کاربر:Ma.sultanmoradi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۵: خط ۱۵:
<big>در سطح  فرهنگی</big>
<big>در سطح  فرهنگی</big>


ابوزید معتقد است، وحی اساساً ارتباطى طرفینى است که متضمن نوعى از «اعلام پیام مخفیانه و سرى» است. این کنش ارتباطى میانِ دو طرفی است که به مرتبه وجودى یکسانى تعلق ندارند. این مفهوم یعنى ارتباط میان مراتب ناهمگون وجودى، در فرهنگ عربى پیش از اسلام مفهومى شناخته شده بود.  از نظر ابوزید ارتباط میان دو پدیده «شعر و کهانت‏» و «جن»  در آنچه او «عقل عربى» می‌نامد، و نیز امکان حصول ارتباط میان بشر و جن، اساس فرهنگى پدیده وحى دینى را تشکیل مى‏‌دهد. به گونه‌‏اى که اگر فرهنگ عربى پیش از اسلام را عارى از این تصورات و باورها بدانیم، فهم و هضم پدیده وحى از نظرگاه فرهنگى امرى محال خواهد بود. از نظر او نمى‌‏توان پذیرفت‏ یک عرب بتواند پذیراى اندیشه نزول فرشته‏‌اى از آسمان بر همنوع خود باشد، مگر آن‌که بپذیریم اساس چنین مفهومى از پیش در عقل و تفکر وى ریشه داشته است.<ref>ابوزید، تاریخمندی در نصوص دینی، ص 380.</ref> به عقیدۀ ایازی، از آنجه که زبان امری اجتماعی است و مفاهیم از آثار و عوارض بشری برخورداند، کسی که منکر تاریخمندی مفاهیم دین می‌شود در حقیقت دلالت‌های خاص نصوص را از بین می‌برد و بر مفاهیم، نشانه‌هایی افزون بر آنچه هست حمل می‌کند.  <ref>ایازی، تاریخمندی در نصوص دینی، ص 65.</ref>
ابوزید معتقد است، وحی اساساً ارتباطى طرفینى است که متضمن نوعى از «اعلام پیام مخفیانه و سرى» است. این کنش ارتباطى میانِ دو طرفی است که به مرتبه وجودى یکسانى تعلق ندارند. این مفهوم یعنى ارتباط میان مراتب ناهمگون وجودى، در فرهنگ عربى پیش از اسلام مفهومى شناخته شده بود.  از نظر ابوزید ارتباط میان دو پدیده «شعر و کهانت‏» و «جن»  در آنچه او «عقل عربى» می‌نامد، و نیز امکان حصول ارتباط میان بشر و جن، اساس فرهنگى پدیده وحى دینى را تشکیل مى‏‌دهد. به گونه‌‏اى که اگر فرهنگ عربى پیش از اسلام را عارى از این تصورات و باورها بدانیم، فهم و هضم پدیده وحى از نظرگاه فرهنگى امرى محال خواهد بود. از نظر او نمى‌‏توان پذیرفت‏ یک عرب بتواند پذیراى اندیشه نزول فرشته‏‌اى از آسمان بر همنوع خود باشد، مگر آن‌که بپذیریم اساس چنین مفهومى از پیش در عقل و تفکر وى ریشه داشته است.<ref>ابوزید، مفهوم وحی، ص 380.</ref> به عقیدۀ ایازی، از آنجه که زبان امری اجتماعی است و مفاهیم از آثار و عوارض بشری برخورداند، کسی که منکر تاریخمندی مفاهیم دین می‌شود در حقیقت دلالت‌های خاص نصوص را از بین می‌برد و بر مفاهیم، نشانه‌هایی افزون بر آنچه هست حمل می‌کند.  <ref>ایازی، تاریخمندی در نصوص دینی، ص 65.</ref>


