کاربر:Mahjoor60/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
اصلاح ارقام |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
نویسنده در مقام دوم، تجسس را با نگاه به داشتن یا نداشتن مصلحت در چند قسم جای داده است: ۱. آگاهی از احوال اشخاص بدون انگیزه عقلایی (فضولی)؛ ۲. تجسس با هدفی فاسد؛ ۳. تجسس با هدفی عقلایی و صحیح. قسم آخر نیز دو قسمت دارد: الف) تجسس برای هدفی لازم مثل حفظ حکومت اسلامی؛ ب) تجسس با هدفی پسندیده مثل شناسایی افراد شایسته. | نویسنده در مقام دوم، تجسس را با نگاه به داشتن یا نداشتن مصلحت در چند قسم جای داده است: ۱. آگاهی از احوال اشخاص بدون انگیزه عقلایی (فضولی)؛ ۲. تجسس با هدفی فاسد؛ ۳. تجسس با هدفی عقلایی و صحیح. قسم آخر نیز دو قسمت دارد: الف) تجسس برای هدفی لازم مثل حفظ حکومت اسلامی؛ ب) تجسس با هدفی پسندیده مثل شناسایی افراد شایسته. | ||
در این مقام جاسوس نیز، صرفنظر از دینش (مسلمان، کافر ذمی، کافر حربی)، به دو گونه معرفی شده است: ۱. جاسوس به نفع دشمنان اسلام؛ ۲. جاسوس به نفع دولت اسلامی.<br> | در این مقام جاسوس نیز، صرفنظر از دینش (مسلمان، کافر ذمی، کافر حربی)، به دو گونه معرفی شده است: ۱. جاسوس به نفع دشمنان اسلام؛ ۲. جاسوس به نفع دولت اسلامی.<br> | ||
== | == تجسس به سود و مصلحت کفر == | ||
=== بحث اول: حکم جاسوس مسلمان === | |||
در این بحث نویسنده مطلب را ذیل سه عنوان مطرح میکند. | در این بحث نویسنده مطلب را ذیل سه عنوان مطرح میکند. | ||
ابتدا در عنوان «فتاوای فقهای شیعه» پس از بیان اقوال، مینویسد: حاصل آنکه به نظر فقهای شیعه جاسوس مسلمان کشته نمیشود مگر برخی از معاصران که از باب محاربه و افساد حکم به کشتنش دادهاند.<br> | ابتدا در عنوان «فتاوای فقهای شیعه» پس از بیان اقوال، مینویسد: حاصل آنکه به نظر فقهای شیعه جاسوس مسلمان کشته نمیشود مگر برخی از معاصران که از باب محاربه و افساد حکم به کشتنش دادهاند.<br> | ||
در عنوان «آرای فقهای عامه» آرای مختلفی را نقل کرده است؛ از جمله زندان، قتل، تنبیه بدنی. در نهایت میگوید حکم به زندان، رأی عامه است.<br> | در عنوان «آرای فقهای عامه» آرای مختلفی را نقل کرده است؛ از جمله زندان، قتل، تنبیه بدنی. در نهایت میگوید حکم به زندان، رأی عامه است.<br> | ||
در عنوان سوم، یعنی «ادله روایی» پنج دلیل مطرح میکند که عبارتاند از: ادله روایی امامیه (روایت حاطب، اقدام امام حسن و روایت دعائم)، روایتی از سنن ابیداوود از آثار عامه (رسول خدا (ص) دستور به قتل جاسوس داد؛ اما بعد از مشخص شدن مسلمان بودنش از قتل او گذشت) و نص تاریخی (تبعید حَکم بنابیعاص به دلیل جاسوسی). در سه دلیل نخست، پس از مناقشه دلالی یا سندی نتیجه میگیرد که حکم به قتل جاسوس مسلمان دلیل معتبری ندارد. مقتضای احتیاط و اصل و شواهد آن است که حکم جاسوس تعزیر است. در روایت سنن ابیداوود روایت المصنف را، که در آن عبارت «عین» نیست، در مقابل این روایت قرار میدهد، سپس دو صورت، مسلمان بودن هنگام تجسس و مسلمان شدن بعد از تجسس، را مطرح و در هر دو صورت قابلیت استدلال به روایت را رد میکند. در نص تاریخی تبعید نیز معتقد است اگر ثابت شود که علت تبعید جاسوسی بوده، میتوان تبعید را از موارد تعزیر دانست. نویسنده نتیجه نهاییای برای بحث ارائه نمیدهد؛ اما از جمع مطالب به دست میآید که همنظر با فتاوای فقهای شیعه است. | در عنوان سوم، یعنی «ادله روایی» پنج دلیل مطرح میکند که عبارتاند از: ادله روایی امامیه (روایت حاطب، اقدام امام حسن و روایت دعائم)، روایتی از سنن ابیداوود از آثار عامه (رسول خدا (ص) دستور به قتل جاسوس داد؛ اما بعد از مشخص شدن مسلمان بودنش از قتل او گذشت) و نص تاریخی (تبعید حَکم بنابیعاص به دلیل جاسوسی). در سه دلیل نخست، پس از مناقشه دلالی یا سندی نتیجه میگیرد که حکم به قتل جاسوس مسلمان دلیل معتبری ندارد. مقتضای احتیاط و اصل و شواهد آن است که حکم جاسوس تعزیر است. در روایت سنن ابیداوود روایت المصنف را، که در آن عبارت «عین» نیست، در مقابل این روایت قرار میدهد، سپس دو صورت، مسلمان بودن هنگام تجسس و مسلمان شدن بعد از تجسس، را مطرح و در هر دو صورت قابلیت استدلال به روایت را رد میکند. در نص تاریخی تبعید نیز معتقد است اگر ثابت شود که علت تبعید جاسوسی بوده، میتوان تبعید را از موارد تعزیر دانست. نویسنده نتیجه نهاییای برای بحث ارائه نمیدهد؛ اما از جمع مطالب به دست میآید که همنظر با فتاوای فقهای شیعه است. | ||
=== | === حکم جاسوس غیرمسلمان === | ||
در آثار شیعه صراحتی به حکم جاسوس غیرمسلمان نشده است؛ اما در تواریخ و کتابهای مغازی عامه روایاتی آمده که از آنها فهمیده می شود پیامبر دستور قتل جاسوس غیرمسلمان را داده است. این روایات حجت نیستند و فقط برای تکمیل بحث در کتاب آمدهاند. نویسنده در ادامه دو روایت از واقدی مطرح میکند که بر اساس آنها، حکم جاسوس کافر قتل است؛ اگرچه گاه حاکم به سبب مصالحی وی را میبخشد و حتی برای ضربه زدن به دشمن از وی کمک میگیرد. بر اساس این روایات، تهدید و کتک زدن جاسوس برای اقرار نیز جایز است.<br> | در آثار شیعه صراحتی به حکم جاسوس غیرمسلمان نشده است؛ اما در تواریخ و کتابهای مغازی عامه روایاتی آمده که از آنها فهمیده می شود پیامبر دستور قتل جاسوس غیرمسلمان را داده است. این روایات حجت نیستند و فقط برای تکمیل بحث در کتاب آمدهاند. نویسنده در ادامه دو روایت از واقدی مطرح میکند که بر اساس آنها، حکم جاسوس کافر قتل است؛ اگرچه گاه حاکم به سبب مصالحی وی را میبخشد و حتی برای ضربه زدن به دشمن از وی کمک میگیرد. بر اساس این روایات، تهدید و کتک زدن جاسوس برای اقرار نیز جایز است.<br> | ||
'''دو فرع فقهی'''<br> | '''دو فرع فقهی'''<br> | ||
خط ۶۳: | خط ۶۲: | ||
نویسنده در ادامه اقوال مختلف (قتل، اسیر گرفتن) را از اهل سنت نقل میکند. در انتها نیز نظر احمد بن یحیی زیدی را از عیون الازهار چنین نقل میکند: «برپایی حدود فقط به دست امام است ... و نیز قتل جاسوس».<br> | نویسنده در ادامه اقوال مختلف (قتل، اسیر گرفتن) را از اهل سنت نقل میکند. در انتها نیز نظر احمد بن یحیی زیدی را از عیون الازهار چنین نقل میکند: «برپایی حدود فقط به دست امام است ... و نیز قتل جاسوس».<br> | ||
ب) حکم جاسوس معاهد و مستأمن (تحت حمایت حکومت اسلامی؛ کسی که با امان وارد سرزمین های اسلامی میشود، اما نه برای ماندن). در این بحث نویسنده اقوال علمای امامی را نقل میکند: اگر امام در پرونده اقدامات جاسوس کاری موجب حد یا تعزیر یافت، آن را اجرا میکند اما اگر حقی بر ضد جاسوس ثابت نشد، جاسوس را به زادگاهش روانه میکند. جایز است مسلمانان جاسوس دشمن را از بازگشت منع کنند.<br> | ب) حکم جاسوس معاهد و مستأمن (تحت حمایت حکومت اسلامی؛ کسی که با امان وارد سرزمین های اسلامی میشود، اما نه برای ماندن). در این بحث نویسنده اقوال علمای امامی را نقل میکند: اگر امام در پرونده اقدامات جاسوس کاری موجب حد یا تعزیر یافت، آن را اجرا میکند اما اگر حقی بر ضد جاسوس ثابت نشد، جاسوس را به زادگاهش روانه میکند. جایز است مسلمانان جاسوس دشمن را از بازگشت منع کنند.<br> | ||
=== | === شکنجه کردن جاسوس و اعتبار اقرارات تحت شکنجه === | ||
