کاربر:Ma.sultanmoradi/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
خط ۹: | خط ۹: | ||
به تعبیر ایازی، اصل [[عدم نقل]] در جایی قابل استفاده است که علم به اصل تغییر در ظهور و وضع نداشته باشیم؛ اما اگر بدانیم چنین تحولاتی رخ داده است دیگر [[بنای عقلا]] منعقد نشده است. البته این باعث نمیشود تا ایازی بپذیرد که قرآن بازتاب فرهنگ زمانه خود یا اثر پذیرفته از فرهنگ آن باشد. <ref>ایازی، تاریخمندی در نصوص دینی، ص 57.</ref> | به تعبیر ایازی، اصل [[عدم نقل]] در جایی قابل استفاده است که علم به اصل تغییر در ظهور و وضع نداشته باشیم؛ اما اگر بدانیم چنین تحولاتی رخ داده است دیگر [[بنای عقلا]] منعقد نشده است. البته این باعث نمیشود تا ایازی بپذیرد که قرآن بازتاب فرهنگ زمانه خود یا اثر پذیرفته از فرهنگ آن باشد. <ref>ایازی، تاریخمندی در نصوص دینی، ص 57.</ref> | ||
وجود شواهدی که نشان میدهد احکام ناظر به شرایط جزیرةالعرب صادر شدهاند و جزو [[احکام تأسیسی]] اسلام محسوب نمیشوند، همچون حرمت تغییر ماههای حرام<ref>آیۀ 26 سورۀ توبه</ref> مسئلۀ حرمت ظهار، ایلا، <ref>بقره 226</ref> قربانی کردن فرزندان نزد بتها، زنده به گور کردن دختران، برده داری. همچنین، نحوههایی از تاریخمندی نص دینی مقبول همه مسلمانان است. برای مثال، سورههای مکی قرآن و سورههای مدنی آن در محتوای آیات، واژگان و حتی طول آیات و سورهها با هم تفاوت روشنی دارند. وجود آیات ناسخ و منسوخ نیز مثال دیگری برای این مسئله است. این مسئله دست کم ثابت میکند که احکام آیات منسوخ تابع شرایط خاصی هستند که تغییرشان منجر به تغییر حکم خواهد شد. <ref>ایازی، تاریخمندی در نصوص دینی، ص 55-65.</ref> | وجود شواهدی که نشان میدهد احکام ناظر به شرایط جزیرةالعرب صادر شدهاند و جزو [[احکام تأسیسی]] اسلام محسوب نمیشوند، همچون حرمت تغییر ماههای حرام<ref>آیۀ 26 سورۀ توبه</ref> مسئلۀ حرمت ظهار، ایلا، <ref>بقره 226</ref> قربانی کردن فرزندان نزد بتها، زنده به گور کردن دختران، برده داری. همچنین، نحوههایی از تاریخمندی نص دینی مقبول همه مسلمانان است. برای مثال، سورههای مکی قرآن و سورههای مدنی آن در محتوای آیات، واژگان و حتی طول آیات و سورهها با هم تفاوت روشنی دارند. وجود آیات ناسخ و منسوخ نیز مثال دیگری برای این مسئله است. این مسئله دست کم ثابت میکند که احکام آیات منسوخ تابع شرایط خاصی هستند که تغییرشان منجر به تغییر حکم خواهد شد. <ref>ایازی، تاریخمندی در نصوص دینی، ص 55-65.</ref> | ||
در سطح فرهنگی | |||
ابوزید معتقد است، وحی اساساً ارتباطى طرفینى است که متضمن نوعى از «اعلام پیام مخفیانه و سرى» است. این کنش ارتباطى میانِ دو طرفی است که به مرتبه وجودى یکسانى تعلق ندارند. این مفهوم یعنى ارتباط میان مراتب ناهمگون وجودى، در فرهنگ عربى پیش از اسلام مفهومى شناخته شده بود. از نظر ابوزید ارتباط میان دو پدیده «شعر و کهانت» و «جن» در آنچه او «عقل عربى» مینامد، و نیز امکان حصول ارتباط میان بشر و جن، اساس فرهنگى پدیده وحى دینى را تشکیل مىدهد. به گونهاى که اگر فرهنگ عربى پیش از اسلام را عارى از این تصورات و باورها بدانیم، فهم و هضم پدیده وحى از نظرگاه فرهنگى امرى محال خواهد بود. از نظر او نمىتوان پذیرفت یک عرب بتواند پذیراى اندیشه نزول فرشتهاى از آسمان بر همنوع خود باشد، مگر آنکه بپذیریم اساس چنین مفهومى از پیش در عقل و تفکر وى ریشه داشته است.