<big>در سطح دلالت زبانی</big>
<big>در سطح دلالت زبانی</big>
خط ۲۱: خط ۲۱:
نخستین صورت ارتباط خدا با انسان «وحى‏» در معنای «الهام‏» است (مانند وحى به مادر موسى، وحى به زنبور) که وجهی غیر‌زبانی و غیر آوایی دارد و کس دیگرى آن را در نمى‏‌یابد. دومین صورت آن سخن گفتن از پس حجاب است، (مانند تکلم خداوند با موسى که از پس حجاب درخت، آتش و کوه صورت پذیرفت).سومین صورت وحى، دریافت وحى از فرشته به گونه‏‌اى غیر مستقیم است که به اذن خدا هرچه را خواهد به گیرنده وحى مى‏‌کند و این همان صورتى است که قرآن بر طبق آن القا یا تنزیل شد. حال اگر بپذیریم که در وحی در صورت سوم خود، به هر نحوی وابسته به نظام واژگانی ـ در اینجا واژگان زبان عربی ـ است، بهره‌‏مندى فرشتگان از نظام زبانى را مفروض گرفته‌ایم و نیز مفروض مى‏دارد که نظام زبانى آنها، زبان عربى است. اما اگر بگوییم که الهام از سطح الهی به فرشتگان وضعیتی غیرزبانی دارد و از فرشته پیامبر به صورت زبانی منتقل می‌شود با تصور قرآن از خودش مخالت کرده‌ایم؛ زیرا قرآن متن خود را «قول‏» و «قرآن‏» که مشتق از قرائت است مى‌‏نامد و خود را پیامى زبانى مى‌‏شمارد که از هر گونه تصرف یا تحریف منطوقش به دور است.
نخستین صورت ارتباط خدا با انسان «وحى‏» در معنای «الهام‏» است (مانند وحى به مادر موسى، وحى به زنبور) که وجهی غیر‌زبانی و غیر آوایی دارد و کس دیگرى آن را در نمى‏‌یابد. دومین صورت آن سخن گفتن از پس حجاب است، (مانند تکلم خداوند با موسى که از پس حجاب درخت، آتش و کوه صورت پذیرفت).سومین صورت وحى، دریافت وحى از فرشته به گونه‏‌اى غیر مستقیم است که به اذن خدا هرچه را خواهد به گیرنده وحى مى‏‌کند و این همان صورتى است که قرآن بر طبق آن القا یا تنزیل شد. حال اگر بپذیریم که در وحی در صورت سوم خود، به هر نحوی وابسته به نظام واژگانی ـ در اینجا واژگان زبان عربی ـ است، بهره‌‏مندى فرشتگان از نظام زبانى را مفروض گرفته‌ایم و نیز مفروض مى‏دارد که نظام زبانى آنها، زبان عربى است. اما اگر بگوییم که الهام از سطح الهی به فرشتگان وضعیتی غیرزبانی دارد و از فرشته پیامبر به صورت زبانی منتقل می‌شود با تصور قرآن از خودش مخالت کرده‌ایم؛ زیرا قرآن متن خود را «قول‏» و «قرآن‏» که مشتق از قرائت است مى‌‏نامد و خود را پیامى زبانى مى‌‏شمارد که از هر گونه تصرف یا تحریف منطوقش به دور است.


<big>در سطح دریافت</big>
<big>در سطح خطاب</big>


فرهنگ عربى پیش از اسلام را مى‏توان فرهنگى دانست که ساختار تمام متون آن پیش از آن که استوار بر متکلم باشد مبتنى بر مخاطب است. تعلق داشتن قرآن به این فرهنگ موجب شد که، از این جهت، نصى خطابى شود. «مردم‏» هدف و غایت وحى‌‏اند و نص قرآنى به مثابه خطاب لاجرم دربر دارنده دالهایى است که بر خدا، محمد و ناس دلالت می‌کند. بر این پایه، دلالت نص قرآنى یکسره تنها از راه نظام زبانى ویژه مخاطبان صورت مى‏‌پذیرد.
فرهنگ عربى پیش از اسلام را مى‏‌توان فرهنگى دانست که ساختار تمام متون آن پیش از آن که استوار بر متکلم باشد مبتنى بر مخاطب است. تعلق داشتن قرآن به این فرهنگ موجب شد که، از این جهت نصى خطابى شود. «مردم‏» هدف و غایت وحى‌‏اند و نص قرآنى به مثابه خطاب لاجرم دربر دارنده دال‌هایى است که بر خدا، محمد و ناس دلالت می‌کند. بر این پایه، دلالت نص قرآنى یکسره تنها از راه نظام زبانى ویژه مخاطبان صورت مى‏‌پذیرد. <ref>ابوزید، مفهوم وحی، ص 413.</ref>
۴٬۹۴۳

ویرایش