در بحث شکنجه جاسوس و اعتبار اقراری تحت شکنجه، نویسنده دو قول جواز و حرمت و بی اعتباری اقرار را با قائلان و ادله آنان مطرح میکند. | در بحث شکنجه جاسوس و اعتبار اقراری تحت شکنجه، نویسنده دو قول جواز و حرمت و بی اعتباری اقرار را با قائلان و ادله آنان مطرح میکند. | ||
در عنوان «تتمه روایات عامه درباره شکنجه» ده روایت نقل شده و پس از آن ذیل دو عنوان «سخنان فقهای شیعه» و «سخنان فقهای عامه» اقوال برخی از ایشان مطرح شده است. | در عنوان «تتمه روایات عامه درباره شکنجه» ده روایت نقل شده و پس از آن ذیل دو عنوان «سخنان فقهای شیعه» و «سخنان فقهای عامه» اقوال برخی از ایشان مطرح شده است. | ||
نویسنده در نهایت نتیجه میگیرد که شکنجه کسی که حقیقت را پنهان میکند با هدف اقرار گرفتن نامشروع است و این گونه تصرف، تسلط یا ولایت بر دیگری است که مقتضای اصل، عدم ولایت فردی بر دیگری است، مگر با دلیل (مصلحت).<br> | نویسنده در نهایت نتیجه میگیرد که شکنجه کسی که حقیقت را پنهان میکند با هدف اقرار گرفتن نامشروع است و این گونه تصرف، تسلط یا ولایت بر دیگری است که مقتضای اصل، عدم ولایت فردی بر دیگری است، مگر با دلیل (مصلحت).<br> | ||
== فصل دوم: تجسس به مصلحت اسلام و نظام اسلامی == | |||
=== آیات === | |||
در این بخش نویسنده سه آیه مستند بحث را مطرح و نظر خود درباره آنها را بیان میکند:<br> | در این بخش نویسنده سه آیه مستند بحث را مطرح و نظر خود درباره آنها را بیان میکند:<br> | ||
۱. | ۱. سوره حجرات، آیه ۱۲؛ نتیجه: مورد آیه تجسس به سود کافران یا دستکم در مورد قضایای فردی و اجتماعی است. مورد آیه نهی از تفحص در امور پوشیده و لغزشها است.<br> | ||
نتیجه: مورد آیه تجسس به سود کافران یا دستکم در مورد قضایای فردی و اجتماعی است. مورد آیه نهی از تفحص در امور پوشیده و لغزشها است.<br> | ۲. سوره نور، آیه ۱۹؛ نتیجه: آیه دلالت و ارتباطی به تجسس ندارد.<br> | ||
۲. | ۳. سوره انفال، آیه ۲۷؛ شأن نزول آیه: ۱. منافقی به ابوسفیان خبر داد که محمد در پی تو است؛ ۲. مطلبی از پیامبر میشنیدند و آن را برملا می کردند تا به مشرکان می رسید؛ ۳. داستان ابولبابه در جنگ با بنیقریظه. بنا بر قول اول و سوم، آیه به محل بحث (نهی از تجسس) مرتبط است؛ اما قول دوم، نهی از اشاعه و افشای اسرار است که شاید ارتباط تمام با بحث تجسس نداشته باشد.<br> | ||
نتیجه: آیه دلالت و ارتباطی به تجسس ندارد.<br> | === روایات === | ||
۳. | |||
شأن نزول آیه: ۱. منافقی به ابوسفیان خبر داد که محمد در پی تو است؛ ۲. مطلبی از پیامبر میشنیدند و آن را برملا می کردند تا به مشرکان می رسید؛ ۳. داستان ابولبابه در جنگ با بنیقریظه. بنا بر قول اول و سوم، آیه به محل بحث (نهی از تجسس) مرتبط است؛ اما قول دوم، نهی از اشاعه و افشای اسرار است که شاید ارتباط تمام با بحث تجسس نداشته باشد.<br> | |||
روایات مستند این بحث در کتاب جامع احادیث الشیعه آمده است. نویسنده هشت روایت را از شیعه و سنی مطرح میکند و از توضیحاتی که ذیل هر روایت میآورد برمیآید که دلالت روایات بر حرمت تجسس را در هر کدام به گونهای رد میکند؛ در برخی با اخلاقی بودن روایت، در برخی با دلالت نداشتن بر حرمت و در برخی با خروج موضوع روایت از بحث.<br> | روایات مستند این بحث در کتاب جامع احادیث الشیعه آمده است. نویسنده هشت روایت را از شیعه و سنی مطرح میکند و از توضیحاتی که ذیل هر روایت میآورد برمیآید که دلالت روایات بر حرمت تجسس را در هر کدام به گونهای رد میکند؛ در برخی با اخلاقی بودن روایت، در برخی با دلالت نداشتن بر حرمت و در برخی با خروج موضوع روایت از بحث.<br> | ||
'''خروج حکمی یا موضوعی'''<br> | '''خروج حکمی یا موضوعی'''<br> |