولایت در این نظریه جایگاهی ندارد. طبق این مبنا اگر حکومتی صرفا احکام اسلام را اجرا کند و مبنای وضع قوانین احکام شریعت باشد حکومت اسلامی خواهد بود.
تقریر نظریه حائری یزدی
این نظریه که به نظریه مالکیت شخصی مشاع مشهور شده است را میتوان چنین بیان کرد:
۱. حکومت امری عقلایی و تجربی به شمار میآید نه امری ماورایی و به معنای حکمت و تدبیر امور مملکتی است و ولایت و حاکمیت به طور کلی در معنای حکومت جایگاهی ندارد.
۲. به واسطه سبقت افراد در سکنی گزیدن در منطقهای، آن افراد حق اختصاصی و مالکیت طبیعی به آن مکان پیدا میکنند. حکومت در آن منطقه را نمیتوان بر اساس قرارداد اجتماعی دانست به این دلیل که اولا از لحاظ تاریخی دلیلی بر این قرارداد وجود ندارد و در ثانی افراد فعلی لزوما به رعایت قرارداد نیاکان خود مکلف نیستند. بنابراین حکومت بر اساس مالکیت است آن هم مالکیت طبیعی نه اعتباری. مالکیت انسان بر محیط زیست خود مالکیت خصوصی است و به دو نحو قابل تصور است یکی انحصاری مثل مالکیت بر زمین که مکان خصوصی است و دیگری مالکیت خصوصی غیر انحصاری مانند مکانهای خصوصی مشترک بین انسانها.
۳. اشاعه و غیر انحصاری بودن مالکیت به معنای مالکیت جمعی نیست بلکه به معنای نفوذ مالکیتهای شخصی بر یکدیگر است.
۴. این مالکان شخصی مشاع که در محدودهای خاص در حال زندگی هستند برای اداره امور به هیئت یا شخصی وکالت میدهند. اگر مالکان در گزینش به توافق نرسیدند بهترین گزینه اعتبار امر اکثرین بر اقلیت است. و روشن است که حاکم وقتی وکیل باشد علاوه بر اینکه باید طبق قرارداد عمل کند و مصالح و مفاسد شهروندان را منظور کند، مردم میتوانند هر لحظه اراده کردند وکالت را منحل و او را از مقام حکومت خلع کنند.[۶]
نگارنده بر این باور است که مالکیت افراد با اسباب خاص محقق میشود و صرف مقدم بودن در اسکان مالکیت را ایجاد نمیکند. نهایت چیزی که قابل اثبات است حق تقدم است. بنابراین عنوان مالکیت در این نظریه قابل مناقشه است.
تقریر نظریه ولایت امت
بر اساس نظریه ولایت امت برپایی دولت در عصر غیبت بر اساس ولایت امت بر خویش، امری ضروری است و مشروعیت نظام سیاسی در عصر غیبت بر پایه اراده ملت استوار است. فقیه لبنانی معاصر محمدمهدی شمسالدین از مبتکران این نظریه است. شمسالدین مدعی است که تا قبل از او کسی چنین نظریهای را مطرح نکرده است.[۷] او این نظریه را در خلال مباحث مطرح کرده است و فصل مجزایی به این امر اختصاص نداده است. در ولایت امت با استفاده از مجموعهای از مبانی فقهی و کلامی سعی شده که اثبات شود: ولایت سیاسی در دوره غیبت، حق انحصاری «امت» است و فقیه تنها ازآنرو که عضوی از امت است، حق مشارکت دارد و دارای حق ویژهای نیست. ایشان احکام شریعت را به دو بخش ثابت و متغیر تقسیم میکند و اوامر حکومت در شریعت را از دسته دوم قلمداد میکند بنابراین آن احکام صرفا برای تنظیم روابط و به اقتضای مصلحت آن زمان وضع شده و در زمانهای دیگر ثابت نیست. شمسالدین از قاعده عدمالولایة، اصل ولایت انسان بر خویش، عرفی بودن و نامقید بودن موضوع قدرت و دولت و اعتبار شورا به عنوان مبنای نظام سیاسی ولایت امت استفاده میکند.
