کاربر:Mojtaba61.Abedini/صفحه تمرین
بسم الله الرحمن الرحیم
معرفی و گزارش ساختار
کتاب طنز در آیینه فقه پژوهشی است با هدف تبیین احکام طنز در مقوله های فرهنگی و اجتماعی. کتاب حاضر در سه بخش مجزا و چندین فصل تنظیم شده است. نویسنده در بخش اول، به بررسی مفهوم طنز و مفاهیم مشابه آن(هزل، بذل، لطیفه..)، معنای لغوی و اصطلاحی طنز و نیز تاریخچه طنز پرداخته است تا پایه ی مفهومی را برای خواننده ایجاد کند. در بخش دوم، نویسنده، طنز را از منظر فقهی در سیزده فصل مختلف مورد تحلیل قرار داده و ابعاد فقهی آن را بررسی کرده است. در بخش سوم، به استعارهها، کنایهها و تشبیهات در قرآن و روایات اشاره کرده و آنها را با طنز پیوند داده تا نشان دهد طنز چگونه میتواند در قالبهای قرآنی و روایی به کار رود.
این کتاب در سال ۱۳۹۳ش و به همت مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در در ۲۰۷ صفحه به چاپ رسیده است. نویسنده کتاب عزیز الله زارع آملی (زاده ۱۳۴۰) محقق و مدرس حوزه ی علمیه قم بوده و کتاب «دوجهان بینی اسلام و کمونیسم» ازجمله آثار علمی اوست.
روش شناسی=
نویسنده در این کتاب، احکام تکلیفی مربوط به طنز را با استناد به ادله اربعه فقهی قرآن، سنت، اجماع و عقل بررسی کرده است. وی تلاش کرده است با استفاده از روایات فقهی و اخلاقی، و همچنین تحلیل سند و دلالت آنها، حکم الهی مربوط به هر موضوع را در حوزه طنز استخراج و بیان کند. وی از قواعد اصولی همچون اصل برائت نیز بهره جسته است.
قاعده اصل برائت
در فصل اول، نویسنده قاعده برائت را بهعنوان اصل اولی در موارد مشکوک پذیرفته و بر اساس آن، در مواردی که شک در حرمت طنز وجود دارد، حکم به جواز آن میدهد. این استدلال بر اساس آیات، روایات و نیز قاعده «قبح عقاب بلا بیان» است. در صورتی که حکم حرام بودن طنز به وضوح ثابت نشود، بهطور پیشفرض میتوان آن را مجاز دانست. (ص ۵۹-۶۱)
جایگاه فقهی مزاح
در فصل دوم کتاب، نویسنده به جایگاه فقهی مزاح پرداخته است. او در ابتدا روایات مرتبط با مزاح را به سه دسته کلی تقسیم میکند: جواز مزاح، نهی از مزاح بهطور مطلق و نهی از کثرت مزاح. پس از بررسی سندی و دلالتی هر یک از این روایات، نویسنده به جمعبندی و تحلیل آنها میپردازد. او با استفاده از تعلیلهایی که در روایات نهی از مزاح آمده، نتیجه میگیرد که مراد شارع از نهی در این روایات، نهی تنزیهی است و نه تحریمی. همچنین، با استناد به قرائن و شواهد موجود در متن روایات و بر اساس قاعده اصولی، روایات نهی را به نهی از کثرت مزاح تفسیر میکند و توضیح میدهد که آنچه کراهت دارد، کثرت مزاح است، نه خود مزاح. در ادامه، نویسنده با استناد به روایتی که بر کثرت مزاح در سفر دلالت دارد، حکم به عدم کراهت کثرت مزاح در سفر میدهد. (ص۶۳-۸۰) نویسنده در ادامه با استناد به روایات، به بررسی حکم شرعی خنده و کلام خندهآور پرداخته است. او سوال میکند که آیا خندیدن یا کلام و فعل خندهآور در اسلام حکم خاصی دارد؟ نویسنده در ابتدا با استناد به روایاتی که از خنداندن دیگران نهی کردهاند، دلالت این روایات را بررسی کرده و نتیجه میگیرد که این نهیها جنبه ارشادی دارند و نه مولوی. به عبارت دیگر، نهی از خندان دیگران به معنای تحریم نیست، بلکه نوعی توصیه است که نشان میدهد کثرت خندیدن ممکن است نکوهیده باشد. (ص۸۱-۸۷)
نویسنده در ادامه به آیاتی اشاره میکند که دلالت بر جواز خندیدن دارند و با استناد به دو آیه شریفه (توبه ۸۲ و نمل ۱۹) به جواز خندیدن حکم میدهد. سپس روایات خنده را به شش دسته تقسیم میکند: ۱. جواز خندیدن، ۲. مذمت خندیدن، ۳. تشویق به تبسم، ۴. نهی از خندیدن فراوان، ۵. قهقهه دانستن شیطان، ۶. مذمت خندههای بیجا. برای گروه اول (جواز خندیدن)، مصنف برای هر یک از این گروه ها به روایاتی استناد می کند و پس از بررسی آنها نتیجه میگیرد که برخی روایات درباره کثرت خنده یا خندههای بی جا جنبه ارشادی و اخلاقی دارند، در حالی که روایات دیگر مانند «قهقهه من الشیطان» که دلالت بر نهی مولوی دارند، بر کراهت خندیدن دلالت دارند. (ص۸۷-۹۶)
بررسی حکم فقهی طنز در قالب قصه و تحلیل دلایل حرمت آن
در فصل چهارم کتاب، نویسنده به بررسی حکم فقهی طنز در قالب قصه میپردازد. او تأکید دارد که طنز ممکن است به صورت قصهای خیالی و غیرواقعی باشد که حامل پیامهای آموزنده باشد. نویسنده در ابتدا کلمات بزرگانی همچون ابی الصلاح حلبی، ابن ادریس و دیگران مبنی بر منع در بیان قصه ذکر میکند. سپس با استناد به روایاتی (همراه با بحث سندی و دلالتی) در تایید کلمات فقها ذکر می کند. نویسنده در یک گفتار مستقل به ادله حرمت فقها در منع از قصه خوانی پاسخ میدهد که حرمت قصهگویی در صورتی مطرح است که قصه بهعنوان حقیقت گفته شود، اما اگر قصه انشایی بوده و شنوندگان از عدم واقعیت آن آگاه باشند، ایرادی ندارد. سپس در پاسخ به روایات نهی از قصه خوانی می نویسد: مراد از این روایات، قصه گویانی هستند که در زیر چتر حاکمان جور بر ضد ائمه اطهار(ع) عمل میکردند. (ص۹۷-۱۰۶)