<ref>ابوزید، تاریخمندی در نصوص دینی، ص 380.</ref> به عقیدۀ ایازی، از آنجه که زبان امری اجتماعی است و مفاهیم از آثار و عوارض بشری برخورداند، کسی که منکر تاریخمندی مفاهیم دین میشود در حقیقت دلالتهای خاص نصوص را از بین میبرد و بر مفاهیم، نشانههایی افزون بر آنچه هست حمل میکند. <ref>ایازی، تاریخمندی در نصوص دینی، ص 65.</ref> | ابوزید معتقد است، وحی اساساً ارتباطى طرفینى است که متضمن نوعى از «اعلام پیام مخفیانه و سرى» است. این کنش ارتباطى میانِ دو طرفی است که به مرتبه وجودى یکسانى تعلق ندارند. این مفهوم یعنى ارتباط میان مراتب ناهمگون وجودى، در فرهنگ عربى پیش از اسلام مفهومى شناخته شده بود. از نظر ابوزید ارتباط میان دو پدیده «شعر و کهانت» و «جن» در آنچه او «عقل عربى» مینامد، و نیز امکان حصول ارتباط میان بشر و جن، اساس فرهنگى پدیده وحى دینى را تشکیل مىدهد. به گونهاى که اگر فرهنگ عربى پیش از اسلام را عارى از این تصورات و باورها بدانیم، فهم و هضم پدیده وحى از نظرگاه فرهنگى امرى محال خواهد بود. از نظر او نمىتوان پذیرفت یک عرب بتواند پذیراى اندیشه نزول فرشتهاى از آسمان بر همنوع خود باشد، مگر آنکه بپذیریم اساس چنین مفهومى از پیش در عقل و تفکر وى ریشه داشته است.<ref>ابوزید، تاریخمندی در نصوص دینی، ص 380.</ref> به عقیدۀ ایازی، از آنجه که زبان امری اجتماعی است و مفاهیم از آثار و عوارض بشری برخورداند، کسی که منکر تاریخمندی مفاهیم دین میشود در حقیقت دلالتهای خاص نصوص را از بین میبرد و بر مفاهیم، نشانههایی افزون بر آنچه هست حمل میکند. <ref>ایازی، تاریخمندی در نصوص دینی، ص 65.</ref> | ||
در سطح دلالت زبانی | در سطح دلالت زبانی | ||
وحى | نخستین صورت ارتباط خدا با انسان «وحى» در معنای «الهام» است (مانند وحى به مادر موسى، وحى به زنبور) که وجهی غیرزبانی و غیر آوایی دارد و کس دیگرى آن را در نمىیابد. دومین صورت آن سخن گفتن از پس حجاب است، (مانند تکلم خداوند با موسى که از پس حجاب درخت، آتش و کوه صورت پذیرفت).سومین صورت وحى، دریافت وحى از فرشته به گونهاى غیر مستقیم است که به اذن خدا هرچه را خواهد به گیرنده وحى مىکند و این همان صورتى است که قرآن بر طبق آن القا یا تنزیل شد. حال اگر بپذیریم که در وحی در صورت سوم خود، به هر نحوی وابسته به نظام واژگانی ـ در اینجا واژگان زبان عربی ـ است، بهرهمندى فرشتگان از نظام زبانى را مفروض گرفتهایم و نیز مفروض مىدارد که نظام زبانى آنها، زبان عربى است. اما اگر بگوییم که الهام از سطح الهی به فرشتگان وضعیتی غیرزبانی دارد و از فرشته پیامبر به صورت زبانی منتقل میشود با تصور قرآن از خودش مخالت کردهایم؛ زیرا قرآن متن خود را «قول» و «قرآن» که مشتق از قرائت است مىنامد و خود را پیامى زبانى مىشمارد که از هر گونه تصرف یا تحریف منطوقش به دور است. | ||