مبانی فقهی کلامی
استدلال برای ولایت امت بر خویش را میتوان چنین بیان کرد:
اصل عدم ولایت
اصل اولی عدم الولایة، اصلی فقهی است که اکثر فقها در ابواب مختلف به آن استناد میکنند. بر اساس این اصل هیچ شخص یا گروهی بر دیگران ولایت ندارد مگر اینکه با دلیلی قاطع بتوان آن ولایت را اثبات کرد که بر این اساس ولایت خدا و رسول و اهل بیت ثابت است و در صورت شک در دیگر موارد به اصل اولی رجوع می شود. بر اساس این اصل هر گونه اعمال قدرت از سوی افراد یا گروهی بر افراد و گروهی دیگر مشروع نخواهد بود مگر اینکه این اعمال قدرت بر اساس مبنایی قوی ایجاد شده باشد که بنابر نظر شمسالدین تنها ولایت انبیاء و اولیاء قابل اثبات است و در دیگر موارد همان اصل اولی عمل میشود. [۸]
اصل آزادی
شمسالدین پس از نفی ولایت بر اساس اصل عدم ولایت معتقد است که هر انسانی در برابر انسان دیگر آزاد است و هیچ انسانی حق ندارد آزادی انسان دیگر را مقید کند و این بدان معناست که انسان، خود ولی و صاحب اختیار امر خویش است. او میگوید: «انسان بر خویش ولایت دارد و از این حیث اصل در وضعیت انسان نسبت به خویش در هستی، آزادی است و اصل اولی در رابطه انسان با انسان دیگر نیز، آزادی است و این به معنای آن است که انسان به وسیله انسان دیگر مقید نمیشود؛ زیرا هرگاه معتقد شدیم اصل در ولایت انسان بر انسان دیگر عدم ولایت است، نتیجهاش این خواهد بود که هر انسانی در برابر انسان دیگر آزاد است و هیچ انسانی حق ندارد آزادی انسان دیگر را مقید کند.» [۹]
معطوف بودن امر و تکلیف حکومت به امت
شمسالدین برای تثبیت نظریه خویش به این نکته توجه میدهد که امت به عنوان واحد سیاسی اسلام احکامی متفاوت از احکام فردی دارد. او بر آن است که پارهای از احکام و به ویژه واجبات کفایی متوجه امت بما هو امت است، نه افراد. از جمله این تکالیف، تکلیف تشکیل حکومت است که متوجه امت است، نه متوجه فقیه؛ زیرا فقیه ازآنرو که جزئی از امت است، مشمول این تکلیف است، نه بما هو فقیه. بنابراین اگر وظایف عمومی جامعه متوجه جماعت و امت است، معنایش این است که امت بر خود ولایت دارد. [۱۰]
تعیین تکلیف در زمان غیبت
شمسالدین معتقد است نفوذ احکام ولایی در زمان حضور معصوم نه از باب وحی بوده بلکه از جهت ولایت و قدرت سیاسی معصوم در زمانه خود بوده است از اینرو در زمان غیبت برای تعیین تکلیف در مواردی که حکمی از سمت شارع وارد نشده است دو نهاد وجود دارد. یکی فقیه که تنها حیطه ولایت او در امور فردی است و یکی خود امت که در روابط بین انسانها و دولت و حکومت نقش دارد. او میگوید: «بنابر نظریه ولایت امت، همانند نظریه ولایت عامه فقیه، ظواهر از ادله ولایت در عصر غیبت آن است که فقها، مرجع تشریع در منطقة الفراغ هستند؛ اما ولایت فقیه تنها در حد حکم بر موضوعات خارجی و تصرف در نفس و البته مقید به رجوع به اهل خبره است، ولی در مسائل روابط بین انسانها و دولتها و سازمان سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه و آنچه در حیطه تدبیر زندگی و جامعه میگنجد، ظاهر این است که در این امور، ولایت از آن امت است که از طریق نمایندگان امت در هیئتهای شورایی اعمال میشود.» [۱۱]
حکومت امری عرفی است
او مانند نایینی معتقد است که بداهت امر حکومت در اسلام به معنای تعبدی بودن امر حکومت نیست بلکه امری عرفی است که اسلامگرایان به آن پوستین تعبد پوشاندهاند. ایشان گزارههای حکومتی در اسلام را نه به عنوان تعبد بلکه دال بر بنای عقلا میداند. او بر این باور است که اسلامگرایان در روششناسی باب حکومت دچار فهم غلط شدهاند و وقایع تاریخی بعد از رحلت پیامبر را به اشتباه دلیل بر دینی بودن حکومت میدانند. [۱۲]
امر حکومت با شوری
از منظر شمسالدین امت و حاکم هر دو ملزم به شورا هستند. امت مکلف است در شورا شرکت کند و حاکم هم ملزم است تن به رأی شورا دهد. او در تبیین استدلال در آیه شریفه "و امرهم شوری بینهم" میگوید: شور و مشورت وصف مؤمنان نیست، بلکه حکمی شرعی و وضعی و تنظیمی است که بر مسلمانان تکلیف میکند آن را در زندگی عمومیشان اجرا کنند تا اسلام و ایمانشان کامل شود و اگر در این امر اخلال کنند، اسلام و ایمانشان ناقص است؛ همانگونه که اگر نماز نخوانند یا از آنچه خدا روزیشان کرده ، انفاق نکنند ، ایمانشان ناقص خواهد بود. ایشان در مورد آیه "و شاورهم فی الامر" نیز شبیه این مطلب را بیان میکند: خداوند در این آیه به پیامبر دستور میدهد با مسلمانان در امور حکومت و سیاست مشورت کند. این آیه پس از جنگ احد نازل شد که در آن مسلمانان شکست خوردند و علت شکست نیز تن دادن پیامبر به نتیجه شورا بود. نظر اکثر مسلمانان این بود که برای مقابله با مشرکان از شهر خارج شوند؛ درحالیکه نظر پیامبر و گروهی از اصحاب این بود که در شهر بمانند و دفاع کنند. با اینکه نتیجه جنگ ، خطای نظر شورا و درستی رأی اقلیت را به لحاظ نظامی اثبات کرد، در این آیه بر الزام پیامبر به پیروی از نظر شورا تأکید شده است. از منظر او تنها تفاوت حاکم معصوم و غیرمعصوم در موضوع شورا آن است که معصوم (امام یا پیامبر) به حکم عصمت خویش حق حکومت را هم دارد، ولی سازوکار حکومتش باید بر مبنای شورا باشد؛ اما غیرمعصوم باید منبع مشروعیت قدرتش را نیز از شورا بگیرد و سازوکار دیگری برای مشروعیت حاکم سیاسی در عصر حاضر وجود ندارد. [۱۳]
مشترکات اقوال
با بررسی نظریات این فقیهان، اشتراک آنها در موارد ذیل است:
۱. قابلیت مشروع خواندن حکومت در زمان غیبت
۲. عدم ولایت خاص و ویژه برای فقیه در امر حکومت
۳. وظیفه امت اسلامی برای برپایی حکومت اسلامی
ناقدین
- برخی معتقدند شمسالدین در ارائه این نظریه دچار تناقض شده است. زیرا ایشان در قضاوت، ولایت را به فقیهان سپرده ایت که لازمه آن ولایت در سیاست است. آنچه که میتوان به شمسالدین نسبت داد این است که امت حق دارد از بین فقیهانی که برای حکومت اعلام آمادگی میکنند یکی را انتخاب کند. [۱۴]
- در مقابل برخی بر این باورند که این نظریه حقوق آحاد ملت را تأمین میکند و مردم سالاری دینی با این دیدگاه تضمین میشود. [۱۵]
پانویس
- ↑ کمالی اردکانی و کدیور، مردم سالاری در آرای شیخ محمدمهدی شمسالدین و دکتر مهدی حائری یزدی و مقایسه آن با مدل دموکراسی تکاملی (آرای روسو _ میل)، صفحه ۶۲.
- ↑ محسن کدیور، نظریههای دولت در فقه شیعه، صفحه ۱۵۹.
- ↑ محسن کدیور، نظریات دولت در فقه شیعه، صفحه ۱۷۵.
- ↑ محسن کدیور، نظریههای دولت در فقه شیعه، صفحات ۱۶۰-۱۶۷.
- ↑ به نقل از نظریههای دولت در فقه شیعه، محسن کدیور، صفحات ۱۶۷-۱۷۰.
- ↑ به نقل از نظریههای دولت در فقه شیعه، محسن کدیور، صفحات ۱۷۹-۱۸۳.
- ↑ نظریات السلطه فی الفکر السیاسی الشیعی المعاصر، علی فیاض، بیروت، ۲۰۰۸م. صفحه ۲۷۶.
- ↑ مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۲.
- ↑ مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۴.
- ↑ مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۴.
- ↑ مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۵.
- ↑ مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۵.
- ↑ مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۷۶.
- ↑ مرادی رودپشتی، بررسی و نقد مبانی نظریه سیاسی ولایت امت بر خویش، صفحه ۱۸۳.
- ↑ محسن کدیور، نظریههای دولت در فقه شیعه، ۱۳۷۶، صفحه ۱۱۹.